میم حاء قاف
🔸 تدبیر کلیدی ___________________________ 🌐 ghane1998.ir 🌐 @ghane1998
هوالحق
🔶 تدبیر کلیدی
در دفتر مدرسه نشسته بودم و داشتم نمرات دانشآموزان را وارد میکردم. میان صحبتهای مدیر و معاون، متوجه شدم ابلاغ جدیدی صادر شده که در آن ثبتنام دانشآموزان، برای سال تحصیلی آینده، منوط به تزریق واکسن کرونا شده است! تعجب کردم! حالا؟! حالا که از کرونا جز ردی بر بنرهای کهنه نمانده؟!
برای آقای رحیمی نژاد، مدیرکل آموزش و پرورش یزد، پیامی فرستادم و علت را جویا شدم و عرض کردم که:
آن موقعی که تب و تاب و هراس از کرونا در میان مردم بیشتر بود و همچنین فلش آمار جان باختگان هم قصد سربهزیری نداشت، قاعده برگزاری کلاس با نیمی از ظرفیت و رعایت فاصله اجتماعی را ملغی کردید و همه را به همان کلاسهای کوچک سابق فراخواندید! اکنون که آمار فوتیها و حساسیتهای غیرضروری به حداقل میزان خود در این چند سال رسیده، اجباری کردن تزریق واکسن کرونا به کودکان چه توجیهی دارد؟!
ایشان پاسخ دادند: «مصوبه ستاد کرونا بوده و ما بیتقصیر، البته امروز با تلاشهای صورت گرفته، امروز این مصوبه به تعویق افتاد»
متوجه شدم اوضاع عادی نیست! رئیس ادارهی آموزش و پرورش استان، خود با چیزی که بخشنامه کرده موافق نیست! احتمال دادم شاید اجبار از سوی استانداری و ستاد مبارزه با کرونا بوده، لذا موضوع را توییت و استوری کردم و استاندار را تگ. پاسخ ایشان را هم عینا نقل میکنم: «این مصوبه اصلاح شده و بزودی ابلاغ میگردد»
ضمن تشکر فراوان از هر دو بزرگوار بابت پاسخگویی و در دسترس بودن(که الحق و الانصاف ویژگی فوقالعادهای است!)، سوالاتی برایم ایجاد شده که میپرسم:
• این تصمیم در شورایی گرفته شده که استاندار و مدیرکل حضور داشتهاند. اگر موافق نبودهاند، چرا تصمیم نهایی چیز دیگری شده؟
•• اگر موافق نبودهاند، چرا ابلاغ شده است؟
••• اگر نظر موافقین بر مخالفین غالب بوده، چگونه ممکن است که پس از تصویب به تعویق بیفتد و اصلاح شود؟
•••• آیا کارشناسیهای لازم و کافی انجام شده است؟
نمیخواهم قضاوت کنم ولی این شیوه که ابتدا چیزی را تصویب و ابلاغ کنیم و سپس به اصلاح آن بکوشیم قدری منسوخ و مذموم است. نتیجهی چنین رویکردی میشود جنگ اعصاب میان خانواده و کادر مدرسه، خلق نارضایتی و تبرزنی به اعتماد عمومی مردم، که مهمترین سرمایهی انقلاب اسلامی است. امروز، عصر برنامهریزی قبل از عمل و سنجش همهجانبهی فواید و مضرات است و انتظار میرود که در تصمیمات، «تدابیر کلیدیتری» اتخاذ شود. «امید» داریم اعتبار واژگانی که در دورهی قبلی، کارشان به زوال معنا ختم شد، در این دوره احیا شود.
راستی تکلیف آن والدینی که در این مدت(از ابلاغ تا اصلاح) مجبور به تزریق واکسن به فرزندشان میشوند چیست؟
«محق»
_______________________________
🌐 ghane1998.ir
🌐 @ghane1998
میم حاء قاف
🔸 درجه انحراف ___________________________ 🌐 ghane1998.ir 🌐 @ghane1998
هوالحق
🔶درجه انحراف
تو افراطی هستی! اولویت نشناسی! تندی! عدالت خواری! گیر الکی میدی!
اینها گوشهای از آن چیزی است که من بعد از نقدهای «بنی اسرائیلی»، به تعبیر برخی، می شنوم! برخی هم توصیه میکنند که آقا شما با گفتن این چیزهای بیاهمیت و خرد، شخصیت خود را پایین میآوری و دیگر کسی شما را جدی نمیگیرد.
ماشینی را در نظر بگیرید که قدری صدایش تغییر کرده است. شاید صدا اندک و غیرمهم جلوه کند و در سرعتهای پایین شهری اصلا مهم نباشد، اما قطعا در جاده و سرعت بالا مسئلهساز خواهد شد. اینکه بنده از این رفتارهای خرد، خرده میگیرم، ناشی از بیخردی نیست. علتش این است.
میگویند زمانی که مقنی عزم حفر قنات میکند، کارش بدینصورت است که ابتدا دو چاه را با فاصلهی مشخص میکَنَد و سپس داخل یکی از آن ها میشود و با کندن تونل، از پایین، آن دو را به یکدیگر متصل میکند. برای همین هم، باید محتاطانه، با زاویه مناسب و صاف جلو برود. در این کار یک قاعدهی ریاضی نهفته است که می گوید «دهدرجه» انحراف در «دهمتر» تو را مقداری از مقصد دور میکند، اما همان «دهدرجه» انحراف در «صدمتر» یا «یککیلومتر» و یا فاصلهی بیشتر، مقدار فاحشتری ما را از مقصدمان دور میکند. اینجاست که ما نباید روی فاصلهمان تا مقصد متمرکز شویم! باید درجهی انحراف را کم کنیم. آن موقع همه چیز حل میشود. لذا برای جلوگیری از اتفاقات ناگوار بزرگ، باید روی مسائل کوچک حساس بود.
آشکار است که زمانی که داد میزنیم فلان مسئول حاتم بخشی نکند، شام و ناهار ندهد، هدیه ندهد، هبه نگیرد، حین ماموریت کار شخصی نکند، با ماشین خودش این طرف و آن طرف برود، دور تجمل را خط بکشد، لشکری را برای واکسن زدن به دخترش بسیج نکند و... صرفا هدفمان اصلاح همین نکات نیست! البته این هست، اما چیزهای دیگری هم مهم است. اینها رفتار است. رفتارهای ارادی برخاسته از شناخت و نگرش افرادند. یعنی زمانی که کاری انجام میدهند بر اساس چیزی است که میدانند و به آن باور دارند.
آن چیزی که ما را نگران میکند فاصله از مقصد نیست! درجهی انحراف است! آن فرد اگر امروز معتقد است که اگر در جلسهای فلان کار مفید شد، حالا پذیرایی و شام آنچنانی هم دادیم اشکال ندارد، هیچ بعید نیست که فردا بگوید: «اینقدر بحث از اختلاس و دزدی نکنید و روحیه مردم را خراب نکنید. وقتیکه ما یک سدی را میسازیم و مثلا ده میلیارد خرج میکنیم، ممکن است از قِبَل آن، پانصد
میلیون هم اختلاس شود، اما این سد برای کشور میماند و هیچکس نمیتواند از این سد اختلاس یا دزدی کند.» کما این که زمانی این جملات گفته شد!
کسی که الان کاری خلاف و ناپسند(نه فقط از منظر قانون) انجام میدهد، برایش بیاهمیت است و حتی آن را توجیه میکند، کافی است او را با همین درجهی انحراف در فاصلهی بیشتر، مقام بالاتر و حوزه اختیارات گستردهتر قرار دهید تا ببینید چه خاوریهایی تحویل باختر داده میشوند!
البته همیشه هم راجع به افراد نیست. در همین ماجرای بخشنامهی واکسن اجباری برای ثبت نام مدارس که قرار بر اصلاح آن شد، برخی گفتند: «حالا که استاندار و مدیرکل تصمیم به اصلاح گرفتند و خودی هم هستند، چرا پست و یادداشت نوشتی؟!» جواب آن است که این اتفاق نمایانگر چیزهای مهم دیگری است. یک نمونهاش را بخواهم خدمتتان عرض کنم آن است که مصوبهای اشتباه در ستاد مبارزه با کرونا تصویب شده و در مجموعههای مختلف اداری دست به دست گشته است(با همهی آن کاغذبازیهای طولانی!) و تبدیل به بخشنامه و حتی ابلاغ هم شده است. در همهی این مسیر پر پیچ و خم کسی پیدا نشده با خود بگوید این درست نیست! یا اگر هم بوده، نصح و نقد را کنار گذاشته و در عمل تابع مافوق خود بوده است! اینها زنگ خطر است! اینکه یک نیروی اداری جوری سِرْ بشود که برایش مهم نباشد چه چیزی را تصویب، پاراف و ابلاغ میکند، هشدار میدهد که مواجههی فعال و نگاه سازنده در سیستم اداری در حال احتضار است و وارثش انفعال!
بحث را بیخود کش نمیدهم. نمیدانم چند درصد مخاطبین، بهویژه آنانی که جملات ابتدای همین متن را میگفتند، تا اینجا را خواندهاند! اما میدانم وظیفهی من و شما مبارزه با درجهی انحراف است. حتی اگر بیکلاس جلوه کند!
«محق»
_______________________________
🌐 ghane1998.ir
🌐 @ghane1998
میم حاء قاف
🔸 احسان طلبه ___________________________ 🌐 ghane1998.ir 🌐 @ghane1998
هوالحق
🔶 احسان طلبه
ماجرای این روزهای حظیره عجیب است! ابتدا عرض کنم که غرض از نگارش این یادداشت، تحلیل محتوای بحث نیست. هدف دقیقتر دیدن برخی از رفتارهاست.
قومی که همیشه مدعی بودهاند منبر و دین نباید آلوده به سیاست گردد، مهمانی دعوت میکنند که سیاسیترین سخنها را در خانه خدا و بر منبر رسولالله میراند!!! طلبهای منتسب به جریان مقابل، در میانهی سخنرانی برخاسته و معترض میشود. همان جریان داعیهدار آزادی بیان، اعتراض منطقی طلبهای (که البته انتقاداتی هم به آن وارد است) را از صبح تا الان در رسانههای زنجیرهایشان در بوق و کرنا کردهاند و جامه بدریدند که فلانی جلسه را بر هم زده، تیتر «آشوب» و «اغتشاش» زدند و چنان و چنین!
بنده از اتفاقی که افتاده بسی خرسندم و به شدت از آن استقبال میکنم! بدان علت که همان لحظه که حرف نادرستی زده میشود، باید مورد اصلاح قرار بگیرد. تذکر شخصی بعد از مراسم، صرفا برای دلخوشی مصلح است و اعتبار دیگری ندارد، چرا که شنوندگان پراکنده شدهاند. اگر چنین چیزی باب شد، ترس عظیمی در دل میکروفون به دستان خواهد افتاد تا مجبور شوند سخن را برانند نه اینکه سخن آنها را براند! نمیشود تنها به بهانهی اینکه قالب برنامه سخنرانی است، اجازهی صدور یکطرفهی هر سخنی را به گوینده داد. سخنران باید بترسد از مهملگویی! باید بترسد از مستمع! گویندهاش هم فرقی نمیکند. اینوری باشد یا آنوری! دریوری بگوید، باید منطق پشتش را هم بیان کند.
حال بیایید جور دیگری نگاه کنیم. فرض کنیم معترض از آن جناح و سخنران از این جناح بود. آن موقع هم دوستان ما اجازهی ایراد اشکال منطقی، در میانهی سخنرانی را میدادند یا آن را «بر هم زدن جلسه»، «اخلال در نظم عمومی در این برهه حساس کنونی» و «خروج از دایره انقلاب» تفسیر میکردند؟! امید است «احسان» آن طلبهی منتسب به این جریان و دفاع تمام قد دوستان ما از این اقدام، راه را برای تثبیت این سنت، بدون مصلحتسنجیهای حزبی، هموار کند. انشاءالله
پ.ن: البته بی اخلاقیهایی هم صورت گرفت که به هیچ وجه مورد تایید نیست.
فیلم احسان طلبه ۱
https://www.aparat.com/v/LSzyC
فیلم احسان طلبه ۲
https://www.aparat.com/v/fZn6M
فیلم احسان طلبه ۳
https://www.aparat.com/v/eksZJ
فیلم احسان طلبه ۴
https://www.aparat.com/v/Rd1it
«محق»
_______________________________
🌐 ghane1998.ir
🌐 @ghane1998
🔸 دنبال نام نباشید، «او» کافیست...
___________________________
🌐 ghane1998.ir
🌐 @ghane1998
میم حاء قاف
🔸 دنبال نام نباشید، «او» کافیست... ___________________________ 🌐 ghane1998.ir 🌐 @ghane1998
هوالحق
🔶 دنبال نام نباشید، «او» کافیست...
اولین بار چند ردیف جلوتر در اتوبوس دیدمش. تعجب کردم! انگار قبلا جایی دیده بودمش. عالم ذر و اینها نبود! نگاهی به پایین اتوبوس کردم. دوستم را دیدم که برای بدرقه آمده بود. خیلی به هم شبیه بودند! عین هلویی که دونیم شده! (برای ریشدارها سیب صادق نیست!) فهمیدم برادرند! اگر تا اینجا فکر میکردید که دارم داستان ازدواج و آشنایی با همسرم را تعریف میکنم، به کاهدان زدهاید!
در اتوبوس دیدمش و تقریبا چیزی غیر از شباهتش با برادرش توجهم را جلب نکرد! معمولی بود. پس از مدتی که خستگی سفر کلافهم کرد، صدای داغ بحث سیاسی از عقب اتوبوس بلند شد. من هم که میگشتم به دنبال دستمال، برای سرِ بیدرد! عقب رفته و قدری مشارکت کردم. دومین مواجههی من با او باز میگردد به بازخوردش نسبت به همین واقعه! با اینکه ظاهرا به بحث بیتفاوت بود، خوب گوش داده بود. قدری نفس ما را قلقلک داد و تعریف کرد. خوشش آمده بود که بهعنوان یک «بوقترمی» وارد بحث سیاسی با سال آخریها شده بودم.
تقدیر بر آن شد تا در مسیر پیادهروی هم، همراه شویم. در مسیر اتوبوس، تقلیدی میخواندم. اسمم را گذاشته بودند میثم مطیعی! همهی نوحههایم از او بود. سبکش را میپسندم. محتوا دارد. همان شعرها را در مسیر پیادهروی هم میخواندم. سینه میزدیم، میخواندیم و میرفتیم. او و دوستش هم همراهی میکردند.
سالها بعد او را در جایی دیدم. متوجه شدم مجموعهای راه انداخته و گوشهای از این شهر، دارد مسئلهای از این مردم حل میکند. شرح کارش را که شنیدم، برق از سرم پرید! او همان آدم معمولی بود! همانی که از ما «خودخواصپندار»ها متفاوت است. کارش را میکرد بدون هیچ استوری و پستی! بدون هیچ توییتی! لایکش را «او» میزد و کامنتش را فرشتهی گماشته بر شانهی راست!
اخیرا توفیق همکاری با او در پروژهای نصیبم شده. هرکجا که میروم، میگویم: فلانی را میشناسید؟ میگویند: نه! حتی میان همعرصههای خودش هم مفقودالاثر است. بیشتر کار میکند و کمتر بار! بار شهرت! بار نام! معلوم است فرق دارد با من و امثال من که بوق و کرنایمان عالم را کر کرده! من به او و امثال او(که کم هم نیستند) خیلی امیدوارم. اسمش را نمیآورم. البته خیلی دوست دارم در حیاتشان بشناسیمشان، ولی میدانم خودش راضی نیست نامی برده شود! برای او، «او» همهچیز است!
شما هم دنبال نام نباشید، «او» کافیست...
پ.ن: دعایمان کنید که این سفرِ آغازشده از سرزمینِ سرخ را با زندگیِ سفیدِ توحیدی، ختم به عاقبتِ سبزِ مهدوی کنیم...
_______________________________
🌐 ghane1998.ir
🌐 @ghane1998
🔸حــــ(مقدمه)ـــجـــــ(حجاب)ــــابـــــــ(گشت ارشاد)
___________________________
🌐 ghane1998.ir
🌐 @ghane1998
میم حاء قاف
🔸حــــ(مقدمه)ـــجـــــ(حجاب)ــــابـــــــ(گشت ارشاد) ___________________________ 🌐 ghane1998.ir 🌐
هوالحق
🔶مقدمه
ابتدای این وقایع حال عجیبی داشتم. دست و دلم به نوشتن، گفتن و حتی اندیشیدن نمیرفت. کلافهکننده بود. خبر فوت خانم امینی و انتساب آن به گشت ارشاد و مسئلهی حجاب، سرم را به درد میآورد. برای آرام کردن این ذهن مشوش و پرسوال، که در تنی مریض و خسته از سفر آرام نداشت، قلمی به دست گرفتم و آنچه میاندیشیدم را نوشتم. نوشتهها اصلا نظم نداشتند. نه سر و نه ته!
از موضع گرفتن و مخالفتِ مخالف نمیترسم، ولی در این موضوع نمیتوانستم موضع بگیرم!
یکم اینکه درد خیلی شدید بود.
دوم، ابعاد ماجرا اصلا مشخص نیست. روایتها یکسویه و عموما از سمت کسانی بود که به دنبال دستآویزی بودند برای اثبات نظرشان پیرامون حجاب و گشت.
سوم، عموما بازی در جبر مجازی را نمیپسندم. وایرالنگاری را دوست ندارم. میخواهم قدری تب و تاب ماجرا بخوابد تا بتوان در شرایطی آرام، منطقیتر به موضوع نگاه کرد.
چهارم اینکه سوالات اساسی و عمدهای ذهنم را برآشفته بود. «اگر مشروعی غیرمعروف شود، وظیفهی حکومت اسلامی تا دوباره معروف کردن آن چیست؟ باید تعطیلش کند؟ یا اجبار کند؟» «اصلا معروف یعنی نیکو؟! یا نیکویی که جامعه آن را نیکو بداند؟! یا هرآنچه جامعه نیکو میداند؟!» «حجاب حکمی شرعی است و رعایت آن بر مسلمین واجب است، حال اگر کسی معتقد نبود یا از اهل کتاب بود که دیگر حکم شرعی برایش معنا ندارد. لذا پوشش قاعدهای اجتماعی میشود، پس حد پوشش را هم میشود مطابق خواست اجتماع تغییر داد یا نه؟!» «اگر حجاب آزاد شود، چه تضمینی وجود دارد که به آزادی پوشش سر اکتفا شود و تا منتهی الیه ولنگاریهای جنسی و اباههگری پیش نرویم؟!» «فایدهی گشت ارشاد در تمام این سالها چه بوده است؟ حجاب را ترویج کرده یا تنفر؟! اصلا کارش ترویج بوده یا چیز دیگری؟!»
اینها مشتی از خروارها سوالی بود که سلولهای عصبی مغزم را گره زده بودند! گذشت و ذهن قدری آرام گرفت. نتایج برخیاش را در قالب تعدادی پست در همین صفحه منتشر میکنم. امید است که مورد رضای حق تعالی قرار گیرد. انشاءالله
🔶حجاب
سالها کارکرد حجاب را جلوگیری از تحریک مردان معرفی کردهاند. البته یکی از کارکردهایش حفظ سلامت روانی و اخلاقی جامعه است، اما فقط این نیست. ما کمتر به جنبهی زنانهی حجاب پرداختهایم. بنابرنظر برخی، حجاب صرفا بر زنان مسلمان آزاده واجب است. یعنی فقط زن مسلمان است که شایستهی موهبتی به نام حجاب است. عجیب است! متاسفانه کمتر زنی است که چنین نگاهی به فریضهی حجاب داشته باشد و بنده دلیل آن را رویکرد تربیتیِ وارداتی، چه در نهاد آموزش و پرورش و چه در نهاد خانواده، میدانم. رویکردی که هدفش ایجاد رفتار مطلوب است، نه رفتارکنندهی مطلوب! برایش چادری شدن اهمیت دارد نه حب خدا را در دل پروراندن، که اگر دومی مدنظر بود، رفتار مطلوب برآمده از شناخت و اعتقاد هم نمایان میشد. اما متاسفانه حتی روابط ما با خداوند متعال هم متأثر از مدرنیته غربی، داد و ستدی شده! حجابی داشته باشیم و نمازی بدهیم و بهشتی بگیریم! شوق محبوب و جهاد از سر وظیفه و اینها کیلویی چند؟! فکر نان کن که خربزه آب است!
در اینکه حجاب کلید حضور زن در جامعه به دور از ایجاد مزاحمت و تعرض است که شکی نیست و بنده هم قصد تکرار مکررات و نگارش واضحات را ندارم. اما حجاب علاوه بر ممانعت از مزاحمتهایی که در وهلهی اول در ذهن ما نقش بست، از سایر مزاحمتها نیز جلوگیری میکند. اینکه دیگران، انسان را صرفا بر اساس زیبایی ظاهری و هر آنچه که در بهدستآوردن آن نقشی نداشته قضاوت کنند، هم نوعی مزاحمت است. انسان به داشتههایش معتبر نیست، کردههایش برایش خلق اعتبار میکنند. حجاب مانعی است برای قضاوتکنندگانی که معیارشان جبر زمانه است و نه دستاوردهای شخص. اگر دختری دارید که در سنین کودکی است کتاب «لینالونا» اثر سرکار خانم کلر ژوبرت را به او هدیه دهید. حجاب را از همین منظر بررسی کرده است.
پیمایش عمومی موسسه بینا در سال 1399 نکتهی قابل توجهی دارد. سوال این است:«میزان اعتقاد به لزوم حضور در اجتماع بدون حجاب شرعی» 55 درصد «بسیار مخالف»، 10 درصد «بسیار موافق»، 15 درصد «تاحدی موافق»، 18 درصد «تاحدی مخالف» و 2 درصد «سایر/نمیدانم» را انتخاب کردهاند. جالب است که برخلاف تصوری که رسانه قالب کرده است، اکثریت مردم با حجاب اجباری موافق هستند. اما نکتهی جالبتر آنکه در میان مردان مجرد 41 درصد، زنان مجرد 31 درصد، مردان متاهل 27 درصد و زنان متاهل 18 درصد مخالف حجاب اجباری هستند که آمار معناداری است! بدیهی است که تفاوت آمار میان متاهلین و مجردان قدری به نیازهای ارضانشده بازمیگردد، اما بخش اعظمی از آن خطری است که متاهلان آن را درک میکنند و مجردان از آن کمخبرترند.
بیحجابی یعنی رقابت. رقابت بر سر مادهی آلفا بودن! یعنی از میدان به در کردن رقیبان همجنس برای افزایش احتمال تحقق و کیفیت جفتیابی! ممکن است برخی از
میم حاء قاف
🔸حــــ(مقدمه)ـــجـــــ(حجاب)ــــابـــــــ(گشت ارشاد) ___________________________ 🌐 ghane1998.ir 🌐
این تعابیر آزردهخاطر شوند. درست هم هست. انسان از این حرفها و نسبتها ناراحت میشود، اما حرجی بر گردن من نیست. حقیقت نگاه به انسان در تمدن مادی و مدرن، چنین دردناک است. همان تمدنی که اینهایی که امروز کف خیابان داد میکشند، طالب آن هستند، فارغ از اینکه حقیقتش را درک کرده باشند! این مادههای آلفا تهدیدی برای زندگی متاهلین هستند. یعنی زن دائما باید نگران باشد که همجنسش دل شوهرش را ندزدد و زندگیاش را بر سرش آوار نسازد. که البته همان مادهی آلفا هم روزی میانسال میشود و در دستهی امگا قرار میگیرد. آن وقت است که خود نیز مزهی تلخ ناکامی در این رقابت را خواهد چشید. مجردها شاید خیلی این خطر را فهم نکنند، اما عاقبت آتش این مسابقه، دامن ایشان را نیز میگیرد. بحثش مفصل است. فقط سربسته و خلاصه عرض کنم که این رقابت، فرصت نمایش زیباییهای اکتسابی و باطنی را منوط به برخورداری از زیبایی ظاهری و جذابیت جنسی میکند، لذا فرصت زندگی از آنهایی که نیکو سیرتاند اما زیبایی صورت کمتری(تازه آن هم با ملاکهای وارداتی غربی!) دارند، گرفته میشود.
مشکل ما با غرب و تمدن مدرنش بر سر بیحجابی نیست، که فقط با بیحجابی مخالف باشیم. مسئلهی ما سر نوع نگاه به انسان، هستی و روابط بین این دو است. طرز نگاه به اینهاست که نتیجهش میشود بیحجابی. این فسادها حاصل جهانبینی غربی است. متاسفانه این عینکی است که خیلیهایمان داریم. طرف سه من ریش دارد، رگ گردنش هم برای بیحجابی و... باد میکند، ولی قائل به اقتصاد آزاد است، مالسازی میکند، با اصحاب زر و زور سر در یک کاسه میکند، اهل خدا و پیغمبر هم هست ها، اما فهمش از مسائل همانگونه است که فهم غربیها! فکر میکند دارد کار دست را انجام میدهد، ولی در حقیقت جور دیگری است. همهجا نمیشود «نومن ببعض» و «نکفر ببعض» بود! لیبرالیسم فرهنگی اشانتیون اجباری لیبرالیسم اقتصادی است! نمیتوان جامعه را سمت مدرنیته هل داد و مانع بروز نمودهای آن در جامعه شد. بحثش مفصل است و در این مجال نمیگنجد، اما علی الحساب مناظره سرکار خانم پریچهر جنتی و حاج آقا سرلک را با اجرای محمدرضا حیاتی در برنامهی رینگ آپارات ببینید.
🔶گشت ارشاد
در این که پوشش امری اجتماعی است، شکی نیست. برخی حجاب را از پوشش تفکیک کرده و حجاب را شرعی و پوشش را در گرو قانون میدانند. ایشان معتقدند که قاعده اجتماعی را باید قانون تعیین کند و کار مجلس است، پس میتوان حد پوشش را بر اساس خواست عرف و فارغ از شرع تعیین کرد. در نظام حکمرانی سکولار چنین قاعدهای صادق است. اما زمانی که حکومتی ادعای اسلامیت دارد، نمیشود قانون مدنی را جدا از قاعدهی شرعیِ اجتماعی دید! این دو در جامعهی اسلامی یکی است. فقط سوال اینجاست که اگر زمانی جمهوریت نظام، در تقابل با اسلامیت آن قرار گرفت، تکلیف چیست؟! یعنی اگر زمانی عدهی زیادی گفتند حجاب را نمیخواهند، تا دوباره معروف و محبوب شدنِ حجاب، باید آن را تعطیل کرد؟ اجبار کارساز خواهد بود؟ یا راه دیگری؟
از آنجایی که جمهوریت نظام برخاسته از اسلامیت آن است، جواب این سوالات و حد و حدود میان این دو مفهوم، در جدال میان فقها روشن خواهد شد. لذا بنده صلاحیت اظهار نظر در این مورد را ندارم. اما این را میدانم که چه حکومت با قانون شرعی اداره شود، چه با قانون مدنیِ انسانمحور، در هر دو صورت میزان آزادی در پوشش حدِ یقفی دارد که هنجار آن جامعه محسوب میشود! در همین روزهای اخیر، خانمی در اروپا و در اعتراض به حجاب اجباری، بالاتنهاش را عریان کرد.(که از خبر بیست و سی هم با سانسور خیلی ناشیانه پخش شده و این از عجایب و تناقضات زیاد این روزهای صدا و سیما است.) اما کمتر کسی پرسید که چرا فقط بالاتنه! چرا برخی از نقاط همان بالاتنه را هم پوشانده بود؟ علتش آن است که همان کشور اروپایی هم در آزادی پوشش(یا بهتر بگوییم ولنگاری) هنجار و حدودی دارد که اگر نقض شود، با عاملش برخورد میشود.
آن غربپرستانی که به گشت ارشاد ایراد میگیرند، چه جوابی در مقابل چنین برخوردهایی در غرب دارند؟ حالا شاخهی خاصی از پلیس برای این کار تعریف نشده ولی پلیسشان این کار را انجام میدهد. چطور میشود آنها نایس باشند و ما جهان سومی؟! اگر قرار باشد کسی به بهانهی آزادی و حقش به آزادی و حق دیگران تجاوز کند، باید کسی باشد تا با او برخورد کند و متجاوز را سر جایش بنشاند. البته باید اصولش را بلد باشد. بر سر کیفیتش میشود صحبت کرد ولی لزوم وجودش از اوضحِ واضحات است.
مهم دیگری که نباید از آن غافل شد، اصلاح ساختارهای سوقدهنده به سمت رذالت است. صرفا نباید به دنبال کندن علفهای هرز بود، باید پی تحول آن خاکی بود که هرز پرور است! اشکال اینجاست که در نظر برخی فقط گناهان منافی عفت نافرمانی از فرمان خداوند است! برای همین هم رگ گردنمان برای بیحجابی، روابط نامشروع و... باد میکند، اما در قبال بسیاری از من
میم حاء قاف
🔸حــــ(مقدمه)ـــجـــــ(حجاب)ــــابـــــــ(گشت ارشاد) ___________________________ 🌐 ghane1998.ir 🌐
کرات و جنایات اقتصادی(از قبیل تبعیض، اصالت سود و رقابت، ربا و...) تربیتی(چرخدندهسازی بهجای انسانسازی و...) سیاسی(دروغ،ریا و...) بیحسیم. غافل از اینکه همینهاست که در قالب آن بیحجابی نتیجهاش را نشان میدهد! برای همین است که اینها هم گشت ارشاد میخواهد. این ساختارهای معیوب است که مانعِ تحققِ حقوقِ بشرِ راستینِ اسلامی میگردد. ساختارهای دیگری که نیاز به اصلاح دارند، ساختارهای موظف ولی منفعل در امر هدایتاند! موازیکاری، تعدد و تکثر متولیان فرهنگ، کار را برای بررسی بازدهی عملکرد و مطالبهی درست دشوار کرده است. نمیشود اینها لنگ بزنند، ساختارهای تولید شرارت هم در ضلالت مردم بدوند و تو به گشت ارشاد بگویی بگیر! نیاموخته را آزمودن خطاست!
«محق»
_______________________________
🌐 ghane1998.ir
🌐 @ghane1998
میم حاء قاف
🔸 دیگ زودپز ___________________________ 🌐 ghane1998.ir 🌐 @ghane1998
هوالحق
🔶دیگ زودپز
بدون توضیح اضافهای گفتگوی زیر را بخوانید. جلسهی جبههی فرهنگی با عنوان «نشست بررسی و تحلیل آخرین وضعیت اغتشاشات اخیر» در روز سهشنبه مورخ دوازدهم مهرماه یکهزار و چهارصد و یک.
من:«چندسالی است که صحبت از این است که یک مکان را در یزد ویژه اعتراض و تجمع اختصاص دهند. آیا این اتفاق در دولت آقای رییسی خواهد افتاد؟ به اضافهی اینکه ما عموما در فتنهها این جمله را میشنویم که صف اعتراض از اغتشاش جداست. معترضین صفشان را جدا کنند. خب حالا اگر یک شهروندی از جمهوری اسلامی بگوید که اسلام را قبول ندارد یا مثلا زرتشتی است و طبعا حجاب برای او الزام شرعی ندارد، آیا امکان اعتراض مسالمتآمیز برایش فراهم است؟»
عزیزی:«چندساله که صحبت اختصاص فضا هست، قبلا چند نقطه شناسایی شده بود و به تهران هم اعلام شده بود. [مجددا] چندماه پیش بحثش مطرح شد [تا] یک فضایی آماده بشه برای اونایی که اعتراض دارند. اعتراض منطقی. اعتراض صنفی دارد، کارگری، [راجع به] تعدیل و حقوق و... . برای اینکه مسوولین صدایشان را بشنوند و بهجای اینکه بیایند جلوی استانداری، یک جایی باشد که بتوانند اعتراض کنند.»
من:«اعتراض منطقی را تعریف کنید.»
عزیزی:«ببینید اعتراض باید منطقی باشد. الان نگاه کنید در همین ایام و اوضاع در کارخانهای به علت اختلاف یک هیئت امنا با مدیرعامل، کارگرها رو تحریک کردند که تحصن کنند، درحالیکه هیچ مشکلی ندارند. خب در این شرایط فضا بدهیم به اینها که چی؟! منطقی بودن یعنی کسی که حرف حقی دارد. [مثل] آن معلمی که حقوق نگرفته یا میخواهد رسمی شود. ولی در همین معلمین یک مجمع صنفی غیرقانونی داریم [که] کاملا سوار بر تفکرات چپ مارکسیستی است، مثل منافقین، که اخیرا هم با نیروهایشان برخورد شد. اینها هم هی معلمها را تحریک میکنند در تجمعات مختلف که سر کلاس نروید و معلمها اصلا حواسشان نیست که چه کسی در حال تحریک آنهاست. از پشت صحنه خبر ندارند. اینها غیرمنطقی است. خیلی هم کار سختی است جدا کردن اینها. اینکه هرروز درخواست وجود دارد که ما میخواهیم تجمع کنیم، کنترلش کار سختی است. و اما یک نکته راجع به حجاب زرتشتیها که گفتید، زرتشتیها بیحجاب نیستند. آنها هم قائل به حجابند. ضمن اینکه حکومت تعیین میکند قوانین را. زمان پیغمبر هم یهودیان در ازای حتی زندگیشان جزیه میدادند. نمیتوانند که چون مسلمان نیستند، کشف حجاب کنند. قانون اجازه نمیدهد. در خانه هرکاری میخواهی بکن، [اما] بیرون اجتماع است. قانون خودش را دارد.»
من:«اینکه اعتراض به حجاب مخل به مبانی اسلام باشد یا نباشد که بحثش جدا و مفصل است، من واردش نمیشوم، اما این بحث را زیاد میشنویم که عدهای یا حزبی اختلاف نظری با رهبری دارند و درخواست تجمع. مثلا سر ماجرای منع واردات واکسن فایزر، عدهای مخالف نظر رهبری بودند. اگر حزبی به شما مراجعه کند و درخواست تجمع در مخالفت با نظر رهبری داشته باشد، شما به آن مجوز میدهید؟»
عزیزی:«من؟ نه.»
من:«چرا؟!»
عزیزی:«مخالفم. کسی را هم سرکار نمیگذارم. بنده چون اعتقاداتم اینه. اعتقاد شخصیم این رو میگه که کسی که مخالف نظر رهبری بخواهد [جمله ناتمام میماند] اگر نگاه کنید [دوباره جمله ناتمام میماند] ما یک چارچوب و حدی و خط قرمزی و یک جایی را آدم باید برای خودش نگه دارد. این رو اعتقادات من میگه ها.»
من:«مگر قرار است شما از اعتقادات شخصی خودتان در قانون استفاده کنید؟!»
عزیزی:«نه، قانون را دارم میگویم. اگر غیرقانونی گفتم شما باید بگی این قانون نیست. من میگم حدود و چارچوب. مثلا یه حد و حدودی باید نظام داشته باشه یا نه؟! یه اصولی یه فاصلهای یه مانعی. اگر نباشه که همین هرج و مرجه. البته [بعضی] بارها بلند میشن جلوی خود آقا. بعضا توهینآمیز هم صحبت میکنند. آقا هم مینشینند، گوش میدهند. جواب هم میدهند. ولی اینکه مثلا باب بشه هرکسی گوشهای بلند بشه بگه من نسبت به نظر رهبری مخالفم چون واکسن [جمله ناتمام میماند] ببخشید واکسن که من خودم دیدم جان مردم را نجات داد،حالا یه عده هم مخالفن. باشن برای خودشون. خب اونا نزنند. حق اعتراض و تجمع ندارند. چون اصل نظام در قوانینی که مربوط به ستاد ملیه [جمله ناتمام میماند] آقا فرمودند چی؟! فرمودند هرچه ستاد ملی بگه من رعایت میکنم، لذا هنوز ما الان داریم [جمله ناتمام میماند] آقای مهدوی شما دارید روضههاتون را برگزار میکنید یا نمیکنید؟! هنوز آقا تنهایی روضه میخواند. این مثل همونه که دکتر امام به امام توصیهای کردند و امام به دکتر گفت هرچه تو تشخیص دادی، الان من مقلد تو هستم. حد رو نگاه کنید. لذا آقا میاد خودشو در چارچوب کرونا قرار میده، [اما] یه عده میان میگن چون واکسن رو قبول نداریم، ما مخالفیم. یا چون واکسن خوب نیست یا بده، ما بیایم اعتراض کنیم. نه، اینجا حق اعتراض جمعی با اونا نیست.»
ادامه دارد👇
@ghane1998
میم حاء قاف
🔸 دیگ زودپز ___________________________ 🌐 ghane1998.ir 🌐 @ghane1998
ادامه👇
من:«این فرمودهی شما خلاف قانون اساسی است. اصل 27 میگوید هرگونه[جملهام توسط یکی از حضار قطع میشود]»
آن حاضر:«این دیگه مباحثهی شخصیه.»
من:«نه نه. این مباحثهی شخصی نیست. ببینید وقتی یک دیگ زودپز میترکد، هم اشکال از شعلهی زیاد زیرش است و هم شخصی که دستش را روی سوپاپ اطمینان گذاشته. یعنی ما این طرف یک تحلیلی [گزارش خود آقای عزیزی که ابتدای جلسه از اوضاع جامعه دادند] را شنیدهایم و میگوییم شعلهی زیر دیگ خیلی زیاد است، اما از آن طرف نمیگوییم چه کسی رو سوپاپ اطمینان دست گذاشته!»
یکی از حضار دیگر:«حالا دیگ زودپزی هم نترکیده.»
من:«همین که هر 10 سال یکبار میترکیده و الان شده چهارسال یکبار و مدتش داره کوتاهتر میشه!»
عزیزی:«من بهت گفتم که اینا کف روی آبه.»
من:«ببینید آقای عزیزی قانون اساسی واضح و مشخص است. هرگونه اعتراض و تجمع چنانچه مخل به مبانی اسلام نباشد، آزاد است. حالا این قانون را آمدهاند مقید کردهاند به قانون احزاب، قبول! سوال من اینجاست که [صدای آقای عزیزی با بلندگو غالب میشود] اگر بگذارید کلام بنده منعقد بشه، ممنون میشم. چون صدای شما هم غلبه داره، اگر اجازه بدید سوالم رو کامل بپرسم ممنون میشم.»
عزیزی:«بابا تو ول نمیکنی.»
من:«نه بحث من اینه که آخه مهمه دیگه، کسی که داره کف دانشگاه به بچه بسیجیها فحش میده معلومه یه خشمی داره. این خشم ذره ذره تو این سالها جمع شده و الان در قالب فحش نمود پیدا کرده. اینا رو من دارم زیره میبرم به کرمون. قطعا خودتون میدونید. اما بحث من اینه که کجا تبعیت در نظر از ولایت واجب است؟ آنچه واجب است [تازه آنان که قائل به نظریه ارزشمند حضرت امام باشند] تبعیت در عمل است. خود حضرت آقا در ماجرای نخست وزیری آقای میرحسین موسوی، نظرشان با امام متفاوته. میگن حکم بدید من در عمل تابع، ولی در نظر مخالفم. اتفاقا مخالفتشان را هم ابراز میکنند با حضرت امام. بحث اینجاست که من متوجه نمیشم چرا آقای عزیزی باید همچنین حرفی بزنه! برای مثال بنده به شخصه در مورد مدارس سمپاد با نظر رهبری مخالفم. مدرسهی سمپادی را آتش نمیزنم. اگر جایی هم کمکی از دستم بربیاد و جزو وظیفهی سازمانیام باشد، چاکر مدرسهی سمپاد هستم. ولی این حق را دارم که در نشریهای علیه مدرسهی سمپاد بنویسم دیگه! این حق را دارم یا ندارم؟!»
عزیزی:«علیه مدارس سمپاد بنویس، ولی علیه رهبری ننویس. چه کار داری که رهبری چی چی گفته؟»
من:«خب علیه نظر رهبریه دیگه!»
عزیزی:«اگر اینجوری باشه که بعدش یه عده هم سوء استفاده میکنند. هرکسی میخواهد هر نظری رو برداره علیه [جمله ناتمام میماند] دیگه سنگ روی سنگ بند نمیشه. حد و خط قرمزی رعایت نمیشه. همین میشه که دانشجو وسط دانشگاه شعار میده مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر»
من:«نه. این رویکردِ صفر و صدیِ شما که یا سفتِ سفتِ امنیتی برخورد کنیم تا دانشجو بشینه سر جاش یا اگر ولش کنیم قرار است فحش نظام و آقا بدهد، نتیجهاش شده همین! با این تصور شما، یه مقداری از اتفاقات امروز و این ایام را ناشی از این تفکر میدانم، باکمال احترام خدمتتون. که برخوردهای سلیقهای میشود در قانون. یعنی ما قانون مشخص و واضح داریم. طرف به علت اینکه فهمش اینه، سلیقهاش اینه یا به هر دلیلی دوست نداره و قدرت اعمال نفوذ داره، سوء استفاده میکنه!»
عزیزی:«نظر شماست.»
_______________________________
🌐 ghane1998.ir
🌐 @ghane1998
میم حاء قاف
🔸 حلقه انتساب ___________________________ 🌐 ghane1998.ir 🌐 @ghane1998
هوالحق
🔷«حلقه انتساب»
🔶مقدمه
از ابتدای این دولت، مواردی از انتصابات، حواشی زیادی را ایجاد کرده و متاسفانه استان یزد نیز از آفت این فضا ایمن نبوده است. در این چند هفته، روند انتصابات حاشیهدار با شیب تندتری دنبال شد. سوالی این است که آقایان برای پستها دنبال آدم میگردند یا برای آدمها دنبال پست؟! انتصاب منتسبینِ کانفورمیستِ(پیرو حزب باد) کیفکشِ جلسهبازِ فاقدِ تخصص متعلقِ به یک حلقهی سیاسی، پیام مشخصی دارد. یعنی که آن حلقه، سکوت ملت و نجابت امت حزبالله را رضایت یا بیتفاوتی تعبیر کرده و با وقاحت بیشتری سعی در مهرهچینی دارد. غافل از اینکه جمهوری اسلامی امانتی است در دست ما برای کمال انسان. ملک طلق پدری نیست که حاتمبخشیاش کنند! سکوت در اینچنین موقعیتی آسیبهای زیر را در پی دارد.
🔻آسیبها
۱-کفر امروز امید اهل حق را نشانه گرفته است. با هر چه دارد میکوبد. سنگین هم میکوبد! این سنت الهی است که مستضعفینِ متوکلِ مقاوم پیروزان تاریخاند، اما شرطش ترک یأس، از اعظم کبائر، است. دشمن، چشم اسفندیار را خوب میشناسد! متاسفانه شوری انتصابات کشوری و استانی، متمم فشاری است که ضدانقلاب بر شریان امید ملت تحمیل میکند.
۲-چنین روندی، دانشجویان و جوانان را به جای مطالعه و اقدام برای حل مسائل جامعه، به سمت جلسهنشینی، کیفکشی، مجیزگویی، نمایشمحوری و... سوق میدهد! یعنی افساد انگیزهی نسلی که باید این نهضت را ادامه دهد! برخی از تشکلها که از دست رفتهاند! بقیه را دریابید!
۳-بذرپاشیِ جوانانِ حرافِ قدرتطلبِ مدعیتکنوکراسیِ مایع(متغیر به شکل ظرف) شاید امروز کماهمیت جلوه کند، اما آینده را دگرگون خواهد ساخت! جریانی توسعهطلب مزین به ریش و چفیه که از اصلیترین چالشهای جریان اصیل نهضتی و انقلابی طی بیست سال آینده خواهد بود. ورود این خیل عظیم(متاسفانه غالب مهرهچینیها به چشم نمیآیند!) به ساختارهای حکومتی، اتفاقی است که دیگر دکمهی بازگشتی نخواهد داشت.
خب راهکار چیست؟! البته باید عرض کنم که بنده اندیشکده و مدرسه حکمرانی ندارم که راهکار ارائه دهم، اما مواردی را مجمل عرض میکنم:
🔺راهکار
۱-دوستی میگفت: «ما اگر امروز برای مردم کاری نکردیم، فردا هم نخواهیم کرد!» آنان که منتظر مقامند برای خدمت به خلق، دروغ میگویند! اگر صادقند، باید قبل از اخذ مسئولیت نیز خدمت در زندگیشان متجلی بوده باشد. بهترین جلوهگاه خلوص خدمت، آنجاست که جز زحمت مادی و رحمت معنوی، آوردهای ندارد! حلقههای میانی! جوانانِ پایِ کارِ ارزشهای انقلاب که مخلصانه، محضِ رضایِ حضرتِ حق، بار از روی دوش امت برمیدارند. افرادی که آزمون و خطایشان را کردهاند و هضم سیستم نشدهاند، لذا در تحقق تحول، توانمندترند.
۲-واگذاری پیشنهاد گزینه به گروههای متخصص و مطالبهی یک فرایند علمی در معرفی نامزد. مشابه این امر(دعوت و انجام مصاحبه حضوری با نامزدهای تصدی مدیرکلی یکی از سازمانها مبتنی بر شاخصهای احصاشده از فرایند علمی و استشاره از متخصصین برای انتخاب مدیر لایق تحولخواه) در یکی از کارگروههای تخصصی انجام شده بود که متاسفانه گزینهی دیگری انتخاب شد!
۳-اعطای ماموریت به کرسیهای علمی و اندیشکدههای توحیدی به جهت کشف شیوههای مطلوب انتخاب اصلح و جوانگرایی در تصدی کرسیهای خدمت.
«محق»
___________________________
🌐 ghane1998.ir
🌐 @ghane1998
هوالحق
🔶 اشک شیرین
_______________________________
🌐 ghane1998.ir
🌐 @ghane1998
میم حاء قاف
هوالحق 🔶 اشک شیرین _______________________________ 🌐 ghane1998.ir 🌐 @ghane1998
هوالحق
🔶 اشک شیرین
روی زیلوی زبر گوشهی اتاق، که به سختی زیر نور مهتاب آبی مینمود، نشسته بود و غرولند میکرد: «فشارم میدهند. کم و زیاد دارد ولی تمامی نه. وقت و بیوقت. فرقی نمیکند لبریز از غم باشند یا لبگشاد از شادی! با کلههای خیس از عرق، محکم، داخل دلم میروند. بختم شور و دلم شبی است با ستارههایی از جنس بلور! از بس کتک خورده سیاه شده! شب بیشتر میآیند. بیشتر بهشان میچسبد انگار. بعید میدانم چشمانشان را دوست داشته باشند. چه بیناییاش را، چه اشکهایش را. مدام هدرش میدهند. گریههایشان شور میاندازد به دلم. دل خوشی از ایشان ندارم ولی هرچه باشد، از یک جنسیم. آخر آدم حسابی! چرا هی اشک میریزی؟ جامت بشکسته لیلی یا که داغ عزیز دیدهای؟! نمیشود که هر شب لیلی بیمیلی کند و عزیزی عزادارت! چهات میشود؟! میآیی اینجا قدری در دل من میکوبی و بعد صورت بر صورتم میگذاری و تا صبح آب غوره در چشمم میریزی. من تحمل ندارم. مرا بزن ولی غمگینم نکن. دنیا دو روز است. تمام میشود. تمام میشوی. چرا به غم بگذرد؟ شاد باش. ما در دهاتمان، کمونکده، میگوییم:«تا خاک تو را نبلعیده، آن را ببلع...» یعنی تا فرصت داری از آن استفاده کن.»
ذکر «الله اکبر»ی آهسته شنیده میشد. هُوْایچِن[در زبان چینی به معنی خاک] رو به ذاکر کرد و گفت:«دروغ میگویم شیخ؟! تو خسته نمیشوی از دست به دست شدن؟ از بازی خوردن؟ سرت گیج نمیرود از چرخش؟ شوردل نمیشوی از اشک و غم؟»
شیخ تسبیحگوی، دستی آرام بر موهای مشکی بلند و بافتهاش کشید و دانههایش را مرتب کرد. تربت از دامن خویش تکاند و قدری دور هُوْایچِن چرخید و با لبی خشک و ترک خورده از ذکر، گفت:«کمونکدهایها خاک میشناسند نه نور! تا نور مهرش در دل نداشته باشی، سر به مهر نمیشوی! مهر میخواهی قریب شو. قربت میخواهی، تربت شو! تربت خواهی شوی، داغ غربت حسین(ع) را زنده دار...»
«محق»
___________________________
🌐 ghane1998.ir
🌐 @ghane1998