چه سعادتی بود برایم تا لحظهی پیوستن به دوستان شهیدتان، بدرقهتان کنم...
ما امروز به زیارت پارهی تن اسلام آمده بودیم...
@ghalamenajib
هرچند مسیر، مشکل و باریک است
با این که بهظاهر آسمان تاریک است
در چشم تو پرچمِ فلسطین پیداست
یعنی به امید حق، سحر نزدیک است
شاعر: سورنا جوکار
@ghalamenajib
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی حیف شد...
اما خدا جبران میکنه...انشاءالله.
#مکتب_ابراهیم
@ghalamenajib
عاقبت مشروطیت، عبرتی برای ما
🌱 شکست به خاطر سلب اعتماد متدینان
یک جریان فساد هم فسادهای اخلاقی و رواج منکرات است. با این هم باید مقابله و مبارزه کرد. ما خوب میدانیم، این جزو تعالیم اسلام است که با زبان و تبیین باید مردم را با فضایل اخلاقی آشنا کرد و از منکرات دور نگهداشت. این به جای خود درست؛ اما با شیوع منکرات و با تظاهرِ به آن باید مقابله کرد. اسلام مرتکبِ منکر را نصیحت و هدایت میکند؛ اما حد هم برای او میگذارد. با صِرف زبان و توصیه نمیشود کاری کرد. قدرت نظام باید جلوِ سیرِ فحشا و فساد را بگیرد. اجازه ندهید که هوسهای یک عدّهی معدود و یک گروه کوچک و اندک در داخل جامعه، موجب اغوای ذهن و فکر دختر و پسر جوان و مرد و زن مؤمنی شود که هیچ انگیزهی فسادی ندارند. شما باید جلوِ آنگونه افراد را بگیرید. همهی مسؤولان بخشهای مختلف کشور در این زمینه مسؤولند. اجازه ندهید عدّهای با تکیه به نام آزادی - که واقعاً باید بر عنوان مظلوم آزادی گریست که چه سوء استفادههایی از این نام میشود - منکرات و فحشا و بیبندوباری را در جامعه رایج کنند. عکسالعملِ آن این است که عدّهای به نظام بدبین شوند؛ مثل اوّل مشروطه.
🌱یکی از عواملی که موجب شکست مشروطیت در ایران شد، این بود که متدیّنین بعد از مدتی احساس کردند کأنّه کار به سمت بیدینی پیش میرود. جنجال زیاد مطبوعاتی که آن وقت همهی انگیزهی خودشان را این قرار داده بودند که به مقدّسات دینی حمله کنند - البته کسانی که در مشروطیت با اساس دین و مظاهر دینی و اعتقادات دینی و روحانیت و با اینطور چیزها در مجامع به صورت قلمی و شعاری مقابله و اهانت میکردند، عدّهی زیادی نبودند، اما جنجالشان زیاد بود - موجب شد که متدیّنین و علما که در صفوف اول مبارزهی مشروطیت بودند، بتدریج دلسرد شدند و کنار نشستند. وقتی چنین شد، نهضت شکست میخورد؛ و مشروطیت شکست خورد. بعد از پانزده، شانزده سال از عمر مشروطیت، دیکتاتورىِ رضاخانی به وجود آمد. این بسیار عبرتانگیز است. رضاخانِ قلدر و چکمهپوش کجا، شعار مشروطیت کجا؛ چقدر اینها با هم فاصله دارند! چرا اینطور شد؟ چون اطمینان و اعتماد مردم مؤمن سلب شد؛ کنار نشستند و از صحنه بیرون رفتند. مسؤولان نباید بگذارند چنین حالتی در مؤمنین به وجود آید.
🌱البته این هیچ مجوّز آن نیست که کسانی به بهانهی اینکه اطمینانشان سلب شده، قانونشکنی کنند. قانونشکنی جرم است. تخلّف از قانون و خروج از مدار قانونی برای مقابله با هر چیزی که به نظر انسان منکر میآید - بدون اجازهی حکومت - خودش یک جرم است؛ مگر نهی از منکر زبانی، که بارها گفتیم نهی از منکر زبانی جایز و واجب و وظیفهی همه است و در هیچ شرایطی هم ساقط نمیشود؛ اما آنجایی که نوبت اجرا و عمل برسد، همه باید طبق قوانین عمل کنند. هیچ چیزی مجوّز این نیست که بگویند چون نیروی انتظامی و قوّهی قضایّیه عمل نکردند، خودمان وارد میدان شدیم؛ نخیر، آن روزی که لازم باشد مردم برای حادثهای خودشان وارد عمل شوند، رهبری صریحاً به آنها خواهد گفت.
بیانات پس از مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری آقای سیدمحمد خاتمی 11/05/1380
#مشروطیت
@ghalamenajib
🔰 #یادداشت | چگونه «نهضت مشروطه» به «دیکتاتوری رضاخان» منتهی شد؟ - ۱
📝 «خط رهبری» به مناسبت ۱۴ مرداد، سالروز نهضت مشروطه در این یادداشت به قلم «آمنه عسکری منفرد» براساس بیانات رهبر معظم انقلاب، تحلیل جامع ایشان درباره این حرکت سیاسی – اجتماعی بزرگ ایرانیان را بازخوانی کرده است. زمینههای تاریخیِ نهضت مشروطه، موثرین این حرکت، علل انحراف در مشروطه و... از جملات مواردی است که در این تحلیل تاریخی میخوانیم.
* زمینههای شکلگیری نهضت مشروطه
🔸 رهبر معظم انقلاب، #نهضت_مشروطه را اولین حادثهی استثنایی بعد از ورود اسلام معرفیمیکنند: «در طول سالهای متمادی، نهضت مشروطیت، اولین حادثهی استثنایی بعد از ورود اسلام است. البته در ورود اسلام هم فضا بکلی تغییر پیدا کرد، اما خیلی زمان نگذشت که مجدداً همان شیوههای استبدادیِ گذشته به شکل دیگری در کشور حاکم شد؛ لیکن مشروطیت این را شکست. بنابراین مشروطیت حادثهی بسیار مهمی است.» ۸۳/۵/۱۱ ایشان همچنین با نگاهی به عظمت این نهضت میفرمایند: «مشروطیت حادثهی بزرگی بود، به طور مستقیم مرتبط هم بود با مسئلهی آزادی؛ لذا جای این داشت كه این دریاچهی آرام فكر علمی ما را برآشوبد؛ یك طوفانی به وجود بیاورد و یک کاری انجام دهد؛ کما اینکه كرد.» ۹۱/۸/۲۳
🔹 حضرت آیتالله خامنهای در مورد زمینههای شکلگیری جنبشهای عظیم اجتماعی بر نقش بی بدیل مردم تأکید میکنند: «در همهی تحولات و جنبشهای گوناگون اجتماعی بزرگ، نقش #مردم، نقش معیار است. یعنی گسترش یک تحول، گسترش یک فکر، گسترش نفوذ یک مصلح اجتماعی، وابستهی به این است که با مردم چقدر ارتباط داشته باشد. هرچه ارتباط او و آن جریان و آن جنبش و آن تحول با مردم بیشتر باشد، امکان موفقیت او بیشتر است، اگر از مردم منقطع شد دیری نخواهد پایید، کاری نخواهد کرد.» ۹۰/۷/۲۰
* نقش اساسی علما در ایجاد مشروطیت
🔸 رهبر انقلاب تصریح میکنند که «در ایران همیشه ملت با ندای #دین به میدان آمده است؛ عدالت را در سایهی دین دیده است؛ به خاطر اعتماد به #روحانیت، هر جایی كه آنها پیشگام در تحوّلی شدهاند، آنها را تنها نگذاشته است.» ۸۱/۳/۱۴ و مشخصا حرکت مشروطیت را نیز در چارچوب دینداری مردم ایران و برآمده از ریشه و خاستگاه دینی معرفی میکنند: «مشروطیّت حرکتی بود که با پیشآهنگی علما که مظهر دینداری مردم بودند، توانست پیش برود... آنچه در #مشروطه مردم را به میدان آورد، عبارت بود از حضور علمای تراز اوّلی مثل مرحوم شیخ فضلالله نوری، مثل مرحوم سیّدمحمّد طباطبائی، مثل مرحوم سیّدعبدالله بهبهانی… علمای بزرگ جلو افتادند و مردم دنبال اینها آمدند.» ۹۵/۱۰/۱۹
🔹 البته «دیگران هم در این نکته تردیدی ندارند [نقش اسلام و انگیزههای اسلامی و حضور علما] ، حتّی مخالفان هم اعتراف کردهاند؛ منتها همین را هم که در ایجاد حادثهی مشروطیت، علما نقش اساسی داشتند، #تحریف کردند. اگر علما در صحنه نبودند، چنین حادثهای اتفاق نمیافتاد... حادثهی مشروطیت متکی به مردم بود؛ مردم را هم جز علما هیچ عامل دیگری نمیتوانست به میدان بیاورد و به آن دفاع جانانهای که از #مشروطیت کردند، وادار کند.من میبینم در بعضی از نوشتههای مربوط به مشروطه - حتّی نوشتههایی که از لحاظ سند تاریخی، بهتر هم هست - آنجایی که به انگیزههای دینی و شعارهای دینی میرسند، عمداً از آن عبور می کنند.» ۸۳/۵/۱۱
* عدالتخانه؛ مطالبه علما در مشروطه برای کنترل و نظارت بر حکومت
🔸 از منظر رهبر معظم انقلاب در خصوص خواست و جهتگیری علما در این حرکت، توجه به چند نکته ضروری است:
«نكتهی اول این است كه شعار علما، «#عدالتخواهی» بود. به طور مشخص آنچه كه میخواستند، «عدالتخانه» بود... این، یك توقع اخلاقی نبود؛ چون خواست عدالت چیزی نبود كه این همه سر و صدا بخواهد... بلكه آنها چیز دیگری را كه فراتر از یک درخواست اخلاقی بود، میخواستند.
🔹 نكتهی دوم اینكه آن عدالتی كه اینها میخواستند، دقیقاً و مستقیماً عدالت در زمینهی #مسائل_حکومتی بود؛ چون مخاطب اینها حكومت بود... نكتهی سوم این است كه آنچه اینها میخواستند، یك بنیاد تأمینكنندهی #عدالت بود، كه اسمش را میگذاشتند «عدالتخانه»... میخواستند یك دستگاه قانونیای وجود داشته باشد كه بتواند پادشاه و همهی سلسله مراتب حکومتی را تحت كنترل و نظارت خودش قرار بدهد، تا اینها ظلم نكنند؛ تا عدالت تأمین بشود؛ یعنی یک دستگاه اینجوری میخواستند...
🔸 آنچه آنها میخواستند یك نهاد عملی و یك واقعیت قانونی بود كه قدرت این را داشته باشد كه جلوی شاه را بگیرد؛ چون شاه اسلحه و سرباز داشت كه اگر میخواستند جلوی او را بگیرند، طبعاً بایستی این دستگاه قدرتی فراتر از سرباز و سربازخانه داشته باشد...» ۸۵/۲/۹
@rahbari_plus
🔰 #یادداشت | چگونه «نهضت مشروطه» به «دیکتاتوری رضاخان» منتهی شد؟ - ۲
#ادامه_یادداشت :
🔹 «نكتهی آخر هم اینكه معیار این عدالت، قوانین اسلامی بود؛ یعنی #عدالت_اسلامی میخواستند؛ در این هیچ تردیدی نیست و این را بارها و بارها گفته بودند. آنچه كه مورد درخواست مردم بود این بود، كه متنش هم مواد اسلامی و احكام اسلامی و قوانین اسلامی است.» ۸۵/۲/۹
* اما انحراف در جریان مشروطه چگونه شکل گرفت؟
۱) غفلت از عاملِ استعمار بیگانه
🔸 «ملت ایران زودتر از اغلب ملتهای عالم به یك تحوّل سیاسی و اجتماعی نزدیك شد كه آن تحوّلی است كه در دوران مشروطیت اتّفاق افتاد. #ملت_ایران هوشیاری و پیشروی و مجاهدت و شرایط مناسب خودش را با این عمل ثابت كرد. علمای دین و دلسوزان جامعه، پیشوایان آن حركت بودند. یك غفلت از سوی سیاستمداران وابستهی به انگلیسِ آن زمان موجب شد كه قدرتهای غربی و خارجی بتوانند از این حركت ملت مسلمان سوء استفاده كنند؛ عدالتخواهی ملت ایران را در قالب از پیش ساختهای مطابق نظریات خودشان بریزند و حركت ملت ایران را منحرف كنند؛ بعد از چند سال هم سلسلهی #پهلوی را بر سركار آورند.» ۷۹/۳/۱۴
🔹 و شعار خط انگلیسیِ مشروطه هم توسعه و ترقیخواهی بود: «در قضیهی مشروطه، آن خط انگلیسیِ ماجرای مشروطه حرفش ترقیخواهی بود؛ شعارش توسعه و پیشرفت بود. همان كسانی كه رهبران مشروطه را نابود كردند؛ #شیخ_فضلالله را به دار كشیدند، مرحوم آیتالله بهبهانی را ترور كردند، ستارخان و باقرخان را غیر مستقیم به قتل رساندند و خلع سلاح كردند، رهبران صادق مشروطه را زیر فشار قرار دادند و یك عده افرادی را كه وابستهی به غرب و سیاستهای استعماری بودند، به نام مشروطهخواه بر مردم مسلط كردند، شعار آنها هم همین ترقیخواهی بود! آنها هم میگفتند: پیشرفت، تحول! زیر این نام، آنچنان #خیانت بزرگی انجام گرفت. ۸۶/۲/۲۵
🔸 این در حالی است که «خصوصیت ضد حضور بیگانه در مشروطیت، بسیار مهم است؛ این را نباید فراموش کرد. این همان چیزی بود که اولین ضربه را کسانی به آن زدند که طرف انگلیسیها و #سفارت_انگلیس رفتند. به این ترتیب، در واقع انگلیسیها با زرنگی و با مهارتِ تمام آمدند و ضدیت مردم با حضور خارجیها را آرام کردند؛ ولی مردم همیشه با حضور خارجیها مخالف بودند... خیلی از روشنفکرهایی که با مشروطیت همکاری میکردند، این بُعد را ندیده میگرفتند. البته بعضی هم ضد بیگانه بودند، اما بعضی هم بودند که این بُعد را ندیده میگرفتند.» ۸۳/۵/۱
۲) جدایی مردم از نهضت
🔹 جدایی #نهضت از مردم عامل دیگر انحراف و شکستِ نهضت بود: «ما یک تجربهی مشروطیت را داریم در دوران نزدیک خودمان، و یک تجربهی ملی شدن صنعت نفت را. در این دو، مردم حضور داشتند، شرکت داشتند؛ عامل پیروزی هر دو نهضت مردم بودند؛ ولی از مردم جدا شدند. در نهضت مشروطیت، انگلیسها با مکر و کلک خودشان، با حیله و خدعهی خودشان، آمدند بر امواج مشروطیت سوار شدند، مردم و رهبران مردمی را کنار زدند؛ مشروطیت سر از قلدری #رضاخان درآورد.» ۹۰/۷/۲۰
۳) غفلت علمای صدر مشروطه از خط غربگرایی و غربزدگان
🔸 غفلت از خط #غربگرایی و خطر روشنفکران غربزده دیگر آفت مهم نهضت مشروطیت بود: «در صدر مشروطه هم علمای بزرگی بودند... که اینها ندیدند توطئهای را که آن روز غربزدگان و به اصطلاح روشنفکرانی که تحت تأثیر غرب بودند، مغلوب تفکرات غرب بودند، طراحی میکردند؛ توجه نکردند که حرفهائی که اینها دارند در #مجلس_شورای_ملى آن زمان میزنند، یا در مطبوعاتشان مینویسند، مبارزهی با اسلام است؛ این را توجه نکردند، مماشات کردند. نتیجه این شد که کسی که میدانست و میفهمید - مثل مرحوم شیخ فضلاللَّه نوری - جلوی چشم آنها به دار زده شد و اینها حساسیتی پیدا نکردند؛ بعد خود آنهائی هم که به این حساسیت اهمیت و بها نداده بودند، بعد از شیخ فضلالله مورد تعرض و تطاول و تهتک آنها قرار گرفتند و سیلی آنها را خوردند؛ بعضی جانشان را از دست دادند، بعضی آبرویشان را از دست دادند.» ۸۸/۱۳/۶
۴) اختلافافکنی استعمار بین علما
🔹 «چه شد كه غربیها، مشخصاً انگلیسیها، در این مسأله [مشروطه] كامیاب شدند... اینها توانستند یك عدهای از اعضای جبههی عدالتخواهی - یعنی همان اعضای دینی و عمدتاً علما - را فریب بدهند و حقیقت را برای اینها پوشیده نگه دارند و #اختلاف ایجاد كنند. انسان وقتی به اظهاراتی كه مرحوم آسید عبدالله بهبهانی و مرحوم سید محمد طباطبایی در مواجهه و مقابلهی با حرفهای شیخ فضلالله و جناح ایشان داشتهاند، نگاه میكند، این مسأله را درمییابد كه عمدهی حرفها به همین است كه اینطور میگفتهاند.» ۸۵/۲/۹
@rahbari_plus
🔰 #یادداشت | چگونه «نهضت مشروطه» به «دیکتاتوری رضاخان» منتهی شد؟ - ۳
#ادامه_یادداشت :
* نتیجه اعتماد به مستکبرین، عقبماندگی و شکست است
🔸 بنابراین «مشروطه هنگامی که به انگلیسیها اعتماد کرد و راه به سمت سفارت آنها کج شد، نتیجه آن ۷۵ سال عقب ماندن کشور شد.» ۹۵/۶/۲۸و با نگاه درس و #عبرت_تاریخی باید دانست که «مسألهی حفظ هویّت دینی و ملی و انقلابی یکی دیگر از ارزشهایی است که حتماً بایستی به مردم منتقل شود. افشای تهدیدها یکی از همین پیامهایی است که بایستی حتماً داده شود. تقویت روحیهی مسؤولیتشناسی در مردم یکی دیگر از ارزشهاست... دشمن ستیزی، مشخّص کردن #دشمن اصلی و متمرکز شدن روی دشمنان اصلی، از دیگر مسائل مهمّ است.» ۸۱/۱۱/۱۵ که با رعایت آنها، حوادثی چون شکستِ نهضت مشروطه تکرار نمیشود.
@rahbari_plus
انتشار یادداشت "در نامههای غرب به جوانان اروپایی چه میگذرد؟" ، تحت عنوان استراتژی نامه در هفتهنامه ۹ دی
@ghalamenajib
ما از ادبیّات سیاسی دشمن استفاده نکنیم؛ من این مسئله را، بخصوص به دوستان و برادران محترم خودمان در مشاغل گوناگون سیاسی و دولتی و غیر دولتی و مانند اینها تأکید میکنم؛ از ادبیّات دشمن استفاده نکنید.
دشمنان انقلاب از روز اوّل آمدند تعبیر ادبیّات تندرو و میانهرو را مطرح کردند؛ فلانی تندرو است،.. فلان جریان میانهرو است. آن روز، از همه تندروتر هم از نظر آنها امام بزرگوار بود؛ امروز هم از همه تندروتر، به نظر آنها این بندهی حقیر هستم...
امّا اسلام اینجوری حرف نمیزند؛ بفهمیم معارف اسلامی را. اسلام، طرفدار میانه و طرفدار «وسط» است: وَ کَذلِکَ جَعَلنٰکُم اُمَّةً وَسَطًا. امّا «وسط» در اسلام چیست؟ در مقابل تندرو است؟ نه، «وسط» در مقابل منحرف است: اَلیَمینُ وَ الشِّمالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّریقُ الوُسطیٰ هِیَ الجادَّة؛ این نهجالبلاغه است.
راه میانه یعنی راه مستقیم [است] در مقابل میانهرو تندرو نیست؛ در مقابل میانهرو منحرف است.
امّا در جادّه، بعضیها تندتر میروند و بعضیها کندتر میروند. تند رفتن در صراط مستقیم چیز بدی نیست؛ سابِقوا اِلی مَغفِرَةٍ مِن رَبِّکُم؛...
...دوستان ما و برادران ما در داخل مراقب باشند آنچه مقصود او است تکرار نکنند. آنهایی که میگویند تندرو، منظورشان کسانی است که در راه انقلاب مصمّمتر و پایدارترند؛ حزباللّهیها را میگویند تندرو. میانهرو [هم] کسی است که در مقابل آنها تسلیم باشد... تندرو کسی است که پایبند انقلاب است، میانهرو کسی است که در مقابل خواستههای آنها تسلیم است.
حالا چه کسی در مقابل آنها تسلیم است؟
۱۳۹۴/۱۲/۰۵
@ghalamenajib
امروز در میان تعدادی از کتب که برای مطالعه کنار دستم گذاشته بودم، کتاب "پرواز تا بینهایت" را انتخاب کردم.
کتابی که بیش از ۱۵۰ داستان کوتاه از زندگی شهید عباس بابایی را روایت میکند.
از میان انبوهی از خاطرات شگفتآور، مجبور به انتخاب شدم.
"زمانی که مسئول ناهارخوریهای پایگاه بودم، روزی شهید بابایی همراه چند تن از پرسنل و سربازان در حال لایروبی منبعهای آب بودند. من به دستور ایشان غذا را بر سر منبع آب بردم. دیدم دو نفر افسر ارشد در آنجا ایستادهاند. با آنها احوالپرسی کردم. گفتند ما به مأموریت آمدهایم و جهت گرفتن اتاق به مهمانسرا مراجعه کردهایم ولی مسئول آنجا گفته است، اتاقهای اختصاصی را با دستور مستقیم فرمانده پایگاه واگذار میکنند. حال آمدهایم تا با ایشان صحبت کنیم. چند دقیقه بعد شهید بابایی از داخل منبع بیرون آمد و در حالی که لجن به سر و رویش نشسته بود به نزدیک آن دو نفر افسر ارشد آمد و با لحن شیرین و آرام گفت؛ برادر جان بفرمایید. چه امری دارید؟ یکی از افسران با تندی گفت: آقا جان چند بار بگویم که ما با جناب سرهنگ بابایی کار داریم. شهید بابایی دستانش را به هم مالید و در حالی که لجنهای روی دست خود را پاک میکرد به آرامی گفت: بابایی من هستم. اگر امری دارید در خدمتم.
آن دو نفر دگرگون شدند در حالی که شگفتزده شده بودند گفتند: قربان کاری نداریم آمدیم تا اگر شما کاری دارید انجام دهیم.
شهید بابایی گفت: خیلی ممنون. شما مهمان ما هستید قدمتان روی چشم ماست. من در حالی که محو او شده بودم با خود گفتم:
تو چقدر گمنامی ولی یقین دارم که آیندگان تو را خواهند شناخت."ص۱۳۲
@ghalamenajib
هدایت شده از خط رهبری
🖼 #سخن_نگاشت | مروری تحلیلی بر تاریخچه عملکرد منافقین
🔸 «خط رهبری» در این مجموعه سخننگاشت به بررسی تحلیلی تاریخچه عملکرد گروهک #منافقین (مجاهدین خلق) میپردازد.
@rahbari_plus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نظر میرسد، خشونت برخی شهروندان انگلیس در اعتراض به حمله یک مهاجر به یک مدرسه و کشته شدن سه دختر و زخمی شدن ۱۰ نفر دیگر که بر مبنای شایعاتی نادرست، در فضای مجازی، مسلمان خوانده شده است،
یک سناريو برای محدود کردن اماکن و مؤسسات اسلامی در انگلستان و البته، مهمتر از آن اسلامهراسی است.
متأسفانه در این مدت تعداد زیادی مسجد تخریب شده و به اماکن دیگر مسلمانان حمله شده است.
این حرکات کاملا طبیعی است. هر موجی ضد موج دارد.
بعد از طوفانالاقصی و موج بزرگ گرایش جوانان غرب به اسلام و قرآن، این تحرکات برای تغییر آنچه باب میل سردمداران تفکر غرب نیست، کاملا قابل پیشبینی بود.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
💠سوم #ماه_صفر سالروز میلاد مردی ست که در کودکی شاهد واقعه ی کربلا بود و دوران اسارت را منزل به منزل از کوفه تا شام سپری کرد مردی که در کوچههای جوانی فانوسی از انوار دانش را به دست میگیرد تا جهانی را روشنایی بخشد.
ولادت امام باقر مبارک.
آشنایی با مادر امام محمدباقر یکی از بانوان حاضر در کربلا👇
💠فاطمه دختر امام حسن علیه السلام
این بانو با تمام چهارده معصوم نسبت دارد.
جد این بانو رسول الله و پدر ایشان امام حسن ، پدربزرگشان امام علی ، مادر بزرگشان حضرت فاطمه،عمویشان #امام_حسین ، همسرشان امام سجاد فرزندشان امام محمد باقر و نوه ی ایشان امام جعفر صادق نتیجه شان امام موسی کاظم ، نبیره شان امام رضا وندیده های ایشان امام جواد،امام هادی،امام حسن عسکری،امام زمان است که همه از معصومین بودند یعنی ایشان مادر هشت معصوم از امام محمد باقر تا امام زمان است.
ازدواج فاطمه با علی بن الحسین (ع) باعث شد نسل ائمه از امام باقر (ع) به بعد، از طرف مادر از امام حسن مجتبی (ع) و از طرف پدر از امام حسین (ع) باشند. این ازدواج سبب شد به امام باقر (ع) لقب هاشمی بین هاشمیین، علوی بین علویین یا فاطمی بین فاطمیین بدهند.
این بانوی بزرگوار از راویان حدیث است و امام صادق (ع) نسبت به ایشان فرمود که از زنان مؤمنه، پرهیزکار و نیکوکار بود . فاطمه بنت حسن در واقعه کربلا حضور داشت و به اسارت رفت.
#محرم
📚@banoo_tarikh
@ghalamenajib
نقدی برنقد شيخ فضلالله
✍زینب نجیب
برخی در تفسیر پدیده مشروطه به بررسی تلقی رهبران مذهبی مشروطه از مشروطیت پرداخته و اختلاف میان علمای بزرگ در صدر نهضت مشروطه را چنان تبیین میکنند که بر طبل تبلیغات مغرضانه سکولارها میکوبند و با شعار شیخِ طرفدار استبداد، و آخوندِ طرفدار آزادی، در مسیر تحریف تاریخ قدم مینهند. این در حالیست که اختلاف آراء و نظریات و استنتاجات فقهی رهبران مشروطه، بنیادین و برای صفبندی آنها در مقابل هم نبوده و نیست. اگر آن روز، عاملان انگلیسی، علیرغم وحدت نظر عمیق دینی، جریانی ساختند که طرف غیر دینی، در صحنه حاضر شد و از این اختلافات جزئی استفاده کرد؛ امروز نیز برخی دیگر در ادامه آن مسیر دچار تحریف شدهاند.
سید جواد ورعی در نشستی که گروه جامعه شناسی حقوق «انجمن جامعه شناسی ایران» برگزار کرد، در تعریف مشروطیت و تلقی رهبران مذهبی مشروطه مشخصاً آیت الله نایینی گفت: "تعریف ایشان با تعریف دو جریان دیگری که در مشروطیت حضور داشتند و اتفاقاً برداشتشان از مشروطه تا حدودی یکسان است، تفاوت دارد. علمای مخالف مشروطه، معتقد بودند اسلام با مشروطه قابل جمع نیست؛ چون ارکان مشروطیت یعنی آزادی و مساوات با آموزه های دینی ناسازگار است. و دیگری مشروطه خواهان غربگرا که بر این باور بودند که باید مشروطیت را با همه لوازم و تبعاتش از اروپا گرفت و در ایران پیاده کرد."
در واقع ایشان افرادی را همچون شيخ فضلالله نوری از مخالفان مشروطه و طرفدار استبداد معرفی میکند و ایشان را با غربزندگان، با یک چوب میراند.
او در ادامه میگوید: "از نظر رهبران مذهبی، مشروطیت عبارت است از: «تحدید قدرت مطلقه سلاطین و مشروط کردن زمامداران به ضوابط و معیارهای مشخص یا ملزم کردن آنان به اداره جامعه بر مدار قانون». از نظر ایشان مشروطیت به این معنا، در هر جامعه ای با هر مرام و مکتبی می توانست تحقق پیدا کند؛ در جامعه ای که اکثریت مردم مسیحیاند مثل انگلستان یا مسلمان سنیاند مثل عثمانی یا مسلمان شیعیاند مثل ایران. مشروطیت به این معنا نه منافاتی با مسیحیت دارد، نه منافاتی با اسلام دارد، و نه منافاتی با تشیع."
https://andishehma.com/mashrote-az-negah-naiiny/
در گام اول، باید گفت، در مشروطه، حقیقتی که واقع شد این است که همه بر اساس شعارعدالتخواهی به دنبال یک عدالتخانه بودند. عدالتی که تنها یک توصیه اخلاقی نبود. آن همه تحصن، ایستادگی و فداکاری برای این عدالت در زمینه مسائل حکومتی بود. مردم یک بنیاد تأمینکننده عدالت میخواستند. مقام معظم رهبری در باب این عدالتخانه میفرماید:
"ما ادعا نمیكنیم كه آنها مثل نسخهی مشروطیت كه در نظر اروپاییها و غربیها یك نسخهی عملشدهی واضحی بود، روشن بود كه چه میخواهند؛ ما نمیگوییم كه در نظر علما و متدینین، نسخهی عدالتخانه به همین وضوح بود؛ نه، لیكن فیالجمله این بود كه میخواستند یك دستگاه قانونیای وجود داشته باشد كه بتواند پادشاه و همهی سلسله مراتب حكومتی را تحت كنترل و نظارت خودش قرار بدهد، تا اینها ظلم نكنند؛ تا عدالت تأمین بشود...[و] اینكه معیار این عدالت، قوانین اسلامی بود؛ یعنی عدالت اسلامی میخواستند؛ در این هیچ تردیدی نیست."۰۹/۰۲/۱۳۸۵
بدینترتیب، مشروطه در ایران نمیتوانست فقط تحدید قدرت سلاطین با هر قانونی باشد بلکه این تحدید قدرت، تنها بر اساس وضع قوانین اسلامی مدنظر بود.
جناب ورعی در ادامه میگوید که، دلیل رهبران مذهبی برای استقبال از مشروطیت، عقبماندگی مسلمانان از رشد و پیشرفت بر اساس استبداد بوده است، همانطور که اروپاییها، ریشه عقب ماندگی خود را استبداد دانسته و با مشروطه آن را کنار زدند. اروپاییها البته با الهام از تمدن اسلامی و اصول اسلامی مانند لزوم مشورت، آزادی و مساوات، خود را از استبداد نجات دادند. از این روست که امثال آیت الله نائینی از علمای مخالف مشروطه گله میکند که چرا از این واقعیت غافلید.
خوب باید در پاسخ گفت، آنچه سبب شد مردم به عدالتخانه روی بیاورند، نیز استبداد حکومت قاجار بود. مردم ایران نیز در برههای از تاریخ که بسیاری از کشورها برای تحول به نحوی قیام کردند، برای شکست استبداد قیام کردند و پیشرو آنها، علمای دین قرار گرفتند. علمایی که همان عدالت و آزادی و مشورت را در حکومت اصل میدانستند. در نجف آیت الله آخوند خراسانی، در تهران سه نفر از علمای بزرگ از جمله شیخ فضل الله نوری، مرحوم بهبهانی و مرحوم طباطبایی بودند. پشتوانه همه اینها، حوزه علمیه نجف بود.
وقتی انگلیس جوش و خروش مردم را دید توسط عواملی که در میان روشنفکران داشت سعی کرد تا نسخه خودش را القا کند، و آن چیزی نبود جز، مشروطه، همان ترکیب حکومتی انگلستان. این در حالیست که، آنچه مردم برایش به پا خواسته بودند، دستگاه عدالت با ترکیبی ایرانی و بر پایه اسلام بود.
ادامه دارد...
@ghalamenajib
قلم نجیب
نقدی برنقد شيخ فضلالله ✍زینب نجیب برخی در تفسیر پدیده مشروطه به بررسی تلقی رهبران مذهبی مشروط
ادامه...
اما با غفلتی که رخ داد، این نهضت عظیم مردمی که پشت سر علما و به نام دین و با شعار دین خواهی شکل گرفته بود منحرف شد.
بنابراین اصولاً بحث شکست مشروطه بر سر اختلاف در تعریف قانون نبود. هرچند بحثهای علمی و فقهی بین علما همیشه رایج بوده است اما به اندازهای نبود تا تفرقه بین رهبران دینی را موجب شود. یک خط تفرقه افکنانه را همان عوامل انگلیسی ایجاد کردند و همین تدریجا باعث شد تا مردم دلسرد شوند.
یکی از شبهاتی که در زمان مشروطیت و بعدها در کتب تاریخی عنوان شد انقلابی نبودن شیخ فضل الله نوری بود ایشان در پاسخ به همین شبهه گفت: "ایها الناس، من به هیچ وجه منکر مجلس شورای ملی نیستم. بلکه من مدخلیت خود را در تأسیس این اساس بیش از همه کس میدانم زیرا که علمای بزرگ ما که مجاور عتبات عالیات و سایر ممالک هستند هیچ یک همراه نبودند و همه را به اقامه دلایل و براهین، من همراه کردم. از خود آن آقایان اعزام میتوانید این مطلب را جویا شوید. الان هم من همان قسم که بودم تغییری در مقصد و تجددی در رای من به هم نرسیده است صریحاً میگویم همه بشنوید و به غائبین هم برسانید که من همان مجلس شورای ملی را میخواهم که عموم مسلمانان آن را میخواهند. (لوایح آقای شیخ فضل الله نوری تهران نشر تاریخ ۱۳۶۲ صفحه۴۴)
بعد به او تهمت زدند که او اصول اولیه جنبش را قبول ندارد. این تهمتی بود که سیاسیون بیتقوای سکولار به او زدند. آنان نمیتوانستند در مقابل منطق نیرومند شیخ فضل الله بایستند و از طرف دیگر به دلیل التقاطی بودن عقاید خویش و وحشت از آشکار شدن افکار ضد اسلامی خود از بحث علمی و فکری روی برمیتافتند و اکثراً هیاهو میکردند. اما ایشان در اعلامیهای گفت: "خدای تعالی راضی مباد از کسی که درباره مجلس شورای ملی غیر از تصحیح و تکمیل و تنقیح خیالی داشته باشد. برغضب الهی گرفتار باشند کسانی که مطلب مرا برخلاف واقع انتشار میدهند و بر مسلمانها تدلیس و اشتباه میکنند. راه رفع شبهه را از هر جهت مسدود میسازند تا سخن ما به گوش مسلمانان نرسد و به خرج مردم دهند که فلانی و سایر مهاجرین منکر اصل مجلس شورای ملی شدهاند." (همان)
پس بدین ترتیب نه شیخ فضل الله قانونگذاری و مجلس را بدعت میدانست و نه بر خلاف میل مسلمانان نظری داده بود و نه طرفدار استبداد بود بلکه آنچه بر آن پافشاری میکرد، موازین اسلامی برای وضع قوانین بود.
شیخ فضل الله به دنبال به دست گرفتن ابتکار عمل در جهت برداشتن نقاب از چهره بدعت، کل خواستههایش را در سه ماده مطرح کرده و نشر میکند. که تصریح به کلمه مبارکه مشروعه و قانون محمدی و لایحه نظارت علما بدون تغییر، و تهذیب مطبوعات از اهم آن بود. هرچند که بعد از آن در لایحه شیخ دست بردند مفاد آن را تغییر دادند و به صورت ضعیف تصویب کردند. اما اگر نفوذ بدعتگذاران نبود و به قول شیخ، اختلاف بین علما و لامذهبها اصل قرار میگرفت، بیشک نهضت در مسیر اسلامی خود پیش میرفت.
خود شیخ درست عمل کرد. اگر شیخ فضل الله نوری همّ و غم خود را صرف جواب دادن به شبهات میکرد، هم جو سیاسی کاذب رونق میگرفت هم از هدف اصلی خود که افشای چهره انقلابینمایان بود، باز میماند. ایشان به جای پاسخ به این شبهات و افتادن در دامی که پهن کرده بودند، لبه تیز شمشیر خود را به سوی فتنه انگیزان چرخاند تا نیروهای اصیل و صادق نهضت در یک جناح دور هم گرد آیند. نظریات این شهید بزرگوار ریشه در تفکرات فقهی او داشت که در صورت اجرای دقیق، دست استعمارگران از کشور کوتاه میشد. و این همان هدف اصلی نهضت عدالتخواهی مردم بود.
اما انگلیسها آمدند "بر این موج فرصت طلبانه مسلط شدند و این را گرفتند و از شاه عبدالعظیم هدایتش کردند به سفارت انگلیس بعد هم گفتند مشروطه. مشروطه هم از نظر الهام دهندگان معلوم بود که معنایش چیست."۱۳۸۵/۰۲/۰۹
حال باید دانست که چه شد که غربیها و مشخصاً انگلیسیها در این مسئله کامیاب شدند؟ رهبر انقلاب پاسخ میدهد؛
"به نظر من مشكل كار از اینجا پیش آمد كه اینها توانستند یك عدهای از اعضای جبههی عدالتخواهی – یعنی همان اعضای دینی و عمدتاً علما – را فریب بدهند و حقیقت را برای اینها پوشیده نگه دارند و اختلاف ایجاد كنند. انسان وقتی به اظهاراتی كه مرحوم آسید عبداللَّه بهبهانی و مرحوم سید محمد طباطبایی در مواجهه و مقابلهی با حرفهای شیخ فضلاللَّه و جناح ایشان داشتهاند، نگاه میكند، این مسأله را درمییابد كه عمدهی حرفها به همین است كه اینطور میگفتهاند. این حرفها به نجف هم منعكس میشده و شما نگاه میكنید كه همین اظهارات - انسان در كار مرحوم آقا نجفی قوچانی، در آن كتاب و در مذاكراتی كه در نجف در جریان بوده، اینها را میبیند – و حرفهایی را كه از سوی روشنفكرها و بهوسیلهی عمال حكومت گفته میشد و وعدههایی را كه داده میشد، حمل بر صحت میكردند.
ادامه دارد...
@ghalamenajib
قلم نجیب
ادامه... اما با غفلتی که رخ داد، این نهضت عظیم مردمی که پشت سر علما و به نام دین و با شعار دین خواهی
ادامه...
اینطور میگفتند كه: شما دارید عجله میكنید؛ سوءظن دارید؛ اینها قصد بدی ندارند؛ اینها هم هدفشان دین است."
در پایان باید تاکید کرد که شیخ فضل الله نه با قانون بلکه با مشروطهی غیر مشروعه مخالف بود. او وقتی رگههای انحرافی را مشاهده کرد، بیش از گذشته بر مشروطیت مشروعه تأکید کرد و وقتی شاهد مشروطهای شد که روحانیت را پس میزند و اسلام را ندیده میگیرد دست از حمایت مشروطه برداشت و اینچنین شد که؛
"او را بااینكه جزو بانیان و بنیانگذاران و رهبران مشروطه بود، به جرم اینكه با جریان انگلیسی و غربگرای مشروطیت همراهی نكرد، ضد مشروطه قلمداد كردند- كه هنوز هم یك عده قلمزنها و گویندهها و نویسندههای ما همین حرف دروغ بیمبنای بیمنطق را نشخوار و تكرار میكنند." ۰۸/۰۸/۱۳۸۴
حال با وجود این تفاسیر دور از انصاف نیست که موضعگیری شیخ فضل الله نوری را همتراز با غربزدگان در برابر آیتالله نائینی بدانیم؟
@ghalamenajib