🔖 استعمارِ فکر
[۱]. عقلانیت چیست؟ در تبیین مفهوم عقلانیت ما با دو پدیده مواجهیم؛ گاهی عقلانیت مربوط به باورهای ماست. مثلاً میگوییم؛ باور ما به الف معقول است که به آن عقلانیت نظری گفته میشود. گاهی عقلانیت مربوط به افعال و رفتارهای ماست. مثلاً میگوییم؛ رفتار الف رفتار معقولی است که به آن عقلانیت عملی گفته میشود. در مجموع، عقلانیت یعنی محاسبهی درست. این عقلانیت از چه حاصل میشود؟ یا به عبارتی از چه طریقی شکل میگیرد؟ عوامل بسیاری در شکلگیری عقلانیت مؤثر است. برخی در پیشرفت این قوه و برخی در تضعیف آن نقش دارند. عوامل تقویت عقلانیت، تفکر، تدبر، کنجکاوی و سؤال پرسیدن، استفاده از تجربیات دیگران، همنشینی با علما و اندیشمندان، اجتناب از افراط در شهوات و...است؛ اما آنچه در این مجال موردنظر نگارنده است رشد عقلانیت در سایهی آزادی و استقلال است.
[۲]. بهطورقطع یکی از عوامل مهم رشد عقلانیت، آزادی و استقلال فکری در محیط زندگی است. افرادی که آزادانه دربارهی مسائل اعتقادی و اجتماعی و فرهنگی میاندیشند؛ سریعتر به رشد اجتماعی میرسند و خرد اجتماعی آنان بهتر رشد میکند تا افرادی که اجازهی تفکر و تصمیمگیری ندارند؛ و بسترهای آزاداندیشی برایشان مهیا نیست. اما همیشه سلب آزادی از اندیشیدن محسوس نیست بلکه ترفندهای نامحسوس و البته پرفریب و در ظاهر دلنشینی بکار میرود و نتایج بزرگی برای فراهم آوردگان چنین شرایطی حاصل میشود چراکه بزرگترین وابستگی یک جامعه، وابستگی فکری آن جامعه خواهد بود که از آن بهعنوان «استعمار فکر» یاد میکنند و این یکی از حربههای دشمن است.
[۳]. استعمار فکر یکی از انواع جنگهایی است که علیه بشریت صورت گرفته و جنگ شناختی یکی از مظاهر آن است. وقتی ما شاهد آنیم که افرادی بهواسطهی علوم شناختی و پی بردن به رمز و راز قوهی شناختِ بشر، به استدلال، تفکر، قضاوت، برنامهریزی، تصمیمگیری و بسیاری دیگر از زوایای این دستگاه شگفتانگیزِ هستی نفوذ میکنند و با دخالت در آن قادر خواهند بود در عملکرد آن اختلال ایجاد کنند و یا آن را از مسیر اصلی خود منحرف سازند بهطورقطع، به وجود جنگی بسیار خطرناک اذعان خواهیم کرد. شاید بتوان این نوع دشمنی را یکی از بیسابقهترین روشهای دشمنی برشمرد. در چنین جنگی دشمن دیگر به دنبال استعمار خاک کشور نخواهد بود بلکه او فکر انسانهای آن کشور را استعمار میکند و بدین ترتیب خواهد توانست بدون صرف هزینههای گزاف کشوری را فتح کند. چراکه مردم آن جامعه آنگونه فکر میکنند که دشمن میخواهد. رهبر معظم انقلاب در این رابطه میفرمایند:«آحاد مردم بدانند، هم شما جوانها بدانید؛ اینها با برنامه وارد میدان شدهاند. برنامه هم این است که بلکه بتوانند ملّت ایران را با خودشان همراه کنند، کاری کنند که ملّت ایران عقیدهاش بشود عقیدهی سران انگلیس و آمریکا و امثال اینها؛ نقشه این است».(۱۱ آبان ۱۴۰۱، بیانات در دیدار دانش آموزان) «دشمن دنبال این است که بر مغزها تسلّط پیدا کند. تسلّط بر مغزها برای دشمن خیلی باارزشتر از تسلّط بر سرزمینها است. اگر مغز یک ملّتی را توانستند تصرّف کنند، آن ملّت سرزمین خودش را دودستی به دشمن تقدیم میکند. مغزها را باید حفظ کرد». (۵ آذر ۱۴۰۱، دیدار با بسیجیان)
[۴]. حالا بازگردیم به عقلانیت، یکی از مهمترین روشهای رشد عقلانیت را آزادی برشمردیم حال سؤال این است که امروز باوجود انواع و اقسام رسانهها و شبکههای ماهوارهای که هر یک، انسان را به روشی به یک باور، نهتنها دعوت بلکه تحمیل نیز میکنند؛ آیا میتوان معتقد بود که انسانها آزادانه میاندیشند؟ آزادانه استدلال میکنند و یا آزادانه قضاوت میکنند؟ آیا بستری آزادانه برای رشد عقلانیت و رشد قوهی عقل برای بشر امروز باقی گذاشتهاند؟ وقتی هر لحظه برای ایجاد شناختی در دیگران، خوراکی به هزار روش اقناعکننده از طریق انواع و اقسام پیامرسانها و بازیها و سایتها و شبکهها و... به ذهن انسان منتقل میشود و هرگز فرصتی به مخاطب برای تجزیه و تحلیل داده نمیشود؛ آیا میتوان به چیز دیگری غیر از استعمار، اذعان داشت؟
✍ زینب نجیب
@ghalamenajib
📝 در ادامه مطلب...
[۵]. آری، دشمن بزرگترین خیانت را در حق بشر کرده است، او در ظاهر به یک نیاز انسان پاسخ داده است و آن ارتباط به شکل وسیع و بینالمللی و سرعت در دسترسی به اطلاعات است اما در باطن به انسان میگوید:«تو فکر نکن ما بهجای تو فکر خواهیم کرد». این در حالی است که بدیهیترین و گرانبهاترین ثروت یک انسان اندیشه است و دکارت در یک جملهی معروف به «کوژیتو» میگوید؛ «من فکر میکنم، پس هستم»؛ یعنی حتی وجود خود را منوط به اندیشه میداند و معتقد است اولین و مهمترین مهر تایید بر هستی بشر، اندیشیدن است. حالا چه شده است که انسانی اینچنین اندیشه خود را به قیمت ناچیزی فروخته است و متواضعانه در برابر حملات دشمن سربهزیر میاندازد و به جهالت خود افتخار میکند؟ آیا اگر نسلهای قرنها پیش را به جهالت محکوم میکنیم رواتر نیست که انسان مدرن امروز را به جهالت مدرن محکوم کنیم؟
[۶]. راه رهایی از این اسارت چیست؟ چطور میتوانیم بار دیگر به دنیای عقلانیت بازگردیم و آن را بر رسانه برگزینیم؟ به نظر میرسد سؤال دشواری باشد اما باکمی تأمل میتوان گفت؛ یکی از راهحلهای پیشنهادی، مهندسی معکوس است. همانطور که دشمن از علوم شناختی برای هدف خود بهره جسته است و از تمام ظرفیتهای سختافزاری مغز و استعدادهای روانشناختی آن سوءاستفاده کرده است؛ دانشمندان توانای ما میتوانند از همان روشها به نفع بشر بهرهجویند تا جایی که با سبقت گرفتن در کشف اسرار این خلقت عظیم، مسیرهای بس شگرف را در پهنهی هستی درنوردند و راههای رهایی از این اسارت مدرن را کشف کنند؛ یعنی هم به نحو ایجابی از این علوم بهعنوان سنت الهی بهرهمند شوند و هم به نحو سلبی، موجبات رفع سوءاستفاده از آن را فراهم کنند. بدین ترتیب علاوه بر ارتقاء کارکردها و بهبود اثربخشی علوم شناختی، سمت و سویی تازه به این دانش خواهند داد. آری باید برای از بین بردن چنین استعماری و رسیدن به صبح زیبای آزادی، تمامعیار جهاد کرد و آنچه دشمن برای بشریت بهعنوان تهدید عرضه کرده است را تبدیل به فرصت کرد.
✍زینب نجیب
@ghalamenajib
شب بارانی در بینالحرمین🌧
برای ما شیعیان آب فقط مایهی حیات نیست. آب مهریهی زهرا (س) است...
همانی که جرعهای از آن را بر حسین(ع) و اهلش حرام کردند، حرامیان...
حال دیدن باران هرچند زیبا و دوستداشتنی است و همیشه برای ما مانند قاصدک، حامل خبرِ خوشِ استجابت است اما عجیب دلسوخته میشویم وقتی آسمان کربلا اینچنین میبارد و آب بر زمینش جاری میشود.
ببار باران... ببار آسمان
اما بدان از تو گله داریم...
اِنَّ الحُسَینَ قَتَلوهُ عَطشانا
السلام علیک یا اباعبدالله
✍زینب نجیب
@ghalamenajib
در میانهی بینالحرمین قدم میزنم؛ درست جایی که تو هم روزی قدم زدهای. آن هنگام که به گنبد خیره میشدی، نفس عمیقی از عمق جان میکشیدی و زیر لب زمزمه میکردی...اللهم ارزقنا توفیق الشهاده
سردار شهیدم، به یاد میآورم، آن روزهایی را که برای تجدید قوا و باز شدنِ گرهی به حرم پناه میآوردی و پس از خلق زیباترین لحظات عرفانی و تلاوت زیارت عاشورا، با حسین(ع) همآغوش میشدی و از جام عشق سرمست و با توشهای از معرفت، صبر و استقامت، در موقعیت خود برای خدمت به مظلومان عالم حاضر میشدی.
روزها میدویدی و شبها نمک در چشم میپاشیدی تا نکند پلکی بر چشم گذاری و غافل شوی از ظلمی که شاید بر کودکی شود. چقدر گمنام بودی سردار شهیدم.
آشنایی من و شما از همان ساعتی آغاز شد که فهمیدم به تیغ یکی از شقیترینِ اشقیا شهید شدی و دیگر بین ما نیستی. پس از ۷۲ ساعت از اشک ریختن در فراق شما چه مهربان مهمان رویایم شدید و گفتید: "آمدهام آرامتان کنم". هنوز آن لبخند شیرین بر لبانتان از یادم نرفته است.
با خود زمزمه میکنم:
انگشت به لب ماندهام از قاعدهی عشق
ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم
حال، امروز وقتی به آسودگی پرواز پرندگانِ صحن مینگرم، به بازی کودکانِ شاد، به ورود فوج فوج زائران حرمین، به ثبت تصویرهای عاشقانهی زوجهای جوان، به خندههای جوانان عراقی، به خوابهای آسودهی زائران در کنارههای حرم، به صفهای طولانی غذای حضرتی، به صدای روحبخش زیارت عاشورا از باب القبله، با خود فکر میکنم این همه زیبایی زیر سایهی امنیتیست که شما برای تکتک ماها به ارمغان آوردهاید. به قیمت خستگی خودتان و به قیمت نخوابیدنهایتان، به قیمت دلتنگی از خانواده و در آخر به قیمت خون پاک شما و یارانتان.
اشک از چشمانم جاری میشود اما وقتی به این میاندیشم که شما در ثواب زیارت تکتک زائران، در ثواب تمام اعمال نیک انسانهایی که قدمی برای حفظ آنها برداشتهاید سهیم هستید؛ دلم روشن میشود. قلبم آرام میگیرد، نگاهم برق میزند. قطعاً این کمترین پاداش شما خواهد بود جزای شما همجواری با اباعبدالله است مگر نه اینکه میگویید:
بهشت ارزانی خوبان عالم
بهشت من تماشای حسین است
آری حاج قاسم، چهخوب برای معماری تمدن نوین اسلامی طرح کشیدی. الحق و الانصاف که رهبر عزیزمان فرمودند: "شهید سلیمانی نرمافزار مقاومت است".
نرمافزار مقاومت یعنی، انگشت اشارهی تو حاجی..
یعنی، سخن تو...
یعنی، عمل تو...
انگشت اشارهی تو به وسعت همهی کرهی زمین است چراکه افق نگاهت آزادی همهی انسانها بود. برای تو این ملت و آن ملت مطرح نبود. نوعدوستی درس اول مکتب توست.
سخن تو، دفاع از حرم جمهوری اسلامی ایران است. همراهی و کمک همهی ملت، مخصوصاً یاری علماء و مراجع از آیتالله خامنهای که بسیار تنها و مظلوم است.
عمل تو، یک عمر جهاد در راه خدا و تبدیل شدن به الگوی مبارزه برای همهی ملتهای آزادیخواه بود.
حاج قاسم، تمام سفر همراهم بودی همهجا. یادت در قلبم و حضور عکست در سجادهام به تو شهادت خواهد داد. از تو میخواهم برایمان دعا کنی تا همانگونه که در مسیر صدور پیام انقلاب اسلامی جهاد کردی و در آخر با شهادتت این اقیانوس عظیم را بار دیگر پرتلاطم نمودی ما نیز رهروان لایق و شایستهای برایت باشیم.
اللهم ارزقنا توفیق الشهاده
✍ زینب نجیب
@ghalamenajib
May 11
مادر هرکاری کند بچهها یاد میگیرند...
مثلاً اگر شهید شود... 🥀
بعد از شنیدن این جمله هنوز عبارتی اینچنین هنرمندانه و در عین حال گویا در وصف نقش تربیتی مادر نشنیدهام.
اما میپسندم، شرحی کوتاه بر این عبارت بیان کنم...
اگر زینب (س)، ادامهی حسین (ع) شد و کربلا در کربلا نماند؛ دلیلش وجود الگوی شایستهای همچون زهرای اطهر (س) بود برای زینب(س)...
مادری که یاد داد روایتگری را به فرزندانش تا پای جان...
حال اگر افق نگاهمان فاطمهگونه زیستن باشد مسیرش جهاد تبیین است در جنگ روایتها...
جهادی که برای حضور در خط مقدمش، باید ابتدا، سنگر خانواده را مجهز کرد.
پس بیاییم در جبههی تبیین فعال باشیم تا کودکانمان فرابگیرند.
✍زینب نجیب
@ghalamenajib
استاد اخلاقم میفرمودند: هرگاه خواستید لحظاتی دست در دست خدا شوید خودتان را به زیر تابوت کسی برسانید.
مگر نه اینکه انالله و انا الیه راجعون؟
پس اگر زیر تابوت رَوی، لحظهای که او به سوی خدا میرود، دستانت به دستان خدا میرسد.
حال با خود میاندیشم، عجب بیعتی میشود با خدا، وقتی زیر تابوت شهدا باشی...
آنانکه نظر میکنند به وجهالله.
✍زینب نجیب
@ghalamenajib
سلام خدمت اعضای محترم کانال✋
💫مدتی پیش کانالی بهنام سخن نو با موضوعِ تبیین منظومهی فکر رهبری با دوستان تشکیل دادیم که الحمدلله بازخورد خوبی داشت.
💫بدین صورت که هر بار با ۳۰ قسمت از یک موضوع در خدمت اعضای کانال هستیم. که در هر قسمت به درج بیانات رهبر معظم انقلاب میپردازیم و در پایان هر ۳۰ قسمت مسابقهای برگزار شده و مبلغی به حساب برندگان به قید قرعه واریز میشود.
💫امیدوارم با پیوستن به این کانال، ضمن بهرهمندی از مطالب از جوایز آن نیز مستفیذ شوید.
لینک کانال👇👇👇
@sokhanenoo
هویتبخشی، راه نجات
[۱] هویت، ویژگی باکیفیتی است که در ایجاد پیوستگی و همانندی افرادِ همهویت بسیار تاثیرگذار است. در واقع میتوان مهمترین کارکرد هویت را همین همبستگی بین افراد دانست که ماحصل آن حرکت به سوی اهداف، با قوت و قدرت است و بهطور قطع اعتماد به نفس، این احساس ارزشمند، پاداش آن خواهد بود. از دگر سو دشمنی با هویت مسلماً جنگ به شیوهای از جنس خود میطلبد.
[۲] با توجه به اینکه هویت، ریشه در فرهنگ، دین، تاریخ، سیاست و...یک جامعه دارد. بنابراین زمانی که دشمن، دیگر قادر نیست یک جامعه یا کشوری را با جنگ تن به تن از بین ببرد؛ فرهنگ او را تسخیر، دین و تاریخ او را تحریف و سیاست آن را در یک جنگ ترکیبی تمام عیار ریاست میکند. بدین ترتیب افراد جامعه زنده میمانند اما روح آنان تسخیر دشمن میشود. چنین جنگی، دو سود به نفع دشمن خواهد داشت؛
یک)از بین بردن نیروهای یک هویت بدون کشتار و بدون تخریبِ چهرهی بین المللیاش. ۲)اضافه کردن به نیروهای خود و تحقق اهدافش به دست آنان.
[۳] دانشآموزان امروز همانند همهی دانشآموزان در جوامع مختلف و در تمامی اعصار گذشته، به واسطهی خصلتهای زیبا و پرشور نوجوانی و جوانی، به دنبال هویت اصلی و حقیقیِ خود هستند.
ما نیز در کشور خود با طیف وسیعی از نوجوانان و جوانان روبروایم که شبانهروز در پیِ چیدن قطعات جورچینِ( پازل) هویت خویشاند. که البته در چنین کارزاری یا دشمن عناصر هویتی خویش را — آن هم نه عناصر مثبت مانند پایبندی به نظم و تلاش در مسیر علم بلکه عناصر منفی مانند توجه افراطگونه به مادیات و دوری از معنویات— را یکی پس از دیگری در ضمیر فرزندان این وطن جایگذاری میکند و از آنان آدمَکانی میسازد در مسیر تحقق منافع خود و یا ما باید جهادگونه در پی تقویت مولفههای هویت بخش خود به فرزندانمان باشیم.
[۴] به طور قطع اگر بنا بر نجات و صلاح جامعهی خود داریم باید در قدم اول ابعاد هویتی خویش را بشناسانیم. باید ریشهها را تبیین نماییم. باید نتایج و کارکردهای هویتی خود را نمایان کنیم. باید از قلب تپندهی مکتب ایرانی-اسلامیِ "ما میتوانیم"، سخن برانیم. باید از "استقلال" و "آزادی" و "انقلاب"بگوییم. باید از افتخارات ملی، گذشتهی علمی، سیاسی و بین المللی خویش حرف بزنیم و در نهایت باید کاری کنیم ، دانش آموز ما از عمق جان احساس هویت کند.
[۵] وقتی یک جوان احساس هویّت کرد، از انحراف، از خیانت، از سستی و تنبلی پرهیز خواهد کرد. عمدهی این اشکالاتی که گاهی پیش میآید بهخاطر این است که آن احساس هویّت حقیقی، احساس هویّت ملّی در یک انسان وجود ندارد. وقتی احساس هویّت وجود نداشت، دیگران میتوانند او را به این سمت و آن سمت [بکشند]:
میکشد از هرطرف چون پَر کاهی مرا
وسوسهی این و آن، دمدمهی روزگار...
آن چیزی که نمیگذارد ما منحرف بشویم، پایبندی ما است، احساس هویّت ما است. (۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۷، دیدار با فرهنگیان)
[۶] برای تحقق اینها و ایجاد احساس هویت در روح و ذهن جوانانمان ابتدا باید خود از احساس هویت ملی-مذهبی غنی شویم. باید دریابیم هویت ما ریشه در مقاومتها و قهرمانیهای تاریخی و اسلامی و انقلابی دارد. ریشه در خون هزاران شهید دانشآموز، تنها در سالهای پس از انقلاب دارد. ریشه در علم و اخلاق و در یک کلام در سبک زندگی ایرانی-اسلامی دارد. باید خودساخته، دارای هویت، بدون دلباختگی به تمدن منسوخ شرق و غرب، اندیشمند و دانا و دانشمند، کارآمد و ماهر باشیم تا بتوانیم چنین انسانهایی را بپرورانیم.
✍زینب نجیب
@ghalamenajib
«هویتزدایی به سبک ایدئولوژیزدایی»
[١] رهبر انقلاب میفرمایند: «نگذارید ضد انقلاب و دشمن از انقلاب شما هویتزدایی کنند».(١۴٠١/٣/١۴) این تأکید بر مبارزه با هویتزدایی، اولین باری نیست که از زبان ایشان شنیده میشود. کمی قبل از این، به مقابلهی با آرمانزدایی و هویتزدایی دانشگاه اشاره کردند. (١۴٠١/۲/۶) و پیشتر نیز، از برنامههای دشمن در زمینه ی آرمانزدایی و هویتزدایی، پرده برداشته بودند. (١٣٩٧/٧/٢۵) حال، این سؤال مطرح میشود؛ چطور از یک پدیده مانند انقلاب، هویتزدایی میشود؟ ایشان معتقدند؛ با «ایدئولوژیزدایی». یعنی با تحقیر مبانی، با تحقیر اندیشه، با تحقیر رویکردهای تاریخی و ملی، با تحقیر گذشته و انقلاب، با کوچکنمایی کارهای بزرگ، و بزرگنمایی برخی عیوب. (١۴٠١/٢/۶) بنابراين دشمن با این روشها، یعنی؛ «نفی،تغییر،تحریف و تخریبِ» مبانی، در صدد نابودی هویت یک ملت بر میآید. اکنون که در اینجا سخن از هویتزدایی از انقلاب است باید دانست، دشمن به دنبال استحالهی انقلاب یا براندازی و نابودی انقلاب از طریق ایدئولوژیزدایی از آن است.
[۲] برای یافتن راه و روش مقابله با هویتزدایی و یا به عبارتی ایدئولوژیزدایی باید به دو روش«آفندی» و «پدافندی» عمل کنیم. در مقابلهی آفندی باید تأکید کرد؛ انقلاب، یک «حقیقت زنده» و دارای هویت است که برگرفته از مبانی، اندیشه، آرمان و ارزشهایی است. این مبانی باید در تمامی ابعاد زندگی افراد جامعه، ظهور و بروز داشته باشد تا تداوم یابد. یعنی باید شاخصهای انقلابیگری در افراد جامعه مشهود باشد. شاخصهای انقلابیگری نزد رهبر انقلاب ۵ عنصر دارد: ١. پایبندی به مبانی اسلام و انقلاب ٢. همت بلند برای رسیدن به آرمانها ۳. پایبندی به استقلال کشور ۴. حساسیت در برابر دشمن ۵. تقوای دینی و سیاسی. بنابراین، تقویت هر یک از این شاخصها در رشد و تقویت هویت انقلاب مؤثر خواهد بود.
[۳] در روش پدافندی باید دانست؛ دشمن برای ایجاد اخلال درمسیر تداوم انقلاب، ابتدا به نفی این مبانی دست میزند و آن را بیخاصیت و یا پرهزینه میخواند. در مرتبهای دیگر، مبانی انقلاب را تحریف میکند. در واقع آنجا که دشمن نمیتواند از یک پدیده، نفیِ مبانی کند؛ به تحریف آن اهتمام میورزد. بدینترتیب افراد در ظاهر معتقد به اصول میمانند اما به آن عمل نخواهند کرد یا در جهت مخالف آن عمل خواهند کرد. مثل آنجا که برخی برای فرار از مبارزه با سلطهی جهانی، به تحریف «تقیه» میپردازند و آن را به گونهای تفسیر میکنند که نتیجهای جز انفعال در برابر دشمن نخواهد داشت. این در حالی است که تقیه، روشی فعالانه و راهبردی، به سبک «دور زدن دشمن» است نه سکوت و انفعال. ضمن اینکه تقیه تنها برای حفظ اسلام است، اگرچه با بذل جان، همراه باشد. یا در جایی دیگر با تغییر و ایجاد ابهام در تعریف «دشمن» به تحریف این مفهوم میپردازند و بدینگونه به دنبال اثبات پیش فرض خود هستند، که برآیند آن هم، اغلب این خواهد بود که: الف) انقلاب مبانیای دارد که دشمنساز است. ب) یکی از این مبانی ظلم است. ج) در چارچوب انقلاب، اکثر دولتها به خاطر ظلم و ستم، در تعریفِ دشمن میگنجند. د) از آن جهت که ما نمیتوانیم با همهی دنیا دشمن باشیم، پس باید از ظلم آنها چشمپوشی کرد، مسامحه ورزید، تقیه برگزید. در غیر این صورت منزوی شده و اصلا این انزوا، به نفع ملت ایران نخواهد بود. یا میگویند اگر دشمن به ظلمش شناخته میشود پس چرا فقط بر دشمنی با آمریکا تأکید میشود؟ مگر در دنیا ظلم فقط از جانب آمریکاست؟ این شبهه نیز در حالی مطرح میشود که دشمن به زعم انقلاب اسلامی، «سلطهگر» معنا میشود نه صرفاً ظالم. یعنی؛ ظلم یکی از وجوه دشمنیِ آمریکاست او به دلیل خباثتهای گستردهی دیگری، دشمن درجه یک ملت ایران است. یکی دیگر از اقدامات دشمن بعد از نفی، تحریف و تخریب، القای حس ناامیدی و یأس نسبت به دستاوردهای انقلاب است. بدینگونه که با بیان بنبستهای موهوم یا بزرگنمایی چالشها و کوچکنمایی موفقیتها به تزریق احساس «نمیشود» و «نمیتوانیم» میپردازد.
[۴] لذا میتوان چنین نتیجه گرفت که علاوه بر حضور مستمر و مؤثرِ مبانی انقلاب در تمامی ابعاد زندگی افراد یک جامعه، یعنی؛ رشد انقلابیگری در میان انقلابیون و پرورش افراد انقلابی به خصوص در قشر جوان و نوجوان، چه در حوزه سیاست، چه در حوزه اقتصاد و چه در حوزه فرهنگ باید مراقب راهبردِ نفی و تحریف و تخریب و ایجاد یأس و ناامیدی از سوی دشمن باشیم. به عبارتی هم گام با هویت سازی، به هویت بانی پرداخته و به روش جهاد تبیین به خنثی سازی اقدامات دشمن کمر همت ببندیم. همچنین نباید فراموش کرد که مبانی انقلاب در سیاست، «مقابله با سلطهگری و سلطه پذیری»، در اقتصاد، «اتکا به اقتصاد درون زا و پرهیز از اقتصاد وابسته» و در فرهنگ، «مرزبندی کامل با فرهنگ غرب و سبک زندگی غربی» است.
✍ زینب نجیب
🌱شهید سلیمانیِ حداقلی
دشمن برای دشمنی حربههای متعددی دارد.
گاهی تخریب... گاهی ترور... گاهی تحریف...
گاهی در مرحلهای هدفش حاصل میشود و گاهی مجبور است هر سه را با هم، یا یکی را پس از دیگری عملیاتی کند.
مانند دشمنی با رسول الله (ص)...
ابتدا به خیال خام خود، در اوج حماقت، به پیامبر مکرم اسلام اهانت کردند تا شاید به روش تخریب، شخصیت ایشان را تحقیر کنند. آنها نمیدانستند که مشتی خاک به سوی آفتاب پاشیدن نهتنها از درخشش خورشید نمیکاهد بلکه خاک به سوی خودشان باز میگردد.
در وهلهی بعد نقشهی ترور حضرت را کشیدند که این نیز موفق نشد.
بعد از آن تصمیم گرفتند در کنار ایشان سکوت کنند و ادعای ایمان داشته باشند اما در هر فرصتی به تحریف ایشان و دین مبین اسلام مبادرت ورزند... که البته در این زمینه به موفقیتهایی دست یافتند.
یکی از همین تحریفها اعتقاد به دین حداقلی است... دینی که فقط ساحت فردی انسان را پوشش میدهد و در برابر مسائل اجتماعی منفعل است. دین سکولار یا به قولی اسلام رحمانی... دینی که ظاهری جذاب دارد و باطنی پوشالی که حتی قدرت حفظ خودش را هم ندارد.
حال امروز که دشمن از تخریب و حتی ترور حاج قاسم ناکام مانده، دست به تحریف او زده است.
او که بیشرمانه و بزدلانه شخص او را ترور کرد امروز در پی حذف شخصیت حقیقی اوست.
بههوش باشیم و بدانیم او فراجناحی بود اما بهشدت انقلابی بود.
اصلاً انقلابی و انقلابیگری خط قرمزش بود.
جمهوری اسلامی را حرم میدانست و اطاعت از ولایت فقیه را یکی از شئون عاقبت بخیری.
یادمان باشد خلق دوگانههای "امت و ملت" در وصف او حربهی دشمن است. محدود کردن او تنها به عنوان یک قهرمان ملی حداقلی کردن اوست.
🍃او قهرمان ملت بود و الگوی مقاومت امت🍃
✍زینب نجیب
@ghalamenajib
آمریکای منزوی در نظم جدید جهانی
[1]. سالها پیش، بوشِ پدر، رئیسجمهور اسبق آمریکا اذعان داشت؛ امروز دنیای نظم نوین جهانی، نظم تکقطبی آمریکاست یعنی؛ آمریکا در رأس دنیا قرار دارد و از این پس سبکزندگی، ارزشها و فرهنگ آمریکایی بر دنیا حاکم خواهد شد. از این سخن تنها بیستوچند سال است که میگذرد اما دنیای نظم نوین جهانی، دیگر نهتنها نظم تکقطبی آمریکا نیست بلکه ما شاهد آنیم که آمریکا روزبهروز ضعیفتر شده و در سیاستهای داخلی و خارجی و اقتصاد و امنیت با مشکلات بسیاری دستوپنجه نرم میکند این در حالی است که توانایی مواجهه با بسیاری از این مشکلات را ندارد. از طرفی باید توجه داشت قدرت همیشه به معنای اقتدار نیست و اگر آمریکا هنوز در برخی ابعاد مانند تولید ناخالص داخلی بالاترین رتبه را در دنیا دارد و در نظر بعضی قدرتمند است میتواند دقیقا در همان نقطه بدون اقتدار باشد و بنابراین نتواند به همان میزان ایفای مدیریت و سلطه نماید.
[2]. در این میان افرادی اغلب تحت تأثیر امپراتوریهای رسانهای که در چنگ آمریکا و همپیمانانش است تصوری غیرواقعی از تواناییهای آمریکا و برخی دیگر از قدرتهای جهانی دارند و آمریکا را همچنان ابرقدرت دانسته و در برابر بسیاری از این نظرات موضعگیری میکنند. درصورتیکه واقعیتها را نباید در بستر فضای مجازی دورافتاده از حقیقت جستجو کرد که این فضا بهطورقطع در سیطرهی آنهاست و بنابراین چه در وصف تواناییهای خود و چه در وصف ناتوانی جبهه مقابل بزرگنمایی میکنند. شاید اگر بتوان واقعیتِ ضعف و افول آمریکا را از منابع و آمار رسمی و اذعان صاحبنظران برجستهی سیاسی خود آنها جویا شد و شنید برای بسیاری باورپذیرتر باشد.
[3]. چامسکی، اندیشمند و نظریهپرداز مشهور آمریکایی نخستین نشانههای افول هژمونی آمریکا را در حالی اعلام کرد که بوش پسر در راستای معرفی «تروریسم سازمانیافته» بهعنوان دشمن جدید آمریکا حمله به عراق و افغانستان را آغاز کرد. این تحلیلگر آمریکاییف بعد از آن، مقالات متعددی درباره افول آمریکا نوشت. او همچنین معتقد بود شاید آمریکا در چهرهی یک دموکراسی معرفی شود اما در حقیقت او به کشور سرمایهداران تبدیلشده که این خود نظام سوداگرایانهی شرکتهایی است که خودکامگی و غیرپاسخگوبودن از خصلتهای ذاتی آنهاست. این شرکتها کنترل زیادی بر نظام اقتصادی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دارند که این خود بهتنهایی عاقبت خوشی نخواهد داشت.
[4]. تدگالن کارپنتر، استاد دانشگاه و عضو اندیشکده کاتو برای اولین بار از اصطلاحی به نام «افول موریانهای» برای اشاره به زوال تدریجی قدرت آمریکا به دلیل برافروختن جنگهای متعدد و عقب افتادن از رقبایش اشاره کرد. این اصطلاح بعداً در مقالهای توسط «کریستوفر لین»، استاد دانشگاه تگزاس مورداستفاده قرار گرفت.
[5]. ترامپ در سال 2016 بهعنوان نخستین سیاستمدار در سطح اول قدرت، به افول آمریکا اعتراف کرد و شعارش چنین بود: «آمریکا را دوباره باعظمت کنیم». بهطورقطع رأی مردم به شخصی با این عقیده نوعی اعتراف دستهجمعی جامعهی آمریکایی به افول آمریکاست.
ادامه دارد...
@ghalamenajib
[6]. یکی از زمینههای تحقیقات جیمز پتراس استاد و عضو هیئتعلمی دانشگاه بیرمنگام، نقش لابی صهیونیسم در سیاست خارجی آمریکا است. او در کتاب خود به نام «صهیونیسم، نظامیگری و افول قدرت آمریکا» دقیقا همین سیاستهای تحمیلشده را عامل و موجب زوال قدرت آمریکا میداند.
[7]. دیوید رانی استاد دانشگاه ایلینوی دریکی از کتابهایش به نام "بینظمی جدید جهانی، افول قدرت آمریکا" به بحران ارزشها در آمریکا و در سراسر تاریخ سرمایهداری اشاره دارد و معتقد است نظم نوین جهانیِ بوشِ پسر روی یکخانه پوشالی بناشده بود . آلفرد مک کوی، رابات پاتنیک و بسیاری از تحلیلگران دیگر نیز با تحلیلهای اقتصادی خود نظام آمریکایی را در حال فروپاشی میدانند.
[8]. در کنار تمام تحلیلهای مطرحشده امروز ما نیز شاهد رئیسجمهوری در ایالاتمتحدهی آمریکا هستیم که با نمود یافتن مشکلات فیزیکی و سلامتیاش و از طرف دیگر اقدامات جنجالی او نظیر حواسپرتیها و گاهی دست دادن به افراد خیالی که حاکی از زوال مغز اوست جلوهای از سستی و پیری و زوال قدرت آمریکا را به نمایش میگذارد.
[9]. از نمودهای عینی دیگرِ افول موقعیت آمریکا بنابر منابع خبری «us news» سرخوردگی شدید مردم این کشور از بحرانهای متعدد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آمریکا است. با وقوع شیوع ویروس کرونا و آغاز جنگ اوکراین و ایجاد تورم فزاینده در اقتصاد این نارضایتیها نیز چهرهی جدید ترس به خود گرفته است. از طرفی چند برابر شدن میزان تیراندازیهای دستهجمعی در آمریکا و کشته شدن غیرنظامیان و افزایش خشونتهای مرتبط با نژادپرستی و تشدید قطبیگرایی سیاسی و اجتماعی بر طبل افول آمریکا میکوبد.
[۱۰]. آنچه حائز اهمیت است باور به این سخنان و پذیرفتن سیر نزولی قدرت و اقتدار آمریکاست. هرچند سالهاست که رهبر معظم انقلاب بارها و بارها به این روند متذکر شده و موشکافانه به تبیین همهی ابعاد آن پرداخته است و در آخرین دیدار خود نیز باز بر ذرهذره آب شدن آمریکا تأکید فرمودند. اینیکی از وظایف ماست که با تبیین دقیق این زاویه از نظم نوین جهانی قدمی در روند صعودی آن به سمت تمدن نوین اسلامی برداریم.
✍زینب نجیب
@ghalamenajib
انقلابیِ تاریخی
[۱]. با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن۵۷ واژهی انقلاب و انقلابی، به یکی از پرکاربردترین واژههای سیاسی ـ اجتماعی در جامعه تبدیل شد. اگر تا قبل از ۱۳۵۷، انقلاب بیشتر به معنای بر هم زنندهی اوضاع و اعتراض علیه نظم بود؛ با استقرار نظام جمهوری اسلامی، حاوی مفاهیم سازندگی و پیشرفت شد که روزبهروز بر غنای آن افزون گشت. انقلابی که با آرمانهای اسلامی و ملّی گرهخورده بود. چراکه هویت ایرانی، دارای سه بُعد تاریخی، اسلامی و انقلابی است به عبارتی دیگر، «مسلمانی ما، عمق تاریخی ما و انقلابی بودن ما، سه عنصر اصلی است که هویت ملّت ما را تشکیل میدهد. این سه را نباید ازنظر دور بداریم. اسلامی بودن ما یعنی ارزشها و اصول اسلام، تشکیلدهندهی هویت ما است. ریشهداریِ ما در تاریخ یعنی نیروهای انسانیِ ما در طول تاریخ، دارای افکار بلندی بودهاند -در بخشهای مختلف: در فلسفه، در علم، در فنّاوری- و در طول تاریخ بحسب موقعیت زمانی، کارهای بزرگی را انجام دادهاند و به بشریّت حرکت دادهاند.»(۲۲ خرداد ۱۳۹۶، در دیدار مسئولان نظام)
[۲]. هرجا تفکر و روحیه انقلابی دیده میشد، خلوص، پاک دستی، خدا و خلق را دیدن و خود را ندیدن، تخصص متعهدانه، میهنپرستی و... حاکم میشد. که تمامی این اوصاف نتیجهی انقلابی است که ابتدا درون فردِ انقلابی ایجاد میشود، سپس قادر خواهد بود امتی را با خود همراه کند. از دگر سو، این مفهوم والا گاهی با شیطنت دشمن و گاهی با غفلت برخی در داخل در معرض تحریف قرار میگیرد. ازاینرو رهبر انقلاب در دورانهای مختلف به بیان این مفهوم و تحلیل آن میپردازد تا در طول مسیر انقلاب موجبات بدفهمی و استحاله آن فراهم نشود.
آیتاللهخامنهای، روحیه انقلابی را «ترس نداشتن»، «عدم ملاحظهکاری و محافظهکاری»، «اقدام و عمل بعد از تشخیص»، «پیشرفت بدون توقف»، «پرهیز از کارهای تزئینی»، «گوش دادن به نقد عالمانه» و «استقبال از ناقد و نقاد» میدانند.(۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸، بیانات در دیدار معلمان و فرهنگیان)
همچنین ایشان انقلابیگری را یک مشی «صحیح»، «عاقلانه»، «پرانگیزه»، «پر امید» و «شجاعانه» به سمت اهداف انسانی انقلاب تعریف میکنند. (۷ خرداد ۱۳۹۷، بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان) و در عین حال تأکید دارند که «انقلابی بودن» بیهوا حرکت کردن و بیحساب حرکت کردن نیست بلکه حرکت انقلابی باید بنیانی باشد که برخاستهی از اندیشه و حکمت است.( ۶ شهریور ۱۴۰۰، دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت) ایشان معتقد است؛ فرد انقلابی «سادهزیست»، «مسئولیتپذیر»، «مردمی»، «دغدغهمند حل مشکلات»، «دور از فساد»، «دارای روحیهی صمیمی با همکاران»، «همیشه همراه با عموم مردم و در عین حال جدای از عوامزدگی» است. (۴ خرداد ۱۴۰۱، دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی)
[۳]. بدین ترتیب انقلابی و انقلابیگریِ اسلامی، وصفی است که اگر در یک شخص متبلور شود میتواند یک عالَم را بسازد و موجبات تحقق یک تمدن اصیل را ایجاد کند و حبّ او در قلب همه انسانهای جویای حق و عدالت رسوخ نماید.
بُعد انقلابی هویت ایرانی هر زمان که نیازمند بروز باشد مانند آفتابی درخشان ظهور میکند. زیرا سرشت ایرانیان نیز به گونهای است که از همان زمان دین زرتشت، ملاک را حق و باطل قرار داد و همین خصلت بود که مبنای پذیرش دین اسلام توسط ایرانیان شد و در دوران معاصر در مقابله با استحاله هویتی خویش انقلاب کرد. قوم ایرانی با نبوغ خویش، اسلام را در چارچوبهای قومی و ملی محصور نکرد و جنبههای جهانی آن را توّفق بخشید و این همان جنبه جهانشمولی دین اسلام است که امر تحقق آن بر دوش مسلمانان حقیقی و دلیرمردان ایرانی گذاشته شد که دارای چنین خصلت باشکوهی به نام انقلابیگری هستند و نمونه بارز آن سردار شهید حاج قاسم سلیمانی عزیز است. انسانی که خط قرمزش انقلاب و انقلابیگری بود و همه عمر خود را در جهت آرمانهای انقلاب صرف کرد.
[۴]. حال میتوان به راحتی ادعا کرد؛ مردان و زنان ایرانِ امروز، هویت اصیل خود را حفظ کردهاند، چراکه هم شاهد حضور افرادی همچون این شهید بزرگوار و یارانش هستیم و هم جامعهی ایرانی با حضور خود در تشییع پیکر ایشان و برگزاری باشکوه سالروز شهادت ایشان در سالهای بعد از آن، ثابت کردند؛ به آنچه او معتقد بود، معتقدند و آنچه را که او بدان عمل میکرد میپسندند و به آنچه او علاقه داشت، علاقهمندند. همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند: «ملت ایران زیر تابوت شهید سلیمانی وحدت و هویت خود را نشان داد». ( ۱۹ دی ۱۴۰۰، بیانات در ارتباط تصویری با مردم قم)
ادامه دارد...
✍زینب نجیب
@ghalamenajib
آری، مگر میشود انسان پرچمی را برافرازد و باقدرت و صلابت زیر آن بایستد و در پای برافراشتن آن جان دهد اما هویتی، منطقی و باوری جدای از آن پرچم داشته باشد؟ سردار سلیمانی پرچم باورهای امت اسلام بود که بر دستان ایرانیان تشیع شد و همه ما در تشیع باشکوه او و زیر تابوتش هویت حقیقی خود را فریاد زدیم.
[۵]. حال سؤال اینجاست، سخن، اعتقاد، عمل و علاقهی او چه بود که برایشان سالها دوید، تلاش کرد، جهاد کرد، نخوابید و در آخر خون پاکش را نیز هدیه کرد و ما امروز مدعی هستیم به تمامی آنها نهتنها باور داریم بلکه میبالیم؟
برجسته ترین عمل او جهاد بود چه در عرصهی خودسازی و چه در عرصهی مبارزه با استکبار که به طور قطع دومی برگرفته از اولی است. رهبر معظم انقلاب می فرمایند:« اگر چنانچه در درون خودش در آن جهاد اکبر پیروز نشده بود، این جور نمیتوانست جلوی دشمن برود».( ۱۳ دی ۱۳۹۸، بیانات در منزل شهید سلیمانی)
بزرگترین دغدغهی او دغدغهی مظلومان و محرومان عالم بود. دغدغهی دیگر، نجات زنان و کودکان بیپناه منطقه بود که اسیر و گرفتار انواع جنگها و آشوبهای کشورشان بودند. زنانی که به هر بهانه در معرض شکنجه، تجاوز و تحقیر قرار داشتند. عزاداری سوزناک زنان ایزدی در سوگ شهادت سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس نیز گواه همین علاقه است.
دغدغهی مردم و توجه به نیازهای مادی و معنوی آنها از دیگر ابعاد شخصیتی اوست که در صحنههای مختلف جنگ و سیل و زلزله دیده میشد و از همهی اینها مهمتر و بارزتر، ولایتمداری ایشان بود که در سرتاسر وصیتنامهی او موج میزند. ایشان جمهوری اسلامی ایران را حرم میدانست و پاسداری از آن را در اولویت قرار میداد تا جایی که اذعان داشت؛ اگر خیمه جمهوری اسلامی آسیب ببیند، بیتاللهالحرام و قرآن آسیب خواهد دید. اطاعت و پیروی از ولایت فقیه را اصل میدانست و بارها مخاطبان آن را با سوگند جلاله تشویق به حمایت از آن میکرد و تأکید داشت؛ حرمت ولایت فقیه را حرمت مقدسات بدانید. اینها تنها ذرهای از اعمال و باورها و علایق اوست که البته زیر سایهی اخلاص و شجاعت و تدبیر او برجسته شد.
آری، حاج قاسم سلیمانی این شهید گرانقدر، هویتی ریشهدار در تاریخ پهلوانان ایرانی و تفکر اسلامی و البته در تفکر انقلابی و انقلابیگری داشت که ما در کنار او حضور در مکتب سلیمانی را ثابت کردیم. حاج قاسم آینهای بود که دشمن قصد داشت با قطعهقطعه کردنش نهفقط او را بلکه هویتش را نابود کند اما او نهتنها نابود نشد بلکه متکثر شد. او ارباًارباً شد تا در دست تکتک ایرانیان آینهای باشد که با نظر در آن هویت اصلی خویش را مشاهده کنند. حال، او نهفقط در روح فرد -فرد ایرانیان بلکه در روح همه آزادیخواهان جهان حاضر است. او همه ملت بود و ملت همه او شد. شهادت او، زنده بودن انقلاب در کشور را به رخ همه ی دنیا کشید». (۱۸ دی ۱۳۹۸، دیدار مردم قم) دقیقاً به همین دلیل شهید سلیمانی برای دشمن خطرناکتر از سردار سلیمانی است. حال برماست که آنچنانکه شایستهی اوست پیروش باشیم و گوش به نصایحش و همانگونه که انقلابی بود و زیست و به شهادت رسید ما نیز انقلابی باشیم و انقلابی بمانیم.
✍زینب نجیب
@ghalamenajib
"پویش مردوارگی زنان غربی در سایهی تمدن مردسالار غربی"
🔹زن، یک انسان است.
🔹انسان فطرتاً به دنبال پیشرفت، عدالت و هویت اصلی خویش است.
🔹پیشرفت، عدالت و تحقق هویت در گرو تحققِ تمدنی، اصیل است.
🔹بنابراین زن نیز به عنوان یک انسان به دنبال تمدنسازی است.
🔸اگر تمدن را انسانی، تعریف و عملیاتی کنیم؛ هم زن و هم مرد سهم دارند و این دو با حقوق و تکالیفی متقابل میتوانند در نقشهای تکاملی یکدیگر، تمدنساز باشند. جالبتر اینجاست که در نگاه اسلام علاوه بر سهم مساوی زن و مرد در این عرصه، زن نیز چه در مقام الگوی کافران اعم از زن و مرد و چه در جایگاه الگوی مومنان اعم از زن و مرد، معرفی شده است و این یعنی وجود ویژگیهای برجسته یک زن برای الگو شدن حال این الگو شدن میتواند همچون زن نوح و لوط برخلاف تمدنسازی باشد یا همچون مریم و آسیه در جهت.
به هر دو سو شاخصها یک زن هستند.
🔸اما اگر تمدن را به سبک مردسالارانه تعریف کرد و به همان شیوه تحقق بخشید؛ زنان جامعه احساس خلا میکنند، چراکه آنها نیز فطرتاً به دنبال تمدنسازی و ایفای نقش در این زمینه هستند.
🔸از این رو، پویش مردوارگی زنان به جریان میافتد و زنان سعی میکنند برای شبیه شدن به مردها بهطور مستمر از حقوق و تکالیف خود فاصله گرفته و برای خود حقوق و تکالیفی مردانه تعریف کنند و بدینگونه خود را به اسارت مرد در میآورند زیرا آنها زنانی هستند با ظرفیتها و ظرافتهای زنانه اما در لباس مردانه که قطعاً قادر نخواهند بود همچون مردان زندگی کنند و محکوم به شکست خواهند شد.
🔸بدینترتیب جامعه پر میشود از مردانی که هر روز طمعشان به سوءاستفاده از جنس زن افزون شده و زنانی که از زنانگی خود تهی شده، به اسارت رفتهاند، بدانها اهانت شده و در یک کلام از انسانیت خود فاصله گرفتهاند.
این است تمدن پوشالی غرب
حال چند سوال مطرح است:
۱. آیا نباید از نگاه غربی به مسئلهی جنسیتی بهشدت پرهیز کرد؟
۲. آیا راه نجات زن غربی و جلوگیری از گسترش چنین نگاهی به جوامع اسلامی پافشاری بر ترویج شایستهی حقوق و تکالیف زن با زبانی نو و شیوهی نو نیست؟
۳. آیا جریان فمینیسم که خود زاییدهی جریان تمدنساز مردسالار است و به امید باطلِ احیای ماهیت زن، اصالت زن را لگدکوب کردهاست لبهی دوم تیغ دشمنی با زنان نیست؟
۴. آیا تکرار اندیشهی غرب دربارهی زن، آن هم با گسترش فیلمها و نمایشها و انیمیشنهایی با این مضامین در کشورهای اسلامی نشان از تزریق این تفکر باطل و در نتیجه استحالهی ماهیت زن اسلامی و شرقی ندارد؟
✍زینب نجیب
@ghalamenajib
بازسازی انقلابی قرارگاه
۱. «بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور» یعنی؛ ما به ترمیم، تعمیر و نوسازی «نرمافزاری» که افراد جامعه بر اساس آن، در زندگی فردی و اجتماعی خود عمل میکنند نیاز داریم؛ یعنی؛ اصلاح همان فضای حاکم بر ذهنیت آحاد جامعه که البته این بازسازی باید انقلابی صورت گیرد.
۲. وقتی سخن از ترمیم و تعمیر است یعنی؛ ما عمارتی داریم که پایهها و ستونهای آن پابرجاست؛ لیکن این بنا از زوایایی دچار آسیب شده است. حال سؤال این است؛ چرا این عمارتِ عظیمِ فرهنگ کشور، احتیاج به بازسازی دارد؟ رهبر معظم انقلاب میفرمایند: «خیلی از این خطاهایی که ما در بخشهای مختلف انجام میدهیم، ناشی از فرهنگ حاکم بر ذهن ماست».(۶ شهریور ۱۴۰۰، بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت) بنابراین وقتی شاهد خطا و انحراف در سبک زندگی، آموزش و پژوهش، فرهنگ عمومی و ... هستیم باید بدانیم همگی ناشی از همان فرهنگی است که نیازمند بازسازی است.
۳. به عنوان مثال، امروز یکی از این خطاها همین اصرار افراد برای حضور در نرمافزارهای خارجی است. وقتی باوجود این همه اخبار خلاف واقع، ترویج نفرت پراکنی، ترغیب خشونت و ناآرامیهای اجتماعی، نقض حقوق کاربران، انتشار تصاویر غیراخلاقی، آموزش رفتارهای ناهنجار، جاسوسی اطلاعات کاربران و... بازهم عدهای بههزار بهانه به حضور در نرمافزارهای خارجی تأکیددارند جای بسی تفکر است که چطور خود را به چنین انتخابی متقاعد میکنند و گاهی حتی افتخار؟ آیا این رویکرد از یک انحراف فرهنگی نشأت نمیگیرد؟ محاسبهای که در ذهنیت بسیاری، حضور در یک فضای جذاب بینالمللی و ارتباط با دنیا به هر قیمت است و در ذهنیت عدهای دیگر، جهاد برای نجات دستهی اول و رساندن سخنشان به دنیا. این انتخابها در کدام زخم ریشه دارد؟ حالآنکه هر دو خواسته یا ناخواسته اسیر تلهای شدهاند که دشمن بیمحابا کمر به بیهویت کردنشان بسته است.
۴. بهواقع، چه نهادی شایستهتر است از شورای عالی انقلاب فرهنگی برای ارائهی راهکاری جدی برای چنین چالشی؟ آیا تشخیص اشکالات و نواقص فرهنگ جامعه و تعیین راهحلهای کلی رفع این نواقص و مراقبت صحیح از فرهنگ ملی، یکی از مسئولیتهای این نهاد نیست؟ اهمیت این جایگاه تا جایی است که رهبر انقلاب آن را قرارگاه مینامد. بهراستی از چهسوی رهبر معظم انقلاب، این شورا را قرارگاه میداند؟ مگر واژهی قرارگاه در نهادهای نظامی به کار نمیرود؟ شاید توجه به سالها جنگ نرم که امروز نیز با جنگ شناختی همراه شده و لشکرکشی و لشکرسازی رسانهای، مخصوصاً در حوادث دو ماه اخیر برای هجوم به ملت ایران پاسخ روشنی به این سؤال باشد. بیتردید شورای عالی انقلاب فرهنگی بهعنوان مغز متفکر ساختار فرهنگ کشور که ازلحاظ قانونی دارای اقتدار است باید بیشازپیش به فکر و کار و برنامهریزی همت گمارد و در این بازسازی به شیوهای انقلابی عمل کند شیوهای که بر پایه مبانی انقلاب، باهدف آرمانها، بر پایه استقلال همهجانبهی کشور و با در نظر گرفتن دشمن باشد و با مدیریتی راهبردی و نگاهی حکیمانه و معقولانه از همه فرصتها و ظرفیتها برای مهار تهدیدها و آسیبها بهره برد و در این جنگ تمامعیار فرهنگی مواجههای هوشمندانه با معارضات مهاجمان و ستیزهگران داشته باشد.
۵. این نکته نیز حائز اهمیت است که مردم و تشکلهای مردمی نقش اصلی را در بازسازی ایفا میکنند چراکه جمهوری اسلامی بر پایه مردمسالاری دینی است و معتقد است اگر قرار بر ایستادگی در برابر تمامی موانع و دشمنیها باشد جز در سایه اراده، عزم و حضور مردم نخواهد بود. بنابراین میتوان گفت وظیفهی شورای عالی انقلاب فرهنگی تنها ریلگذاری برای چنین مشارکت مقدسی در میدان جهاد فرهنگی است. البته باید تأکید کرد که این بازسازی انقلابی تنها با ارائه سندهای تحول محقق نمیشود بلکه جهاد شبانهروز میطلبد که نقشه راه در اتاق های عملیات مهندسی شود و با ایجاد بسترسازی و ایجاد شرایط لازم برای اجرای آن در اختیار مردم همیشه درصحنه قرار گیرد. رهبر انقلاب یک سال پیش به این بازسازی اشاره فرمودند اما متأسفانه جدی گرفته نشد. امروز باوجود شرایط کنونی جامعه، همگی بهضرورت آن پی بردیم اگر آن روز با توصیه رهبر از خواب بیدار نشدیم امروز با لگد دشمن هوشیار شدهایم.
✍ زینب نجیب
@ghalamenajib