♦️ تعداد شهدای حزبالله لبنان در هفتههای اخیر به ۶۳ نفر رسید
🕊شادی روح بلندشان صلوات
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
🍃🔹امام علی (ع)فرمودند:
♦️« اى مردم! خداوند شما را پناه داده است كه بر شما ستم روا ندارد اما پناه نداده است كه آزمايشتان نكند. خداوند عظيم الشأن فرموده است: «براستى در اين [داستان] نشانه هايى است و ما بى گمان آزمايش كننده بوديم»
♦️« أيُّها النّاسُ ، إنّ اللّه َ قد أعاذَكُم مِن أنْ يَجورَ علَيكُم و لَم يُعِذْكُم مِن أنْ يَبْتليَكُم ، و قد قالَ جَلَّ مِن قائلٍ : «إنّ في ذلك لآياتٍ و إن كُنّا لَمُبتَلينَ»
📚نهج البلاغة : الخطبة ۱۰۳
🍃🌸
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
🍃🔹امام خمینی (ره):
به حرف آنهایی که بر خلاف مسیر اسلام هستند و خودشان را روشنفکر حساب میکنند و میخواهند ولایت فقیه را قبول نکنند،گوش ندهید.
📚صحیفه نور ، جلد ۹ ، صفحه ۲۵۳
🍃🌸
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
🔻بزرگترین "معروف"
🍃🔹امام خامنه ای:
بزرگترین "معروف"، "دفاع" از این نظام است. این بزرگترین کاری است که باید انجام گیرد. عده ای برای مقابله با این نظام کمر بسته اند - چه از راه نظریه پردازی و چه از راه تبلیغات سیاسی و موذی گری های گوناگون - و در نظام خدشه وارد می کنند. مسأله آنها، انتقاد به نظام یا به مسئولان نظام نیست؛ از نظر آنها انتقاد، وسیله ای برای نابود کردن خود نظام است.
۱۳۸۰/۶/۱۵
🍃🌸
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
🥇قهرمانان دفاع مقدس
🍃🔹«شهرداری در جبهه» یا
«#خادم_الحسینی
شهید محمد دهقاننژاد
و برادر «حسن شریعتی»
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
#دلنوشته
🍃🔹هم قد گلوله توپ بود.
گفتن: چه جوری اومدی اینجا؟
گفت: با التماس!
گفتن: چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری؟
گفت : با التماس!
به شوخی گفتن میدونی آدم چه جوری شهید میشه؟
لبخندی زد و گفت: با التماس!
وقتی تکههای بدنشو جمع میکردن، فهمیدم چقدر التماس کرده !!!
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
🏅قهرمانان دفاع مقدس
مادری که وصیتنامه فرزند شهیدش را روی قالیچه بافت
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
🍃✍لطفا تا آخر بخوانید👇👇👇
♦️📞 آخرین تماس♦️
🤲هنوز سلام نماز صبح را نداده بودم که متوجه شدم بی سیم مرا به نام صدا می زند:
📞- ذبیح ، ذبیح . . . محمود . . . ذبیح . . . از محمود
🔸صدا، صدای گرفته محمود بود که می گفت با فرمانده تیپ کار دارم بلافاصله گوشی بی سیم را به دست فرمانده دادم .
📞- محمودجان چه خبر، بچه ها در چه وضعیتی هستند . . . .
📞- الحمدلله وضعیت بچه ها خوب است به سلامتی به موضعشان برگشتند . . . اما ما که سه چهار نفر مجروحیم این جا نزدیک خاکریز عراقیها . . . بر زمین افتاده ایم و ادامه داد:
شما نمی توانید به یاری ما بیایید؟
💧 . . . دلم از جا کنده شد
🔹در یک آن، چهره فرمانده درهم شکست و اندوه از زوایای چهره مصممش نمودار شد; انگار هرگز این گونه درمانده نبوده است
صدای محمود دوباره طنین افکند:
📞- ما شدیدا زخمی شده ایم عراقیها هر لحظه به ما نزدیک می شوند . . . شما نمی توانید ما را نجات دهید؟ . . . .
🔸اضطراب درد آلودی که این سؤال با خود داشت فضای سنگر و دل ما را سنگین کرده بود; نفسها در سینه حبس شده بود و نگاهها به چهره تکیده فرمانده دوخته شده بود برای دقایقی تنها صدای خش خش بی سیمها شنیده می شد اما باز این صدای محمود بود که شنیده شد:
📞- هیچ کمکی از دست شما ساخته نیست؟
- عراقیها دارند به ما نزدیک می شوند .
🔹عرق سردی بر پیشانی و چهره فرمانده که عاجز و شکسته می نمود نشسته بود، آخر چگونه می توانست وقتی دشمن صدای او را می شنود برای محمود توضیح دهد که کاری از دست او ساخته نیست .
در این موقع فرمانده در حالی که بغض خود را فرو می برد شاسی بی سیم را که در دستش عرق کرده بود فشار داد:
📞- محمود جان . . . با خودت اسلحه نداری؟ . . .
📞- دستم تیر خورده است و قدرت تیراندازی ندارم و الا تا لحظه آخر با دشمن می جنگیدم . . . .
💧در این موقع صدای گریه بچه هایی که صدایش را می شنیدند فضای سنگر را پر کرده بود
دقیقه ها چون قرنهای طولانی می گذشت
فرمانده تیپ با صدایی که آشکارا در اثر بغضی گلوگیر تغییر کرده بود گفت:
📞- دوست داری برایت از شهادت حرف بزنم؟ . . .
محمود با مکثی کوتاه پاسخ داد:
📞بله فرمانده . . .
💧قطره های درشت اشک، چهره مردانه فرمانده را که برافروخته به نظر می رسید کاملا خیس کرده بود . بقیه بچه ها بلند بلند گریه می کردند و با تمام وجودشان دعا می خواندند . فرمانده دهنی بی سیم را به خود نزدیکتر کرده و شمرده شمرده شروع به سخن گفتن کرد:
📞- شهدا در نزد خداوند مقام بزرگی دارند و با ریخته شدن اولین قطره خونشان همه گناهانشان بخشیده خواهد شد و با شهدای کربلا محشور می شوند . . . .
🔹فرمانده همچنان اشک می ریخت و درباره شهادت سخن می گفت که محمود حرفش را قطع کرد:
📞- نمی خواستم حرفهایت را قطع کنم ولی عراقیها به ما رسیده اند و الآن به علی جعفری تیر خلاصی زدند و دارند به من اشاره می کنند . . .
🚩 لحظه ها همچنان سنگین و بی شتاب می گذشتند و حزنی عمیق بر سینه ها پنجه می کشید . . . عاقبت صدای محمود به سکوتی که تنها چشمان ابرآلود در آن می بارید پایان داد .
📞- باز هم بگو . . . چه حرفهای زیبایی می زدی . . . باز هم برایم از شهادت بگو . . . .
فرمانده ادامه داد:
📞- شهدا به دیدار آقا و مولایشان سیدالشهدا می روند . . . حضرت مهدی علیه السلام در آخرین لحظه سر آنها را بر زانوی محبت می گیرد و به آنها مژده بهشت می دهد . . . .
در این لحظه باز هم صدای محمود شنیده شد:
📞- حرفهای زیبایی می زنی ولی افسوس فرصتی باقی نیست، تا چند دقیقه دیگر به دوستان شهیدم ملحق خواهم شد اگر پیامی برای آنها دارید بگویید . . . .
💢با شنیدن این کلام همه بچه ها بی اختیار ناله می کردند و ضجه می زدند، خود فرمانده تیپ سرش را میان دو دست گرفته بود و با صدای بلند می گریست و رعشه های تند التهاب شانه هایش را تکان می داد
👈ناگهان فرمانده به محمود گفت:
📞- چیزی غیر از اسلحه نداری؟
📞- چرا تنها یک نارنجک دارم . . .
📞- می توانی ضامنش را با یک دست بکشی؟
📞- می توانم . . .
📞- پس ضامنش را بکش و آماده نگهدار، وقتی عراقیها به نزدیکی تو رسیدند از آن استفاده کن .
📞- چشم، حتما این کار را می کنم . . . الآن عراقیها به چند قدمی من رسیده اند .
📞- سلام ما را به شهدا برسان، و با بی تابی افزود: نارنجک . . . نارنجک یادت نرود . . .
- . . .
- . . .
💧دیگر صدایی جز همان خش خش ممتد بی سیم شنیده نمی شد که آن هم در صدای گریه بی امان بچه های حاضر در سنگر گم شده بود . . .
✍خاطره از: ذبیح الله جعفری
https://telegram.me/joinchat/CXK6lz4YbPFkdkQLgmOaGw
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
─═༅𖣔❁﷽❁𖣔༅═─
#آسمانیها
#سبک_زندگی_پیامبر_(ص)
🍃♦️شهید محمد حسین یوسف اللهی در بخشی از وصیتنامه اش از همه می خواهد که خون ما را چون رود جاری سازید تا هرچه بر راه دارد بردارد تا به دریای حکومت حضرت محمد علیه و آله و سلم برگردد
🔸معاونت فرهنگی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh👇👇
🔹حماس یا فلسطین، آیا دشمنی رژیم صهیونیستی فقط با حماس است؟
♦️پس از عملیات طوفانالاقصی، مقامات و رسانههای صهیونیستی و به پیروی از آنها رسانههای غربی به طور مدام از نبرد با حماس گفتند و به گونهای القا میکنند که با حماس سر جنگ دارند و نه مردم فلسطین.
♦️اما بررسی سابقه رژیم صهیونیستی نشان میدهد که بسیاری از جنایتهای این رژیم مربوط به دوران پیش از تاسیس جنبش حماس در سال ۱۹۸۷ است. دورانی که به روستاها اردوگاهها و بیمارستانها به طور مداوم حمله میشد و فلسطینیان بیگناه در سرتاسر سرزمینهای اشغالی به قتل میرسیدند.
🍃🌸
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈