🍃🔹اول باید استقلال اقتصادی باشد
♦️امام خمینی(ره): استقلال با وابستگی جمع نمی شود. و ما فرهنگمان وابسته بشود استقلال نداریم، اقتصادمان وابسته بشود استقلال نداریم. اول باید آن مطلب را درستش کرد، استقلال فرهنگی، استقلال اقتصادی اول باید او را درستش کرد تا ما بتوانیم اسم خودمان را یک مملکت بگذاریم، یک مملکت مستقل بگذاریم
📚 صحیفه امام؛جلد ۱۰؛صفحه ۴۳۸
🍃🌸
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
🍃🔹وابستگی محمدرضا شاه؛ فحاشی در اتاق خصوصی به آمریکاییها اما در همان حال دستبهسینه گوش به فرمان
♦️رهبرمعظم انقلاب: من به شما عرض بکنم انسان وقتی به این خاطراتی که از دوستان محمّدرضای پهلوی باقی مانده، نگاه میکند -من در خیلی از این کتابها خواندهام- [میبیند] یک مواردی پیش میآید که خود این محمّدرضا شاه طاغوتی، از دست آمریکاییها بشدّت عصبانی است.
♦️به آنها فحش هم میدهد، ناسزا هم میگوید؛ البتّه در اتاق خصوصی، با یاران نزدیکش!
♦️مثل آن که رفت روی پشتبام خانهاش، به آن پاسبانِ شهرِ دوردست فحش داد، ایشان هم اینجوری بود؛ در اتاق خصوصی بدگویی هم میکند امّا در همان حال، اگر چنانچه سفیر انگلیس یا سفیر آمریکا یک پیغامی میداد، یک تلفنی میکرد، یک دستوری میداد؛ این #دستبهسینه حاضر بود آن دستور را انجام بدهد؛ چارهای نداشت؛ مجبور بود.
♦️ #وابستگی این است؛ این باید از بین برود.
۹۶/۷/۲۶
🍃🌸
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
🥇قهرمانان دفاع مقدس
🍃🔹«شهرداری در جبهه» یا
«#خادم_الحسینی
شهید محمد دهقاننژاد
و برادر «حسن شریعتی»
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
#دلنوشته
🍃🔹هم قد گلوله توپ بود.
گفتن: چه جوری اومدی اینجا؟
گفت: با التماس!
گفتن: چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری؟
گفت : با التماس!
به شوخی گفتن میدونی آدم چه جوری شهید میشه؟
لبخندی زد و گفت: با التماس!
وقتی تکههای بدنشو جمع میکردن، فهمیدم چقدر التماس کرده !!!
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
🏅قهرمانان دفاع مقدس
مادری که وصیتنامه فرزند شهیدش را روی قالیچه بافت
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
🍃✍لطفا تا آخر بخوانید👇👇👇
♦️📞 آخرین تماس♦️
🤲هنوز سلام نماز صبح را نداده بودم که متوجه شدم بی سیم مرا به نام صدا می زند:
📞- ذبیح ، ذبیح . . . محمود . . . ذبیح . . . از محمود
🔸صدا، صدای گرفته محمود بود که می گفت با فرمانده تیپ کار دارم بلافاصله گوشی بی سیم را به دست فرمانده دادم .
📞- محمودجان چه خبر، بچه ها در چه وضعیتی هستند . . . .
📞- الحمدلله وضعیت بچه ها خوب است به سلامتی به موضعشان برگشتند . . . اما ما که سه چهار نفر مجروحیم این جا نزدیک خاکریز عراقیها . . . بر زمین افتاده ایم و ادامه داد:
شما نمی توانید به یاری ما بیایید؟
💧 . . . دلم از جا کنده شد
🔹در یک آن، چهره فرمانده درهم شکست و اندوه از زوایای چهره مصممش نمودار شد; انگار هرگز این گونه درمانده نبوده است
صدای محمود دوباره طنین افکند:
📞- ما شدیدا زخمی شده ایم عراقیها هر لحظه به ما نزدیک می شوند . . . شما نمی توانید ما را نجات دهید؟ . . . .
🔸اضطراب درد آلودی که این سؤال با خود داشت فضای سنگر و دل ما را سنگین کرده بود; نفسها در سینه حبس شده بود و نگاهها به چهره تکیده فرمانده دوخته شده بود برای دقایقی تنها صدای خش خش بی سیمها شنیده می شد اما باز این صدای محمود بود که شنیده شد:
📞- هیچ کمکی از دست شما ساخته نیست؟
- عراقیها دارند به ما نزدیک می شوند .
🔹عرق سردی بر پیشانی و چهره فرمانده که عاجز و شکسته می نمود نشسته بود، آخر چگونه می توانست وقتی دشمن صدای او را می شنود برای محمود توضیح دهد که کاری از دست او ساخته نیست .
در این موقع فرمانده در حالی که بغض خود را فرو می برد شاسی بی سیم را که در دستش عرق کرده بود فشار داد:
📞- محمود جان . . . با خودت اسلحه نداری؟ . . .
📞- دستم تیر خورده است و قدرت تیراندازی ندارم و الا تا لحظه آخر با دشمن می جنگیدم . . . .
💧در این موقع صدای گریه بچه هایی که صدایش را می شنیدند فضای سنگر را پر کرده بود
دقیقه ها چون قرنهای طولانی می گذشت
فرمانده تیپ با صدایی که آشکارا در اثر بغضی گلوگیر تغییر کرده بود گفت:
📞- دوست داری برایت از شهادت حرف بزنم؟ . . .
محمود با مکثی کوتاه پاسخ داد:
📞بله فرمانده . . .
💧قطره های درشت اشک، چهره مردانه فرمانده را که برافروخته به نظر می رسید کاملا خیس کرده بود . بقیه بچه ها بلند بلند گریه می کردند و با تمام وجودشان دعا می خواندند . فرمانده دهنی بی سیم را به خود نزدیکتر کرده و شمرده شمرده شروع به سخن گفتن کرد:
📞- شهدا در نزد خداوند مقام بزرگی دارند و با ریخته شدن اولین قطره خونشان همه گناهانشان بخشیده خواهد شد و با شهدای کربلا محشور می شوند . . . .
🔹فرمانده همچنان اشک می ریخت و درباره شهادت سخن می گفت که محمود حرفش را قطع کرد:
📞- نمی خواستم حرفهایت را قطع کنم ولی عراقیها به ما رسیده اند و الآن به علی جعفری تیر خلاصی زدند و دارند به من اشاره می کنند . . .
🚩 لحظه ها همچنان سنگین و بی شتاب می گذشتند و حزنی عمیق بر سینه ها پنجه می کشید . . . عاقبت صدای محمود به سکوتی که تنها چشمان ابرآلود در آن می بارید پایان داد .
📞- باز هم بگو . . . چه حرفهای زیبایی می زدی . . . باز هم برایم از شهادت بگو . . . .
فرمانده ادامه داد:
📞- شهدا به دیدار آقا و مولایشان سیدالشهدا می روند . . . حضرت مهدی علیه السلام در آخرین لحظه سر آنها را بر زانوی محبت می گیرد و به آنها مژده بهشت می دهد . . . .
در این لحظه باز هم صدای محمود شنیده شد:
📞- حرفهای زیبایی می زنی ولی افسوس فرصتی باقی نیست، تا چند دقیقه دیگر به دوستان شهیدم ملحق خواهم شد اگر پیامی برای آنها دارید بگویید . . . .
💢با شنیدن این کلام همه بچه ها بی اختیار ناله می کردند و ضجه می زدند، خود فرمانده تیپ سرش را میان دو دست گرفته بود و با صدای بلند می گریست و رعشه های تند التهاب شانه هایش را تکان می داد
👈ناگهان فرمانده به محمود گفت:
📞- چیزی غیر از اسلحه نداری؟
📞- چرا تنها یک نارنجک دارم . . .
📞- می توانی ضامنش را با یک دست بکشی؟
📞- می توانم . . .
📞- پس ضامنش را بکش و آماده نگهدار، وقتی عراقیها به نزدیکی تو رسیدند از آن استفاده کن .
📞- چشم، حتما این کار را می کنم . . . الآن عراقیها به چند قدمی من رسیده اند .
📞- سلام ما را به شهدا برسان، و با بی تابی افزود: نارنجک . . . نارنجک یادت نرود . . .
- . . .
- . . .
💧دیگر صدایی جز همان خش خش ممتد بی سیم شنیده نمی شد که آن هم در صدای گریه بی امان بچه های حاضر در سنگر گم شده بود . . .
✍خاطره از: ذبیح الله جعفری
https://telegram.me/joinchat/CXK6lz4YbPFkdkQLgmOaGw
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
─═༅𖣔❁﷽❁𖣔༅═─
#آسمانیها
#سبک_زندگی_پیامبر_(ص)
🍃♦️شهید محمد حسین یوسف اللهی در بخشی از وصیتنامه اش از همه می خواهد که خون ما را چون رود جاری سازید تا هرچه بر راه دارد بردارد تا به دریای حکومت حضرت محمد علیه و آله و سلم برگردد
🔸معاونت فرهنگی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh👇👇
🔹قال امیرالمؤمنین علیه السلام: «علَيكَ بالإحْسانِ، فإنَّهُ أفْضَلُ زِراعَةٍ، و أرْبَحُ بِضاعَةٍ»
🌟حضرت علی علیه السلام فرمودند:«احسان كنيد كه آن، برترين كِشت و سودآورترين كالا (سرمايه) است.»
📚 غررالحكم، ح ۶۱۱۲
🍃🌸
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
🔹امام خمینی:
نباید کشور را به بازار محصولات غربی تبدیل کنیم
🔸ما نه چاهای نفت را میبندیم و نه درهای مملکت را به روی خود میبندیم و نه کشور را به بازار مصرف هرچه که غرب میسازد و میخواهد به ما تحمیل کند تبدیل میکنیم.
🔹ما از نفت استفاده خواهیم کرد ولی دلیلی ندارد که همیشه صادر کننده آن باشیم. ما چیزی را که نداریم و به آن نیاز داریم، از خارج میخریم ولی چرا خود تولیدکننده مایحتاج خود نباشیم، سیاست ما همیشه بر مبنای حفظ آزادی و استقلال و حفظ منافع مردم است که این اصل را هرگز فدای چیزی نمیکنیم.
📚 صحیفه امام، ج ۴، ص ۳۶۴
🍃🌸
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
🍃🔹هر کس خودش را موظف بداند که انفاق کند
♦️امام خامنه ای :
ما همیشه از اسلام اینطور فهمیده ایم که کسب درآمد البته از طرق مشروع آزاد است و مانعى ندارد؛ منتها این اجازه همراه با ایجاب و الزام انفاق است؛ یعنى اگر کسى درآمدى کسب کرد، ولى حتى انفاق مستحب نکرد، او پیش خداى متعال مؤاخذ است.
🔸ما نمى توانیم بگوییم که انفاق واجبمان را کردیم، مالیاتمان را دادیم، خمس و زکاتمان را هم دادیم، از این پول نمى خواهیم خرج کنیم؛ در حالى که مى دانیم در جامعه فقر و کمبود هست؛ نخیر، این آدم پیش خداى متعال سعادتمند نیست؛ مرضى عند الله نیست؛ براى خاطر اینکه آن حسابهاى الزامى جداست؛ باب دیگر و جریان دیگرى است. انفاقات استحبابى را هم براى ما قرار داده اند. مستحب است، یعنى آن حکم واجب را ندارد که من در هر موردى لزوما این کار را بکنم؛ اما اگر کسى بالمره باب این مستحب را بر روى خودش ببندد، بلاشک خلاف اراده و خلاف اقتضاى احکام الهى کار کرده است؛
🔸… هرکس خودش را موظف بداند که انفاق کند. آن کسانى که بیشتر درآمد دارند، نسبت انفاق را بیشتر کنند. آن کسانى که کمتر درآمد دارند، باب را نبندند؛ به همان نسبت انفاق کنند. اگر این کار راه بیفتد، البته خوب خواهد شد…
🔸… اگر هرکس همان چهل همسایه ای را که در شرع مقدس اسلام هست، رسیدگى کند، بازهم به نتیجه خوبى خواهیم رسید. البته حالا واقعا لازم هم نیست که هر چهل خانه را برویم و رسیدگى کنیم؛ چون دایره وسیعى میشود؛ اما بالاخره یک همسایه، دو همسایه، سه همسایه را در نظر بگیریم و آنها را یا تأمین کنیم، یا کمک کنیم، یا راه بیندازیم و از دیگران مستغنى شان بکنیم.
🔸اگر این روح نیکوکارى و انفاق در مردم به وجود بیاید، خوب است. آن چیزى که ما در جوامع غیر مسلمان می بینیم، این کمبود است؛ و الا در اینگونه جوامع گاهى یک نفر پیدا مى شود و همه ثروت عظیم خودش را، حتى از وراث خودش بازمى دارد و به فلان مؤسسه خیریه میبخشد. اینطور نیست که در جوامع جامد و آهنین و ماشینى غربى هیچ کس نباشد که انفاق کند؛ چرا، بنیادهاى خیریه خیلى پرپول و خیلى عالى وجود دارد که به افراد کمک مى کنند؛ به مؤسسات کمک می کنند؛ به حیوانات کمک مى کنند! آن چیزى که در آنجا نیست، همگانى و همه گیر بودن این روحیه است. یک روز در کشور ما و سایر کشورهاى اسلامى این روحیه همه گیر بوده است؛ یعنى هرکسى موظف بوده که پولى براى انفاق کنار بگذارد؛ نباید بگذاریم این کارها کم بشود.
🍃🌸
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈