eitaa logo
غلیان قلم
76 دنبال‌کننده
8 عکس
6 ویدیو
0 فایل
اسمم حمید؛ ۴۰ ساله و اهل شیرازم. گرچه دانش‌آموخته فکر و فلسفه اسلامی از مدرسه ابن‌سینا و ملاصدرا هستم، اما هنوزم شاگردی میکنم و گاهی مشق‌هایم را در اینجا می‌نویسم. اگر دوست داشتید تصحیح و اصلاحش کنید. @hatefeqeyb313
مشاهده در ایتا
دانلود
حمید احتشام‌کیا عباس عبدی با این پرسش که «چرا با پول ملت، تماشگر به قطر می‌فرستند؟» پاسخی را از دوست جامعه‌شناسش نقل کرده که معتقد است: «ساختار ما تمامی صحنه‌ها را برای نمایش‌های رسمی خود و کارگزارانش می‌خواهد و دیگران را تماشاچی خود می‌داند؛ دیگران حق ندارند طلب دیده‌شدن کنند، مگر بعنوان سیاهی‌لشکر نمایش‌های رسمی» 🔸جناب عبدی من نمی‌دانم دوست جامعه‌شناس شما در کدام دانشگاه درس خوانده و از کدام منطق برای چنین استنباط‌هایی استفاده می‌کند اما اگر منظورتان طعنه‌های کنایه‌آمیز به پشتیبانی مالی از تماشاگرانی است که برای حمایت از جریان کلان جمهوری اسلامی ایران به قطر سفر کرده‌اند باید به شما داستان پشتیبانی‌های دولت امریکا، انگلیس، عربستان و سایر جریان‌های ضد جمهوری اسلامی در اعزام تماشاگرنماهایِشان به مسابقات مختلف ورزشی را یادآوری کنم. 🔸چگونه ممکن است خبرنگاران و تماشاچی‌نماهایِ دولت‌های معاند با هزینه‌های دلاری در یک رویداد رسانه‌ای حضور داشته باشند و برنامه‌ها و طرح‌های براندازانه خود را پیش ببرند و دولت جمهوری اسلامی دست‌وپا بسته، جنگ رسانه‌ای علیه خود را تماشا کند! 🔸آیا مشکل شما هشیاری دولت در خنثی‌کردن جنگ‌ رسانه‌ای دشمن است یا هزینه‌کردن از بیت‌المال؟ 🔸البته که هزینه از بیت‌المال برای دفاع از جمهوریت و اسلامیت و هویت فرهنگی این کشور جایز است. 🔸اما اگر منظورتان این است که باید شما یا خانواده شما برای این مأموریت انتخاب می‌شدند تا مشکل بیت‌المال حل شود، باید گفت به‌هرحال تعداد نیاز معدود است و متقاضی زیاد و عقلا نمی‌توان همه را در این مورد راضی کرد. @ghalayaane_ghalam
🔹نمایشی‌شدن، آن روی تهی‌شدنحمید احتشام‌کیا 🔸خادم حرم که مسئول مرتب‌کردن صفوف بود، مرتب فریاد می‌زد و می‌گفت: «زائران بر لبِ فرش عقب بنشینند و مُهرها را بر لبِ فرش جلو بگذارند» چنان دوشادوش هم در یک خطَّ مستقیم نشسته بودیم که اگر صف نمازِ جماعت تا ثُریا هم کِش‌می‌آمد، کَج که نمی‌شد هیچ، محال‌بود صف‌های جلو یا پشت را هم قطع‌کند؛ دقیقا مطابق با اصل پنجم نظام هندسه اقلیدسی! 🔸بغل‌دستی‌ام به پدرش گفت: «وضو ندارم!» پدر گفت: «اَدایش را هم دربیاوری کافی است» البته فرصتی هم برای خروج از صف و تجدید وضو نبود. 🔸خلاصه هیچ خُلَل‌وفُرَجی در ظاهر ماجرا دیده نمی‌شد. دسته‌ به دسته با نظم و ترتیب یکجا ایستاده و منتظر تکبیرة‌الاحرام امام جماعت بودیم. 🔸 صحنِ جامع رضوی (پیامبر اعظم) آماده می‌شد برای اقامه نماز مغرب به امامت آیت‌الله ... ببخشید حجت‌الاسلام و المسلمین ... نه همان حجت‌الاسلام فلانی که برخلاف سن‌وسال کمش، صوت‌و‌لحنش عالی بود. 🔸 امام جماعت هر که بود چنان قواعد تجوید را بر حروف تطبیق می‌داد که توجه‌ام را کاملا از معانی به بیان جلب کرده بود. واقعا زیبا می‌خواند! 🔸پیش خودم گفتم قبلَنا که به این چیزا اهمیت نمی‌دادند. مهم این بود که امام جماعت یک فقیه عارف یا نهایتا یک مجتهد پارسا باشد. معمولا ائمه جماعت، به‌ویژه در مضاجع شریف و بقاع متبرک، عالمان سرشناسی بودند که اقتدای نماز به‌ایشان بیشتر بهانه‌ای بود برای زیارتشان. نگاهشان انسان را تربیت می‌کرد. نَفَس‌شان قلب مرده را حیات دوباره می‌داد. 🔸یادم است کسی به قرائت آیت‌الله بهجت «رحمت‌الله علیه» ایراد گرفت که فلان حرف را اشتباه تلفظ می‌کنید، و شنیدم که ایشان پاسخ دادند که بروید جای دیگر اقتدا کنید. 🔸الحمدالله در نسل جدید از ائمه جماعت، اغلب مشکلات، برطرف شده است، محاسنِ اصلاح‌شده، عبا و قباهای مرتب و اتوکشیده، عمامه‌های بزرگ و چین و واچین، خوش‌کلام و خوش‌برخورد ... 🔸مسئله شرعی را که بخش پاسخگویی به مسائل شرعی پاسخ می‌دهند. مشکل روانی هم اگر دارید به بخش مشاوران و روان‌شناسان دینی مراجعه کنید، همه جوان و تحصیل‌کرده و مدرن هستند. اگر هم برای ترک جماعت دنبال بهانه‌ای هستید که هیچ! خفته‌یِ بیدار را بیدارکردن مشکل است. 🔸نمازهایمان دارد عربستانی می‌شود، آدم گمان می‌کند در مسجدالحرام نماز می‌خواند. 🔸امور هرچه‌باشد، وقتی نمایشی می‌شود، از تهی‌بودنش خبر می‌دهد. امر تهی، می‌خواهد از طریق نمایش به خودش غنا بخشد. نمایش‌دادن، روی دیگرش تهی‌بودن است. @ghalayaane_ghalam
🔹تذکاری برای پژوهشگران، تلنگری برای سیاست‌‌مداران ✍️حمید احتشام‌کیا 🔸روی سخنم در این یادداشت -بیش از همه- با پژوهشگرانی است که مسائلی پیش‌روی خود دارند و پاسخ‌هایی که انتظارش را می‌کشند و فاصله‌ای معنادار میان این‌دو که گاهی مأیوس‌کننده و گاهی شوق‌آفرین است. این یادداشت همچنین تلاشی است برای اصلاح نگاه راهبردی به علم و کارِ علمی. 🔸ابتدا اجازه دهید خاستگاه کارِ علمی را قدری توضیح دهم. حکمرانان وقتی در اداره مملکت با مشکل یا مشکلاتی روبه‌رو می‌شوند، به‌دنبال چاره می‌گردند. چاره‌جویی، تدبیری است برای دور زدن یا زدودن مشکل. 🔸کشف بهترین تدابیر و چاره‌‌ها بر عهده علم است. بنابراین سیاست‌مداران مشکلاتشان را باسازوکاری به اهل علم می‌سپارند و انتظار دارند ایشان پاسخ‌ها و راه‌حل‌های شایسته‌ را پیدا کنند. حال به نظر شما -فارغ از تفاوت مشکل و مسئله و نسبت بین آن‌دو- فرآیند پیدا شدن پاسخ‌های شایسته و راه‌حل‌های درخورِ تحسین چیست؟» 🔸نهاد علم، دکّان عطاری یا بقالی و صرافی نیست که مشکلی به‌مثابه ثَمن بدهیم و پاسخی آماده به‌مثابه مُثمَن دریافت کنیم. نهاد علم حتی دکّان نجّاری و خیّاطی هم نیست که سفارش دهیم و بعدا تحویل بگیریم. 🔸نهاد علم برای ارائه پاسخ‌های تحسین‌برانگیزش سازوکار خود را دارد. این همان نکته‌ای است که قصد دارم نظر پژوهشگران را از یک‌سو و درایت سیاست‌مدارن را از سوی دیگر متوجه آن سازم. در اینجا به دلیل ضیق مقال و رعایت اقتضای حال از توضیح تفصیلی درباره نحوه عملکرد نهاد علم در دستیابی به پاسخ‌ها صرف‌ِنظر می‌کنم. 🔸اما اجمال آن این است که برای اهلِ‌علم، طلبی است که با آن، علم را مطالبه می‌کنند. مشکلات جامعه، از طریق ارتباط بین سیاستمداران و عالمان به نفوس اهلِ‌علم نفوذ می‌کند و از طریق دغدغه‌هایی که در طلب ایشان می‌کارد به متن علم راه پیدا می‌کند و پاسخ را مطالبه می‌کند. این عرضه و طلب با آداب و مناسک خاصی انجام می‌گیرد که از تفصیل و تبیین آن پرهیز کردم. 🔸جریان کلانِ علم به‌تدریج مشکلات و مسائل را در دل خود هضم می‌کند و رفته‌رفته و به‌تدریج و در مسیر گسترش و توسعه خود، پاسخ‌هایی را برای آن آماده می‌کند. در این بین تنها کسانی می‌توانند آن مشکلات را به متن علم نفوذ داده و سپس پاسخش را از متن آن استخراج کنند که نگهبانان و مونسان علم باشند. 🔸حقیقت علم، یک امر واحد است. علم، یک مقوله یکپارچه است. عالم، باید بر پایه‌ها و محورهای کلانِ علم نه دستی از دور که دستانی از نزدیک داشته باشد. حکمت نظری، علم‌ورزی تؤمان در هر سه ساحت طبیعیات، ریاضیات و الهیات است و حکیم را نشاید به یکی مشغول و از سایرین غفلت‌ ورزد. علم‌آموزی باید در هر سه سطحش به اندازه کافی و وافی دنبال شود. 🔸غفلت از هر سطح، نقض حکمت است. منظورم این است که مثلا عالم دینی یا عالم در علوم انسانی نمی‌تواند و نمی‌باید از علوم پایه غافل باشد؛ این غفلت در نهایت موجب ناکامی و ناکارآمدی خواهد شد. 🔸اگر در زیست علمی دانشمندان و اندیشمندان جهان نیز درنگی کنیم به‌وضوح این جامعیت را درمی‌یابیم و بی‌تردید اذعان خواهیم داشت که همگی در سه ساحت طبیعیات، ریاضیات و الهیات، دستانی بر آتش داشته و با تواضعی مثال‌زدنی همراه با شور و شوقی وصف‌ناپذیر در خدمت و در محضر علم مشغول طلب‌‌کردن بوده‌اند. 🔸تعلیم و علم‌آموزی مراحلی دارد. در کلاس اول و در مقام آموزشِ حروف الفبا نمی‌توان از فلسفه زبان صحبت کرد. در ابتدای ریاضیات و در مقام تعلیم عواملِ اصلی نمی‌توان از کمِّ متصل و کمِّ منفصل سخن گفت. پس از فراگیری سطحی از علم است که می‌توان از سطوح دیگر سخن به میان آورد. بنابراین پژوهشگران نباید پس از فارغ‌التحصیلی گمان کنند که واقعا فارغ‌التحصیل شده‌اند و اکنون باید به حل مسئله بپردازند. 🔸حل مسئله چیزی نیست جز دوباره آموختن، همه‌جانبه ‌آموختن و عمیق‌تر آموختن. در این مکرر آموختن‌هاست که عالم به پاسخ مسائلش پی‌می‌برد. سیاستمداران نیز نباید گمان کنند که پاسخی آماده برای مسائلشان در دسترس است. پاسخ‌های آماده یا نیمه‌آماده برای حل مشکلات جامعه، یک فریب بزرگ است. 🔸مهمترین راهبرد برای حل مسائل کشور، تقویت بدنه علم است. در طب سنتی، راهبرد اساسی برای درمان، تقویت بدن است. اگر بدن، به اندازه کافی قوی باشد، خودش در امر درمان فائق می‌شود. 🔸تقویت علوم پایه، تشویق به علم‌آموزی، ترویجِ روشِ صحیح در علم‌آموزی، توجه به لایه‌ها در علم‌آموزی، مکررآموزی و ژرف‌آموزی و در نهایت علم‌آموزی به‌نحو جامع (الهیات، ریاضیات و طبیعیات) راهبردهایی است که نهاد علم را پاسخگو می‌کند. 🔸این یک تصور خام است که مسائلی را به پژوهشگران بسپارید و انتظار پاسخ‌هایی سرراست و شفاف داشته باشید. مسائل را باید به کوه علم سپرد و از آن نگهبانی کرد. وقتِ پاسخ که برسد خودش فوران می‌کند. @ghalayaane_ghalam
♦️ بانوی بر بام 🔸انگار نیروی جاذبه زمین رویش اثر نداشته باشد یا اصلا برعکس عمل کند؛ روی زمین صاف، دلش آرام نیست، چیزی در وجودش به ارتفاع جذبش می‌کند. 🔸نیروی گرانشی از آسمان که به اوج تمایل دارد. به قله. جایی که بشود در مقابل عظمت طبیعت و خلقت آن‌قدر کوچک شد که بزرگی خدا لمس شود. 🔸می‌گوید در اوج خدا را بهتر لمس می‌کند. می‌شود در ارتفاع خدا را تنفس کرد و این همان نیروی گرانشی است که حالا چند سالی است او را جذب خود کرده است. 🔸او هم دانشجو و هم همسر و هم مادر است. در رشته آسیب‌شناسی ورزشی در مقطع کارشناسی ارشد درس می‌خواند و در خانه برای همسرش و فرزندانش خانه‌داری می‌کند و هم شاغل است و باشگاه ورزشی‌اش دایر است. 🔸طیبه بشیری، بانوی 40 ساله قمی است که حالا توانسته است اولین بانوی کوهنورد اهل قم باشد که علاوه بر ۳۱ قله بلند ۳۱ استان کشور برای اولین‌بار قله کلیمانجارو را نیز فتح کند. 🔹اگر می‌خواهید نمونه‌ای از زنان مسلمان جامعه ایرانی را بشناسید، او نمونه‌ای از زنان جامعه ایران اسلامی است. 🔹باید زنان مسلمان ایرانی را روایت کرد تا دیده شوند بلکه پسندیده شوند. به قول شاعر «هرآنچه دیده بیند، دل کند یاد». 🔸بنابراین برای یادآوری سنت‌ها و یادآوری مافی‌القلوب نشان دهید آنچه باید بیاد آورده شود. نشان دهید آنچه قلب‌ها را به یاد می‌آورد. نشان دهید آنچه یک زن مسلمان را به یاد می‌آورد. @ghalayaane_ghalam
🔷استعاره شیطان ✍️حمید احتشام‌کیا 🔸امیدوارم این یادداشت چراغی باشد برای بهتر دیده‌شدن صحنه‌ای که در آن تشخیص گرگ از میش و دوست از دشمن دشوار شده است. 🔹حتما زیاد از شیطان و دشمنی‌های او با انسان شنیده‌اید و خوانده‌اید؛ قرآن پُر از آیه‌هایی است که از این دشمنی حکایت می‌کند. بحث‌های قرآنی و عرفانی و برهانیِ «شیطان» بماند برای اهلش در محلش؛ در این یادداشت می‌خواهم تأویلی که پس از سال‌ها تأمل درباره شیطان بدان دست‌یافته‌ام را با شما خوبان به‌اشتراک بگذارم. 🔸شیطان در جهان استعاره از دنیا و روح حاکم بر آن است و در انسان استعاره از جسم و جسمانیت بلکه استعاره از بدن و احساساتِ معطوف به آن است. 🔹می‌دانید که هیچ‌کس نمی‌تواند بدون گذر از دنیا به آخرت رود؛ تصور کنید کسی به دنیا آمده، از دنیا بهره برده و قرار است آن را ترک کند و به آخرت سفر کند؛ آن هم چه آخرتی! 🔸شیطان وقتی می‌بیند بچه آدمی آمده از او (دنیا) بهره برده، در او رشد کرده، اما قرار عشقی‌اش را با دیگری (خدا) گذاشته، قصد ترک دنیا کرده تا خدا را ملاقات کند، چه حالی می‌شود؟ 🔹حتما با خود می‌گوید: «حدوث جسمانیش با من بود، حالا که روح درآورده، آدم شده! می‌خواهد خدا را ملاقات کند! گُه اضافه خورده مردک؛ پدرش را درآوردم، خودش را هم درمی‌آورم، سیب‌به‌حرام! مگر من جاده‌صاف‌کنش هستم که از من عبور کند تا به او وصول کند!» 🔸آری همین‌طور است. شیطان هرگز بر آدم سجده نکرد؛ یعنی نپذیرفت که جاده‌صاف‌کن انسان باشد. دنیا می‌دانست که انسان اگر هم آخرت را بخواهد، ابتدا به دنیا می‌آید. این همان گفته معروف شیطان است: «بر سر راهشان می‌نشینم» آری دنیا بر سر راه انسان نشسته است؛ اما بر سر راهش نشسته که راه‌بندش شود نه راهنمایش. 🔹دنیا می‌خواهد دنیا بماند؛ اگر قرار باشد هرکه بیاید، بخواهد برود، که دیگر دنیا، دنیا نمی‌شود؛ سنگ روی سنگ بند نمی‌شود؛ می‌شود کاروان‌سرا، می‌شود گذرگاه. البته که دنیا گذرگاه است، اما خودش درباره خودش اینگونه فکر نمی‌کند. او خودش را دنیا می‌داند می‌فهمید؟ دنیا! (بلند و کشیده بخوان) 🔸خوب حالا اگر شما باشید و چیزی که به‌دنیاآوردیش، پروراندیش، از چرب‌وشیرینت خوراندیش تا رامت شود، عاشق زارت شود، موجب اعتبارت شود، یکدفعه برایت شاخ شود که تو بی‌ارزشی و من می‌خواهم رهایت کنم به آخرت بروم، چه حالی می‌شوی؟ 🔹به هر حال دنیا در ما سهمی دارد. یعنی هر فرزندی از فرزندان آدم، شیطانی دارد و دنیایی؛ چون بدن و احساساتی دارد. یا بهره‌ات را از دنیا گرفته، به راهت می‌روی و به آخرتت می‌رسی یا بهره‌ها ازت می‌گیرد تا آبادش کنی و در نهایت در قربانگاهش فدایش شوی. 🔸حضرت علی علیه‌السلام فرمود: «الدنیا مَتجَرُ أولیاء‌الله» یعنی دنیا تجارت‌گاه دوستان خداست. روح که درآوردی باید از دنیا بهره ببری، به قدری که روحت را نگه‌داری تا به آخرت برسد؛ اما اگر بیش از نیاز به دنیا نزدیک شوی تا بهره‌ها ببری، آن وقت اسیرش می‌شوی و روحت می‌میرد و دنیا بجای تجارتگاه می‌شود قربانگاه. 🔹پس شیطان (دنیا) هم خیر است چون حدوثِ جسمت و اداره بدن و پایه‌های روحت با اوست و هم شر است چون از خیانتی که در سر داری با خبر است. می‌داند روح که درآوردی، هوایی میشوی به یاد مادر حوایی میشوی، فکر آخرت به سرت می‌زند؛ پس خود را می‌آراید که من عروس توام! بغلش که کردی بر زمین گرمت می‌کوبد تا اعتبارش شوی. 🔸عرفا گفته‌اند: «دنیا را اهل‌دنیا آباد می‌کند» حرف درستی است. مراد از آباد کردن همین است که امروز می‌بینید. واقعا کدام عارفی دنیا را تا این حد قشنگ و جذاب می‌سازد؟ کدام عارف کاخ‌ها و آسمان‌خراش‌هایی کذایی می‌سازد؟ اگر آبادیِ دنیا را به عارفان می‌سپردند، طور دیگری می‌ساختنش. طوری می‌ساختنش که معلوم باشد گذرگاه است؛ معلوم باشد جای ماندن نیست. 🔹اما اهل‌دنیا حق دنیا را بجا می‌آورند. طوری می‌سازنش که انگار تا ابد باقی خواهد ماند. انگار که هرگز خراب نخواهد شد «مَا أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَٰذِهِ أَبَدًا» 🔸به همین دلیل است که شیطان اهل دنیا را دوست دارد. چون فقط آنها حقش را بجا می‌آورند. فقط آنها قدر و منزلتش را می‌دانند. فقط آنها عبادتش می‌کنند. مناسکِ دنیاپرستی و شیطان‌پرستی همین است که میلیاردها میلیارد خرج خانه و کاشانه‌ات شود. خرج اتومبیل و دک‌وپزت شود. این‌ها مناسک دنیاپرستی است. این‌ها به شیطان اعتبار می‌دهد و به دنیا رونق. 🔹شیطان می‌پرسد: «می‌دانی پیشرفت یعنی چه؟» یعنی مرا بهتر بشناس تا بیشتر بهره‌ببری. دنیار را بشناس و آبادش کن؛ اما آدم می‌داند پیشرفت در ترک دنیا است. پیشرفت یعنی اندازه دنیا را نگه‌دار تا قلبت را پر نکند، تا روحت را سنگین نکند. بدنت را طوری تربیت کن تا مطار و پروازگاه روحت باشد نه فرودگاهش. 🔺خلاصه روح درنیاوردی که اسیرش کنی، گماشته دنیایش کنی که آبادش کند! روح درآوردی که رهایش کنی، تا یار خدایش کنی. @ghalayaane_ghalam
🔹تأملی در سه‌گانه علم و معاش و ثروت ✍️حمید احتشام‌کیا 🔸این یادداشت را برای کسانی نگاشته‌ام که می‌دانم، دل در بند علم و دانستن دارند، اما نمی‌دانند تکلیف‌شان با معاش‌شان چیست. دائما از خود می‌پرسند: «علاقه ما به علم‌آموزی و نظرورزی دُرست، اما معاش‌مان را چه کنیم؟ تکلیف‌مان با مقوله پول و ثروت چه می‌شود؟» 🔹هنوز هم هستند کسانی که در اعماقِ دلشان، عطشی نسبت به کسب دانش احساس می‌کنند. فرقی نمی‌کند که موضوع آن چه باشد؛ طبیعیات باشد یا ریاضیات یا الهیات؛ آموختن تمام اینها -فارغ از معنای امروزیش- در سنت فکریِ ما علم و حکمت نامیده شده است. 🔸می‌خواهم نظری گذرا بر یک پرسش کلیشه‌ای، اما کهنه و سنتی بیاندازم و بر دلالت‌های پیدا و پنهان آن تأکیدی دوباره کنم. علم بهتر است یا ثروت؟ 🔹حتما انشاهایی با این موضوع نوشته‌اید یا شنیده‌اید و حتما دراین‌باره بحث و گفتگوهای فراوانی داشته‌اید. اما تا به حال شنیده‌اید یا خوانده‌اید که این پرسش که در طول تاریخ مطرح بوده و است چه رازی در دل دارد و چه پیامی برای دوران؟ 🔸هستند کسانی که پاسخ چنین پرسشی را آنقدر واضح می‌دانند که طرحش را مسخره می‌کنند، اما به نظر شما طرح این پرسش از سوی فرزانگان در طول تاریخ چه رازی در دل دارد؟ 🔹تا به حال از خود پرسیده‌اید: «اگر طرح این پرسش و پاسخش به آن سادگی بود که می‌دانید، چرا شخصیتی چون امیر مؤمنان علی علیه‌السلام -که علم با همه بی‌کرانیش در محضرش به نهایت می‌رسد- باید این پرسش را مطرح کرده و بر پاسخش تأکید کند؟ (نهج‌البلاغة، حکمت 147) 🔸اجازه دهید رازی از این پرسش برایتان آشکار سازم. طرح تاریخی این پرسش نشان از یک دورافتادگی و جدایی بنیادین بین این دو از ابتدا دارد. اگر بین علم و ثروت چنینی دیوار بلندی حائل نشده بود و اگر مقصد و منزل آن دو آن‌قدر از یکدیگر دور نبود، نمی‌باید پرسیده می‌شد این بهتر است یا آن؟ این پرسش خود گویای دو مسیر کاملا متفاوت و دو مقصد کاملا متباین است. 🔹اما رازی که در این پرسش وجود دارد آن است که در ابتدای تقدیر علم را به خردمندان و ثروت را به احمقان دادند. احمق‌ها حتما از شنیدن این پیام برآشفته خواهند شد و ساکت نخواهند نشست، اما این حقیقتی نهفته در دل یک پرسش تاریخی است. علم را به اهلش دادند و ثروت را نیز و این‌دو در آغاز از هم دور افتاده و هرگز در یکجا جمع نمی‌شوند. واقعا اگر علم و ثروت قابل جمع بود، چقدر طرح این پرسش مضحک و مسخره بود! 🔸البته باید توجه داشت حقیقت علم و حکمت غیر از فناوری و تکنولوژی است. همان‌طور که دانشمند غیر از تکنوکرات و تکنسین است. علم و حکمت فهم عالم است و فناوری و صنعت تصرف در عالم. 🔹بعضی گفته‌اند: «علم، تولید ثروت می‌کند». هیچ علمی ثروت تولید نمی‌کند. این صاحبان ثروت‌اند که از علم استفاده می‌کنند و ثروت خود را توسعه می‌دهند و البته بخش ناچیزی از آن را در اختیار طالبان و شیفتگان علم قرار می‌دهند تا از شهد آن مکیده، اثر و عسل علمی تولید کنند. اثرش (کتاب و دفتر) برای خودشان و عسلش (فناوری و تکنولوژی) برای اهل ثروت و این همان خدمات متقابل علم و ثروت است. 🔸اما داستان معاش از داستان ثروت متفاوت است. طالبانِ علم باید معاش‌شان را تدبیر کنند. امر معاش یعنی اکتفای حداقلی و امر ثروت یعنی طرح و برنامه‌داشتن برای جذب پول. محدث کلینی در کافی این حدیث را از امام صادق علیه‌السلام نقل کرده است: «خدای تعالی رزق احمقان را توسعه داد تا عاقلان عبرت گرفته و بدانند که دنیا نه با عمل به چنگ می‌آید و نه با حیله [چون احمق هیچ‌یک را ندارد] (کافی، ط-الاسلامیة، ج5، 83). 🔹علم‌آموزی فراغت می‌خواهد و جذب ثروت اشتغال دائم و باید در نهایت یکی را انتخاب کرد. اگر علم ‌آموزی را انتخاب کردید، پس باید در امر دنیا به قدرالمعاش اکتفا کنید. @ghalayaane_ghalam
غلیان قلم
🔹تأملی در سه‌گانه علم و معاش و ثروت ✍️حمید احتشام‌کیا 🔸این یادداشت را برای کسانی نگاشته‌ام که می‌د
متن قابل تاملی است، ولی اینکه می‌فرمایید علم و ثروت ضرورتا و ذاتا نسبت‌شان تباین است، و همه ثروتمندان احمق، از منطر حکمی و منطقی قابل پذیرش است؟ یعنی هیچ عالم ثروتمندی، امکان وجودی ندارد؟ از حسن توجه‌تان ممنونم. نوع نگاهتان که دلالت بر طلب فهم دارد، شایسته تقدیر است. در مورد پرسشی که مطرح کردید توجه به دو مطلب ره‌گشاست. 1.مسئله در تباین بین طلب علم و طلب ثروت است. بحث من در این یادداشت بحث از عروض هر یک نسبت به دیگری نیست. تٲکید میکنم که ثقل بحث بر روی مقوله طلب است. چه‌بسا تقدیر برای شما ثروت مقدر کند، اما طلبِ شما علم باشد. مثل ثروتی که برای امام صادق علیه‌السلام در روایاتی نقل‌شده است. ۲. منظور از حُمق در اینجا، حُمق وجودی است نه حمق ارزشی. هر چند نسبت بین مفاهیم وجودی و مفاهیم ارزشی بحث جذابی است. ابلیس فرمانروای جنود جهل است اما جهل ابلیس نه چون جهل جاهلانی‌است که میشناسیم. جهل ابلیس جهلی است که با آن به مقام استادی ملائکه هم می‌رسد. با عرض عذر و تقصیر، تفصیل هر دو مطلب در این مقال نگنجد🙏
غلیان قلم
🔹تأملی در سه‌گانه علم و معاش و ثروت ✍️حمید احتشام‌کیا 🔸این یادداشت را برای کسانی نگاشته‌ام که می‌د
سلام طرح این پرسش در زمانه ما بیش از گذشته خودنمایی میکند به ویژه اگر مجال آنرا توسعه داد و از منظر روابط قدرت هم بازخوانی کرد اما پاسخ که فرمودید به نظرم کمی شتابزدگی دارد و جا دارد هنوز واکاوی بهتری صورت بگیرد از آنرو که بیش از آنکه تصمیم بگیریم در دوگانه حاضر چه کنیم، باید دید چه زمینه‌هایی سبب تشدید از این دوگانگی شده و اسباب خروج از وضعیت آن چیست؟ به نظر در اندیشه معرفتی اهل بیت - برخلاف روایت مسلط که نسبت زاهدانه طالب علم پررنگ میشود - صورت‌بندی دیگر از این دونسبت میتوان یافت ✅ مسئله من در جامعه امروز مسئله فرزانگی است. به نظرم یکی از پایه‌های مهم جمع‌مان در حیات اجتماعی، پایگاه فرزانگی است. وقتی بی‌رغبتی در توجه به علم -به‌ویژه علوم پایه؛ یعنی همان‌ جایی که علم معنای اصیلش را بازمی‌یابد- را مشاهده می‌کنم یا وقتی در حاق این واقعیت نظر می‌کنم، چیزی که مشاهده می‌کنم، میل به ثروت‌اندوزی است. 🔸افراد حتی اگر علم را طلب می‌کنند فی‌الواقع به‌مثابه ابزاری برای جلب و جذب ثروث طلبش می‌کنند. طلب آلی و طلب غائی دو نوع طلب کاملا متباین هستند. تباین به این معنا که یکی فدای دیگری می‌شود و شما نمی‌توانید بین هر دو جمع کنید. باید فداشونده را انتخاب کنید. ثروث اگر ابزارِ علم باشد، معنایش به معاش تقلیل پیدا‌ کرده و اگر غایت باشد، علم به تکنولوژی فروکاسته می‌شود. 🔸نسبت بین این دو از این جهت برای من مسئله است که فناوری، علم تقلیل‌یافته برای ثروت است. من می‌خواهم بنیان خبیث تکنولوژی را نشان دهم. خبیث ازآن‌رو که شیره فرزانگی را می‌کشد. اما آیا امکان دارد علم در معنای اصیلش پای‌برجا بماند و محصول فناوری را نیز به ما بدهد و در عین حال، طلبش همان طلب اصیل باشد و روح فرزانگی را به اسارت نکشد؟ پرسش‌های دیگری نیز مطرح است. 🔸یادداشت من از سرچشمه‌ها شروع شده و تا میدان شهر ادامه پیدا خواهد کرد و یقه مدیریت شهری را خواهد گرفت. خلاصه اینکه در این سطح به‌مثابه مسائل خام سنتی باقی نخواهد ماند. 🔸هوسرل در تحقیقات خود، چیستی منطق را به‌مثابه ابزار و آلتی برای علم شروع می‌کند و در ادامه، مسئله منطق را به سطح متافیزیک کشانده و آن را علم‌العلم دانسته است. خوبی پژوهش‌های منطقی هوسرل آن است که مسائل منطق را به‌منزله مسائل متافیزیکی مطرح می‌کند. من هم می‌خواهم سطح متافیزیک مسائل فناوری و عصر سایبری را نشان دهم. قصدم طرح خام و سطحی دعواهای کهنه، آنگونه که روایت شده نیست. می‌خواهم روایتی جدید از دعوای قدیمی نشانتان دهم.🙏
🔹ایام بلوا ✍️حمید احتشام‌کیا 🔸آخرین پرده از یک نمایشِ سیاسی در کشور را با هم نظاره‌گر بودیم. سکانس‌ به‌ سکانس این نمایش، خنده‌های تلخی بر لبانِ آدمی می‌نشاند. 🔸این یادداشت را قبلا در نقد انتخاباتِ جاری یعنی انتخابات به سبک جمهوری اسلامی ایران نگاشتم که بنابر مصلحت، امشب و در پایان آخرین پرده از این طنز سیاسی منتشرش میکنم، تا نام‌مان در لیست بدخواهانِ نظام و تحریم‌کنندگانِ انتخابات جای نگیرد. 🔸همچنین لازم می‌دانم تأکید کنم، من هم مثل بسیاری از شما، برای تأییدِ استقلالِ نظام جمهوری اسلامی ایران و گفتن یک نه محکم به دولت‌های گرگ‌صفت و استعمارگرانِ پیرِ سلطه‌طلب، در انتخابات شرکت کردم، اما نقدم را هم می‌نویسم. 🔸اصول انتخابات به عنوان یک شور اجتماعی باید از شعور اجتماعی هم برخوردار باشد. شعور اجتماعی یعنی انتخاب یک دستگاه، انتخاب یک طرح و ایده، انتخاب یک جریان فکری، انتخاب یک برنامه مدون، نه انتخاب یک فرد حقیقی بماهو حقیقی. 🔸فرض کنید سه یا چهار جریان فکری در کشور وجود دارد که هر جریان، رویکردهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود را دارد و خروجی هر جریان چه در قالبِ وضع قانون و چه در قامتِ نحوه اداره کشور، مشخص است. آن وقت شما مثلا طرفدار آزادسازی قیمت‌ها هستید و یکی طرفدار اقتصاد دستوری؛ اینجا انتخابات معنادار می‌شود. یکی طرفدار فیلترینگ و دیگری ضد فیلترینگ است. اینجا انتخابات معنادار است. 🔸هر جریان فکری باید با استفاده از راه‌کارهای موجود از سالیان قبل دیدگاه‌های خود را مطرح کند تا هم فکرش شناخته شود و هم نقدش بر رویکردهای رقیب. خلاصه بدون احیای این احزاب و انجمن‌ها، انتخابات فقط یک نمایش و بیشتر یک طنز سیاسی است. 🔸ناگهان شهر پر می‌شود از تصاویر و نام‌های افرادی که بر در و دیوار چسبیده‌اند. کاندیدا مثل قارچ از زمین و زمان می‌رویند و در بین شاخه‌های درختان یا پایه‌های چراغ‌ِ برقِ خیابان در هم وول می‌خوردند. بعضی درحالی‌که از پُل‌ها و معبرهای هوایی آویزانند، ازِمان تقاضای رٲی دارند. 🔸گاهی چنان در هم چپیده‌اند که نام یکی‌شان با نام‌خانوادگی دیگری خوانده می‌شود. این درهم تپیدن‌ها و چپیدن‌ها مهم نیست، مهم آن است که برای اولین‌بار است که می‌بینی‌شان و هیچ نمی‌شناسی‌شان. 🔸 مهم‌تر اینکه در یک پیام یا طی یک سخنرانیِ آتشین، باید تصمیمت را بگیری و الا به کبیره مبتلا شده‌ای که چرا رأی نمی‌دهی .... 🔸واقعا این انتخاباتی که ما دیدیم، نمایشی نیست؟ آیا می‌توان از این نامزدهای انتخاباتی یک صورت‌بندی منطقی ارائه داد؟ آیا می‌توان لوازم منطقی انتخاب هر یک از کاندیدا را تعیین کرد؟ چقدر رایج است که ما به یک فرد رأی می‌دهیم و بعد در برابر تصمیمات و انتخابات آن فردِ منتخب غر می‌زنیم و موضع می‌گیریم که چرا به فلان لایحه رأی داده یا چرا به فلان لایحه رأی نداده؟ خوب اگر شما به جریانی رأی داده‌اید که بالطبع مدل فکر و اندیشه‌اش این است که آن لایحه را قبول ندارد، دیگر اعتراض چرا؟ 🔸البته از آنجا که نه جریان‌های فکری در کشور آنقدر گسترده و پویا است و نه کثرت احزاب آن‌چنان جدی، بدیهی است که ملت هم صرفا براساس یک جو رسانه‌ای به فردی رأی می‌دهند که توابع بعدیش آنچنان که بعدا روشن می‌شود، روشن نیست. 🔸خلاصه اگر می‌خواهیم انتخابات از این وضع مضحک و نمایشی درآید، لازم است انجمن‌ها و احزاب سیاسی به دور از نگاه‌های امنیتی، احیاء و پویا شوند. انجمن‌ها نیز باید با کار و فعالیت جدی، ضمن نقدِ علمیِ وضع موجود و نظریه‌پردازی در حکمرانی، به تربیت نیروهای انسانیِ کارآمد بپردازند و در یک فرآیند بلند‌مدت و منضبط، نمایندگان خود را به جامعه بشناسانند تا در وقت انتخابات شاهد چنین بلوایی نباشیم. 🔸مردم ما نیز لازم است از طریق همین احزاب و انجمن‌ها و همچنین از طریق رسانه‌های دیگر بدانند وضع موجود، محصول چه تصمیماتی و هر تصمیم، محصول چه تفکراتی و هر فکر، محصول کدام جریان فکری است تا بتوانند تغییر را به معنای واقعی و نه نمایشی رقم بزنند. @ghalayaane_ghalam
بارش هرچند اندک برف و بارانِ امسال، گرچه مایه دل‌خوشی است، اما نباید از وضع روبه خشکسالی غافل ماند. نباید هیجانات حاصل از یک بارشِ چند روزه ما را از تجدیدِ نظر در عملکردی که خشکسالی را در پیش دارد، بازدارد. من درباره برف و باران صحبت نمی‌کنم. من حتی کاری به خشکسالی هم ندارم. @ghalayaane_ghalam
غلیان قلم
🔷استعاره شیطان ✍️حمید احتشام‌کیا 🔸امیدوارم این یادداشت چراغی باشد برای بهتر دیده‌شدن صحنه‌ای که در
یکی دیگر از ، اعوجاج و کژی در ادراک است. واقعیت که همواره قائم به ذات انسان کامل یا همان ولی خداست، دائما در تب‌وتاب است، اما اعواج و کژیِ در ادراک، مانع بازتاب حقیقت و درک آن است. این کژی و اعوجاج، در مقابل آن تابش، خنثی نیست؛ یعنی بالاخره محصول آن تابش و این ذات ناصاف می‌شود ادراک شیطانی که مطابق با واقع نیست، اما برای خودش چیزی است.
🔹رسانه به‌مثابه هنری در قله هِرَم ✍️حمید احتشام‌کیا 🔸در این یادداشت به تحلیلی از چیستی و ماهیت رسانه و مقایسه آن با رسالت هنر در گذشته پرداخته‌ام تا از این طریق، ذاتِ زینت‌گر رسانه را نمایان‌تر از قبل بنمایانم. 🔸خوب است بدانید هنر به روایتی اصیل در فرهنگ ما و چه‌بسا در سایر فرهنگ‌ها، چیزی نیست که ارزش بالذات داشته باشد. یعنی هنر امری اصیل نیست، بلکه قرار بود اصیل‌نما باشد. هنر، همیشه نقشِ زینت‌گری برعهده داشته است. یعنی کسی هنر را برای هنر نخواسته است، هنر را برای این می‌خواهند که با آن، چهره امرِ اصیل را بیارایند تا توجه‌ها به سمت‌و سوی آن جلب شود. 🔸کار هنر نشان‌دادن امر اصیل از طریقِ زینت‌بخشیدن به آن است. هنر، زینت می‌بخشد تا توجه را جلب کند. هنرِ شعر، متنِ اصیل را به نظم می‌کشد و هنر خوشنویسی، خوش‌ می‌نویسدش و هنر آواز، خوش‌ می‌خواندش. 🔸هنرِ شعر، هر متنی را نظم نمی‌دهد. هنرِ خوشنویسی هم هر لاطائلات و اباطیلی را خوش ننویسد. هنر شعر و هنر خوشنویسی قرآن حافظ و گنج نظامی را زینت می‌دهد تا دیده شود و در اذهان باقی بماند، اما سگ ولگرد را رها می‌کند تا گم شود که در حدیث آمده است: «الباطل یموت بترک ذکره». آری هنر، ذکر و یادآوری امر اصیل است. 🔸هنرِ تهذیب در خدمت امر نفیس است، نه هر مزخرف مُهملی که نگاشته شود. رسم بود متون اصیل، از قرآن تا متون حدیثی و فقهی و فلسفی، تهذیب می‌شد. تهذیب می‌شد تا جذاب شود. جذاب می‌شد تا هوس شود. هوس که شود، خوانده می‌شود، خوانده که شود، فهم می‌شود؛ تربیت می‌شود؛ و خلاصه می‌شود آنچه باید بشود. اما هنر قرار نبود هر بی‌سر و پایی را ... 🔸ناگفته نماند که امر اصیل، برای اهلش آن‌چنان نمایان و جذاب است که حاجت مشّاطه نیست روی دل‌آرام را؛ اما در فرهنگ اسلامی، قصد بر هدایت و جذب حداکثری است. پس هنر را مشاطه‌گری آموختند و مأمورش کردند که امور اصیل را لایه به لایه بدرخشاند. 🔸به هنر دستور دادند مسجد را زینت‌ کند، محراب را طرحی زند تا معراج در آن دیده شود. بی‌جهت نیست که حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام پر از هنر است. هنرمندان همگی در خدمت امر اصیل بودند. مثلا وقتی قرار شد چیزی از شخصیت امام به‌مثابه امر اصیل نمایان شود، شهریار شعر را فرمان دادند که همایِ رحمت به‌نظم کشد یا فرشچیانِ عرش را گفتند که نقش آن جناب برکشد یا طلا و نقره را موم کند، آستان و ضریحش زرکوب کند. 🔸هنر که کارش روایتی جذاب از امر اصیل بود، رفته‌رفته دچار اعوجاج و کژی شد، نامش شد رسانه و کارش شد مشاطه‌گری امر قبیح. رسانه همان هنر است. لایه‌ به لایه امر را می‌پروراند تا دیدنی شود و پذیرفته شود. به نظرم رسانه آخرین ورژن و کامل‌ترین نوع از هنر است. همه هنرها را درهم‌آمیخته و خود را به عنوان زینت الزَّیِّنات درآورده است. او حالا می‌تواند هر چیزی را آن‌چنان بدرخشاند و بیاراید که کمتر کسی در مقابلش تاب‌آورد. من معتقد نیستم رسانه ذاتا به دنبال نیکو جلوه‌دادن امر قبیح است، بلکه گمان می‌کنم هنر و رسانه در این دوران از رسالتش عدول کرده، بیشتر به تدلیس و فریب مایل شده است. 🔸رسانه اکنون و در این دوران اوج هنر است. رسانه قله هِرَم هنر است. او اکنون می‌تواند امر زشت را زیبا و امر زیبا را زشت جلوه دهد. رسانه چنان به امور رنگ و طعم می‌دهد و چنان ذائقه را تسخیر می‌کند که واقعا برای تماشای چهره اصیلِ امور از پشت این همه رنگ و لعاب، بصیرت لازم است. بصیرت کسب کنید. @ghalayaane_ghalam
🔹اگر با مردمانت احساسی رفتار کردی، منتظر پاسخ منطقی نباش ✍️حمید احتشام‌کیا 🔸در این یادداشت می‌خواهم از یک راهبرد و استراتژی غلط که متأسفانه و معمولا توسط مسئولان ارشد لشکری و کشوری در حکمرانی اکنون ایران اتخاذ می‌شود بنویسم. 🔸منظورم از راهبرد غلط، با مسائل کشور است. این مواجهه ناشی از عدم درک صحیح از کارایی هیجانات و احساسات ملی است. 🔸ابتدا باید تأکید کنم که انسان از منظر کنش‌شناختی و در راستای صدورِ فعل یا کنشگری به نوعی از علم و آگاهی نیاز دارد که «علم عملی» نام دارد؛ و همو از منظر معرفت‌شناختی و کشفِ واقع به نوع دیگری از علم وابسته است که «علم نظری» نام دارد. 🔸من این بحث را در مقاله‌ای با عنوان «تحلیل اختیار به‌مثابه علم فاعل و نسبت آن با علم عملی» بطور مبسوط توضیح داده‌ام و در اینجا قصد ندارم بحث تخصصی ارائه کنم. در صورت نیاز آن را در نشریه معرفت فلسفی، 1402، صص 59-74 پیگیری کنید. 🔸قصدم این است که تأکید کنم احساسات و هیجانات در انسان، منشاء علمی است که سرآغاز کنشگری یا سلسله‌جنبان فرآیند صدور فعل است. بنابراین در مقام صدور فعل یا اصطلاحا در مقام عمل و کنشگری، انسان به هیجانات و احساسات نیاز دارد، تا فعل مورد نظر را با قدرت و شدت هرچه بیشتر انجام دهد. 🔸کری‌خوانی یا رجزخوانی در میادین جنگ و نبرد یا میدان مسابقات ورزشی نیز به همین مطلب ارجاع دارد. جنگاوران برای تزریق قدرتِ بیشتر به عضلات خود و کسب انگیزه و روحیه مضاعف برای نبرد در لحظاتی قبل از شروعِ مبارزه، اقدام به توصیفاتی از خود یا اهداف و غایات خود می‌کردند که جملگی مبتنی بر هیجانات و احساسات است. 🔸این توصیفاتِ مبتنی بر احساسات که بخش عمده‌ای از ادبیات و فرهنگ ملل را نیز شکل داده است، بخشی از حکمت محسوب می‌شود اگر و فقط اگر در مقام عمل و اقدام و شورآفرینی استفاده شود؛ اما استفاده از این شیوه در مقام توصیف واقع بسیار خطرناک و نابخردانه است. 🔸اما اگر مسئولی در مقام توصیفِ واقعیت‌های جامعه بخواهد از این شیوه استفاده کند، این نه تنها حکمت محسوب نمی‌شود که عوام‌فریبی و توهین به شعور ملی نیز تلقی می‌شود. نوع وعده‌هایی که مسئولان لشکری و کشوری می‌دهند یا اغلبِ توصیفاتی که از وضع موجود به ملت گزارش می‌دهند، آن‌قدر که ریشه در احساسات و هیجانات دارد، فاقد اصالت و واقعیت است. 🔸شاید ما به اقتضاء انقلاب اسلامی 57 و بلافاصله وقوع در یک جنگ تحمیلی و ناخواسته، لازم بود بر روحیه حماسی و شوق‌آفرینی و احساسات خود تأکید کنیم، اما متأسفانه آن راهبرد همچنان ادامه دارد و رابطه مسئولان با ملت براساس همان رابطه گنده‌گویی و غیرواقع‌بینی ریشه دوانده و کسی هم حاضر نیست واقعیت‌ها را بر زبان جاری سازد. 🔸ما به هر دلیلِ شناخته یا ناشناخته‌ای، هم در نظام اقتصادی و بانکداری و هم در نظام آموزش و پرورش و هم در زیرساخت‌ها و منابع انسانی با مشکلات انبوهی مواجه‌ایم که از بازگویی آن پرهیز کرده و بجای آن مرتب و مکرر به ملت وعده سر خرمن می‌دهیم. 🔸هر دولتی که می‌آید بر طبل احساسات می‌کوبد که اقتصاد را رونق می‌دهیم، آموزش را شوکت؛ دلار را مهار می‌کنیم و مسکن را بپا، شغل می‌آفرینیم قطار قطار 🔸وقتی ملت براساس جدل و خطابه شکل گرفت، نتیجه‌اش می‌شود که رسانه‌ها از آن بهره می‌برند؛ اما اگر شاکله‌ی گوش و هوش ملت را براساس حکمت راستین و گفتمانِ مطابق با واقع تربیت کردیم و از پروپاگاندا و جدل و رتوریک و سیاه‌بازی و خلاصه حرف‌های مفتِ صد من ی غاز پرهیز کردیم، آنگاه می توانیم به آینده‌ای روشن امیدوار باشیم. 🔸مصلحت اندیشی‌هایِ بیهوده را باید کنار گذاشت. به فهم و هوش و گوش ملت باید احترام گذاشت. نوع مواجهه خود با مردم را باید اصلاح کنیم. واقعیت‌ها را باید بی‌هیچ ترس و هراسی با مردم در میان گذاشت. زمینه را برای تفکر برهانی و حکمی در ملت باید فراهم کنیم. 🔸نباید با و با ملت، کار خود را پیش‌گرفته و در عوض انتظار داشته باشیم جامعه با رسانه تعامل خردمندانه داشته باشد. که از طریق رسانه انجام می‌شود، بیشتر بر بستر هوش هیجانی و گوش احساسی جوامع طراحی می‌شود. پس بجای پاسخ رسانه‌ای، بستر را اصلاح کنیم. 🔺من تعجب می‌کنم از مسئولانی که ملت را معتاد نگه داشته‌ و به آنها می‌فروشند. 🔸بسیاری از مسائل و مشکلات کشور و از جمله عملکر صداو‌سیما و همچنین رشد و توسعه ساختارهای اداری نیز تحت تأثیر همین مواجهه احساسی و هیجانی مدیران و مسئولان لشکری و کشوری قابل ارزیابی است. @ghalayaane_ghalam
🔹مرزهای خاکی و آبی با بادی متلاشی می‌شود؛ مرزهای من افکار من است ✍️حمید احتشام‌کیا 🔸سپاه جمهوری اسلامی ایران به منظور عملیات انتقام بابت حمله به کنسولگریش در سوریه با حدود 330 پرتابه خاک اسرائیل را هدف گرفت که حدود 310 پرتابه توسط اسرائیل و هم‌پیمانانش رهگیری و حدود 20 پرتابه که احتمالا مقصود اصلی نیز بودند به هدف اصابت کرده است. 🔸پس از هر عملیاتی در خاکی نوبت به رسانه‌ای می‌رسد یعنی نبرد در و . بی‌شک رسانه ایرانی باید بر روی چیزی از این ماجرا تمرکز و تأکید کند و رسانه اسرائیلی بر چیز دیگری. هر یک از دو کشور سوژه‌هایی را برای روایت‌کردن برمی‌گزیند و تلاش می‌کند نبرد در اذهان و افکار عمومی را به نفع خود سامان دهد. 🔸مثلا رسانه‌های ایرانی بر رسیدن تعدادی از پرتابه‌ها به خاک اسرائیل و اصابت آنها به پایگاه نظامی نواتیم یا اصلِ هدف قرارگرفتن اسرائیل یا عزم ایران برای پاسخ‌دادن به هر تجاوزی به خاکش و اموری مانند آن تمرکز دارند و از سوی دیگر اسرائیل بر تعداد رهگیری‌های صورت گرفته یا ائتلاف شکل‌گرفته در منطقه علیه ایران و همراهی و حمایتِ قدرت‌های پدافندیِ حاضر در منطقه و اموری مانند آن تأکید می‌کند. 🔸علی القاعده ارزیابی مثبت افکار عمومی در هر جبهه، پشتوانه اقدامات بعدی است. این یعنی اگر افکار عمومی ایران و حتی دلبستگان جمهوری اسلامی ایران، عملیات سپاه را مثبت ارزیابی کنند، شکل گرفته است و اگر آن را منفی ارزیابی کنند، رخ داده است. 🔺پیروزی و شکست واقعی چیزی است که در میدان اذهان و افکار عمومی رخ می‌دهد نه آن چیزی که در میدان خاکی اتفاق افتاده است. 🔸تصمیمات مهم و تدابیر سیاست‌مدارنی که نظم و نظام جهان را تعیین می‌کنند، محصول عملیات ذهنی است؛ ذهنی که چکیده افکار عمومی است. بنابراین وقتی افکار عمومی بر پایه‌ای شکل می‌گیرد و بر آن پایه باقی می‌ماند تا محصول دهد -یعنی چکیده‌ای از آن در اذهان مدیران و سیاسیون به تصمیمات و تدابیر مهم و نهایی برسد- آنگاه براساس آن افکار شکل می‌گیرد. 🔸اگر حکمرانی در جامعه را به درختی تشبیه کنیم، آنگاه افکار عمومی به‌مثابه پایه و اصل و اساس آن درخت است و تصمیمات درست و تربیت و مدیریت صحیح در آن جامعه به‌مثابه فروعات و ثمرات آن درخت است. حال اگر افکار عمومی نسبتا یکدست و هماهنگ باشد، معنایش این است که اصل و اساس درخت ما ثابت است و بالتبع درختی که پایه‌اش ثابت و استوار باشد برگ و شاخه‌اش در آسمان است؛ یعنی حکمرانی‌اش برقرار و مردمش سرافراز هستند. 🔸اما اگر افکار عمومی مشوش و درگیر باشد، معنایش این است که اصل و اساسِ درخت ما لغزان و سست است و بالتبع چنین درختی یا برگ و شاخه ندارد یا اگر دارد در آسمان نیست، بلکه روبه‌افول و نابودی است. 🔸نتیجه اینکه جنگ اصلی که در میدان اذهان و افکار عمومی است به مراتب از جنگی که در میدان خاکی و آبی رخ می‌دهد مهم‌تر است. بنابراین یادگیری نبرد در این میدان هم به مراتب مهم‌تر است. 🔸با اینکه ما در منطق و اندیشه اسلامی با روش‌های نبرد در جنگ اذهان آشنا هستیم، اما متأسفانه سربازان و افسران شایسته‌ای برای این عرصه تربیت نکرده‌ایم. 🔸برخی گمان کرده‌اند با تولید محتوا به هر شکل و شمایلی یا توهین به دیگران یا تمسخر و تحقیر رقیب یا شلوغ‌کاری و سفسطه‌گری یا ارائه استدلال‌های سست و بی‌پایه می‌توانند افکار عمومی را سروسامان دهند. 🔸ایشان جامعه را به عوام و خواص تقسیم کرده، اکثریت را در دامنه‌های نفهمی و خود را در قله فهم قرار داده، سعی می‌کنند با بمباران اطلاعات درست و غلط و مبتنی بر جدل و مغالطه، افکار عمومی را به نفع خود هدایت کنند. 🔹شاید برهم‌زدن افکار عمومی با این روش جواب دهد، اما ساختن افکار عمومی با این روش جواب نمی‌دهد. باید عاقل شویم این تنها مسیر است ... @ghalayaane_ghalam
🔹آینده‌پژوهی و حکمرانی ✍️حمید احتشام‌کیا 🔸اداره امور کشور وابسته به آن است که پیامدهای تصمیمات خود را بدانیم و کمتر کسی می‌تواند به‌سهولت به چنین مهمی آن هم در سطح ملی و حتی بین‌المللی دست یابد، مگر آنکه به آینده سفر کند. 🔸سفر به آینده این امکان را به انسان می‌دهد تمام پیامدهای تصمیمات اکنون خود را با تمام شرط و شروطش بداند. حال اگر از آینده به اکنون بنگریم و بخواهیم برای اکنونِ خود تصمیمی اتخاذ کنیم، مطمئنا بهترین تصمیم را خواهیم گرفت. 🔸تقریبا هرکه دستی در فلسفه داشته باشد گمان می‌کند فلسفه عبارت از صورت‌بندی کلان وضع موجود است. ازاین‌رو معتقدند فیلسوفان کارشان کار پسینی است؛ یعنی پس از تحقق امور و با فاصله چند ده‌ساله، وضع موجود را با حوصله و اندکی تأخیر به‌خوبی صورت‌بندی می‌کنند. البته که این صورت‌بندی برای فهم امور لازم است؛ اما فهم امورِ محقق‌شده، غیر از فهم امورِ در انتظار تحقق است. 🔸ما برای حکمرانی و اداره امور به دانستن تصمیمات و صدالبته پیامدهای آن محتاجیم نه به فهم وضع موجود، آن هم با تأخیر چنده ده‌ساله. اگر قرار است برای آینده‌ بهتر، در اکنون‌مان بهترین تصمیم را بگیریم، آنگاه به وضوح خواهیم دید که صورت‌بندی وضع موجود، آنچنان هم که داغش می‌کنند به کار حکمران نمی‌آید. 🔸حکمران اگر بتواند از آینده به اکنون بنگرد، می‌تواند شرایط تحقق بهترین آینده ممکن برای یک جامعه را احصاء کند، بدون آنکه لازم باشد وضع اکنون را آنگونه که فیلسوفان صورت‌بندی می‌کنند، بداند. 🔸حال باید دید چه راهی برای سفر به آینده وجود دارد؟ چگونه ممکن است آینده را در اکنون دید؟ آیا واقعا فیلسوفان بزرگ امور را پس از تحققش صورت‌بندی کرده‌اند یا قبل از آن؟ اگر از آینده به اکنون نگریسته باشند و صورت‌بندی خود را از آینده آورده باشند چه؟ 🔸من فکر می‌کنم هیچ آینده‌ای بدون تحقق شرایطش در اکنون وجود ندارد. حتی آینده‌هایی که قبل از تحقق اکنونشان فهم یا شهود می‌شوند، فقط شکل و شمایلی از انواع چیزی است که می‌تواند به نحو مشروط محقق شود. در واقع آنان فقط آینده‌های ممکن‌اند نه آینده‌های موجود. 🔸بی‌شک آینده‌ای در انتظار ماست که شروطش محقق شده است. آن آینده هم‌اکنون از طریق شروط محقق‌شده‌اش قابل توصیف و از طریق شروط نامحققش مبهم و متغیر است. حکمرانان باید با فهم شروط نامحقق، تلاش کنند بهترین آینده ممکن را رقم بزنند. 🔺حقیقت همین است. فهم آینده و نگریستن به آکنون از آنجا. 🔹در آینده بیشتر دراین‌باره خواهم نوشت. هر چند که نوشتن از آینده بسیار بسیار گوهربارتر از نوشتن در آینده است. @ghalayaane_ghalam
✍حمید احتشام‌کیا حتی اگر یک و فقط یک از سرزمین اشغالی رد شده باشد، معنایش این است که: ایران: 1 منتخب جهان: 0 @ghalayaane_ghalam
🔹فتنه‌های قانونی ✍حمید احتشام‌کیا 🔸«ولَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ؛ و خود را با دست خود به هلاکت میفکنید» (بقره، ۱۹۵) 🔸در مورد لایحه حجاب و عفاف و گشت ارشاد یا هر چیز دیگری فقط این را می‌دانم، کار را با برخورد و مواجهه با مردم نباید آغاز کرد. 🔸حداقل شروع مواجهه با پدیده بی‌حجابی باید از سلاطین و چشمه‌های قدرت شروع شود. 🔸وضع جامعه از برخورد با تولیدکنندگان لباس‌های نامتعارف تا بگیروببند قاچاقچیان آن مشوش نمی‌شود. 🔸اما برخورد مستقیم با مردم چالشی برپا می‌کند که مگو و مپرس. تصور کنید شاربان خمر را حد بزنند و تولیدکنندگان و واردکنندگان و ساقیان آزاد باشند! 🔸مگر تجربه ما در مبارزه با مواد مخدر در دست نیست؟ خوب چرا بجای مبارزه با منشاء فتنه، لوله تفنگ را به سمت مصرف‌کننده گرفته‌ایم؟ 🔸مصرف بی‌فرهنگی یک بیماری فرهنگی است و بیمار فرهنگی را با زور و فشار نشاید درمان کرد، اما واردکنندگان بی‌فرهنگی، ترویج‌دهندگان بی‌فرهنگی و قاچاقچیان بی‌فرهنگی اینان باندهایی هستند که برخورد با آنها هزینه دارد اما چالش ملی ندارد. 🔸برای یکبار هم که شده از موشک‌های نقطه‌زنتان استفاده کنید و بجای حمله به کف خیابان‌ها به نقاط مرکزی و مهره‌های مربوطه حمله کنید و سعی کنید در این اوضاع وانفسا خود را با دستان خود به هلاکت میفکنید. @ghalayaane_ghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸وقتی این ویدئو از مهدکودکی در چین را دیدم با خود گفتم گوییا چین اکنون کارخانه انسان‌سازی شده است. 🔸از مهد تا لحد آموزش و کار و تلاش بی‌وقفه. فارغ از اینکه نیروهای انسانیش را بر کدامین اساس تربیت می‌کند، اما او به نیکی دریافته است که حتی سعادت دنیوی هم در بند تولید و تربیت نیروی انسانی است. حال بنگیرید وضع تولید و تربیت نیروی انسانی در کشور پهناور ایران را !!! 🔸سیاست‌مدار حکیم ایرانی امیر کبیر چه نیکو فرمود: «اگر نیت یک ساله دارید گندم بکارید؛ اگر نیت ده ساله دارید درخت بکارید و اگر نیت صد ساله دارید انسان تربیت کنید» 🔸داعیه‌داران تمدن ایران اسلامی از مهمترین زرادخانه‌ یعنی زرادخانه‌ انسانی غافل هستند. یک غفلت چند ده‌ساله بلکه چند صدساله. توجه بیش از حد به امور اقتضایی و میدانی و بی‌توجهی به علم و نظرورزی آن هم از نوع بومی‌اش یکی از علل وضع موجود است. @ghalayaane_ghalam
🔹راه و رسم نظرورزی 🔸ابن‌سینا در ابتدای بحث از «سماع طبیعی» درباره نحوه مواجهه بعض از کسانی که دستی در علم دارند و در باب مسائل علمی گفتگو می‌کنند می‌نوسید: 🔸«فكثيرا ما نرى المتكلمين فى العلوم إذا تناولوا بنقضهم مقالة واهية، أو أكبّوا ببيانهم على مسألة يُلحظ الحقُ فيها عن كثب، نفضوا كل قوة و حقّقوا كل قسمة، و سَردوا كل حجة»: در بسیاری از موارد می‌بینیم که متکلمین در علوم (کسانی است که درباره پدیده‌ها گفتگوی علمی می‌کنند) در مباحث بدیهی و ساده، تمامی استدلالات را پی‌در‌پی آورده و با تمام قدرت مسأله را مطرح کرده، تقسیمات و فروعات اطراف آن را تشریح می‌کنند. 🔸«فإذا تلجّجوا فى المشكل و خلصوا إلى جانب المشتبه، مرّوا عليه صفحا»: اما وقتی به مشکلات و عویصه‌ها می‌رسند و در گرداب معضلات فهم پدیده فرو می‌روند و با امور مشتبه روبه‌رو می‌شوند، با گذشت و اغماض از آن روی‌گردان می‌شوند. 🔸«و نحن نرجوا أن يكون وراء ذلك، سبيل مقابلة لسبيلهم، و نهجٌ معارض لنهجهم»: و ما امید داریم برخلاف راه و طریقه ایشان مسیر دیگری را پیش گیریم یعنی مسائل آسان را رها کرده و در عویصه‌ها لنگر انداخته و جَدّ و جُهدمان را آنجا صرف کنیم. @ghalayaane_ghalam
راه و رسم نظرورزی 🔸یکی از مهمترین مؤلفه‌های نظرورزی، داشتن عشق و علاقه به فهمیدن است. 🔸اهل نظر ابتدا باید شور و اشتیاقی ذاتی در طلبِ علم و معانی داشته باشد تا بتواند بر سختی‌های مسیر نظرورزی غلبه کند. 🔸ابن‌سینا هنگام توصیه به اهل نظر برای مراجعه به کتب علمی از فعل «نشط» استفاده کرده و گفته است: «و من نشط للعلم و المعانی، فسیجدها فی تلک الکتب منثورة» یعنی هر کس طالب و خواهان علم و معانی است پس باید به آن کتاب‌ها مراجعه کند. 🔸مقصودم در این عبارت استفاد از تعبیر «نشط» است که در ضمن طلب و اراده برای دانستن، متضمن معنای نشاط و شادی نیز است. یعنی هر اراده به دانستنی برای کشف و نظرورزی کفایت نمی‌کند، بلکه اراده به دانستن زمانی ثمرده است که آکنده از شوق و شادمانی نیز باشد. @ghalayaane_ghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این حرف محمود درویش عجیب غمگینم میکنه: گمان می‌کردم آن‌که دوستم دارد، حتی اگر غرقِ در تاریکی‌ام باشم دوستم خواهد داشت، حتی اگر پر از زخم‌های روانی باشم، حتی اگر قادر به دوست داشتن خودم نباشم، او با وجود همه‌ ی این‌ها دوستم خواهد داشت. اما نه! او فقط آمده بود از دل ما رد بشود ! ‌ 💞
🔹از مبانی نظری تا ایده حکمرانی 🔸حکمرانی یعنی دانستن چگونگی اداره امور در جامعه؛ ایده حکمرانی به‌مثابه یک ایده نظری از لوازم مبانی نظری است. مبانی نظری در حکم تنه بلکه ریشه درخت است و لوازم حکمرانی در حکم شاخ و برگ و میوه آن است. اگر بخواهیم لوازم نظری حکمرانی را از مبانی نظری یک مکتب فکری به‌دست آوریم، باید به راه و رسم آن ملتزم باشیم. 🔸ظاهرا لوازم نظریِ حکمرانی از مبانی نظری استنباط می‌شود، اما این فقط ظاهر ماجرا است؛ حقیقت آن است که لوازم نظریِ حکمرانی، محصول پختگی مبانی نظری در نهاد علم است. تا ریشه پخته و پرداخته نشود، از محصول خبری نیست. 🔸نه فقط لوازم حکمرانی که لوازم انسان‌شناختی، لوازم جامعه‌شناختی، لوازم معرفت‌شناختی و بسیاری از لوازم نظریِ مبانیِ نظری، آنگاه به‌دست می‌آیند که نفسِ مبانی به اندازه کافی و وافی و البته به قصد غایات مذکور به پختگی کامل رسیده باشد. 🔸اندیشه‌های مبنایی که پی و اساس برای اندیشه‌های بنایی محسوب می‌شوند، خودشان حاملِ تمام لوازمِ نظریِ و روبنایی هستند؛ اما تحلیل مبانی نظری و مشاهده دیگر لوازم نظری در دل آن، به دستگاه هاضمه‌ای قدرت‌مند نیاز دارد که مبانی را بارها و بارها بلعیده و شیره و عصاره آنها را مکیده و با پالایش و آرایشی از نو آنها را درهم‌آمیخته تا در نهایت بافتی ریز و نرم از دل بافتی سخت سرزند. 🔸مبانی نظری در حکم پوسته سخت هسته و لوازم سیاسی و حکمرانی آن در حکم مغز نرم هسته است. برای شکستن هسته و رسیدن به مغز آن باید برنامه و صبر راهبردی داشت. 🔸رسالت نهاد علم، هضم مبانی نظری و دست‌یابی به لوازم آن از جمله لوازم حکمرانی است. اگر این ماجرا تاکنون آن‌گونه که شایسته است محصولی نداده، باید در مورد عملکرد نهاد علم بازنگری شود. تا نهاد علم از حقله‌های علمی گرفته تا دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها اهمیت کار نظری را درنیابند و ندانند به دنبال چه هستند و از علم چه می‌خواهند و از سوی دیگر مسئولان و مدیران جامعه هم ارزش سرمایه‌گذاری در نهاد علم را ندانند، از ایده‌های ناب حکمرانی خبری نیست. 🔸حال بروید و گوش زمین و زمان را پر کنید که تمدن نوین اسلامی در راه است، اما بدانید تمدن، علف هرزه نیست که در هر دکان عطاری بروید. تمدن ریشه می‌خواهد، فکر و اندیشه می‌خواهد. تا برای این خشکسالیِ نظری فکری نکنیم با اندیشه‌های گلخانه‌ای کار به نحو مطلوب و شایسته پیش نمی‌رود. @ghalayaane_ghalam
🔹تأملات نظری در حکمرانی 🔸روانشناسان معتقدند: «مقایسه فرزندان با یکدیگر یا مقایسه فرزندان با دیگران، یکی از اشتباه‌ترین باورها و رفتارهایی است که بر جامعه به عنوان یک روش تربیتی حاکم شده است؛ والدین گمان می‌کنند اگر فرزند خود را با دیگران مقایسه کنند، این کار محرکی برای رشد و پیشرفت او خواهد شد، اما نمی‌دانند که در واقع فرزندی عقده‌ای را پرورش و تحویل جامعه می‌دهند. 🔸حال وقتی به فعالیت رسانه‌ای جمهوری اسلامی ایران به ویژه در دو دهه اخیر می‌نگرم بر این باورم که حاکمیت از بیماری «عدم اعتماد بنفس» رنج می‌برد. 🔸به گمانم وضعیت جمهوری اسلامی ایران پس از گذار از دوران طفولیت، به نوجوانی می‌ماند که مدام در حال مقایسه‌شدن با دیگر قدرت‌های جهان است. مقایسه‌کردن یا مقایسه‌شدن نه در تنها در سطح فردی و خانوادگی که حتی در سطح ملی و فراملی هم آثار زیان‌باری دارد. 🔸دولت جمهوری اسلامی ایران به جای آنکه با گذشته خودش مقایسه شود، مدام در حال مقایسه‌شدن با وضعیت امروز دولت‌های اروپایی یا آسیای شرقی است که البته و اخیرا مقایسه‌ها به حوزه آسیای غربی و کشورهای حوزه خلیج فارس نیز کشانده شده است. 🔸وقتی اخبار منتشرشده از پایگاه‌های رسمی به‌ویژه اخبار منتشره از سوی صداوسیما را مشاهده می‌کنیم به وضوح می‌یابیم که حاکمیت در حال دفاع‌کردن از موقعیت خود است. گو اینکه خودش به مشروعیت و مقبولیتش شک دارد! 🔸وعده‌های مسئولان در جمهوری اسلامی ایران بسیار دورتر از آن است که امکان تحقق داشته باشد، با این حساب باز هم وعده می‌دهند و واقعا تلاش هم می‌کنند که آن‌ها را محقق کنند، اما نمی‌شود، چون ممکن نیست. 🔸تلاش‌کردن برای تحقق امر ناممکن جز فرسوده‌کردن سیستم، ماست‌مالی‌کردن امور و در نهایت نارضایتی عمومی چیزی در پی ندارد. نمونه‌اش وعده ساخت یک میلیون مسکن در سال یا وعده ایجاد یک میلیون شغل در سال و مانند آن است. 🔸اگر بخواهیم یک تحلیل کلان از وعده‌سرایی‌های دولتی ارائه دهیم یا اگر بخواهیم استراتژی صداوسیما در تولید و پوشش خبری را توضیح دهیم، می‌توان معتقد شد، حاکمیت در سطحی کلان دچار کمبود اعتماد بنفس است. او خودش در ذاتش مدام در حال مقایسه‌کردن خویش با دیگران است. 🔸در حالی مشکلات اساسی خود را مخفی می‌کند یا نادیده می‌گیرد که کوچکترین دستاورد را در بوق‌وکرنا می‌کند. مسئولان رسانه‌ای کشور دچار اخلاق‌النساء شده‌اند؛ منتظرند ببینند چه سوتی یا اشتباهی از رقیبانشان در سایر دولت‌ها سرمی‌زند، همان را پیراهن عثمان کنند تا شاید به ملت خود بفهمانند نه آنجا بهشت است و نه اینجا جهنم! 🔸باید پرسید چرا حاکمیت دچار خودتحقیری در ذاتش شده است؟ آیا مقصر ملت است؟ این همه عجله و شتاب برای نشان‌دادن کارآمدی، محصول چیست؟ آیا ملت ما انتظار بیجایی از دولت داشته؟ یا مقایسه شوم و نامبارکی صورت‌گرفته که محصولش شده این شتابزدگی؟ 🔸ایران قاجار و پهلوی با بحران‌های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی بسیاری دست‌به‌گریبان بودند؛ شاید هم معتقد شویم حاکمان ما در دوران پهلوی، دست‌نشانده‌هایی برای تداوم بیماری بوده‌اند و مأموریتی جز این نداشته‌اند، اما انقلاب اسلامی واقعا به دنبال بهبود شرایط ایران اسلامی بود؛ اما چرا پس از گذار از دوران اولیه، شکافی بین ملت و دولت احساس می‌شود گو اینکه دولتِ بدهکار در حالِ وعده دادن است و ملتِ طلبکار در حال مطالبه؟ 🏃🏼‍♂️ در یادداشت بعدی با موضوع حباب سیاسی و شفافیت، مسئله تأملات نظری در حکمرانی را پی‌خواهم گرفت. @ghalayaane_ghalam
غلیان قلم
🔹تأملات نظری در حکمرانی 🔸روانشناسان معتقدند: «مقایسه فرزندان با یکدیگر یا مقایسه فرزندان با دیگران،
حکمرانی و شفافیت 🔸مشکل دیگر در حکمرانی ما عدم شفافیت در اداره امور است. وقتی از سخن گفته می‌شود، منظور پُر شدن دولت و ملت است. شکافی که در دو دهه اخیر مبتنی بر عدم شفافیت پیش‌آمده است. به نظر می‌رسد دولت هنوز راه و رسم با ملت را یاد نگرفته یا شاید هم نمی‌خواهد براساس شفافیت عمل کند. 🔸گویا بین ایرانِ مستقل اسلامی با مسئولان جمهوری اسلامی تعارض منافع پیش‌آمده است. اگر خبطی از مسئولی سربزند بنام مصلحت رسانه را مهر کرده و دهانش را می‌دوزند، اما انتظار دارند چشم و گوش ملت بر فلان پدیده و بهمان پدیده باز باشد. ملت انتظار دارند همان‌قدر که بازتاب دارد، ماجرای هم بررسی شود و بازتاب پیدا کند. 🔸مسئله خیزش نخبگان و دانشگاهیان در امریکا بسیار مسئله مهمی است، اما نحوه پوشش خبریش آن هم به شکل دستوری و در بین پخش زنده مسابقه فوتبال، از حال‌وهوایی در درون رسانه حکایت دارد. این همه ظرفیت برای پرداختن به این خبر وجود داشت، اما صدور چنین رفتاری از رسانه ملی معنادار است. تب نشانه بیماری است. 🔸در بحث‌های رسانه‌ای، مسئله روایت اول خیلی مهم است. اهل رسانه معتقدند دشمن نقاط ضعف ما را روایت می‌کند و ما هم ضمن روایت نقاظ ضعفِ رقیب، باید نقاط قوت خودمان را روایت کنیم. خلاصه بر این باورند که وارد جنگ روایت‌ها شده‌ایم. 🔸عرض بنده این است که این راهبرد غلط در جنگِ روایت‌ها، ممکن است ما را از اهدافمان دور کند. ممکن است حاکمیت را دچار اخلاق‌النساء کند. دولت ابتدا باید از فشار روانی حاکم بر خود خارج شود. این فشار روانی همان فشار کارآمدی است. دولت به کارآمدی خود شک دارد. این یعنی دولت خودش به خودش شک دارد. 🔸یکی از مهمترین علل پیدایش این جوّ روانی، وعده‌های نسنجیده است. وعده‌های غیرمنطقی، هر چند امکان تحقق ندارند، اما سطح انتظارات را بالا می‌برد و دولت را در یک کورس رقابتی مهلک وارد می‌کند. 🔸اما باید پرسید این وعده‌های «صد من ی غاز از کجا می‌آید؟» چرا نامزدهای پذیرش مسئولیت از سطح یک اداره معمولی تا سطح شهر و استان و حتی نامزدهای مجلس شورای اسلامی تا ریاست جمهوری در حال و عده‌دادن هستند؟ آیا راهی دیگر جز وعده‌دادن برای تصاحب مسندها وجود ندارد؟ 🔸وعده‌‌های غیرمنطقی و غیرعملی، مهمترین مصداق عدم شفافیت بین دولت و ملت است. رهبر انقلاب در سخرانی اخیرشان یعنی در دیدار با کارگران پرسشی مطرح کردند: «مشارکت مردم» چه جوری [حاصل] میشود؟ به نظر بنده یکی از گام‌های مهم و اساسی در این بین گام شفافیت است. 🔸دولت باید دیوارها و حائل‌ها را بزداید. نباید گمان کرد آحاد ملت قدرت فهم و تشخیص ندارند. این فکر برخلاف اسلامی است. عدم شفافیت زمینه را برای فریبکاری آماده می‌کند. وعده روی وعده داده می‌شود. هرکس برای عقب‌راندن رقیب وعده‌ای کلان‌تر می‌دهد. تا آنجا که حبابِ وعده‌ها ایجاد می‌کند. تورم در اقتصاد کاهش ارزش پول است و در سیاست کاهش ارزش و اعتبار حاکمیت. تورم سیاسی به مراتب از تورم اقتصادی خطرناک‌تر است. @ghalayaane_ghalam