eitaa logo
📚📖 مطالعه
73 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
83 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
۱
۲
۳
فهرست کتاب 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳 https://eitaa.com/mabaheeth/54547 — ⃟‌ ——— 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - -
27.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 شکوفه‌های پاییزی 👆 روایت نویسنده و راوی کتاب «پاییز آمد» از زندگی شهید احمد یوسفی 🔹️ در مراسم شانزدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت در زنجان، تقریظ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر کتاب «پاییز آمد»، روایت زندگی خانم فخرالسادات موسوی و سردار شهید احمد یوسفی، فرمانده واحد مهندسی، رزمی سپاه ناحیه زنجان، منتشر شد. 💻 Farsi.Khamenei.ir
📚 تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «پاییز آمد» 🔹️ در مراسم شانزدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت در زنجان، تقریظ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر کتاب «پاییز آمد»، روایت زندگی خانم فخرالسادات موسوی و سردار شهید احمد یوسفی، فرمانده واحد مهندسی، رزمی سپاه ناحیه زنجان، منتشر شد. 📝 متن تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر این کتاب به شرح زیر است: بسمه‌تعالی - عشقی آتشین، عزمی پولادین، و ایمانی راستین چهره‌نگار زندگی این دو جوان است که با نگارشی زیبا و رسا در این کتاب تصویر شده است. این نیز از همان روایات صادقانه است که شنیدن و خواندن آن امثال این حقیر را خجالت‌زده میکند و فاصله‌ی نجومی‌شان با این مجاهدان واقعی را آشکار میسازد. آذر ۱۴۰۱ 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نسخه تصویری تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «پاییز آمد» 🔹️ در مراسم شانزدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت در زنجان، تقریظ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر کتاب «پاییز آمد»، روایت زندگی خانم فخرالسادات موسوی و سردار شهید احمد یوسفی، فرمانده واحد مهندسی، رزمی سپاه ناحیه زنجان، منتشر شد. 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انسان شناسی 133.mp3
11M
۱۳۳ ۱• من اگر همین الآن به برزخ متولد شوم، اوضاع زندگی‌ام در آن شرایط چگونه خواهد بود؟ ۲• من میزان پیشرفت خودم را در مسیر ، مثلاً در بازه زمانی (سال گذشته تا امروز)، چگونه ارزیابی کنم؟ ۳• من در بعضی از بایدها و نبایدها در مسیر خودسازی، با اینکه عقلاً هم توجیه شده‌ام، نمی‌توانم از پسِ خودم بربیایم و مقاومت زیادی دارم، چرا؟ @ostad_shojae | montazer.ir —— ⃟‌ ———————— 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«من» انسانی و «من» حیوانی‏ ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ انسان یک موجود مرکب است. این حقیقت را نباید فراموش کرد که در انسان واقعاً دو «من» حاکم است: یک من انسانی و یک من حیوانی، که من حقیقی انسان آن من انسانی است. و چقدر مولوی این مسئله‌ تضاد درونی انسان را عالی در آن داستان معروف «مجنون و شتر» سروده است! انسان واقعاً مظهر اصل تضاد است. در هیچ موجودی به اندازه انسان، این تضاد و ضدیت درونی و داخلی حکومت نمی‌کند. داستان را این‏جور آورده است که مجنون به قصد اینکه به منزل لیلی برود، شتری را سوار بود و می‌رفت و از قضا آن شتر کرّه‌‏ای داشت، بچه‌ای داشت شیرخوار. مجنون برای اینکه بتواند این حیوان را تند براند و در بین راه معطل کرّه او نشود، کرّه را در خانه حبس کرد و در را بست. خود شتر را تنها سوار شد و رفت. عشق لیلی، مجنون را پر کرده بود. جز درباره لیلی نمی‌اندیشید؛ اما از طرف دیگر، شتر هم حواسش شش دانگ دنبال کرّه‌‏اش بود و جز درباره کرّه خودش نمی‌اندیشید. کرّه در این منزل است و لیلی در آن منزل، این در مبدأ است و آن در مقصد. مجنون تا وقتی که به راندن مرکب توجه داشت، می‌رفت. در این بین‌ها حواسش متوجه معشوق می‌شد، مهار شتر از دستش رها می‌گردید. شتر وقتی می‌دید مهارش شل شده، آرام برمی‌گشت به طرف منزل. یک وقت مجنون متوجه حال خودش می‌شد، می‌دید دو مرتبه به همان منزل اول رسیده. شتر را برمی‌گرداند، باز شروع می‌کرد به رفتن. مدتی می‌رفت. دوباره تا از خود بی‏خود می‌شد، حیوان برمی‌گشت. چند بار این عمل تکرار شد: همچو مجنون در تنازع با شتر گه شتر چربید و گه مجنون حُر میل مجنون پس سوی لیلی روان‏ میل ناقه از پی طفلش دوان‏ تا آنجا که می‌گوید مجنون خودش را به زمین انداخت: گفت‏ ای ناقه چو هر دو عاشقیم‏ ما دو ضد بس همره نالایقیم‏ بعد گریز خودش را می‌زند، می‌گوید: جان گشاده سوی بالا بال‌ها تن زده اندر زمین چنگال‌ها در انسان دو تمایل وجود دارد: یکی تمایل روح انسان و دیگر تمایل تن انسان. میل جان اندر ترقّی و شرف‏ میل تن در کسب اسباب و علف‏ اگر می‌خواهی جان و روحت آزاد باشد نمی‌توانی شکم‌پرست باشی؛
نمی‌توانی زن‌پرست باشی و روحت آزاد باشد، پول‌پرست باشی و روحت آزاد باشد و درواقع نمی‌توانی شهوت‌پرست باشی، خشم‌پرست باشی. پس اگر می‌خواهی واقعاً آزاد باشی، روحت را باید آزاد کنی. چقدر در همین زمینه ما بیانات عجیبی داریم! حدیثی دیدم در شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید که روزی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به میان اصحاب صفّه‏ [۱] رفتند. یکی از آنها گفت: یا رسول الله! من در نَفْس خودم این حالت را احساس می‌کنم که اصلًا تمام دنیا و مافیها درنظر من بی‌قیمت است. الآن در نظر من طلا و سنگ یکی است، یعنی هیچ کدام از اینها نمی‌تواند مرا به سوی خودش بکشد. نمی‌خواهد بگوید که استفاده من از طلا و از سنگ یک جور است؛ بلکه قدرت طلا و قدرت سنگ در اینکه من را به سوی خودش بکشاند یکی است. رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نگاهی به او کرد و فرمود: «اذاً انْتَ صِرْتَ حُرّاً ؛ حالا من می‌توانم به تو بگویم که مرد آزادی هستی.» پس واقعاً خودش یک حقیقتی است. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- اصحاب صفّه عده‌ای از فقرای اصحاب پیغمبر بودند که از اهل مدینه نبودند، از مهاجرین بودند و ثروتی نداشتند، زن و زندگی نداشتند. پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه وآله برای اینها اول در داخل مسجد مدینه یک جایی قرار داد ولی بعد دستور الهی رسید که مسجد جای خوابیدن و این چیزها نیست. پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله محل آنها را در یک سکویی پهلوی مسجد قرار داد که الآن هم کسانی که به مدینه طیبه مشرف شده‌اند می‌دانند که در شمال خانه حضرت زهرا علیها السلام سکویی هست که الآن خواجه‌‏ها می‌‏نشینند. این همان محل اصحاب صفّه است. در میان اصحاب صفّه بسیاری از اکابر و بزرگان بوده‌اند. ادامه دارد ... │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
🔻 آیت‌الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی در خاطراتش بیان کرده : «روزی از بازار نجف عبور می‌کردم. دیدم طلبه‌ها به مغازه‌ای خیلی رفت‌وآمد می‌کنند. پرسیدم: چه خبر است؟ گفتند: علمایی که فوت می‌کنند، کتاب‌های شان را این‌جا حراج می‌کنند رفتم داخل و دیدم که عده‌ای حلقه‌ زده‌اند و آقایی کتاب‌ها را آورده و چوب حراج می‌زند و افراد پیشنهاد قیمت داده و هر که بالاترین قیمت را پیشنهاد می‌داد، کتاب را می‌خرید. یک عربی نشسته بود در کنارش، کیسه 💰 پولی بود و بیشترین قیمت را او داده و کتاب‌ها را می‌خرید و به دیگران فرصت نمی‌داد! متوجه شدم که او فردی به نام کاظم دجیلی، دلال کنسولگری انگلیس در بغداد است و در طول هفته، کتاب‌ها را خریده و جمعه‌ها به بغداد برده و تحویل انگلیسی‌ها می‌داد و پولشان را گرفته و بعد دوباره می‌آید و کتاب می‌خرد. از آن موقع تصمیم گرفتم که نگذارم انگلیسی‌ها کتاب‌ها را به یغما ببرند و ما را از درون تهی کنند ؛ و بعد از آن، شب‌ها بعد از درس و بحث، در یک کارگاه برنج‌کوبی مشغول کار شدم و با کم کردن وعده‌های غذا و قبول نماز و روزه استیجاری، پول جمع کرده و به خرید و جمع‌آوری کتاب‌های خطی مبادرت کردم…» —— ⃟‌ ———————— 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 اول آبان ۱۳۵۶ درگذشت شهادت گونه حضرت آیت الله سید مصطفی خمینی فرزند ارشد امام رضوان الله تعالی علیهما ✅ در بیان شخصیت و جایگاه علمی وی همین بس که امام خمینی (رحمة الله علیه) بدون اغراق فرمودند: مصطفی امید آینده اسلام بود. ┅─────────── 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
🎨 نسخه دوم امام خمینی(ره) ✏️ : از لحاظ جنس و فلز شخصیتی، حاج آقا مصطفی نسخه دوم خود امام بود. ۱۳۹۶/۷/۳۰ 🗓 سالروز شهادت آیت‌اللّه سیّد مصطفی خمینی (ره)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | مجتهدِ شجاع و همراه امام (ره) ✏️ حضرت آیت‌الله‌العظمی امام خامنه ای مدظله العالی : «آشنایی من با مرحوم آقای حاج آقا مصطفی آقای خمینی رحمةالله‌علیه از خیلی دیروقت هست... کاملاً از نزدیک من ایشان را می‌شناختم... ایشان عالم بود، فاضل بود، مجتهد بود.» ۱۳۶۲/۷/۲۰ 🗓 ۱ آبان‌ماه ۱۳۵۶، سالروز شهادت آیت‌اللّه سیّد مصطفی خمینی (ره) ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
❓تعدادی از های کوتاه از در طرح سه‌شنبه های @ostadelahi 🔖 | | ╭═══════๛- - - ┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -