بارید تا از آسمان باران موشک ها
دست خدا جاری شد از دامان موشک ها
نابود شد تا شوکت پوشالی صهیون
ناگه وزید از هر طرف طوفان موشک ها
بداهه موشکی
حسین کیوانی
*کاریکلماتور*
کبری بهپور
"کاریکلماتورهای پاییزی"
*پاییز که آمد ،درخت از استرس برگ هایش ریخت.
*در "جشنواره ی طبیعت"،درختان زیر پای پاییز فرش زرد پهن کردند.
* از قدم نحس پاییز، باغ بیمارشد.
*شکنجه ی درختان از پاییز شروع ، وحکم اعدامشان به زمستان موکول شد.
*پزشک برای زردی پاییز ، بهار تجویز کرد.
*درختان به پاییز لقب قاتل زنجیره ای دادند.
*روانپزشک به پاییز برای فرستادن افراد افسرده به مطبش ، درصد می داد.
*ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکار بودند که ناگهان پاییز رسید و زحماتشان را به باد داد.
*آخر پاییز ، جوجه ها به خاطر نسل کشی ،از پاییز شکایت کردند.
*آخر فصل ،پاییز را به جرم نابودی محیط زیست دستگیر کردند !
این شعر #سعدى به صورت افقی و عمودی یک جور خوانده ميشود:
از چهره، افروخته، گل را، مشکن
افروخته، رخ مرو، تو دیگر، به چمن
گل را، تو دگر، مکن خجل، ای مه من
مشکن، به چمن، ای مه من، قدر سخن
کاشکی یوسف ما زود به جانان برسد
بوی پیراهن معشوق به کنعان برسد
کاشکی پر بشود کاسه صبرش دلدار
و به دلهای غمین مژده سبحان برسد
وعده داده که شود سیصد و اندی عاشق
تا که بر دیده ما مقدم مهمان برسد
ابرها مست و غزلخوان رخ یار شدند
کی شود نوبت باران به بیابان برسد؟!
همه جا بسترخار است و پر از نعره باد
بعد هر شام سیه، صبح درخشان برسد
شده طوفان بلا نازل و دنیا در بُهت
به یقین وعده آرامش انسان برسد
چشم در راه تو ایم ای گل نرگس، آقا
کی شود وعده دیدار تو پایان برسد؟!
ک.قالینی نژاد_افروز
«اللهم عجل لولیک فرج »
2_144189955985432236.mp3
8.69M
موسیقی
پریزاد
با صدای علیرضا قربانی
محفل شعر قند پارسی
در دبستان جنون، رخصتِ آزادی نیست
جمعه طفلیست که بگریخته از مکتب ما
#صیدی_تهرانی
و کلاغان سَرشان گرمِ خبرچینیها
سنگ در دست مبادا که فلسطینیها...
کاهنانند بر این رودِ اساطیری آی!
با دهانهای کف آلوده به کف بینیها
بنویسید هلا قصهی فرهاد به سنگ
تیشه در دست از آن زخمه به شیرینیها
شاهدانند به تاراج دل ودین مشغول
زاهدانند پیامآور بیدینیها
سَرِ این قوم مبادا بخورَد باز به سنگ
باز از سنگِ لحد آن همه سنگینیها
عنکبوتند بر این دایره صهیونی چند
عنکبوتانی با دعویِ شاهینیها...
از جهان بینی این قوم مزن لاف که هست
افق بینش شان تا به نوک بینیها
نوبهارست در آن کوش که پرپر باشی
غرقِ خون بگذر از این فرصتِ گلچینیها
تا نیفتد قلم از دستِ سمیح القاسم
راویانند در این معرکه آوینیها
استاد محمدحسین انصاری نژاد
محفل شعر قند پارسی
و کلاغان سَرشان گرمِ خبرچینیها سنگ در دست مبادا که فلسطینیها... کاهنانند بر این رودِ اساطیری آی!
میون اینهمه نظمِ سست این روزها،
شعر استخوندار بخونید!👌