eitaa logo
قرار دوازدهم
1.5هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
29 فایل
ارتباط با ادمین @yavare14 @yavar14 این خیمه‌ی مجازی، وقف امام دوازدهم علیه السلام است و هدفش ترویج فرهنگ و زندگی مهدوی و انتشار عطر یاد و نام امام دوازدهم است
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر شيعيان ما وفادار بودند، هرگز ملاقات(ظهور، و حضور) ما با آنها به تأخير نمى‌افتاد و ديدار با ما براى آنها به دست می‌آمد هیچ‌چيزى به جز كارهاى ناشايست شیعیان، ما را از ايشان دور نمی‌سازد. امام زمان علیه السلام آنکه از شرم گنه باید کند غیبت منم تو چرا جور گنهکاران عالم میکشی @gharare12
زندگی معنوی (قسمت ۱۱۰)🌷 نفس از هیچ چیز به اندازه همنشین اثر نمی پذیرد و جز در همنشینی با نیکان و سالکانی که از فرمان های طبع، رها و از عادات ناروا، پاک شده اند، نمی تواند عادات خویش و مقتضیات ذاتی و طبیعی خود را رها سازد. @gharare12
دعوا سر اولویت است قسمت اول اول حسین علیه السلام وقتی چیزی برای کسی اولویت شد، برایش همه کار می کند و اصلا بهترین معیار برای تشخیص اولویت داشتن همین است: برای آن حاضری چقدر خرج کنی؟ چه چیزی را؟ و این جا فضیلت اشخاص مشخص می شود. کسی که اولویتش حسین شد، دیگر به هیچ وجه از این قضیه جدا نخواهد شد، حتی اگر حسین علیه السلام بگوید!یک مخالفت خوب با ارباب! امام، شب عاشورا خطاب به یاران‌شان فرمودند: دشمنان با من کار دارند، از سیاهی شب استفاده کنید و هر یک شما دست یکی از اهل بیتم را بگیرید و جان خودش را نجات دهد... آن شب مجالی باز شد برای سنجش اولویت ها همه اصحاب عاشورایی اولویت زندگی را به خوبی فهمیده بودند؛ بی حسین علیه السلام هرگز!
علامه امینی شب عاشورا برای امام زمان علیه السلام صدقه کنار می گذاشتند و می فرمودند: امشب قلب آن حضرت در فشار است. "صدقه فراموش نشود"
دعوا سر اولویت است قسمت دوم اولویت پشت به قبله چقدر شیرین است حج خانه خدا! چقدر لذت بخش است درک آن فضای ملکوتی. اما شرط کربلایی شدن، پشت کردن به مکه است و انتخاب حسین علیه السلام ، و چه تصویر غریبی: پشت کردن به یک اولویت! برای رسیدن به امامی که امروز او اولویتش با همه فرق دارد... باید در کربلا باشی تا این روایت را خوب حس کنی! بفهمی حجِ بی حسین علیه السلام ، حجی بی ولایت است و بهایی ندارد. بی روح حج، طواف، چرخش گیج و مبهمی بیش نیست. وقتی حسین علیه السلام به سمت کربلا حرکت آغاز می کند، همه چیز از اولویت خارج می شود، حتی طواف حج واجب. دیگر مکه و مدینه ماندن اولویت خود را از دست می دهد و حتی تفسیر گفتن بهانه ای بیش نمی شود برای رفع تکلیف! حتی تفسیر قرآن در کنار حسین علیه السلام معنا می یابد و نه در مدینه.تفسیر قرآن عاشورا، تفسیر طوفانی آیه هاست، نه تفسیر عزلت نشینی و راحت طلبی. در راه حسین علیه‌السلام، گاه باید از حلال‌ هم گذشت و حتی از واجب هم باید گذشت. حجِ واجب، حرام می‌شود بر پیرو حسین علیه‌السلام، وقتی خود حسین در حج نباشد. چه حادثه شگفتی که واجب هم به پای او کنار می رود، حتی حج، حج واجب، چرا که حسین علیه السلام "اوجب" است و جایی که اوجب هست، ترجیح بر واجب پیدا کردن امری طبیعی است. کسانی که با خود گفتند اول حج بگذاریم، بعد به حسین علیه السلام می رسیم، نرسیدند! تاریخ می خواست به همه درس اهمیت اولویت دهی یاد بدهد. جایی که اولویت حسین علیه السلام است، هیچ تاخیری جایز نیست. باید اولویت ها را همراه امام انتخاب کرد، نه زودتر نه دیرتر. پشت به قبله و رو به امام بودن در آداب زیارت جایگاهی دارد و سرشار از اشارت است، یادآور این جلوه از تاریخ است: اول حسین علیه السلام ، آخر حج!
پیچیده شمیمت همه جا ای گل بی سر چون شیشه عطری که سرش گم شده باشد
دعوا سر اولویت است قسمت سوم اول حسینی هستیم بعد ایرانی! ایران کشور ماست، وطن ماست. ما علاقه مندیم، اما عزت و شرف ما امام حسین علیه السلام است. کشور به وسیله همین "یاحسین یاحسین" زنده شده بدون تردید. اصلا هر چه داریم از امام حسین علیه السلام داریم. در جنگ جهانی دوم شمال ایران در اختیار شوروی ها بود، مرکز و جنوب در اختیار انگلیسی ها. در کودتای ننگین 28 مرداد نیز، نخست وزیر تعیین کردند و در یک نصف روزمطلب حل شد و آب هم از آب تکان نخورد. نفت را به آمریکایی ها دادند و گاز را به شوروی ها دادند و ایران هم ژاندارم منطقه؛ یعنی می گفت شما تشریف نیاورید، من تا جایی که بشود، می آورم خدمتتان. در جنگ جهانی اول مگر ما ایرانی نبودیم؟ مگر در جنگ جهانی دوم ما ایرانی نبودیم یا در کودتای ننگین 28 مرداد ما ایرانی نبودیم؟ اما در این جریان دفاع مقدس در این جنگ هشت ساله همه ی این قدرت ها آمدند علیه ایران تلاش و کوشش کردند و نتوانستند بگیرند، چرا که خاکریز اول، خاک ریز دوم و خط مقدم، همه اش یاحسین یاحسین بود، کربلا کربلا بود. سخن از ای ایران ای مرز پرگهر نبود. حالا که اقتدای به سیدالشهدا، سند هویت ما شده است، وقتی ایران یک سخنی می گوید، ابرقدرت جهان روی حرفش حساب می کند. جنگ را هم هیئت های امام حسین علیه السلام اداره کردند. غیرت و هنرنمایی بچه های هیئت اگه نبود، این شهر شهر نبود و ما هم الان اینجا نبودیم... نود درصد شهدا و رزمنده ها از هیئت ها هستن. این هیئت های محلی جبهه را اداره کردن. دانشگاهی و دکتر و مهندس هم اگه بوده، هیئتی بوده و از هیئت محلش آمده جنگ. آن هم با جانی که لبریز از عشق مولایمان حسین علیه السلام شده است.
دعوا سر اولویت است قسمت چهارم اولویت یعنی حسین علیه السلام زندگی حسینیان عالم با همه فرق دارد. اصلا خود امام حسین علیه السلام هم با بقیه متفاوت است. در آخرت هم که آینه و تجلی دنیاست، حسینیان متفاوت‌اند. همه در گریه و ناله‍اند، اما اینها شادند، به عکس دنیایشان،. چه جماعت متفاوت و دیگرگونه ای! «حورالعین» نماد همه زیبایی‌های زیباترین مکان یعنی بهشت است. وقتی همه زیبایی‌ها به آنها روی می‌آورد، آنها باز هم حسین علیه السلام را رها نمی‌کنند. بهشت را بر بهترین انتخابشان « حسین علیه السلام » ترجیح نمی دهند. چرا چنین است؟ چون در دنیا هم بهترین جاها را بر حسین علیه السلام ترجیح نمی‌دادند. این جزء سرشت آنها شده است. «... و هیچ بنده‌ای نیست که روز قیامت محشور شود مگر آنکه چشمانش گریان است، غیر از گریه‌کنندگان بر جدم حسین علیه السلام ، ایشان در حالی محشور می‌گردند که آثار سرور و شادی در صورتشان نمایان است. حورالعین به آن ها پیغام می‌دهند که مشتاق شما هستیم، ولی ایشان...» اصلا نگاه هم نمی کنند. به آنها هم فکر نمی کنند، اول حسین علیه السلام. اولویت آنها حسین علیه السلام است. کمترین توجه هم نمی‌کنند، اصلا متوجه نمی‌شوند، چنان محوند در حسین علیه السلام ، که از دیگران بی‌خبرند. و این هدیه‌ای است که حسین علیه السلام به عاشقانش می‌دهد و آنها را از همه ترس‌ها و ناراحتی‌ها نجات می‌دهد. البته اگر کسی در دنیا اینگونه زندگی کند، چنان حسین علیه السلام قلعه وجودش را تسخیر می‌کند که دیگر اصلا حضور غیرِ حسین علیه السلام را احساس نمی‌کند. حسینیان عالم در دنیا هم با بقیه فرق داشتند، مثل اربابشان: « اصلا حسین جنس غمش فرق می کند...»
هم‌روحتان‌در‌انتظــٰار‌حضرت‌مهدی‌ باشد هم‌نیروی جسمے‌تان‌در‌این‌راه ‌حرڪت‌ڪند با‌هر‌قدمےکه در‌این‌راه‌بر‌مید‌ارید یڪ‌قدم‌بہ‌ظهورنزدیڪ‌تر‌میشوید
دعوا سر اولویت است قسمت پنجم دو شرط کربلایی شدن (1) گام اول: مَنْ کَانَ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ، هرکدام از شما آماده است تا در راه آرمان بلند ما قطره قطره خون قلبش را ایثار کند... به هر خونی«مُهجه» نمی‌گویند. خونی را که تازه از قلب خارج می‌شود، مهجه گویند. خون قلب، خونِ پاک و تصفیه شده، خونی که هنوز جایی خودش را خرج نکرده باشد. نه خونی که به قلب بر می‌گردد و همه‌کاری از آن کشیده شده! خون تازه برای حسین علیه السلام! اول برای او. اولویت باید حسین علیه السلام باشد حتی در قصه خرج کردن نوع خون! هر خونی لیاقت ریخته شدن به پای حسین علیه السلام را ندارد... خون ریختن برای حسین فاطمه علیه السلام نیز لیاقت می خواهد! تازه ترین و پاک ترین و زنده ترین خون -«مُهجه»-که از کارگاه قلب، شرف و طهارت و پاکی یافته است، باید برایش ریخته شود. اصالت و محوریت در کار برای امام حسین علیه السلام در تازه بودن و نشاط داشتن است و این شرط کربلایی شدن است. هر سرمایه‌ای را برای امام حسین علیه السلام نیاورید، پاک‌ترین سرمایه‌ها، بهترین بخش دارایی‌هایتان را برای او بیاورید! حتی اگر سخن از بهترین سرمایه وجود، یعنی خون است. هر خونی ارزش خرج شدن برای حسین علیه السلام را ندارد و اصلا همین قصه بود که غلام سیاه امام حسین علیه السلام را نگران کرده بود: یعنی حسین علیه السلام خون منِ سیاه بدبوی بی‌حسب را هم می خرد؟
دعوا سر اولویت است قسمت ششم دو شرط کربلایی شدن (2) گام دوم: وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ، فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا و هر کس که خود را آماده لقاى خداوند ساخته، با ما رهسپار شود همه جا اولویت، تعیین کننده است. انتخاب‌های زندگی با اولویت، معنا می‌یابد. اولویت‌ها به زندگی جهت می‌دهد و آن را هدف‌دار می‌کند. شرط شرکت در نهضت کربلا، « خدامیهنی» است. وطن، جایی است که انسان در آنجا متولد می‌شود و از آنجا بیرون می‌رود و دوباره به آنجا بر می‌گردد. وطنِ هیچ کس آب و خاک نیست. بلکه جایی است که از آنجا آمده است. اگر انسان از دیار خدا آمده است « وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي »، وطن او آنجاست و چنانچه کسی شوق وطن دارد، توطین نفس می‌کند، یعنی آرامش دلش در رسیدن به وطن است. و سالار شهیدان همین مطلب را فرمود: مَنْ كَانَ بَاذِلاً فِينَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اَللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ یعنی هر که خود را در وطن «لقاءالله» جا دهد، می‌تواند عضو ارتشِ من باشد. تنها آنان که جان خود را بر کف دست نهاده‌اند، با من همراه شوند، نه آنان که امید نام، نان و غنیمت، سلامت و پیروزی ظاهری دارند.
دعوا سر اولویت است قسمت هفتم بابی انت و امی یعنی؛ اول حسین علیه السلام بعد خانواده وقتی اولویتت حسین علیه السلام باشد دیگر کسی نمی تواند تو را از حسین علیه السلام جدا کند. وگرنه می شوی یکی مثل طِرماح. طِرماح، کسی که باید مایه حسرت و غبطه ما می شد، ولی امروز خودش حسرت خور و غبطه خور ماجرای کربلاست. شد یکی مثل من و شما، همه اش اش هم به خاطر اولویت. حالا او هم مثل ماباید هر شب زانوی غم بغل بگیرد و با حسرت بگوید« یا لیتنا کنا معکم...» مشکل طرماح چه بود؟ در مسیر عراق به حجاز، امام علیه السلام را دید. دانست که باید امام را یاری کند. به امام گفت: برای خانواده ام آذوقه ای برای خانواده ام تهیه کرده ام، آن را به آنها برسانم و بر می گردم. امام علیه السلام فرمود: اگر قصد یاری داری، شتاب کن، خدا تو را ببخشاید. وقتی داشت می آمد، آن هم با عجله، گفتند: بنشین که دارند سرها را می آورند! ... حسین جان دیر شد. خُب کارهایمان را انجام ندهیم؟ انجام بده آقای طرماح! اما تو که دیدی حسین علیه السلام و زن بچه‌اش در محاصره اند. زن و بچه خودت از زن و بچه امام حسین علیه السلام مهمتر بود؟! یک وقت است که تو این ماجرا را ندیده ای... اما تو که داستان غربت امام را دیدی. همیشه دعوا سر اولویت بوده و هست. این اولویت هاست که جهت زندگی ها را مشخص می کند. درست است که همه زن و بچه دارند، اما میزان اهمیت دادن به آن در اینجا محل بحث است. قرآن می فرماید: قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ بگو: اگر پدران و پسران و برادران و همسران و خویشاوندانتان و اموالى که گرد آورده اید و تجارتى که از کسادش بیم دارید و خانه هایى که آنها را خوش مى دارید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه او محبوب تر است و اینها مانع رفتن شما به جهاد شده اند، منتظر باشید تا خدا فرمان خود را اجرا کند و بدانید که خداوند مردمى را که از مرز بندگى او خارج شوند، به سوى پیامبر و یارى دین خدا هدایت نمى کند.
دعوا سر اولویت است قسمت هشتم عمر سعد هم حسین را دوست داشت ولی... امام حسین علیه السلام، آنقدر مهربان است که حتی عمرسعد را هم دعوت کرد، ولی نپذیرفت. از خانه و اموالش می‌ترسید. امام برایش تضمین کرد که بهتر از آنچه دارد را به او می‌دهد اما باز هم... اینجا هم دعوا سر اولویت بود. همه جا دعوا سر همین است؛ فقط کم و زیادش فرق می‌کند و اینکه مخاطب چه کسی باشد: یک انسان معمولی یا یکی مثل حسین علیه السلام. عمرسعد نتوانست دل بکند، از ری، از کوفه و از خود. برای همین یزیدی شد، نه حسینی. نتوانست حسین علیه السلام را انتخاب کند. والا چه کسی می‌تواند حسین علیه السلام را دوست نداشته باشد؟ همه محکوم‌اند در این عشق که این وجود مظلوم و غریب را دوست داشته باشند؛ اما کدام دوستی نجات‌بخش است؟ عمرسعد هم حسین علیه السلام را می‌خواست، اما «اولویت»اش حسین علیه السلام نبود. شب عاشورا این حرف دلش بود: سر دوراهی مانده‌ام؛ حسین علیه السلام را نمی‌توانست بکشد، ولی خُب، حکومت ری را چه کند؟ «ملک ری نور چشمانم است...»
فضیلت قرائت این سوره در شب جمعه