eitaa logo
قلم های بیدار
138 دنبال‌کننده
119 عکس
42 ویدیو
2 فایل
کانال شعر قلم های بیدار
مشاهده در ایتا
دانلود
"ربّنای غیرت" شکوفه ها که پر از عطر عید می رویند به خیر مقدم سال جدید می رویند بهار می رسد و سبزه های چشم به راه به شوق سفره ی تحویل عید می رویند قنوت شاخه پر از ربنای غیرت کیست؟ که برگ ها مست از یا مجید می رویند به رستخیز بیاندیش، این تجلی اوست که یک به یک گلدان ها: سعید می رویند به لاله های پر از خون نگاه کن! انگار به جلوه خوانی "حبل الورید" می رویند شکوفه ها شهدای غریب در کفنند که اینچنین سرخند و سپید می رویند از آب و آتش، این باغ را مترسانید درخت ها همه اینجا شهید می رویند @ghalamhaye_bidar
"نیوزلند" "تو" فقط آدمی، تمدن را، در میان وحوش جار بزن در خیالات خویش نقشه بکش، بر سرِ این و آن هوار بزن نطق کن، توی گوش پرده و مبل، در و دیوار پیروان تو اَند زنده کن یاد "شام آخر " را جای نوشابه زهر مار بزن "تو" مسیحی و "اورشلیم" اینجاست، میخ: تیر و صلیب: اسلحه ات بسته بسته فشنگ را بردار! روی فرقت دو دسته خار، بزن "دین فقط دین توست" غیر از آن، دیگران کافرند و ملعونند سمتِ در "قربه ً الی الشیطان" برو و جیغِ زنگدار بزن * فرض کن در "کرایست چرچ"ی تو، مسجدی کنج شهر پیدا کن "تو" سفیدی و کافیَ است؛ این را_ همه جا با غرور جار بزن "تو" فقط آدمی و حق با توست، حقّ ثروت، حیات، آزادی به همین حق، خشاب را پر کن، ببرش روی تیربار، "بزن!" فکر کن بازیی خوشایندست، امتیازت نگاه کن چند است؟ سِنت بر سنت امتیاز بگیر، آخرین سنت: شد دلار، بزن! مثل همجنس هات در غزه، مثل هم نسل هات در بوسنی چون پدرخوانده هات در کابل، با ترحم تو را چکار؟ بزن! عقده های "ترامپ" را بشمار: در سرت درد چین و روسیه اَست به خودت زحمت حساب نده، هی به مغزت نده فشار، بزن * اولی غرق خون! چه تصویری! ... دومی را نشانه می گیری بچکان زود! سومی در رفت، آفرین! آن یکی؟ "چهار" بزن! به نیاکان خود تمسک کن، دیگران برده و تو اربابی فرض کن این تفنگ، شلاق است، برده برده است: چند بار بزن تو سفیدی و کافیَ است همین، در خیالت: جهان هیروشیماست ضامن بمب را فشار بده، بر زمین مُهر انفجار بزن تروریستند این مسلمانان، یک به یک را شبیه مرغ بکُش نانجیبند آسیایی ها، با قدم های استوار... بزن! به هواداری از حقوق بشر، ته قنداق را فشار بده نوبل صلح سهم توست، بگیر، در خودت دور افتخار بزن خویش را لحظه ای تصور کن، در ویتنام بین هالوها خسته از بومیان آمریکا، با مسلسل کمی سه تار بزن آن یکی گیجِ مهر و سجاده است، این یکی روی فرش افتاده است سعی کن تیرها هدر نرود، نکند آن یکی فرار... بزن! فیلمی از قتلِ عام خویش بگیر، پیرمردی چپیده گوشه ی راه گل سرخی به یاد استالین، روی پیشانی اش بکار! بزن! * راستی! فخر سینما و هنر! از مسلمان کشی بگو چه خبر؟ عوضِ آن به سوگ گربه ی خود، دو سه شب کنج خانه زار بزن @ghalamhaye_bidar
چقدر گریه سرودم چقدر نامه نوشتم به شوق آمدنت روزها چکامه نوشتم : درخت ها همه پر بار و میوه ها همه تازه برای دعوت تو, بیت بیت چامه نوشتم در آرزوی تو خواندم شهادتین اذان را به اذن قامت تو, صد غزل اقامه نوشتم از آن عبای پیمبرنشان نشانه گرفتم از آن محاسن مکّی، از آن عمامه نوشتم چه شرح ها که به لفظ خواص سوی تو راندم چه نامه ها که به خواهش به رسم عامه نوشتم از این طرف به تو از درد کوفه گفتم از آن سو به شام, نامه به شوق کنیز و جامه نوشتم به شیوه ی مدنی السلام گفتم و تبریک سپس به لهجه ی کوفی"مع السلامه" نوشتم شتاب کن پسر مصطفی "فلا تتَأخّر" که من همان شَبث ربعی ام که نامه نوشتم @ghalamhaye_bidar