چند نکته دربارهی غزه و آتشبس
1⃣مرحلهی جدید
آتش بس نهایی شده، اما نبرد هرگز تمام نشده. گذشته از اینکه برای قوم صهیون -که در تاریخ با خیانت و غدر شناخته میشود- عهد و آتشبس عملا خریدن فرصت برای حیلهی بیشتر است؛ باید توجه داشت که آتش حقد و کینه از سر تا پای سگ هار زخم خورده زبانه میکشد و چون مار زخمی به دنبال التیام زخمهای روانی خود است. نبرد فرسایشی ارادهها در ساحتهای مختلف رسانهای، اقتصادی، امنیتی و سیاسی پس از این با گستره، عمق و پیچیدگی بیشتری ادامه خواهد داشت. فرصت برای استراحت، مویه کردن یا ذوقزده بودن نیست. جنگ ارادهها، نبرد ثانیه به ثانیهی رسانهای، نظامی، امنیتی و سیاسی، خواب و استراحت نمیفهمد.
2⃣پیروزی بزرگ
همهی اینها نباید باعث شود ماهیت پیروزی به دست آمده را نبینیم. رژیم وحشی که هفتاد سال با ارعاب و قلدری در منطقه مطلقالعنان بوده و یکه تازی میکرد، بیسابقهترین نوع اتحاد استراتژیک و حمایت مطلق از جانب بزرگترین امپراطوری نظامی، سیاسی، اقتصادی، تکنولوژیکی و سیاسی تاریخ بشر را داشت؛ اکنون خفت را پذیرفته. شرایط یک مقاومت محلی از همه طرف و از همه جهت محاصره را پذیرفته است. کسانی که مطالعات تاریخی دارند و سنخ استکبار و نخوت تمدن غربی را میشناسند، میدانند این پیروزی با این مختصات چه ارزشی دارد.
3⃣کدام قدرت توانست حماس را پیروز کند؟ کدام قدرت باعث شد یک گروه با فرماندهای که در سه روز آخر حیات، چیزی برای خوردن نداشت غیر از چند آبنبات منتوس، کلاشینکفی با چسب برق به هم بند شده، این طور در مقابل غول عظیم تمدنی غربی مقاومت کند و شرایط خود را دیکته کند؟ یکی دو بمب اتمی کافی بود که ژاپن با فرهنگ هزار سالهی سامورایی به زانو درآید. قدرت تخریب معادل چند برابر همان بمبها بر سر غزه ریختند، رشتهکوههایی از آوار ساختند، به قول خودشان جزیرهی ویرانی برای حیوانات انساننما، اما نشد. رمز این مقاومت چه بود؟ غیر از قرآن و فرهنگ شهادت؟ همان طور که معمار انقلاب فرمود غیر از اسلام هیچ نیرویی نمیتوانست در ایران انقلاب کند؛ باید گفت هیچ نیرویی نمیتوانست این جوانان و این مردم را اینطور مقاوم کند، غیر از اسلام. البته نه هر اسلامی، بلکه اسلام ناب محمدی ص. هویت واقعی اسلامی را بشناسیم و قدرش را بدانیم. قدرت راهبردی و رهاییبخش آن را ببینیم. این واماندگانی که تمام راههای پیشرفت را در تقابل با هویت اسلامی میبینند کنار بزنیم.
4⃣کدام تمدن؟
این ۱۵ ماه را نباید فراموش کرد. اگر غزه باز شود و خبرنگاران بروند، بازرسان بروند، تازه معلوم میشود چه جنایاتی رخ داده است. باید اینها را به عنوان دستاورد تمدن غربی به صورت کسانی زد که صبح و شام در تقابل و لجاجت با هویت تاریخی ملل مسلمان، مدح و ثنای غرب و آزادی و دموکراسی غربی میگویند. رژیم وحشی را تنها دموکراسی خاورمیانه میخواندند. این است دستاورد جامعهی باز، بازار آزاد، رسانههای بیطرف و حقوق بشر جهانی. قلهی پیشرفت غربی همین غزه است، وحشیگری و بربریت خالص و بیحد و مرز، برهنه و عریان و بیشرم از هیچکس.
برای نسل ما این جنگ غزه، اولین نسلکشی که در این ابعاد به شکل زنده در جهان پخش میشد، ندای بیدارباش بود. به وقت وقتش، جنتلمنها چنان وحشی میشوند که روی چنگیز سفید شود. باید قوی شد، هیچ گزینهی دیگری نیست. این وحشیهای ضعیفکش از هیچ جنایتی شرم ندارند.
سوء قصد امروز به قضات بلندپایه
قاتل از مدتی قبل تلاش داشته با کارکنان مجتمع حس صمیمیت ایجاد کند و سوالاتی در مورد پروندهها و محل ارجاع پروندههای سازمان منافقین میکرده.
قاتل هنگام شلیک به قاضی سوم از سازمان مجاهدین(منافقین) سخن میگفته، حرف های او نشان میدهد ممکن است وابسته به سازمان یا تحت تاثیر آنها بوده باشد.
قاتل جزو مستخدمین خدماتی مجموعه بوده و پس از آنکه میبیند گلولههایش در حال اتمام است خودش را میزند.
این موضوع حتما باید زنگ خطری برای نهادهای اطلاعاتی و امنیت باشد، همه باید هوشیار باشیم، دشمن میخواهد اساس امنیت کشور را مخدوش کند.
مسئولین جمهوری اسلامی هنوز هم شهید میشوند؛ نه فقط سردارها و سربازهایش...
جمهوری اسلامی همهجایش خط مقدم است. بدترین و کثیفترین موجودات عالم از ما متنفرند؛ از صهیونیستها تا منافقین تا فحشاطلبان... هروقت اسلحه داشتند با تیر، اگر تیرشان نرسید، با توییتر.
مهم و معنادار
حساب کاربری روسیزبان رهبر معظم انقلاب :
«چشمانداز تحولات جهانی نویدبخش یک نظام چندوجهی است که در آن ایالات متّحده منزوی و آسیا مرکز دانش، اقتصاد و قدرت سیاسی و نظامی خواهد شد و ایدهی مقاومت و جبههی مقاومت در مقابل زورگویی و ستمگری گسترش خواهد یافت.»
" طرح FATF مانند برجام یکطرفه است "
نکتۀ مهم این است که fatf قرار است در مقابل چه تضمینی انجام شود؟
یعنی تضمینی وجود دارد که اگر طرف به تضامینش عمل نکرد مجازاتی برای آن اعمال کرد؟
یا صرفاً بر پایه خوشبینی و اعتماد به غرب امضا میشود.
آیا اگر آمریکاییها در تبادلات مالی ایران کارشکنی کردند توسط این سازمان مجازات میشوند؟
گاها حتی خود آمریکا و کشورهای غربی به این پیمانها عمل نمیکنند و صرفا ابزاری برای اعمال سیاست قدرتهای استکباری می شوند.
نظامات آنها طوری طراحی میشود که یا منافع آنها را تامین کنند، یا مدیرانی که تعیین میشوند از اختیارات خود برای تامین منافع این قدرتها سوء استفاده میکنند. نمونه آن آژانس بینالمللی هستهای است؛ مدیریت، نظارت و بیانیههای سیاسی آن ابزاری برای فشار به ایران است.
برای ایستادگی در برابر فشارها دو راهکار وجود دارد:
یک راهکار تسلیم شدن است که پایانی برای آن متصور نیست،
راهکار دیگر این است که بتوانیم با کشورهای مستقل پیمانهای جدید برقرار کنیم.
رویکرد ۳ گانه در تعهدات بینالمللی میتوانیم داشته باشیم:
یکی اینکه بگوییم این موارد کاغذپاره بوده و ارزش ندارد،
رویکرد دیگر این است که حتی آب خوردن را هم به آنها گره بزنیم، که هر دو غلط است.
رویکرد درست که شهید رئیسی ارائه کرد، این بود که ضمن حل مسائل داخلی و ارتباط با همسایگان، به سراغ مذاکره با بقیه کشورها نیز برویم، البته باید با اعمال تضامین بهدنبال این مسائل باشیم.
مهم؛
اگر به کسانی که بی خدا یا بی باور شدند نگاه کنید متوجه میشوید اینها در زمان مسلمانی خود هم، چندان باورمند نبودند
درباره ی گروه های به ظاهر مهدوی انحرافی قضیه فرق میکند این گروه ها باورمندترین معتقد ترین و ولایی ترین بچه ها را دارند جذب و منحرف میکنند.
همسویی با جهان هستی
وقتی با جهان هستی همسو شوید مورد حمایت ابر ، باد، خورشید، ماه، آسمان و فرشتگان قرار می گیرید. برای کمک گرفتن از تمام انرژی های جهان هستی و رشد و تعالی باید تابع قوانین طبیعت بود:
۱- قانون خلاء (خالی شدن)
هر انسانی که خالی شود ،قدرتمند می شود. خالی شوید از کینه، حسد ، دروغ ، نفرت، گناه و عدم بذلِ علم و محبت.
سعی کنیم دانشِ خود را به دیگران هم بیاموزیم تا برای ورود علم جدید جایی باز شود.
۲- قانون جریان و حرکت
هر چیزی که جاری است قوی تر است و هر جا سکون باشد فقر است.
آب زلال هم اگر چند روز در جایی بماند، به مرداب تبدیل می شود.
۳- قانون نظم
در زندگی روی نظم حرکت کنید تا مغزتان هم به این نظم عادت کند.
هدف هایتان را بنویسید و با نظم انجام دهید و باور کنید که با فعالیتهای منظم به نتیجه مضاعف می رسید.
۴- قانون پاکی
یکی از قوانین مهم طبیعت ، پاکی است. موهبت های الهی جذب ناپاکی ها نمی شوند.
گناه ، ناپاکی است و عمر انسان را کم می کند و موهبت های الهی را جذب نمی کند .
۵- قانون بارش
ببارید مهر ، ببارید عشق ، ببارید احترام ، ببارید دوستی ، ببارید شادی ، ببارید امید...
جهان هستی، جهان بخشش است هر قدر دریاها بخار آب بیشتری بفرستند باران بیشتری جذب خواهند کرد.
۶- قانون سحر خیزی
تمام گیاهان در اولین ساعات روز عملِ فتوسنتز را انجام می دهند.
هر چه سحر خیز باشید رزق شما بیشتر است.
طول عمر بیشتر ، شادمانی ، نشاط ، زیبایی و آرامش در سحرخیزی است ...
در پناه نور و عشق الهي باشید.
قابل توجه آقای پزشکیان، یا شاید بهتر باشد بگوییم جناب مذاکرهدوست!
بگذارید یک مسئله را برایتان شفاف کنیم: آمریکایی که شما اینقدر به مذاکره با او دل بستهاید، همان آمریکایی است که رسماً اعلام میکند "اول خلع سلاح شوید، بعد شاید نگاهتان کنیم!" آیا این برای شما توهینآمیز نیست؟ آیا صدای تحقیرآمیز ترامپ را نمیشنوید که میگوید ما برای شما هیچ ارزشی قائل نیستیم، مگر اینکه دستهایتان را بالا ببرید و تسلیم شوید؟
شما که دم از مذاکره میزنید، این را چگونه تفسیر میکنید؟ میخواهید در موقعیتی پای میز مذاکره بنشینید که طرف مقابلتان حتی حق دفاع از خود را هم از شما سلب کرده باشد؟ این چه مدل دیپلماسیای است؟! یا شاید از همان جنس تفکرات تسلیمطلبانهای است که سرانجامش میشود تعظیم و خضوع در برابر زورگوترین کشور جهان؟
آقای پزشکیان، لطفاً کمی غرور ملی را چاشنی تحلیلهایتان کنید. مردم ایران برای حفظ عزت و استقلالشان خون دادهاند. این خاک پر از خون شهدایی است که بهخاطر همین موشکها و اقتدار نظامیمان از دست تجاوزگران نجات پیدا کرد. شما چگونه میتوانید سادهلوحانه از کنار این همه غرور عبور کنید و حرف از مذاکرهای بزنید که با پیششرط تحقیر و خلع سلاح آغاز میشود؟
جناب پزشکیان، دیپلماسی با دست بسته، اسمش مذاکره نیست؛ اسمش بردگی است! لطفاً این را در ذهن داشته باشید و بیشتر از این، جایگاه ایران و ملت سربلندش را پایین نیاورید.
با چه دلایلی میتوان گفت که اتفاقات سوریه بخشی از نقشه مشترک آمریکاییها و اسرائیلیها است؟
برای پاسخ به این سؤال، باید به مسائل مهم راهبردی منطقه و نقش قدرتهای بینالمللی توجه کنیم.
اگر ما از این منظر به تحولات منطقه نگاه کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید که اتفاقات سوریه فراتر از یک مسئله محلی است و بخشی از یک پروژه کلان منطقهای به شمار میرود. این پروژه در راستای شکلگیری نظم نوین دلخواه قدرتهای بزرگ بینالمللی است و تأثیر مستقیمی بر آینده خاورمیانه یا غرب آسیا دارد. این روند میتواند بسیار تعیینکننده و سرنوشتساز باشد، چرا که در منطقه دو پروژه بزرگ در حال پیشبرد است. این دو پروژه، در راستای همدیگر هستند به نحوی با یکدیگر تلاقی پیدا میکنند.
آمریکاییها یا بهتر بگوییم قدرتهای غربی، در سال ۱۹۱۶ طی توافقنامه «سایکس-پیکو»، طرحی را برای تقسیم منطقه خاورمیانه و شامات بین فرانسه و انگلیس ایجاد کردند. این توافقنامه موجب تجزیه منطقه شد و خود بهعنوان زمینهساز پیدایش رژیم صهیونیستی و تشکیل اسرائیل در قلب جهان اسلام شناخته میشود.
یک سال پس از این تمهیدات، در سال ۱۹۱۷، بیانیه «بالفور» ازسوی انگلیس صادر شد که از آن بهعنوان ننگینترین بیانیه در تاریخ روابط بینالملل یاد میشود. طبق این بیانیه، بدون هیچ حقی، سرزمین فلسطینیان از آنان گرفته شد و به یهودیانی دادند که در نقاط مختلف جهان پراکنده بودند و اروپاییان به دنبال رهایی از آنان بودند چرا که موجودات آزار دهندهای بودند برای اروپاییان. این اقدام باعث شد سرزمین فلسطین به اشغال یک رژیم استعمارگر درآید و اسرائیل بهعنوان رژیمی اشغالگر در قلب جهان اسلام شکل گیرد.
این پروژه اهداف استعماری متعددی را دنبال میکرد که یکی از مهمترین آنها کنترل جهان اسلام در آغاز قرن بیستم بود. این پروژه تنها به اشغالگری محدود نمیشد، بلکه کاملاً مبتنی بر توسعهطلبی طراحی شده بود. پرچم اسرائیل از همان ابتدا تا امروز نماد همین توسعهطلبی است که به شیوههای مختلف ادامه یافته است.
اگر تاریخ و نقشه فلسطین را بررسی کنیم، میبینیم که این پیشروی توسعهطلبانه از سال ۱۹۴۸ میلادی، همزمان با آغاز اشغال فلسطین، شروع شد و در سال ۱۹۶۷ به اوج خود رسید. در این سال، رژیم صهیونیستی کرانه باختری، نوار غزه، بیتالمقدس و صحرای سینا را در جنگ با کشورهای عربی به اشغال خود درآورد.
این روند در سال ۱۹۸۲ ادامه پیدا کرد و تا بیروت گسترش یافت. حتی امروز نیز نقشههایی که از سوی رژیم صهیونیستی منتشر میشود، واکنشهای گستردهای را از سوی اعراب به دنبال دارد و نشاندهنده استمرار سیاست توسعهطلبی اسرائیل است. این روند توسعهطلبی، در واقع بخشی از یک پروژه بزرگ بود که بر اساس آموزههای نظریهپردازان صهیونیسم و یهودیان آمریکایی با قدرت و شدت ادامه یافت. اوج این آموزهها را میتوان در اندیشههای آنها مشاهده کرد.
در سال ۱۹۱۶، زمانی که آمریکا کشوری ضعیف بود، کشورهای غربی در چارچوب توافقات خود، به دنبال سهمخواهی از منطقه بودند. در صدمین سالگرد آن توافقات، همان روند ادامه پیدا کرده و کشورهای غربی مجدداً جهان اسلام را هدف قرار دادهاند. محصول این روند بازتجزیه، معامله قرن است که میتوان آن را معاهده بالفور شماره دو نامید.
این طرحها در واقع تلاقی پروژههایی هستند که هدف اصلیشان ضربه زدن به کشورهای اسلامی و تجزیه آنها و گسترش مرزهای رژیم صهیونیستی است.
دونالد ترامپ، در تبلیغات انتخاباتی خود بهصراحت به این مسئله اشاره کرد. او گفت: «اسرائیل کوچک را باید بزرگ کنیم و از کشورهای مختلف حمایت بگیریم تا بتوانیم این پروژه را بهتر پیش ببریم.»
برنارد لوئیس همین موضوع را در سال ۱۹۹۰ در یک سخنرانی در دانشگاه تلآویو نیز مطرح کرد. او در آنجا بهصراحت اعلام کرد که کشورهای بزرگ با تمدنهای غنی را باید هدف قرار داد. در این سخنرانی، ایران نیز بهطور خاص نام برده شد و بهعنوان هدف نهایی معرفی شد.
بنابراین، اشغال سوریه و تمام اتفاقاتی که در این کشور به وقوع پیوست، باید در این چارچوب تبیین و تحلیل شوند.
این تحولات بخشی از طراحی کلان است.
برای اولین بار، مسئله فلسطین از یک موضوع جغرافیایی، مذهبی، دینی و قومی فراتر رفته و به یک مسئله انسانی جهانی تبدیل شده است.
این تحول بسیار مهمی است، زیرا افکار عمومی جهان به شدت نسبت به فلسطین و فلسطینیان گرایش پیدا کردهاند. چنین سطحی از توجه جهانی در تاریخ اشغالگری بیسابقه بوده است.
از سوی دیگر، برای اولین بار، بزرگترین و مهمترین سران رژیم صهیونیستی در دادگاههای بینالمللی محاکمه میشوند و حکم دستگیری آنها صادر شده است. این یک رسوایی غیرقابل تصور و بیسابقه در تاریخ این رژیم اشغالگر است.
گفتههای خود سران رژیم صهیونیستی برای تبیین این شرایط کافی است. به عنوان مثال، نتانیاهو اذعان کرده است که به دلیل طوفان الاقصی و اقدامات مقاومت، اسرائیل در حال تجربه کردن چیزی شبیه به جنگ استقلال دوم است. این سخن به معنای بازگشت رژیم صهیونیستی به شرایط سال ۱۹۴۸ است.
یکی دیگر از سران این رژیم نیز اعتراف کرده است که اقدامات مقاومت – از جمله آنچه توسط شخصیتهایی مانند آقای محمد ضیف و یحیی سنوار انجام شده – میتواند این رژیم را تا ۵۰ سال در تونلهای غزه گرفتار کند.
این اعترافات همواره مطرح شده و جنگهای رژیم صهیونیستی بهعنوان «جنگ موجودیت» قلمداد شدهاند. از اینرو، این رژیم بسیار آسیبپذیرتر شده و ضربات بزرگی را متحمل شده است. به نظر من، عدم رضایت رژیم به آتشبس و حل مسئله به این دلیل است که اولین ساعات آتشبس مساوی است با آغاز درگیریها و منازعات درونی در ساختار رژیم و جامعه اشغالگر.
ویژگی و ابعاد جبهه مقاومت چیست که با شکست سوریه از بین نرفته و همچنان به حیات خود ادامه داده است؟
ویژگی کلیدی جبهه مقاومت این است که از دل جوامع تحت اشغال برآمده و مردمی است. همین موضوع سبب شده که مقاومت با سرکوب، فشار یا ضربات نظامی پایانپذیر نباشد. تمام رهبران سیاسی و جهادی فلسطینیها طی ۷۰ سال اشغالگری، هیچکدام مرگ طبیعی نداشتند. حتی یاسر عرفات، که پیشگام سازش و راهحلهای سیاسی بود، در نهایت در بیمارستانی در پاریس ترور شد.
رهبران دیگر نیز سرنوشتی مشابه داشتند؛ تمامی رهبران سیاسی فلسطینیها از جمله افرادی هستند که به مرگ طبیعی نرسیدند. این روند در مورد رهبران اسلامگرایان جهادی نیز صادق است؛ به عنوان مثال، احمد یاسین، عبدالعزیز عیاش، اسماعیل هنیه، یحیی سنوار و... همگی به شهادت رسیدند.
با وجود تمام این اقدامات، فلسطین و مقاومت همچنان باقی ماندند و حتی قویتر از گذشته به میدان آمدند. با ترور هر یک از شخصیتهای برجسته مقاومت، گمان میکردیم که این ترورها به معنای پایان پروژه مقاومت است، اما دیدیم که مقاومت نه تنها پایان نیافت، بلکه قدرتمندتر شد. سنگها تبدیل به موشکهای نقطهزن شدند، و این توانایی به حدی رسید که بزرگترین و مهمترین شهرهای فلسطین اشغالی را هدف قرار میداد. چنین رویدادی در تاریخ مبارزات و منازعات بیسابقه بوده است.
در لبنان نیز وضعیت مشابهی رخ داد. با شهادت سید عباس موسوی، دبیرکل سابق حزبالله، تصور میشد که مقاومت به پایان رسیده است، اما مقاومت نه تنها پایان نیافت، بلکه در ابعاد مختلف نظامی، فرهنگی، اجتماعی، خدماتی و سیاسی به شکلی مثالزدنی به فعالیت خود ادامه داد.
اگر بخواهیم مثالی دیگر بزنیم، در سال ۱۹۸۳، اسرائیل به بیروت رسید و لبنان را به تسلیم واداشت. اسرائیل بشیر جمیل را بر تانکهای خود سوار کرد و او را به عنوان رئیسجمهور به کاخ بعبدا منصوب کرد. در آن زمان هیچ خبری از مقاومت نبود. اسرائیل تلاش کرد با این اقدامات، عرفات و مقاومت فلسطین را از لبنان اخراج کند و فلسطینیان را در کشورهای مختلف جهان پراکنده سازد. تصور رژیم صهیونیستی این بود که با رفتن عرفات، مقاومت پایان خواهد یافت، اما این خیال نیز به نتیجه نرسید.
اما مقاومت، با وجود تمامی مشکلات، توانست رژیم صهیونیستی را وادار به عقبنشینی کند. در سال ۲۰۰۰، نوار اشغالی لبنان آزاد شد و این یک پیروزی بزرگ برای مقاومت بود. در سال ۲۰۰۶ نیز، مقاومت برای اولین بار توانست جنگی را بر دشمن تحمیل کند. مقاومتی که اینگونه در دل جامعه خود ریشه داشته و از صفر شروع کرده است، با وجود تمام این حوادث پایان نمییابد و همچنان پابرجا خواهد ماند.
دلیل این استقامت را میتوان در آتشبسی که رژیم صهیونیستی مجبور به پذیرش آن شد، جستجو کرد. این آتشبس در شرایطی صورت گرفت که حزبالله با ضربات سنگینی مواجه شده بود. حزبالله بسیاری از رهبران رده اول و فرماندهان نظامی رده دوم خود را از دست داد و هزاران شهید تقدیم کرد. با این حال، رژیم صهیونیستی نتوانست به اهداف خود برسد و در نهایت، نتانیاهو مجبور به امضای تفاهمنامه عقبنشینی شد.
این وضعیت همچنان ادامه دارد.
اعتراف عجیب پزشکیان!!
دلمان نمیخواست مازوت بسوزانیم و وزیر نیرو گفته بود اگر ۲ ساعت خاموشی بدهیم مشکل حل میشود،
اما محاسبه او درست نبود و متوجه شدیم که حتی اگر یک روز هم خاموشی میدادیم، مشکل حل نمیشد!