✍ رهبر انقلاب:
از هنگام غروب آفتاب شب بیست وسوم، سلام الهی شروع میشود، تا اذان صبح.این چند ساعت، سلام و امن الهی و خیمه رحمت خداست. شب عجیبی است؛ هزارماه زندگی انسان، چقدر میتواند برکات بوجود آورد؛ این شب، بهتر از هزارماه است. این، را قدر بدانید...عزیزان من! لحظه جان دادن، ما وارد عالم دیگری میشویم. برای آنروز، خود را آماده کنیم.
۷۵/۱۱/۱۲
هر آنچہ بود گذشتـــــ از فضیلتـــــ شبـــــ قدر
نگـاه مـا بہ شـبـــــ اوڸ "مـحـرم" تـوستـــــ...
#یا_حسیــن❤️
🖤هر صبح
🕯که با نام تو آغاز شود
🖤هر سینه
🕯نزول رحمت احراز شود
🖤یارب
🕯تو گواهى که به یک
🖤بسم الله
🕯صدره به
🖤محمد و علی باز شود
🕯الهـی به امیـد تـو
✅حدیث
حدیثانه
🌷#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام 🌷
🍀رأسُ السَّنَةِ لَيلَةُ القَدرِ، يُكتَبُ فيها ما يَكونُ مِنَ السَّنَةِ إلَى السَّنَةِ ؛
☘️آغاز سال، شب قدر است. در آن شب، آنچه از اين سال تا سال آينده خواهد شد، نوشته مى شود.
📗#تهذيب_الأحكام / جلد4 / صفحه332
#حدیث
#شب_قدر
#ماه_مبارک_رمضان
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
⚫️ دعای روز بیست وسوم ماه رمضان
🔹 اللَّهُمَّ اغْسِلْنِي فِيهِ مِنَ الذُّنُوبِ، وَ طَهِّرْنِي فِيهِ مِنَ الْعُيُوبِ، وَ امْتَحِنْ قَلْبِي فِيهِ بِتَقْوَى الْقُلُوبِ، يَا مُقِيلَ عَثَرَاتِ الْمُذْنِبِينَ.
🔺 خدایا در این ماه از گناهانم شست وشویم ده، و از عیب ها پاکم کن، و دلم را به پرهیزکاری دلها بیازمای، ای نادیده گیرنده لغزش های اهل گناه.
🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸
🌺بسم رب الرمضان
✅ باارزوی قبولی طاعات و عبادات
#وتشکرویژه ازهمه بانیان ،محفل نورانی انس با قرآن ویژه جزء خوانی ماه رمضان ۱۴۰۱
جلسات زینبیون کانون فرهنگی وهیات آقا قمربنی هاشم ع
#ایامشهادت حضرت علیعتسلیتباد.
#روز_بیست سوم_ماه_خدا
🌹ضمن تشکر ازهمه بانیان محفل انس باقرآن ویژه جزء خوانی روزبیست وسوم
خانمها👇
✅خانم زهره سادات رزاقی «مرحوم سیدعابدین رزاقی والده شهید ایران سادات ساداتی شهید سیدجلیل رزاقی»اموات ازبیت برفر
✅خانم فاطمه بادپروا ازبیت بادپروا ورزاقی مرحوم حاج سیدرزاق رزاقی مرحوم حاج سیدرضارزاقی،مرحوم محمد وحسین فرهنگ ،بادپروا
✅خانم زهرا مهدی کاغذی ازبیت قنایی ومهدی کاغذی شهیدان منصوروقاسم قنایی ،شهید حسین مهدی کاغذی والدین بزگوارشون ،تازه گذشته مرحومه آسیه قنایی
✅خانم مرضیه مهدی کاغذی ازبیت شهید بیان ومهدی کاغذی
به نیت شهیدبزرگوارحاج عزت الله بیغم ومرحومه حاجیه سنت بیغم،مرحوم عباس بیغم،مرحومه حاجیه خانم زهراومرحومه شمسیه بیغم
✅خانم مریم سلطانی شهید سلطانی وبیت غفوری
نثارروح همه شهدا عامل صلحا همه پدران و مادران آسمانی وگذشتگان ازبانیان خیر
🌹حمدوسوره وصلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
مکان :حسینیه اقاقمربنی هاشم ع
شروع همه روزه تا پایان ماه رمضان
به غیرازروز های مناسبتی ازساعت11:30رسمی
✅روابط عمومی کانون فرهنگی وهیات قمربنی هاشم ع روستای کاغذی جلسه مذهبی زینببون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت تصویری شهید محمد منتظر قائم
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🇮🇷#لحظه ای با شهدا
ما در جبـهه ها وقتی هیچ
پنـاهی نداشتیم بـه دامن
«حضرت زهـرا س» پنـاه
میبردیم و هیچ ملجایی
جز صدیقه کبـری نداشتیم ..
| شهید قاسم سلیمانی❣|
#شهیدانه
⭕️غیورمردی که پیکر شهید حججی را شناسایی کرد، آسمانی شد
🔹️ سردار مدافع حرم حاج مهدی نیساری درشب ۲۱ ماه رمضان آسمانی شد ، سردار نیساری فردی که برای شناسایی پیکر شهیدحججی به مقر داعش رفت وازطرف سیدحسن نصرالله لقب پهلوان مقاومت گرفت
🔹️ ماموریت ویژه سردار نیساری برای شناسایی پیکر مطهر شهید محسنحججی:
◇ بعد از شهادت حججی تا مدتها ، پیکر مطهرش در دست داعشی ها بود تا اینکه قرار شدحزب الله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند.
◇ بنا شد حزبالله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر محسن و دو شهیدحزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند.
◇ به من گفتند: "میتوانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را شناسایی کنی؟"
◇ می دانستم میروم در دل خطر و امکان دارد داعشیها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند.اما آن موقع ، *محسن* برایم از همه چیز وحتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم.
◇ در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود ، با اسلحه اش ما را می پایید.
◇ پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"میخکوب شدم ، از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم.
◇ رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟!
این بدن اربا_اربا شده این بدن قطعه قطعه شده!"
◇ بی اختیار رفتم طرف داعشی عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم.داد زدم: "پست فطرتا ، مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش؟!"
◇ حاج سعیدحرفهایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه میکرد.داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت :"این کار ما نبوده ، کار داعش عراق بوده."دوباره فریاد زدم : "کجای شریعت محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!"
◇ داعشی به زبان آمد گفت: "تقصیرخودش بود.از بس حرص مون رودرآورد.نه اطلاعاتی بهمون داد ، نه گفت اشتباه کردهام و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کردکه از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!"
◇ هرچه می کردم ، پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکررا برای شناسایی دقیقاباخودمون ببریم."
◇ اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا."نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه ، پیکر محسن نبود وداعش میخواست فریب مان بدهد.
🔹️ توی دلم متوسل شدم به "حضرت زهرا علیها السلام" گفتم : "بی بی جان خودتون کمک مون کنید ، خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.یکباره چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن ناگهان فکری توی ذهنم آمد.خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن ، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم.
◇ نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله.از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی ، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند.دیگر خیلی خسته بودم.
◇ هم خسته ی جسمی و هم روحی.
واقعا به استراحت نیاز داشتم.
فردا حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله ، پیکر محسن را تحویل گرفته اند.
🔹️ به دمشق که رسیدم ، رفتم حرم بی بی حضرت زینب علیهاالسلام وقتی داخل حرم شدم ، یکی از بچهها اومد پیشم و گفت: "پدر و همسر شهید حججی به سوریه اومده اند. الان هم همین جا هستن.توی حرم."
◇ من را برد پیش پدر محسن که کنار ضریح ایستاده بود. پدر محسن می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تاچشمش به من افتاد ، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن خبر آوردی"
◇ نمیدانستم جوابش را چه بدهم. نمیدانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا_اربا را تحویل دادهاند؟!
بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل دادهاند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل دادهاند؟
◇ گفتم: "حاجآقا، پیکر محسن مقرحزب الله لبنانه ، برید اونجا خودتونببینیدش."
◇ گفت: "قَسَمَت میدم به بیبی که بگو."
◇ التماسش کردم چیزی از من نپرسد.دلش خیلی شکست.دستش رو انداخت میان شبکههای ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم.همه محسنم رو.
تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارمویش رو برام آوردی ،راضی ام."
◇ وجودم زیر وروشد.سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود.به سختی لب باز کردم و گفتم: حاجآقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علی اکبرعلیه السلام اربا اربا کرده ان.
🔹️ هیچ نگفت فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان ، این هدیه را از من قبول کن!
#شهید_حججی
#شهدای_مدافع_حرم
امام خمینی رضوان الله تعالی علیه*:
*«در شب قدر، مسلمانان با شب زنده دارى و مناجات خود از قید بندگى غیر خداى تعالى که شیاطین جن و انسند، رها شده و به عبودیت خداوند در مىآیند، و در روز قدس که آخرین روزهاى شهر اللَّه اعظم است، سزاوار است که مسلمانان جهان از قید اسارت و بردگى* *شیاطین بزرگ و ابرقدرتها رها شده و به قدرت لا یزال اللَّه بپیوندند و دست جنایتکاران تاریخ را ازکشورهاى مستضعفان قطع و رشته طمع آنان را بگسلانند.»
.
💢کانون بسیج رسانه شهرستان آران و بیدگل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراسم باشکوه احیای شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان درجوارحرم امام رضا ع
#صلی_الله_علیک_یا_امیرالمومنین
#شب_قدر #ماه_مبارک_رمضان
⚫️🌸⚫️🌸⚫️🌸⚫️🌸⚫️
روابط عمومی کانون فرهنگی وهیات قمربنی هاشم ع روستای کاغذی آران وبیدگل
@ghamarbaniihashem
مراسم جزء خوانی قرآن ویژه برادران
شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان
مکان مسجد امامزاده سلطان صالح ع پایگاه بسیج غدیر
واحد فرهنگی قرآنی امامزاده
واحد قرآنی کانون فرهنگی وهیات آقا قمربنی هاشم ع
#ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸
@ghamarbaniihashem