#توضیحات
-نگه کردن: توجه کردن، پژوهش کردن
-خوار: پَست
-خروشان: نالان
-برسانِ دود: بهسرعت
-خیره: مات، شگفتزده
-غنودن: خوابیدن
-تیغ پسودن: لمس کردنِ تیغ؛ کنایه از دستبهشمشیر و آمادهی جنگ بودن
-که گرگ آمد اندر میانِ رمه / سگ و مَرد را دید گاهِ دمه: گرگ دید برف و باد بر سگها و نگهبانان میبارد و میوزد، پس به گلهی گوسفندان حمله کرد.
-سمند: اسبِ تیزپا
-فتراک: ترکبندِ زین
-که گر کم شد از بزمِ من زندهرزم، / نیامد همی سیر، جانم ز بزم: (سهراب میگوید:) اگر زندهرزم کشته شد، من بزم و میگساری را وانمینهم. این حرفِ سهراب بُعدی تازه از شخصیت او را ظاهراً آشکار میکند ـــغرور و خودخواهی او را در دست نکشیدن از بزم و مِی بههرترتیب. اما با توجه به بیتهای پیشتر که او وعدهی کینخواهیِ زندهرزم را داده، نشستنِ دوبارهاش به بزم را میتوان بهمفهومِ دل وجرٲت دادنِ او به لشکرش دانست که گویی: اتفاقِ مهمی نیفتاده و ما قطعاً پیروزِ این جنگیم. یا این که این حرفِ او جملهایست در ستایشِ بزم و زندگی، درمقابلِ جنگ که: دنیا به چیزی نمیارزد؛ بیایید دوباره به بزم بنشینیم.
-دست نمودن: دست دراز کردن و فرمانِ ایست دادن
-طلایه: پیشقراولِ (نگهبان)
-فغان: نعره
-برزبالا: قدوقامتِ بلند
-که هرگز ز ترکان چن او کس نخاست / بهکردارِ سرو است بالاش راست: کسی از میانِ ترکان مانندِ او پیدا نشده و قدوقامتش چون سرو کاملاً بلند و موزون است.
-ز ترکان و ایران نماند به کس / تو گویی که سام ِ سوارست و بس: (رستم به کاوس میگوید که سهراب بهخاطرِ اندامِ درشت و نیروی بسیارش) شبیهِ هیچ کسی از ایرانیان و تورانیان نیست جز سامِ شهسوار. رستم شباهتِ سهراب را با پدربزرگ خود دیده اما اصلاً دمی هم به ذهنش نمیرسد که این پسر پسرِ خودش باشد.
-رود: نغمه، آواز یا ساز
-لشکر آراستن: طرحِ جنگ ریختن، آمادهی جنگ شدن
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
#معرفی_کتاب
📚عنوان: از زبان شناسی به ادبیات
✍نویسنده: کوروش صفوی
ناشر: انتشارات سوره مهر
جلد دوم از کتاب «از زبانشناسی به ادبیات» به بررسی شگردهای آفرینش شعر میپردازد
. کوروش صفوی این جلد از کتاب را شش سال پس از نگارش جلد اول، منتشر کرده است.
بریدهای از کتاب از زبانشناسی به ادبیات
هدف صفوی از نگارش این کتاب مانند جلد اول ثابت کردن این موضوع است که آنچه به سنت مطالعات ادبی در زمینۀ آفرینش شعر بازمیگردد، بر مبنایی علمی استوار نیست و باید طبقهبندی جدیدی از صناعات ادبی وابسته به شعر ایجاد شود.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
از میکده تا چه شور برخاست؟
کاندر همه شهر شور و غوغاست
باری، به نظارهای برون آی
کان روی تو از در تماشاست
پنهان چه شوی؟ که عکس رویت
در جام جهان نمای پیداست
گل گر ز رخ تو رنگ ناورد
رنگ رخش آخر از چه زیباست؟
ور نه به جمال تو نظر کرد
چشم خوش نرگس از چه بیناست؟
ور سرو نه قامت تو دیده است
او را کشش از چه سوی بالاست
تا یافت بنفشه بوی زلفت
ما را همه میل سوی صحراست
ما را چه ز باغ لاله و گل؟
از جام، غرض می مصفاست
جز حسن و جمال تو نبیند
از گلشن و لاله هر که بیناست
#عراقی #شعر
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
بشخصه/ بعینه
در آخر ترکیبهای «بشخصه» و «بعینه» ضمیر سوم شخص مفرد عربی قرار دارد. ازاینرو، نباید آنها را به شکل اول شخص به کار برد و نوشت:
من بعینه دیدم.
من بشخصه اعتقاد دارم.
بلکه میشود نوشت:
من خودم دیدم.
من خودم اعتقاد دارم
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#برخی از تعابیر کلیشهای رایج در زبان فارسی:
🔶«دست پیداکردن» به جای «فهمیدن،
دریافتن، پیداکردن، کشفکردن، تعریفکردن،
در اختیارگرفتن»؛
🔶«برخوردکردن» به جای «مراجعهکردن،
روبهرو شدن، دعواکردن،
مواجهشدن، دیدن، حلوفصلکردن»؛
🔶«بهخاطر» به جای برای؛
🔶«علیرغم» به جای با؛
🔶«عدم» به جای «بی، ن، نا»؛
🔶«غیرقابل» به جای «ن، نا» (غیرقابل
قبول ← قبول نشدنی، غیرقابل انکار ← انکار ناپذیر).
✅ راهنمای ویراستاری و درستنویسی، دکتر حسن ذوالفقاری، تهران، نشر علم، چاپ سوم، ۱۳۹۲، صص ۱۸۴_۱۸۳.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
حایل / هایل
این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. حایل، با «ح» حطّی، اسم است به معنای «آنچه میان دو چیز واقع شود و مانع اتصال آنها باشد»:
پرده چه باشد میان عاشق و معشوق
سدّ سکندر نه مانع است و نه حایل (سعدی، غزلیات)
اما هایل، با «ه» هوّز، صفت است به معنای «ترسناک، هولناک»:
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها (حافظ)
#غلط_ننویسیم
ص۱۵۳
🖊@ghalatnanevisim
*چگونه توانایی خود را در داستان نویسی افزایش دهیم؟*
شطرنجبازهایی که میخواهند تواناییها و امتیازهای خود را در این کار افزایش دهند هر روز مدتی یکسری کارها را تمرین میکنند. این تمرینها طوری طراحی شده که مهارت و آگاهی آنها را در به کارگیری شگردهای بازی شطرنج زیادتر میکند.
رقصندگان هم به طور مرتب ساعتها تمرین میکنند. نیروهای رزمنده حرفهای نیز تمرین های بیامان و طاقت فرسا میکنند تا همه چیز ملکه ذهنشان شود و به طور خودکار انجامش دهند. این خط را همین طور ادامه دهید. پس چرا باید نویسندگی تافته جدابافته از کارهای دیگر باشد؟
برای نویسندگی هم تمرین های زیادی هست که شما میتوانید انجام دهید تا توانایی شما در طراحی داستان بسیار بیشتر شود. اما این تمرین هم مثل همه تمرینها به کارسخت نیاز دارد.
اما اگر ده دوازده هفته این تمرینها را انجام بدهید از سرمایه گذاری خودتان در زمینه نویسندگی بهره میبرید:
گام اول: پنج شش رمان از نوع رمان یا داستانهایی که خودتان میخواهید بنویسید، انتخاب کنید. این رمانها میتوانند رمانهایی باشند که قبلا خواندهاید.
گام دوم: برای ده دوازده هفتهٔ خود یک برنامه زمان بندیشده بنویسید ؛ برنامه ای که بتوانید اجرا کنید. چون قرار است شما در این مدت شش رمان را بخوانید و بعد تقریبا ده دوازده ساعت برای تجزیه و تحلیل آنها و یادداشت برداشتن از آنها به شیوهای که به شما خواهم گفت، وقت بگذارید. و شش ساعت روی آنها فکر کنید.
گام سوم:رمان را برای تفریح و مثل همه خوانندهها بخوانید. وقتی خواندید، یک روزی درباره آن فکر کنید، ببنید از آن خوشتان میآید؟ آیا روی شما تأثیر گذاشته ؟ شخصیت رمان به یادماندنی بود؟ آیا طرحش انسجام داشت؟ ضمن خواندن قسمتی از آن این احساس را داشتید که خسته کننده است؟ و جوابهایی را که میدهید یادداشت کنید.
گام چهارم: حالا رمان دوم و سوم و ... برای هر کدام یک روز وقت بگذارید و دوباره سوالهایی را که در گام سوم گفته شد از خودتان بپرسید و یادداشت کنید.
گام پنجم: حالا دوباره به سراغ رمان اول بروید و آن را صحنه به صحنه مرور کنید. محل وقوع، زاویه دید، خلاصه صحنه در دوسطر، نوع صحنه ( عمل، عکسالعمل، مقدمه چینی، عمق بخشی) آیا آخر هر صحنه شما را ترغیب میکند که به خواندن داستان ادامه دهید؟ چرا آری و چرا نه؟
⭕️اگر برای همه داستانها یا رمانهای انتخاب شدهتان این تمرین را انجام دهید با پرشی بلند از ۹۹ درصد از نویسندگان دنبال پیشرفت، جلو خواهید زد. نویسندههایی که بیشترشان سعی دارند با آزمون و خطا طرح رمانشان را پیدا کنند. شما در دوازده هفته تمرین با این شیوه به جایی میرسید که آنها با وضعیتی مشابه شما سالها طول میکشد تا برسند.
جیمز اسکات بل
📕طرح و ساختار رمان
#غلط_ننویسیم
#نویسندگی
🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب پنجم : در عشق و جوانی
🌺 حکایت ۱۴
💫 رفیقی داشتم كه در بسیاری از سفرها با هم بودیم و همسفره یکدیگر و در مورد هر چیزی ساعت ها گفتگو می کردیم. روزی براى اندكى سود، خاطر مرا آزرد و دوستى ما به پايان رسيد، با این حال از دو طرف نسبت به همديگر دلبستگى داشتيم. شنيدم روزی در مجلسى دو بيت از اشعار من خوانده شد و آن دو بيت اين بود.
🔸نگار من چو در آيد به خنده نمكين
🔹نمک زياده كند بر جراحت ريشان
🔸چه بودى ار سر زلفش به دستم افتادى
🔹چو آستين كريمان به دست درويشان (۱)
گروهى از درویشان اشعار من را ستودند که البته می دانم بخاطر زيبايى اشعار من نیست بلكه به سبب بزرگواری و صفت نيک ایشان می باشد. آن دوست قديمی هم در ميان آنان بود که او هم بسيار آفرين گفته بود و به خاطر از دست رفتن دوستى ديرينه اش با من، بسيار افسوس خورده و به گمان خود اقرار كرده بود، دانستم كه از اطراف او نيز اشتياق و ميلى به من هست، اين اشعار را براى او فرستادم و آشتى كرديم.
🔸نه ما را در ميان عهد و وفا بود
🔹جفا كردى و بد عهدى نمودى
🔸به يک بار از جهان دل در تو بستم
🔹ندانستم كه برگردى به زودى
🔸هنوزن گر سر صلح است بازآى
🔹كز آن محبوبتر باشى كه بودى (۲)
🔹کر آن (مقبولتر) باشی که بودی
۱_ يعنى: آنگاه که یار من با خنده نمکینش ظاهر می شود بر زخم دلسوخته گان این نمک زیادت می کند. ای كاش حلقه گيسويش به دستم مى آمد همانند آستين سخاوتمندان که در دست سائلان افتد.
۲_ يعنى: مگر نه اين است كه بين من و تو پيمان دوستى و وفادارى استوار بود، ولى تو بى مهرى و سست عهدى نمودى. من از همه جهان يكسره دل به مهر تو بستم اما نمیدانستم که آیا دوباره بر می گردی. اما اگر هنوز خواهان پیوند دوباره هستی بازگرد که ارزشت در نزد من بیشتر از قبل خواهد بود.
#غلط_ننویسیم
#حکایات_سعدی
🖊@ghalatnanevisim
4_5929482487074914781.mp3
1.14M
#کیان #کیکاوس (بخش ۶۹)
#داستان_رستم_و_سهراب (بخش ۱۹)
گفتار اندر پرسیدن سهراب نشانهای خَیمهها از هُجیر
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
#توضیحات
-چن افگند خور سوی بالا کمند / زبانه برآمد به چرخِ بلند: تصویری زیبا از طلوعِ آفتاب، باز هم متناسب با بافتِ حماسیِ شاهنامه. خورشید چون پهلوانی کمند انداخته که خود را بالا بکشد و اولین شعاعهای آن در آسمان پیدا شده.
-خفتان: جامهی جنگ
-چرمه: اسبِ سفید، و در بسیاری جاها چون اینجا، به معنیِ مطلقِ اسب
-پرند: حریرِ ساده و بینقش
-پرندآور: پرند+آ میانوند+ورِ دارندگی؛ دارای صفتِ حریرِ ساده، یعنی درخشان
-پرندآور افگنده اندر بَرَش: (شمشیرِ) درخشان را حمایل کرده بود.
-مغفر: کلاهخود
-خسرَوی: شاهانه
-کمندی به فتراکبر شست خم / خم اندر بُرو، روی کرده دژم: (سهراب) بر ترکبندِ زین کمندی بهطولِ شصت تای طناب بسته بود. و بر چهرهاش چین انداخته بود و خشمگین مینمود. خمِ اول برای طناب بهزیبایی به خمِ دوم برای چهرهی سهراب پیوند خورده و مطلب را به رشتهی پیوستگی کشیده.
-تندبالا: تپه/جای بلند
-بدو گفت: کژّی نیاید ز تیر // نشانه نیابد چو خم آورد / سرافشان شود، زخم کم آورد: (سهراب از هجیر میخواهد که در پاسخِ پرسشهای او راستی پیشه کند و تمثیلِ «تیر» و کشیدگیاش رامیآورد که) تیر باید صاف باشد. اگر خمیده و ناراست باشد نمیتواند وقتِ از تن پراندنِ سرها (جنگ) ضربهی خوبی بزند یا سرِ تیر جدا خواهد شد و نخواهد توانست ضربهی خوبی بزند.
-گزاییدن: آزار دادن
-به کژّی مکُن رای، و چاره مجوی: فکرِ ناراستی نکن و دنبالِ نیرنگ مگرد.
-روی تابیدن: روی برگرداندن، برگشتن
-هیچ: اصلاً
-آراسته: آماده، یا پُرزینت
-خواسته: کامِ دل، ثروت، گنج
-ورایدون: اگر
-گردنکش: پهلوان
-مرز: کشور، شهر
-برشمردن: توضیح دادن، باز کردن
-سراپردهی دیبه از رنگرنگ / بدویاندرون خیمههای پلنگ...: پهلوانانِ بزرگ در جنگها علاوه بر پرچمِ اصلی پرچمی مخصوصبهخود نیز داشتهاند و این بخش جامعترین توصیفِ این پرچمهاست؛ رنگ و مشخصاتِ آنها و نقشی که بر آنها بوده که اغلب هم توتمِ قبیلهی آن پهلوان بوده. بهانهی این توصیفات در این بخش پرسشهای سهراب از هجیر است که اسیرِ اوست، برای شناختنِ دشمن و نیز آگاه شدن از حضورِ پدرش، رستم و شناختنِ او. در این اولین مورد، سهراب از خیمهگاهی حریر و رنگارنگ میپرسد که چادرهایی رنگارنگ/منقش با پوستِ پلنگ در آنهاست. جلوی خیمهگاه صد فیلِ خشمگین است و کجاوهای فیروزهای و پرچمی بلند با نقشِ خورشید که بر سر آن نقشِ ماهِ زرین است و قابِ پرچم -یا پوششِ میلهی آن- بنفش، و اینها همه در قلبِ سپاه. هجیر پاسخ میدهد که اینها که گفتی ازآنِ کاوس است.
-میمنه: سمتِ راستِ سپاه
-بنه: سازوبرگ، تدارکات
-رده: صف(کشیده)
-پالای: اسب
-زده پیشِ او پیلپیکردرفش / به دربر سوارانِ زرینهکفش: دومین خیمهگاه ازآنِ طوس است با رنگِ سیاه با پرچمی بهنقشِ فیل و سوارانی با کفشهایی طلایی که درواقع نمونهی خودِ طوسِ زرینهکفشند.
-یکی شیرپیکردِرفشی بِزر / درفشان یکی در میانش گهر: سومین خیمهگاه سرخرنگ است و ازآنِ گودرز با پرچمی به نقشِ شیرِ طلایی، و آراسته به سنگهای قیمتی.
-جوشنور: صاحبِ جوشن، کنایه از جنگجو
-آزادگان: مردمِ نژاده، ایرانیان و در اینجا شاید نامِ خانوادگی خانوادهی گودرز باشد، که یعنی: گودرزِ ایرانی یا گودرزِ نجیبزاده.
-فر: فخر، مایهی افتخار
-گودرزِ گشوادگان: گودرز پسرِ گشواد. "ان" پسوندِ نسبت است.
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
✅املای شکستۀ «چهام است» و بقیۀ شخصهایش
♦️ چهمه (چه + ام+ است) نمونه: «حالم خوب نیس. نمیدونم چهمه.»
♦️چهته (چه + -َت + است) نمونه: «چهته به همه داری فحش میدی؟»
♦️چهشه (چه + ـَش + است) نمونه: «این طرف چهشه؟ انگار از دماغ فیل افتاده!»
♦️چهمونه (چه + مان + است) نمونه: «خداروشکر همهچی داریم. دیگه چهمونه؟!»
♦️چهتونه (چه + تان + است) نمونه: «چهتونه تا پامو میذارم از در کلاس بیرون به هم میپرین؟!»
♦️چهشونه (چه + شان + است) نمونه: «اینا چهشونه روزوشب مث سگودرویش میپرن به هم؟!»
مسعود هوشیار
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
هدایت شده از قاصدک
🧡✨نظم و برنامه ریزی و برکت زمانی برات مهمه⁉️
⚪️✨جذابیت و آداب معاشرت عالی برات مهمه⁉️
🧡✨خودسازی و آرامشت برات مهمه⁉️
🧡✨اگه جوابت بله هست با لبخند وارد کانال خودسازی و نظم ما شو
⚪️✨یه جمع انرژی مثبت 600 هزار نفره
🧡✨پاییزت رو با ما گرم و دلنشین کن
⚪️✨روی لینک زیر بزن و وارد شو👇
https://eitaa.com/joinchat/1634271298C2b479acc30
#معرفی_کتاب
📚عنوان: سیر فرهنگ وهنر در ادوار تاریخی
✍نویسنده: محمد مدد پور
ناشر: انتشارات سوره مهر
نوشتار حاضر با مباحثی در باب اسمشناسی تاریخی آغاز شده و به دنبال آن با استناد به آثار دینی، اساطیری و فلسفی از دورههای مختلف تاریخی سخن به میان آمده است .در بخش دوم نیز درباره تجلی فرهنگ در دورههای اساطیری ماقبل یونان، دوره یونانی، قرون وسطی، دوره اسلامی و دوره جدید توضیح داده شده است .
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
ز من مپرس کیَم، یا کجا دیارِ من است
ز شهرِ عشقم و دیوانگی شعارِ من است
منم ستارهٔ شام و تویی سپیدهٔ صبح
همیشه سویِ رهت چشم انتظار من است
#سیمین_بهبهانی #شعر
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#اندیشگان
🔴 اندیشگان به معنای صاحبان اندیشه، اندیشهوران، اندیشهورزان یا مجمع متفکران و دانشمندان نادرست است.
🔵 اندیشگان جمع اندیشه است.
✅ از واژه تا فرهنگ، بهاءالدین خُرّمشاهی، تهران، انتشارات ناهید، چاپ دوم، ۱۳۹۰، ص ۸۶.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim