انتشار یادداشت "در مقابله با اژدهای هفتسر" با نام "باید لباس مبارزه بهتن کرد" در روزنامه راه مردم
@ghalamenajib
غیرتی در پاسداشت غیرت
[۱]. غیرت و حمیت یعنی تلاش در نگهداری از آنچه که حفظش ضروری است. این صفت انسانی از شجاعت و بزرگمنشی سرچشمه میگیرد و جزء کمالات عالیه انسان بوده و به آن میزان مُعرّف انسانیت است که اگر در فردی از بین برود به ورطهی پوچی و تباهی سقوط میکند. از سوی دیگر باید توجه داشت باغیرتترین موجود، خداوند است که انسانها را از زشتیها دور میکند. بهعبارتی، خداوند هم تکویناً انسان را بر فطرت پاک آفریده است و هم تشریعاً برای او قوانینی وضع میکند تا از پلیدیها دور بماند و دقیقاً بر همین اساس است که خدا به هر غیرتمندی نظر لطف و رحمت دارد. چنانچه امام صادق (عليه السلام) میفرماید: «اِنَّ اللهَ غَیوُرٌ یُحِبُّ كُلَّ غَیورٍ» خداوند، غیور است و هر غیرتمندی را دوست دارد. (فروع كافی، ج ۵، ص ۵۳۵)
[۲]. غیرت انواع گوناگونی دارد. غیرت دینی، غیرت ناموسی و غیرت ملی که هر یک از اشکال آن به فراخور عرف و آنچه بر ذهن افراد جامعه حاکم است و یا بر زبانها جاری است؛ به معنایی اشاره دارد اما آنچه بر همه این عناوین سایه افکنده، روح انسانیت و حفظ ارزشهاست چرا که این صفت هم ریشه در آفرینش او دارد و هم بر پایهی ایمان و اعتقاد به یکسری ارزشهاست. امیرالمومنین غیرت را عین دیانت دانسته و میفرماید: "«غَیْرَهُ الرَّجُلِ ایمانٌ» غیرت مرد (عین) ایمان است.(شرح غررالحكم، ج ۴، ص ۳۷۷)
[۳]. بدین ترتیب غیرت را میتوان از مهمترین شاخصههای یک ایرانی دانست. چرا که هم در طول تاریخ حیاتش اثبات کرده که در حراست از کیان اسلام و همه آنچه بدان مربوط میشود حساس است و با تمام توان در اثبات و اجرای احکام آن میکوشد و هم نسبت به حفظ زنان و نوامیس خود همت میگمارد و هم در حفظ تمامیت ارضی کشور اسلامی و دلسوزی و حمایت از مسلمانان و عزت و شرف آنان در تلاش است. این همان وطندوستی و مشارکت در دفاع از میهن و پاسداری از مذهب خود است که در دین مبین اسلام نیز بر آنان تأکید بسیار شده است.
[۴]. از آنجا که وجود این خصلت شریف در انسان مهمترین مانع و دیوار دفاعی در برابر تهاجم و تجاوز دشمنان داخلی و خارجی است؛ هر چقدر این ویژگی در افراد یک جامعه بیشتر و عمیقتر باشد، امنیت و بازدارندگی و تابآوری آن ملت در همهی زمینههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... بیشتر خواهد بود. بنابراین میتوان نتیجه گرفت یکی از روشهای دشمن برای هرگونه نفوذ مخصوصاً نفوذ فرهنگی، سست کردن و نابودی این صفت قدرتبخش در یک ملت است.
[۵]. از آن رو که ایران اسلامی به دلایل بسیاری، از جمله ذخایر، استعدادهای فراوان، موقعیت جغرافیایی، منابع طبیعی، فرهنگ و تمدن، استقلال و ...، همیشه مورد تهاجم دشمنان بوده است، میتوان از بین بردن و سست کردن "غیرت" در میان افراد جامعهی ایرانی را یکی از حربههای دشمن برای شکننده کردن آنها دانست.
[۶].حال سؤال این است که دشمن چگونه در این مسیر( تخریب غیرت)، قدم میگذارد و بستر آن را فراهم میکند؟ البته باید توجه داشت که منظور از دشمن، دشمنان داخلی و البته مهمترین آن، نفس انسان و هم دشمنان خارجی است. یکی از آن روشها مشغول کردن افراد جامعه به تفریحات مبتذل، سرگرمیهای خلاف شرع، دیدن فیلمها و تصاویر نامناسب و غیر اخلاقی، عادیسازی ارتباط بین نامحرمان، نشر واژهها و تعابیر خلاف عفت عمومی و... است که حساسیتها را در درازمدت کمرنگ میکند. این کمرنگ شدنِ حساسیت نسبت به همه چیز میتواند باشد نه فقط نسبت به ناموس. چنانچه در تاریخ بسیار شاهد آن هستیم که استعمارگران برای بهثمر رساندن اهداف خود در جامعهی مخاطب، به روشهای گوناگونِ ضدفرهنگی به دنبال انحراف جوانان بودند تا بدون مزاحمت از روحیهی پرسشگری آنها به چپاول خود ادامه دهند.دومین روش، تن دادن به یکسری مفاسد اجتماعی و عبور از آنها به دلایل مختلف است مانند آنجا که به علت جلب منافع خویش یا جلب رضایت دیگران، در برابر فحشایی، کنشگری نباشد. به عنوان مثال، به بهانهی رضایت یک قشر گمراه از جامعه، در برابر کشف حجاب سکوت اختیار شود یا وقتی مبارزه با آن، با منافع عدهای در تعارض قرار گیرد؛ با آن همراهی شود. گاهی حتی به دلیل اذعان ناتوانی در امر به معروف و نهی از منکر واکنشی نشان داده نمیشود. از دیگر عوامل ایجاد بیغیرتی، همچنین اعتیاد و خوردن گوشت خوک و حضور در محیطهای آلوده است.
ادامه دارد...👇
@ghalamenajib
[۷]. اما نگارنده معتقد است گاهی در شرایطی از همه این موارد مهمتر، عدم حمایت از غیرتمندان در یک جامعه است. آری، عدم حمایت از غیرتمندان در جامعه بیش از عوامل دیگر میتواند در نابودی غیرت مؤثر باشد. امروز یکی از مواردی که میتواند در برگشت فرهنگ عفاف و حجاب ما را یاری رساند؛ بزرگداشت تمامی افراد و اشخاصی است که در طول تاریخ ایران پرچمدار شعار غیرت هستند.
از آرش کمانگیر و بهرام چوبین و سورنا، فرماندهان غیور و شجاع ایرانی گرفته تا تمام علما و فقها و روحانیون و مردمانی که در بنای تاریخ ایران، مفتخرند به صفت غیرتورزی، بهویژه پاسداشت شهدای گرانقدر امربهمعروف و نهیازمنکر و شهدای غیرت و جوانمردی که احیاگرِ این امر حیاتی در جهان امروزاند. فرقی نمیکند در کجای ایران و در چه دورهای از تاریخ این سرزمین نفس کشیده باشند و تفاوت نمیکند در کسوت روحانیت، بسیجی، سپاهی یا ارتشی باشند یا در لباس یک شهروند عادی، همان که از جرگهی غیرتمندان سرزمین ایران، نامشان پرآوازه شود تا ابد قابل ستایشاند و بر ماست که یاد و نام و عمل شایستهی ایشان را دمادم بر صفحهی تاریخ پرافتخار کشور مهر زنیم. چه بسا اکنون، حفظ نام ایشان از سوی ما، به میزان عمل ایشان نزد خداوند قبول واقع شود.
✍زينب نجیب
#شهیدغیرت
#شهیدالداغی
@ghalamenajib
این شهر اگر پر شود از یاغی ها
از گله ی گرگ ها و الباقی ها
هر گز تو گمان مبر که خاموش شود
حتی به دمی غیرت الداغی ها
مائیم و شکوه غیرت الداغی
شوق شرف و صلابت الداغی
فصلی دگر آغاز شد از قصه عشق
با واقعه ی شهادت الداغی
شاعر: مهتا صانعی
#شهید_غیرت
#شهید_حمیدرضا_الداغی
@ghalamenajib
به نظر شما اینها چه کسانی هستند؟
وقتی دشمن تلاش میکند یک حقیقت را کتمان کند و با مشتی خاک بر تصویر درخشان آن، غبار نشاند... و از آن بالاتر، عدهای فریب خورده و با غفلت و جهلشان دشمن را تأیید میکنند، برگزیدهای از سوی خدا در صحنه حاضر میشود و با خونش غبار را کنار میزند.
آری، این جماعت، مردانِ با غیرت سرزمینم ایرانند...مردانی که مدافع اسلام و وطن و ناموساند و این تصویر تاریخی، نمایشی از "غیرت در پاسداشت غیرت" است.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
استکبار جهانی در نقاب سکولاریسم
[1] امروزه برای جدایی دین از سیاست تلاشهای مضاعفی صورت میگیرد. البته این صدایی است که عمدتاً از حنجرهی مستبدان عالم به گوش میرسد. آنها با تفسیر دین بهزعم خویش، سعی میکنند دایره حضور دین در زندگی بشر را کوچک و کوچکتر کنند و محدودهی آن را به مسائل شخصی و فردی کاهش دهند. چراکه دین اسلام بهحق قدرتی است در مقابل آنها. دینی که برای همه ابعاد زندگی انسان برنامه دارد و هدف و غایت خداوند از آفرینش انسان را حاکمیت تفکر توحیدی، نفی عبودیت از غیر خدا، اقامه عدل، مبارزه با استبداد و استکبار، تحقق کرامت انسانی و تعظیم شعائر دینی تعریف میکند و برای احقاق همه اینها با حکمت خود قوانینی وضع نموده است. مسلماً چنین دینی حریفی تمامعیار در مقابله با طواغیت عالم است. لذا دشمنی با چنین دینی آشکار است، اما این دشمنی نه از جنس نفی کامل آن، بلکه به سبک حداقلیکردن آن یا بهعبارتی قطعِ دست قدرتمند آن یعنی سیاست است. اگر سیاست از دین گرفته شود چیزی جز کنج محراب برای تنفس آن نمیماند و این دین چگونه میتواند ادعای عبادت پروردگاری حکیم را داشته باشد؟ حالآنکه عقل، میداند، پروردگاری، شایستهی پرستش است که کمال مطلق باشد و چنین خدایی منهای حکمت دیگر خدا نیست. دینی که غایتش فقط نمازی با رکوع و سجود ظاهری باشد و سی روز گرسنگی و یکعمر دغدغهی طهارت، اما ابایی از تنفس و حیات زیر سایه دشمن و مستکبر نداشته باشد؛ چگونه میتواند ادعای «اتمَمتُ» و «اَکمَلتُ» بر زبان جاری کند؟ آیا وضوی چنین دینی آببازی نیست؟
[2] «آنچنانکه در طول تاریخ شاهد هستیم سیرهی همه انبیای الهی و ائمه معصومین حاکی از آن است که ایشان در جهت تحقق حکومت حق کوشیدهاند و در دورههایی حکومت را از دست طاغوت زمانشان گرفته و خود عهدهدار آن شدهاند» (سید روحالله موسوی خمینی،البیع،ج2،ص617) اصرار فرستادگان خدا در تشکیل حکومت چیزی نیست که برکسی پوشیده باشد و نفی آن نفی تاریخ است اما باز شاهد آن هستیم که برخی در آثار، نوشتهها و گفتارهای خود در آن تشکیک میکنند و در تلاش برافراشتن پرچم سکولار برمیآیند. اینان دلایلی مطرح میکنند؛ از آن جمله که میگویند؛ در رسالت اسلام امور حکومتی در نظر گرفته نشده است؛ یعنی پیامبر فقط در مقام تبشیر و انذار بوده و هرگز در مقام وکیل یا رئیس معرفی نشده است. به نظر میرسد این افراد هرگز با آیاتی که پیامبر را امر به جهاد با کفار و منافقان کرده است یا آیاتی که درباره قضاوت، سلطه و ولایت است برخورد نکردهاند. یکی دیگر از دلایل آنها بازمیگردد به زمانمند بودن احکام اسلامی درزمینهی حکومت. آنان معتقدند؛ در صدر اسلام شرایطی مطرح بوده که امروز نیست و یا شرایطی مطرح نبوده که امروز هست. این افراد، واضعبودن خداوند را در قوانین و برنامه، مانند واضع بودن انسانها میپندارند حالآنکه خداوند، عالم مطلق و حکیم مطلق است و قوانین وضعشده از سوی او به گونه ایست که جاودانه است و اقتضای خاتمیت آن سبب میشود هندسه احکام، تمام جوانب زندگی بشر را پوشش دهد. ناکارآمدی فقه اسلامی در حل مسائل حکومتی از دیگر دلایل سکولارها است چراکه معتقدند بسیاری از مسائل حکومتی علمیاند و نه فقهی. یعنی به روش علمی نیاز دارند حالآنکه فقه نهایتاً میتواند پاسخگوی مسائل حقوقی باشد تازه اگر در این مورد نیز موفق عمل کند. ادعای ایشان بازمیگردد بهاشتباهشان در بحث مدیریت فقهی که از روش اجتهادی و عقلانی و برنامهریزی آن غافلاند. فقه قادر است برای تمامی شئون حکومت چارچوب کلی تعیین نماید.« تشکیل نظام اسلامی که داعیهدار تحقّق مقرّرات اسلامی در همهی صحنههای زندگی است، وظیفهای استثنایی و بیسابقه بر دوش حوزهی علمیه نهاده است و آن تحقیق و تنقیح همهی مباحث فقهیای است که تدوین مقرّرات اسلامی برای ادارهی هر یک از بدنههای نظام اسلامی بدان نیازمند است. فقه اسلام آنگاهکه ادارهی زندگی فرد و جامعه - با آن گستردگی و پیچیدگی و تنوّع را - مطمح نظر میسازد مباحثی تازه و کیفیّتی ویژه مییابد و این همانطور که نظام اسلامی را از نظر مقرّرات و جهتگیریهای موردنیازش، غنی میسازد، حوزهی فقاهت را نیز جامعیّت و غنا میبخشد. روی آوردن به «فقه حکومتی» و استخراج احکام الهی در همهی شئون یک حکومت و نظر به همهی احکام فقهی با نگرش حکومتی - یعنی ملاحظهی تأثیر هر حکمی از احکام در تشکیل جامعهی نمونه و حیات طیبه اسلامی - امروز یکی از واجبات اساسی در حوزه فقه اسلامی است که نظم علمی حوزه، امید برآمدن آن را زنده میدارد».(پیام به جامعهی مدرسین حوزه علمیه قم به مناسبت تشکیل شورای سیاستگذاری حوزه 24/8/1371).دلیل دیگر اشاره به تجربههای ناموفق دخالت دین در سیاست بیان میشود.
ادامه دارد...
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
بیان نمونههایی از حکومتهای دینی در طول تاریخ مانند آنچه در قرونوسطی اتفاق افتاد یا در بین خلفای اموی و عباسی و عثمانی بود بهعنوان شاهد مطرح میشود. این دلیل به جهت منطقی، باطل است. اینکه عدهای در طول تاریخ برای ارضای قوهی قدرتطلبی خود از مفاهیم دین سوءاستفاده کردهاند را نمیتوان علتی برای رد یک حکم که بنیانهای استدلالی متقنی دارد دانست. عدهای دیگر از باب دلسوزی در جهت لکهدار نشدن قداست دین و از دست نرفتن جایگاه رفیع آن به سکولاریسم پناه میبرند. حال سؤال این است؛ چرا این افراد تعریف خود را در موضوع سیاست تصحیح نمیکنند و با حد زدن به مفهوم سیاست با اوصاف شیطانی و حیوانی، خود را از سیاستی که میتوان آن را از دل دیانت خارج کرد و احکام الهی را در جوامع تحقق بخشید محروم میکنند؟ ضمن اینکه این افراد چه برداشتی از تشکیل حکومت برخی انبیای الهی و امامان معصوم دارند؟ آیا کار آنها را عبث و دور از قداست میپندارند؟ برخی دیگر نگران چهرهی علما و فقهای دیناند. بهاینترتیب که سیاست، گاهی تبعاتی دارد که از درجهی محبوبیت و مقبولیت روحانیت بین مردم میکاهد. در پاسخ باید گفت آنچه مردم را گلهمند و ناامید میکند چهره و لباس و منصب افراد نیست بلکه عملکرد اشتباه و سوءاستفاده از اسلام برای قدرت و شهرت و شهوت است لذا اگر بزرگان دین در عرصهی سیاست و حکومت تنها به فکر تأمین مصالح مادی و معنوی انسانها و اجرای احکام پروردگار باشند آیا مردم مجذوب و شیفتهی آنها نمیشوند؟ آیا نمونهی بارز آن امام راحل (ره) نیست؟ اگر تضعیفی در مقبولیت قشری در جامعه صورت میگیرد باید علت آن را در عملکرد آن قشر جستجو کرد نه در دین. ضمن اینکه نمیتوان تبلیغات رسانهای دشمن را بیاثر دانست. امام خمینی می فرمایند: «اسلام دین سیاست است این نکته برای هرکس که کمترین تدبری در احکام حکومتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اسلام بکند آشکار میگردد پس هر که را گمان بر این برود که دین از سیاست جدا است نه دین را شناخته است و نه سیاست را».(صحیفه ی نور،ج18،ص 88)
[3] باوجود پاسخ به پرسشهایی در باب سیاست بر پایهی دیانت و نقد سکولاریسم میتوان چنین نتیجه گرفت که بالوپر دادن و تجلیل از دینی که در کنار دشمن خدا و انسانیت قرار میگیرد و برای بهرهمندی از مطامع دنیوی با آن رقص شمشیر میکند گاو شیردهی است که تا آن هنگام با او همپیاله میشوند که شیری برای دوشیدن داشته باشد وگرنه گوشت خوبی برای عیش و نوش شبانه دشمن خواهد بود. اسلام آمریکایی همان اسلامی است با دستان قطعشده و منفعل که توانی برای جنگ با اهریمن ندارد و برای پوشش ضعف خود شعار دوستی با دنیا و محبوبیت بین اقشار مردم و تنها رسیدگی به منافع ملی را سر میدهد چنین دینی درزمانی، گاو شیرده دشمن است و در بزنگاهی برهی کوچک بیپناه در چنگال گرگ، و سرنوشتی جز به مسلخ رفتن ندارد.
[4] حال با اوصافی اینچنین از حوزههای علمیه طراز انقلاب که پرچمداران شعارهای اصیل اسلاماند انتظار میرود که با هرگونه زمزمههای جداییطلبانه سیاست از دیانت که قطعاً عقل سلیم به باطل بودن آن حکم میدهد، مبارزه کرده و در تبیین هر چهبهتر و بیشتر مبانی اسلام در رفع و دفع شبهات آن برآیند و بهجای پرورش توهم محبوبیت و مقبولیت بیشتر در ذهن خود از طریق کنارهگیری از وظایف اصلی و شرعی خود که همان همصدایی و همنوایی در مسلمات حکومت اسلامی و انقلاب اسلامی با ولیفقیه است، کارگزاران حقیقی خداوند باشند و مبلغان عامل به سخنان حق. انفعال در حکومت اسلامی از هر جنبه و به هر بهانه باشد؛ نه حرکتی در جهت مقبولیت و تحکیم پایههای نظام و تأمین منافع ملی بلکه حرکتی بزدلانه خواهد بود که سرنوشتش همان بره خواهد شد.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
انتشار یادداشتهای "استکبار جهانی در نقاب سکولاریسم " و "غیرت در پاسداشت غیرت" در روزنامه امروز راه مردم
@ghalamenajib
ضرورت تقویت معلمین انقلابی
فلسفه خلقت انسان، عبودیت است و تا تمدن اسلامی شکل نگیرد؛ عبودیت حقیقی رخ نمیدهد. چراکه بندگی در سایهی حکوت اسلامی تحقق مییابد و اگر حکومت، اسلامی نباشد بسیاری از جوانب بندگی صورت نمیپذیرد مانند بحثهای مربوط به قضاوت و حقوق یا بحث بانکها و...که در زمان حکومت طاغوت، قضاوت باطل است و مسائل مربوط به اقتصاد و بانکها شبهناکاند. برای ایجاد یک تمدن اسلامی مانند هر تمدن دیگر دو عنصر لازم است؛ یکی تولید فکر و دیگری پرورش انسان. درواقع سرمایهی انسانی، قدرت، قوت، اعتبار و آبروی یک کشور است. برای رسیدن به تمدن نوین اسلامی ما نیاز به انسان مطلوب طراز تمدن اسلامی داریم یعنی انسانی که در جامعهی اسلامی تنفس کند تا بعد از آن تمدن بیافریند. این انسان مطلوب چه خصوصیاتی دارد؟«انسان مطلوب جامعه اسلامی باید عقل را به کار گیرد، ما میخواهیم خروجی این دستگاه عظیم، این ماشین بزرگ، یک خروجیای باشد منطبق بر تفکّر اسلامی... آن انسان طراز اسلامیای را که توقّع هست آموزشوپرورش او را تربیت کند... اولاً مؤمن باشد؛ ایمان اولین شرط است. ثانیاً خردمند باشد؛ یعنی عقل را به کار بگیرد... ثالثاً اندیشمند باشد؛ یعنی فکر کند. عقل فقط برای پیدا کردنِ راههای عملیِ زندگی نیست؛ عمده برای فکر کردن و اندیشیدن است، که این از دانشمند شدن مهمتر است. اگر بخواهیم دانشمندان خوبی داشته باشیم، باید اندیشمندان خوبی داشته باشیم. بعد، دانشمند شدن و کسب علم؛ این هم یک خصوصیّت است. مجاهد و اهل عمل باشد؛ یعنی نشستن و حرف زدن و صرفاً فکر کردن و حرّافی کردن کافی نیست، باید اهل عمل باشد.. عمل هم عمل مجاهدانه و پیگیر [است]؛ همان [عملی] که در عرف شرع مقدّس اسلام «جهاد» گفته میشود که آنوقت این جهاد در اینجا جهاد فی سبیل الله است، جهادِ موردِ ترغیبِ شرع است. انسانِ باانصافی دربیاید، [انسانِ] بانظمی دربیاید، متخلّق به اخلاق اسلامی دربیاید؛ اینها خصوصیّات انسانی است که ما توقّع داریم در آموزشی که شما میدهید و پرورشی که شما میکنید، یک چنین انسانی به وجود بیاید».(۱۱ شهریور ۱۳۹۹، سخنرانی رهبر انقلاب در اجلاس سالیانه رؤسا و مدیران آموزش و پرورش)
چنین نیروی انسانی را چه کسی درست میکند؟ نیروی انسانی را چه کسی نقد میکند؟ چه کسی فعلیت میبخشد؟ معلم. (۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۶، دیدار با معلمان)
آری، معلمان میتوانند به معنای حقیقی کلمه، انسان طراز اسلام را به وجود بیاورند. این نقش معلم است. درواقع همان نقش و شغل انبیا. نبی مکرم اسلام نیز ابتدا انسانها را ساخت تا توانست این بنا (تمدن اسلامی) را بر روی دوش آنها قرار دهد. یک کشور، اگر بخواهد به معنای واقعی بازسازی شود باید بیشترین تکیه و بیشترین نگاه و توجهش به انسان و نیروی انسانی خود باشد. انسانی که هویت دارد. از اینرو رهبر معظم انقلاب میفرمایند: "یکی از چیزهایی که از معلّمین عزیز و محترم انتظار میرود این است که احساس هویّت ایرانی و اسلامی و شخصیّت ملّی را در کودکان این کشور باید زنده کنید. مسئلهی زبان مهم است، مسئلهی ملّیّت مهم است، مسئلهی پرچم مهم است؛ دلبسته باید باشد؛ اینها چیزهای لازمی است، اینها اساسی است. بایستی این شناخت را، این هویّتشناسی ملّی و شخصی را در دانشآموز زنده کنید؛ [دانشآموز] باید به ایرانی بودنِ خودش افتخار کند." ( ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲، دیداربا معلمان)
از آنجا که گفته شد؛ برای جامعه اسلامی، ما نیازمند نیروی انسانی با هویت انقلابی_اسلامی هستیم؛ اولین چیزی که لازم است برای دانشآموزان خودمان در نظر بگیریم این است که او را با هویت مستقل ملی و دینی بپرورانیم. ما باید شاخصهای ممتاز و برجسته را در دانشآموزانمان زنده کنیم. باید در او مفاهیم جهانساز و عملساز را تولید کنیم و به ایمان و اندیشهورزی و مشارکت در اجتماع تشویق کنیم. و ازآنجاکه تشکیل چنین هویتی در نسلها به دست معلمان است باید معلمینی با هویت انقلابی_اسلامی پرورش دهیم. درواقع اگر قرار باشد تعلیم همراه باتربیت همراه باشد برای تربیت یک فرد متدین، باغیرت انقلابی و سختکوش، نیازمند معلمان و اساتیدی متصف به این اوصاف هستیم چراکه این فضایل انسانساز و درنهایت تمدنساز بهطور طبیعی از معلم به متعلم منتقل میشود. شغل معلمی فقط تعلیم دانش نیست و باید تفکر و درعینحال اخلاق آموزی را بیاموزد. بافت انسان در قالب و تراشه یک انسان مطلوب اسلام چیزی است که باتربیت حاصل میشود.
بنابراین ما نیازمند حرکتی انقلابی برای تربیت معلمینی انقلابی هستیم تا با آگاهی کامل و روشن از آرمانهای انقلاب و منویات رهبری در این راه برای تربیت نسل جوان انقلابی و تمدنساز قدمها برداریم. اما متأسفانه در مجموعه آموزشوپرورش که فلسفهای جز این اهداف ندارد ما شاهد بسیاری از خلأها، کمبودها و آسیبهای ناشی از سوء آموزش و عدم پرورش هستیم.
ادامه دارد...
@ghalamenajib
وجود بعضی معلمهای منفک از آرمانهای انقلاب، متزلزل در برابر دشمنیها با نظام جمهوری اسلامی و بعضا فریفته نسبت به شبهات روز، نگرانکننده است و ما معتقدیم حرکت تعلیم و تربیت در ایران نتایج درخشانی را مطابق صرف کردن انرژیهای مالی و ذهنی کلان در برنداشته است. چنانچه سند تحول بنیادین با آن همه هزینه و صرف زمان، مدتها مسکوت ماند.
اصولا چرا تعلیموتربیت امروز جنبههای فعال و سازندهی انسانها را افزایش نمیدهد؟ چرا روزبهروز روحیهی انقلابی، معنوی، علمی در مدارس کاهش مییابد؟ آیا اینگونه نیست که نگاهی صرفاً آموزشی توأم با نگاهی فیزیکی به موجودیت انسان در مدارس حکمفرماست؟ گویا دانشآموزان موجوداتی هستند در دستان معلمان که تنها مشتی از اطلاعات را در اختیار او قرار دهند سپس از همان اطلاعات بیچونوچرا آزمون برگزار کنند بدون آنکه خلق، نوآوری، ابتکار در آنها صورت گیرد. آیا این از بین بردن خلاقیت نیست؟ آیا انسانی اینچنین، قادر است تاریخ بسازد یا برعکس، خود، ساختهی تاریخ میشود؟
یاددادن دانش؛ محتواى کتابها و محتواى علوم و مانند اینها که باید بچههای ما - مردان وزنان آیندهى کشور ما - اینها را یاد بگیرند از مهمترین امور است. بهعنوان مثال: "مفاخر ملّی، سابقهی فرهنگی، عزّت تاریخی، وقتی که به نوجوان و جوان نشان داده بشود، در او احساس عزّت به وجود میآید. دیگران تاریخی ندارند، برای خودشان تاریخ درست میکنند، فیلمش را هم میفرستند اینجا در تلویزیون ما پخش میشود؛ نه چنان قهرمانهایی دارند، نه چنان آدمهایی دارند، [ولی] درست میکنند؛ هنر است، هنر فیلمسازی است. ما این همه گذشتهی تاریخیِ پُر از حماسه و پُر از شجاعت و پُر از صفات عالیهی بشری و انسانی و اجتماعی داریم، اینها مسکوت میماند."( ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲، دیدار با معلمان) کار دوّم که از این مهمتر است، یاددادن تفکّر است... سوّم، رفتار و اخلاق؛ آموزش رفتارى، آموزش اخلاقى... ما ملّتى هستیم با آرمانهای بلند، با حرفهاى بزرگ، با قلّههاى ترسیمشدهاى... که میخواهیم خودمان را به این قلّهها برسانیم. این احتیاج دارد به انسانهای صبور، عاقل، متدیّن، اهل ابتکار، اهل اقدام، دور از تنبلى، مهربان، عطوف، داراى حلم، داراى شجاعت، با رفتارهاى مؤدبّانه، پرهیزگار و انسانهایی که درد دیگران، درد آنها محسوب بشود.( ۱۷ اردیبشت ۱۳۹۳، دیدار با معلمان)
علامه جعفری درباره اهمیت تعلیموتربیت میفرمایند:«تعلیموتربیت جمعکردن چند عدد شاخه و چوب و آنها را با میخ و سیم به یکدیگر وصل کردن و یکسر آن را به خاک بردن و آن را درخت پنداشتن، نیست. تعلیم و تربیت، دقت کامل در هسته و شناختن و کاشتن آن در مزرعهای پر از درختها و گلهای بینهایت متنوع اجتماعی است تا نهتنها در میان آن کشتگاه درختی بارور شود بلکه امکان سرسبز نگهداشتن آن کشتگاه هم در او به وجود بیاید. آیا گمان میکنید برای عملی ساختن چنین تعلیم و تربیتی بدون اینکه خود درختی بارور شوید که هستهها را نمایان ساخته است میتوانید موفقیت واقعی را به دست بیاورید؟»(تعلیموتربیت، علامه جعفری)
دنیا بدون انسانهای صالح یک پدیده بیجان و کور و تاریک است آن چیزی که به عالم خاکی جان میبخشد. ارزش میدهد. نور میدهد و معنا و مضمون به وجود میآورد انسان است و این انسان زمانی به جایگاه اصلی خود میرسد که تحت تربیتوتعلیم قرار گیرد ما بیش از تعلیم باید به تربیت بیندیشیم. «بهجز در یکجا در قرآن، که «یعلّمهم» جلوتر از «یزکّیهم» است، همه جا «یزکّیهم» - تزکیه - بر تعلیم مقدم است؛ «یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة». این شاید نشان دهندهی این است که تزکیه جایگاه برتری دارد. مخاطبان خودتان را تزکیه کنید، تربیت کنید».(۲۰ مهر ۱۳۹۰، دیدار روحانیون و طلاب شیعه و اهل تسنن استان کرمانشاه با رهبر انقلاب)
از اینرو رهبر انقلاب در باب تحول و تقویت امور پرورشی در ساختار آموزشی کشور میفرماید: "باید کار پرورشی جذّاب باشد، بچّهها را فراری نباید بدهد؛ باید جوری باشد که بچّهها به طرف آن جذب بشوند. تقویت هویّت ملّی، تقویت عشق به میهن، تقویت پرچم ملّی، تعلیم سبک زندگی اسلامی و ایرانی، در شمار اصلیترین کارهایی است که بایستی انجام بگیرد".( ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲، دیداربا معلمان).
بنابراین دلایل ضرورت حضور معلمین انقلابی را بدینگونه برمیشماریم:
1. عدم وجود تعداد کافی از معلمین طراز انقلاب اسلامی در مدارس کل کشور قطعاً عدم تولید سرمایه انسانی طراز انقلاب اسلامی را در پی خواهد داشت. "بهطور طبیعی تعلیم با امکان تربیت همراه است؛ از این فرصت باید استفاده کرد. اگر استاد ما متدیّن باشد، دارای غیرت ملّی باشد، دارای انگیزهی انقلابی باشد، دارای روحیهی سختکوشی باشد، بهطور طبیعی اینها به متعلّم منتقل میشود. اگر عکس اینها هم باشد، همینجور.
ادامه دارد...
@ghalamenajib
اگر آن استاد، یک انسان باانصاف و بااخلاق باشد، امکان تربیت دانشجوی باانصاف و بااخلاق بالا خواهد رفت." (۱۳ تیر۱۳۹۴، دیدار جمعی از اساتید دانشگاهها با رهبر انقلاب)
2. عدم توجه به تربیت انقلابی دانشآموزان و در پی آن فاصلهگرفتن آنها از آرمانهای انقلاب ،بهمرورزمان باعث تحریف انقلاب خواهد شد.
3. عدم وجود معلمین طراز انقلاب اسلامی کمکم زمینه را برای نفوذ دشمن و استحاله مفاهیم اصیل انقلابی فراهم خواهد کرد.
4. با توجه به وجود فضای مجازی ولنگار و تهدید مخاطبان آن و با در نظر گرفتن انس همه دانش آموزان اعم از نوجوانان و جوانان به چنین ابزاری، فقدان معلمین توانمند برای پاسخ دادن به شبهات روز دانش آموزان آسیبهای بسیار جدی را در تربیت نسل امروز به همراه خواهد داشت.
5. عدم تربیت انقلابی در مدرسه، روح انقلابیگری را روزبهروز در میان دانش آموزان کاهش میدهد و این باعث تولید انسانهایی میشود که دیگر سرمایه انقلاب نیستند.
6. به دلیل محدودیتِ زمانِ معلمان و مربیان پرورشی، ما با فقدان آموزش مهارتهای لازم به دانش آموزان مواجه هستیم بنابراین راه مقابله با اینگونه محدودیتها، علاوه بر بیشتر کردن اختیارات مربیان متعهد پرورشی، توانمند کردن خود معلمان و تربیت انقلابی آنهاست تا در همان فضای آموزشی به تربیت شاگردان خود بپردازند و در اثنای درس با رفتار، با کردار، با بیان، ایمان را، صلاح را، صلاحیّتهای انسانی را در این شاگرد پرورش دهند.
7. جز باوجود معلمان انقلابی، پشتیبانی از حرکات انقلابی دانش آموزان نهتنها مورد تجلیل قرار نمیگیرد بلکه اصلا خلق نمیشود.
8. با توجه به تأخیر در اجرایی شدن سند تحول بنیادین و ماندگاری بسیاری از اشکالات جدی در سامانه آموزشی و پرورشی کشور، ما با تهدیدی بسیار جدی مواجه هستیم و تعلل به هر دلیل در این زمینه نابودی یک نسل را به همراه خواهد داشت.
در پایان؛ اینکه ما تکیه میکنیم بر روى نیروهاى انقلابى و نیروهاى متدیّن، به خاطر این است که ما راهی طولانى در پیش داریم... هدفى که ما براى جمهورى اسلامى، بر اساس آموختههاى عمومى انقلاب در نظر گرفتیم... آن هدف، هدف خیلى والایى است".(۱۷ اردیبشت ۱۳۹۳، دیدار با معلمان)
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
حجاب، راهی بهسوی آزادی
[۱]. در خطبه ۱۴۷ نهج البلاغه می خوانیم "فَبُعِثَ مُحَمَّداً بِالحَق". معنای لغوی این عبارت این است که: پس محمد را برانگیخت به حق (برای حق)و یا محمد را برانگیخت به وسیلهی حق. اگر این عبارت را تنها با نگاهی گذرا و بیتعمق بخوانیم اینطور معنا میشود که پیامبر اسلام به حق مبعوث شد و این شاید برای همه ما مسلمانان از بدیهیترین مباحثی باشد که به آن ایمان و باور داریم اما اگر این عبارت را با تأملی دقیق و عمیق بخوانیم؛ در اندیشه و تفکر، فتحِ بابی خواهد شد. اینکه میگوییم فتح بابی خواهد بود، یعنی کلید فهم بسیاری از آیات و روایات و معارف اسلامی در آن است.
[۲]. حق یعنی چه؟ یعنی آن مکتبی که بر طبق سرشت انسانها و بر طبق فطرت این عالم است. بهعبارتی حق آن آییننامهای است که بر طبیعت انسانها و جهانی که در آن زیست میکند منطبق است. بدینترتیب دستورات _احکام، مسائل اخلاقی_تربیتی، مسائل اجتماعی_ فرهنگی، مسائل اقتصادی_ نظامی و تمام این داستانها و روایاتی که در این مکتب آمده است با سرشت بشر همپوشانی دارد. این نکتهی ظریف در فهم واژهی حق و هم در فهم متضاد آن یعنی واژهی باطل بسیار کارگر است.
[۳]. بنابراین دعوت حق یعنی؛ دعوت به شیوهای از زیست و تفکر که با کیفیت ساختمان وجود انسان و وجود جهان برابر و هماهنگ است و هر فلسفه، قانون و نظامی که با این ساختمان هماهنگ نباشد باطل است. چنانچه در آیات قرآن آمده است؛ "وَقُلْ جَاءَالْحَقُّ وَزَهَقَالْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا". (و بگو حق آمد و باطل نابود شد. آرى باطل همواره نابودشدنى است). (۸۱: اسراء)
[۴]. رهبر معظم انقلاب در بیان مثالی برای فهم این مطلب میفرماید:" آبی که در جوی میریزید، وقتی که این جوی بر طبق سنت طبیعی عالم به صورتی ساخته شده باشد که به طرف سراشیب حرکت کند، این آب همیشه در این جوی جاری خواهد بود اما اگر آب را بریزید و بخواهید به آن طرف برود و آن طرف سر بالا باشد اگر آن را هُل هم بدهید یک مقداری میرود [اما] باز برمیگردد پایین. "القَسر لایدوم". کار زورکی باقی نمیماند.(منشور حکومت علوی در نهجالبلاغه، ۱۳۵۲_۱۳۵۳)
[۵]. شاید بهنظر برسد که باطل یک روزی باشد و عرض اندامی کند اما باید دانست که پس از آن یک روز، دیگر نیست. چراکه باطل مانند کفهای روی آب است و نباید تصور کرد که وجود دارد بلکه در بطن و اصل، حظ و بهرهای از وجود ندارد. همچون تصوری که بسیاری دربارهی تاریکی دارند و با همین نگاه میپندارند که تاریکی وجود دارد ولی در حقیقت، تاریکی عدم نور و نبودِ نور است.
[۶]. حال با توجه به آنچه درباره حق گفته شد، عبارت :آزادی حق است" را بازخوانی میکنیم. در این مرور، نکات زیر را میتوان احصاء کرد:
۱. آزادی با فطرت انسان و سرشت جهان منطبق و هماهنگ است.
۲. انسانها هم بهطور تکوینی و هم بهطور تشریعی آزاد آفریده شدهاند و در جهانی قرار گرفتهاند که باطن آن، آزادی انسان را تأمين میکند.
۳.عدم آزادی یعنی حرکت بر خلاف فطرت انسان و جهان.
۴. عدم آزادی یا نفی آن، باطل است و پایدار و ماندگار نخواهد بود.
[۷].میتوان از مقدمات بالا چنین نتیجه گرفت که خداوند انسانها را آزاد خلق کرده است و از سوی دیگر عالم هستی را چنان طراحی کرده که در مسیر آزادی است و برای حفظ این آزادی و دفاع از آن در برابر آنچه آزادی انسان را تهدید میکند، قوانین و دستورالعمل و توصیههایی دارد که اگر تسلیم شده و متواضعانه به رعایت آنها مبادرت ورزیده شود به طور قطع آزادی انسان به خطر نخواهد افتاد. اما اگر از آن اصول، عدول شود باید شاهد اسارت انسانها باشیم.
[۸].حال مسئله حجاب را از همین منظر مورد تحلیل قرار میدهیم. امروزه با افرادی مواجهیم که از روی جهالت، غفلت و ناآگاهی فریب خورده و حجاب از سر برداشتهاند. با توجه به آنچه درباب مکتب حق و آزادی گفته شد، این سؤال مطرح میشود که آیا این افراد، ۲۴ آیه از قرآن که به صراحت، وجوب و ضرورت حجاب را بهحق بیان کرده است ندیدهاند؟
یعنی ۲۴ بار تأکید بر حق زندگی کردن، ۲۴ بار تأکید بر حفظ آزادی، ۲۴ بار تأکید بر دوری از اسارت. یعنی دستوری که میتواند تنها با یک بار گفتن ضرورت خود را به اثبات رساند؛ ۲۴ بار تکرار میشود این در حالی است که حتی آیات مربوط به روزه و روزهداری به ۱۸ آیه هم نمیرسد. آیا بانوانی که به بهانه و بیبهانه مرتکب کشف حجاب شدهاند تا به حال اندیشیدهاند که حتماً مسئلهی مهمی است که این همه بر آن تأکید شده است و حتی به حد پوشش در برابر افراد مختلف اعم از محارم و غیرمحارم نیز پرداخته است؟ آری، مسئله، مسئلهی حفظ آزادی است مسئله، مسئلهی احیای حق است. بنابراین حجاب را میتوان وسیلهای برای حفظ آزادی دانست آزادیای که حق مسلم یک زن است.
ادامه دارد...
@ghalamenajib
بدینترتیب، رفتار خلاف حجاب و مبارزه با آن امری باطل است که شاید چندی توسط دشمنان بر طبل آن کوبیده شود و از سوی غافلان و نااهلان با آن همراهی شود اما همان کف روی آب است که هویتی ندارد و بنابراین، محکوم به فناست.
[۹]. نکتهی پایانی اینکه این حجاب نیست که اجباری و تحکمی است بلکه مسئلهی اصلی و مشکل اساسی، مشی و رفتارِ بر خلاف آن است که در جرگهی تحمیل، جبر و الزام قرار میگیرد. چرا که مسیر اصلی و روان، همان مسیر فطرت انسان است. و دعوت به انحراف از آن، یقیناً از سرِ زور و اجبار. البته امروز به روشهای گوناگون این جبر تحمیل میشود مانند همین سلطهی فضای مجازی و باطن اختاپوسگونهی آن که بر ذهن و فکر بشر چنبره زده و او را استعمار میکند. یقیناً هرچقدر انحراف در مسیر حق صورت گیرد روزی اصلاح خواهد شد و این همان سنت الهی است. پس پیروزی نهایی به وقوع خواهد پیوست و صاحب اصلیِ نتیجه، پروردگار عالم است و ما تنها مأمور به تکلیفیم. تکلیفی که در جهاد تبیین و امربهمعروف و نهیازمنکر تعبیه شده است. در واقع کاروان حق بهسوی غایت خود در مسیر مستقیم بیهیچ تعلل و توقفی در حرکت است و این ما هستیم که باید برای بهرهمندی بیشتر و برداشت توشهای با قافله همراه شویم.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
رمز پیروزی...
[۱]. یکی از اساسیترین مسائل امروز دنیای اسلام مسئلهی فلسطین است که البته مسئلهای صرفاً اسلامی نیست، یک مسئلهی انسانی است یعنی اگر کسی چه مسلمان و چه غیرمسلمان تاریخ فلسطین و سرگذشت این ملت مظلوم را مرور کند به طورقطع با رژیم غاصب اسرائیل مقابله خواهد کرد.
[۲]. امروز که بسیاری از مردم آزاد اندیش، آزادیخواه، تشنه عدالت و حقیقت در سراسر جهان برای دفاع از فلسطین به خیابانها میآیند شاهدی بر همین ادعا است. تظاهرات ملتها در اروپا و حتی در خاک آمریکا که اغلب دولتمردان آنان در برابر بسیاری از جنایات اسرائیل نهتنها سکوت میکنند بلکه از این همه جنایت و خشونت حمایت نیز میکنند، مهر تأیید دیگری بر انسانی بودن مسئلهی فلسطین است.
[۳]. این همدلی از سوی ملتهای گوناگون، یکی از برکات مقاومت مردم این سرزمین است. این مقاومت درونی آنهاست که رمز حفظ آنها و زنده ماندن یاد آنها در اذهان عمومی جهان است و همین زندگی در مسیر حق است که دلها را به آنها متوجه میکند تا در حمایت از آنان حضور یابند.
[۴]. ایستادگی جوانان فلسطینی در مسیر حق و صبر در برابر شهادت و جانبازی و بیخانمانی، برکات دیگری نیز داشته است، و آن تضعیف دشمن و خدشه بر قدرت بازدارندگی رژیم اشغالگر قدس است. رهبر معظم انقلاب میفرمایند: "امروز قدرتِ بازدارندگی رژیم صهیونیستی به پایان رسیده؛ همان چیزی که دهها سال پیش، شاید حدود شصت سال قبل از این، بِنگوریون ــ یکی از مؤسّسین اصلی رژیم صهیونیستی و نخستوزیر این رژیم ــ هشدار داد. او گفت که هر وقتی قدرت بازدارندگی ما به پایان برسد، رژیم ما مضمحل خواهد شد. قدرت بازدارندگی الان به پایان رسیده یا نزدیک به پایان است. خودشان هم میدانند، خودشان هم میفهمند که اضمحلال و انحلالشان نزدیک است، اگر اتّفاقی رخ ندهد؛ این به برکت مقاومت است؛ این به برکت این است که جوان فلسطینی توانست قدرت بازدارندگی دشمن خودش را مدام ضعیف کند، کم کند، کم کند، نابود کند."(۲ اردیبهشت ۱۴۰۲، بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی)
[۵]. از دیگر برکات این مقاومت، تقویت وحدت بین گروههای مبارز در فلسطین است. این جنگ اخیر بر اساس محاسباتی بود تا اتحاد بین گروههای مختلف مبارزه در سرزمین فلسطین تضعیف شود اما ناکام ماند. همانطور که سید حسن نصرالله گفت: "محاسبات نتانیاهو برای اقدام صرف علیه جهاد اسلامی و هدف قرار ندادن دیگر گروهها و ایجاد فتنه در مقاومت ناکام ماند. اشغالگران به دنبال از بین بردن زیرساخت رهبری گردانهای قدس و نابودی توان موشکی از طریق هدف قرار دادن فرماندهان آن هستند. جنبش جهاد اسلامی با ترور فرماندهانش حکیمانه برخورد کرد و با فرماندهان گردانهای قسام برای اتخاذ موضع واحد، رایزنی کرد. دشمن منتظر واکنش جنبش جهاد اسلامی بود و هنگامی که برخورد آرام را دید آشفته شد."(سخنانی به مناسبت هفتمین سالگرد شهادت مصطفی بدر الدین از فرماندهان حزب الله)
[۶]. آری، مقاومت و ایستادگی که ریشه در صبر و بصیرت دارد، یکی از مهمترین عوامل پیروزی است. بهطورقطع همدلی ملتها، تضعیف دشمن و ایجاد اتحاد بین گروهها و جناحهای مبارزاتی، تنها تعدادی از برکات این تاکتیک پر معناست و قطعا برکات دیگری نیز دارد. بنابراین وظیفهی دنیای اسلام کمک به همین راهبرد مقاومت است. چنانچه رهبر انقلاب میفرمایند: "امروز دنیای اسلام دربارهی فلسطین باید کمک به آن نیروی داخلی فلسطین باشد... این تلاشها باید متمرکز بشود در تقویت عناصر مبارزی که در داخل فلسطین دارند مبارزه میکنند و جان خودشان را به خطر میاندازند و خطرپذیری ميکنند." (۲ اردیبهشت ۱۴۰۲، بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی)
[۷]. اگر امروز رژیم اشغالی، بیش از ۵ روز توان ادامهی جنگ و کنترل بحران در سرزمینهای اشغالی را ندارد و در پی حل بحران خود و البته برای کم کردن اختلافات درون سازمانی، آتشبس اعلام میکند و اگر فرماندهان فلسطینی ادامهی آتشبس را منوط به شروطی میدانند و آن را در گرو تعهد اسرائیل، این نیز حاکی از افزایش قدرت و توان ملت فلسطین و تضعیف دشمن در سایهی مقاومت است.
این پیروزی بزرگ بر ملت مظلوم فلسطین مبارک
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
حباب دانایی
با ورود اینترنت به کشور و همزمان با افزایش هرروز کاربران فضای مجازی، به تدریج فرهنگ جامعه دچار تغییرات گسترده و بنیادینی شده است. یکی از مهمترین تغییراتی که در زندگی میلیونها کاربر فضای مجازی اتفاق افتاده، تغییر در سبک و میزان مطالعه آنها است.
فضای مجازی به دلیل امکان دسترسی نامحدود به اطلاعات با انواع جذابیتهایی که این فضا برای کاربران دارد بسیار وسوسهکننده است. همین امر باعث میشود افراد از این صفحه به صفحه دیگر و یا از این کانال به کانال دیگر بروند. گاه یک شخص آنقدر با تعداد بالای صفحات و موضوعات مواجه میشود که متوجه گذر زمان نیست و همین هم باعث میشود گاهی بهجای مطالعه دقیق به مرور سطحی روی بیاورد. این در حالی است که مرور سطحی دادهها باعث بازدهی پایین مطالعه، درک سطحی از موضوعات و از این شاخه به آن شاخه پریدن وی میشود و وقت و عمر خود را به جای مطالعهی کتاب صرف گشتوگذار در فضای مجازی میکند و درواقع آن را به کتاب ترجیح میدهد.
تاسفبارتر اینکه، وقتی از آنها پرسیده میشود که شما چقدر مطالعه دارید ادعا میکنند که ساعتی را به مطالعه میگذرانیم اما وقتی ادامه میدهند و میگویند؛ از زمانی که فضای مجازی مهیا شده است ما بهتر و راحتتر مطالعه میکنیم، متوجه میشویم که آنچه در نظر آنها مطالعه معنا دارد با آنچه بهمعنای واقعی مطالعه نام دارد فاصلهای بسیار دارد. چرا که اکثر آنان خواندن پیامهای روزانه یا پیامهای یک کانال خاص را مطالعه میپندارند بهعبارتی فضای مجازیخوانی و گشتزنی در کانالها، وبلاگها، صفحات و سایتهای مختلف و خواندن عبارت های کوتاه و ساندویچی برای آنان مطالعه نام دارد این در حالی است که چنین روشی در کسب دانش و اطلاعات بیش از آنکه دانایی باشد، توهم دانایی است، یعنی حضور در بستری که نادانی پنهان افراد را تقویت میکند نه دانایی افراد را. شاید بهتوان این پدیده را حباب دانایی نام نهاد.
در چنین شرایطی افراد تصور میکنند که مدام بر دانش و معرفت آنها افزوده میشود در صورتی که پرسهزنی در فضای مجازی و مرور لقمههای کوچکی از اطلاعات و اخبار گوناگون و گاهاً بیربط بههم، معرفت نیست.
به طور قطع این سبک از زندگی عوارضی دارد که نه تنها بر فهم و اندیشه نمیافزاید بلکه شرایط کوتهاندیشی را فراهم میکند. وقتی فردی در فضای مجازی حضور دارد این خواننده است که در خدمت پیام قرار میگیرد و اسیر آن میشود بهطوریکه اطلاعات یکی پس از دیگری با جذابیتهای گوناگون و براساس یکسری قوانین علوم شناختی و روانشناختی، در اختیار کاربر قرار میگیرد و او را به هر سو میکشاند اما وقتی فرد کتابی را مطالعه میکند این کتاب است که در خدمت او است و با او به گفتگو مینشیند. به اینترتیب که مطالعهکننده در ارتباط عمیقی که با نویستده برقرار میکند میتواند او را رد، تأیید یا نقدکند. میتواند دوستانه بر آن شرح بنویسد و زیر نکات آن خط بکشد و از همه مهمتر مطالب آن را با سند به دیگران ارجاع دهد. بنابراین این کتاب است که در اختیار اوست نه انسان در اختیار پیام. کتاب آزادی فرد را نمیگیرد و به او فرصت اندیشیدن میدهد.
از سوی دیگر فضای مجازی با این حجم گسترده از اطلاعات پراکنده، باعث عدم تمرکز انسان میشود بهطوری که ذهن انسان را مدام به سمت شنیدن و دیدن اخبار گذرا کشانده و درواقع حساسیت ذهنی مغز را از بین میبرد و ذهن را به گونهای تربیت میکند که از تعمق دوری کند. ساختار سلولهای مغز به گونهای است که اگر به مطالعه و مواجهه با اخبار و پیامهای روزمره و سطحی عادت کند، خودبهخود دچار تنبلی خودساخته میشود و البته به مرور زمان دیگر قادر نخواهد بود عمیق بیندیشد یا در مسائل پیچیده تفکر کند.
از سوی دیگر گاه سرعت اطلاعات آن قدر زیاد است که خواننده، فرصت تحلیل ندارد و بنابراین هر آنچه در مقابلش قرار گیرد یا کامل میپذیرد یا اگر با پیشفرضهای او فاصله داشته باشد، حداقل در ناخودآگاه فرد تهنشین میشود.
بیشک کتاب وسیله ایست که دانش بشری به مدد آن از تباه شدن مصون میماند و به آیندگان منتقل میشود. پدید آوردن آثار علمی و فرهنگ مکتوب از توصیههای مهم اولیای دین است و به گسترش دانش کمک میکند و به عنوان یک میراث فرهنگی برای نسلهای آینده ماندگار میشود. از اینرو یکی از مهمترین مسائل یک جامعه دینی مسئلهی کتاب و کتابخوانی است، چرا که آنها در یک جامعه به ویژه جوانان احتیاج به سلامت فکری دارند که این سلامت فکری را میتوان با کتابخوانی تأمين کرد. رهبر معظم انقلاب در اینباره میفرماید: "سلامت فکری را با کتابخوانی تأمین کنید؛ از کتابهای خوب، راهگشا، راهنما که از سوی متفکّران و نویسندگان خوب ما تهیّه شده و در اختیار ما گذاشته شده استفاده کنید و بخوانید.(۱۳۹۵/۰۹/۲۳
بیانات در مراسم جشن تکلیف دانشآموزان)
ادامه دارد...
@ghalamenajib
در پایان لازم است که به این نکته نیز متذکر شویم که امر تألیف کتاب بهنوبهی خود قابل ستایش است اما از آن مهمتر، رساندن آن به دست مخاطب است رهبر معظم انقلاب در اینباره نیز میفرمایند: "سعی کنید... منشورات و... محصولات کار خودتان را به ذهنها برسانید، به مخاطبها برسانید. یعنی ما فقط دلمان به این خوش نباشد که حالا کتابی را تولید کردیم؛ البتّه بلاشک تولید کتاب مهم است یا تولید فیلم و تولید هنری مهم است؛ منتها در کنار این، پیدا کردن مخاطب یا به یک معنا تولید مخاطب [هم] مهم است. سعی کنید کتاب را بتوانید به ذهن مخاطبین برسانید. امروز جوانهای ما احتیاج دارند به خوراکهای فکری. خیلی از این جوانهای امروز ما حتّی جوانهای فعّال و خوب ما هم نه انقلاب را درک کردند، نه امام را درک کردند، نه دوران جنگ را درک کردند، نه از این قضایای گوناگون مطّلعند... اینکه جوانها تاریخ خودشان را، گذشتهی خودشان را و در واقع شناسنامهی انقلابی خودشان را بدانند، خیلی مهم است. این را باید سعی کنید که حتّیالمقدور انجام بدهید. این هم البتّه احتیاج دارد به کار؛ یعنی کار سادهای نیست. مشکلتر از کتاب نوشتن، رساندن کتاب به چشم و ذهن مخاطب است؛ این خیلی مهم است. این هنر لازم دارد، دقّت لازم دارد، ظرافتهایی دارد که بایستی بتوانید اینها را وارد ذهن اینها بکنید." (۱۳۹۵/۰۹/۱۵
بیانات در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت چهارهزار شهید استان گلستان)
آری با توجه به دردسترس بودن و جذابیت روزافزون فضای مجازی باید با روشهای جدید در تالیف و تولید کتاب در پی جذب مخاطب و رساندن محتوای شایسته به ذهنها بود و در این مسیر با فضای مجازی رقابت کرد. مطمئنا بکارگیری روشهای برخاسته از علوم شناختی و روانشناسی بهاضافهی زمانهشناسی میتواند در این مسیر از متولیان امر دستگیری کند.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
مجاهدت خاموش
از روزی که فرمانده کل قوا، آیتالله خامنهای(مدظلهالعالی )، نیروی دریایی را یک نیروی راهبردی نامیدند بیست و اندی سال میگذرد. ایشان آن روز تأکيد کردند باید نیروی دریایی را به چشم یک نیروی راهبردی نگریست و بستر پیشرفت نیرو و جغرافیای در اختیارش را فراهم کرد.
در راستای فرمان مقام معظم رهبری و با توجه به لزوم تحول در نیروی دریایی، اهداف و طرحهایی برای تقویت این امر تدارک دیده و گامهایی برای آن در نظر گرفته شد از جمله: بهینهسازی و نوسازی تجهیزات و ساخت آنها، برنامهریزی و اجرای رزمایشهای مختلف در سطوح گوناگون، حضور مقتدرانه در آبهاي آزاد بینالمللی و تأمين امنیت خطوط مواصلاتی کشور.
اطلاعات و اخبار و تحلیل و تشریح این گامهای استوار در طول سالهای متوالی آنچنان گسترده و عظیم است که اگر بنابر بیان آن داشته باشیم باید برای هر کدام از اقدامات کتب قطوری در نظرگرفت که با این وصف در این مجمل نمیگنجد ضمن اینکه به طور قطع در کنار تمام فعالیتهای سختافزاری این نیروی راهبردی نمیتوان از بیان خطبهخط ایثار، فداکاری، گذشت، ایستادگی و معنویات پرسنل این نیروی بزرگ نظامی و خانوادههای بزرگوارشان غافل شد.
بنابراین با توجه به بازگشت مقتدرانه ناوگروه ۸۶ که متشکل از ناوشکن تمامایرانی دنا و ناوبندر مکران است به تبیین یکی از آن گامهای اساسی در نقشهی راهبردي نیروی دریایی ارتش میپردازیم.
اینکه ناوگروه با حرکت از مبدأ بندرعباس به مدت ۸ ماه، ۶۵ هزار کیلومتر مسیر را به منظور دور ۳۶۰ درجه دور کره زمین طی کرده و از منازل گوناگون عبور کرده و در میانهی راه به طور کاملاً خودکفا سختیها را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشته و با موفقیت پیام خود را به دنیا صادر کرده و در پایان به آغوش جمهوری اسلامی ایران رسیده است بر هیچ کس پوشیده نیست. افتخار و غرور، احساسی است که هر کدام از ایرانیان از هر جناح و سلیقه و قوم و قبیلهای، امروز تجربه میکنند و به داشتن چنین ثروتی در کشور مباهات میورزند.
اما آنچه نگارنده در پی آن است بیان نتایجی است که در این سفر ۲۴۰ روزه، توسط این "مجاهدان خاموش" کسب شده است.
بیشک مهمترین نتیجهی این حرکت شجاعانه و عالمانه، تحقق شعار "ما میتوانیم" است. اینکه مطالعات درباره چگونگی مسیر و شرایط اقیانوس با استفاده از منابع موجود خودمان بوده است و برای بسیاری از بررسیهای دیگر تنها از کاپیتانهای ایرانی مشورت گرفته شده و با این حال دنا و مکران وارد اقیانوس آرام، هند و اطلس شدند، گوشهای از تواناییها است.
از دیگر نتایج، به منصه ظهور گذاردنِ دستاوردهای علمی و عملی این نیروی راهبردی است که بهعنوان مثال، با یک نرمافزار که توسط نخبگانِ نیرو تهیه شده بود شرایط جوی را پیشبینی کردند و این نرمافزار، به گونهای است که نه فقط برای امروز بلکه هر زمان که اراده کنیم پیشبینی وضعیت جوی را حداکثر با دو درصد خطا در اختیار میگذارد.
نباید غافل بود از اینکه تمام این تواناییها و دستاوردها در شرایطی تحقق پیدا کرده است که ما در تحریم بسیاری از ملزومات اصلی به سر میبریم.
یکی دیگر از نتایج، نمایش قدرت و اقتدار نیروی مسلح ایرانی همراه با پیام صلح و دوستی در سراسر این کره خاکی است این اولین باری است که آبهاي آرام و هند و اطلس، با این وسعت و عظمت حضور "ناوهای تاریخساز" را تجربه کردهاند ناوهایی که به دست توانای این غیورمردانِ دریادل ساخته و پرداخته شده و بر گوشهای از صفحهی زرینِ "ما میتوانیم" مهر دیگری زدند.
قطعاً موجهای اقیانوس آرام اینبار چهرهی "دریای اقتدار" را تصویر میکنند و چه زیباست حرکت غیورمردان که از هر کوی و برزن عبور کردند و ندای صلح و دوستی را در گوش جهانیان نجوا نمودند. نمیتوان از حضور در کانالها و جزایر و سواحل ۵ کشور و مسیرهای مهم دریایی گفت و از قدرت حضور در حیاط خلوت آمریکای مستکبر در آمریکای جنوبی نگفت.
آنجا که حضور نظامی ایران در محدوده آمریکای جنوبی مصادف با سالروز آغاز روابط دیپلماتیک آمریکا و برزیل بود و آنها سعی داشتند تا مانع پهلوگیری ناوهای ایرانی در برزیل شوند که البته ناکام ماندند.
ادامه دارد...
@ghalamenajib