eitaa logo
📚📖 مطالعه
73 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
83 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
| ۵۱ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🤔 سؤال : چگونه عمر هزار ساله و پس از آن ظهور در قيافۀ چهل سالۀ حضرت مهدى عليه السلام را باور كنيم‌؟ ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ 💬 پاسخ : معمولاً موى ابرو و مژه در صورت ما ده‌ها سال ثابت است و هيچ رشدى ندارد، در حالى كه موى سر و صورت در كنار آن هر لحظه در حال رشد و تغيير و تحوّل است. هر دو از يك پوست و گوشت و خون و غذا و اكسيژن تغذيه مى‌كنند؛ امّا خداوندِ قادر اراده كرده است كه يك مو ثابت و در كنار آن موى ديگر متغيّر باشد. علاوه بر آنكه هيچ دليل عقلى و نقلى و تجربى بر محدوديّت انسان نداريم. عمر مانند حركت است و تندى يا كندى حركت مرز ندارد، همان گونه كه نور محدوديّت ندارد. خداوند در قرآن، عمر هزار ساله را براى حضرت نوح و خواب سيصد ساله را براى اصحاب كهف مطرح كرده است. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜 متن : ... ثُمَّ انْظُرْ فِی حَالِ کُتَّابِکَ فَوَلِّ عَلَى أُمُورِکَ خَیْرَهُمْ وَ اخْصُصْ رَسَائِلَکَ الَّتِی تُدْخِلُ فِیهَا مَکَایِدَکَ وَ أَسْرَارَکَ بِأَجْمَعِهِمْ لِوُجُوهِ صَالِحِ الاَْخْلاَقِ مِمَّنْ لاَ تُبْطِرُهُ الْکَرَامَةُ، فَیَجْتَرِئَ بِهَا عَلَیْکَ فِی خِلاَف لَکَ بِحَضْرَةِ مَلاَ وَ لاَ تَقْصُرُ بِهِ الْغَفْلَةُ عَنْ إِیرَادِ مُکَاتَبَاتِ عُمِّالِکَ عَلَیْکَ وَ إِصْدَارِ جَوَابَاتِهَا عَلَى الصَّوَابِ عَنْکَ فِیمَا یَأْخُذُ لَکَ وَ یُعْطِی مِنْکَ وَ لاَ یُضْعِفُ عَقْداً اعْتَقَدَهُ لَکَ، وَ لاَ یَعْجِزُ عَنْ إِطْلاَقِ مَا عُقِدَ عَلَیْکَ، وَ لاَ یَجْهَلُ مَبْلَغَ قَدْرِ نَفْسِهِ فِی الاُْمُورِ، فَإِنَّ الْجَاهِلَ بِقَدْرِ نَفْسِهِ یَکُونُ بِقَدْرِ غَیْرِهِ أَجْهَلَ. ثُمَّ لاَ یَکُنِ اخْتِیَارُکَ إِیَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِکَ وَ اسْتِنَامَتِکَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْکَ، فَإِنَّ الرِّجَالَ یَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلاَةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَیْسَ وَرَاءَ ذَلِکَ مِنَ النَّصِیحَةِ وَ الاَْمَانَةِ شَیْءٌ. وَ لَکِنِ اخْتَبِرْهُمْ بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِینَ قَبْلَکَ، فَاعْمِدْ لاَِحْسَنِهِمْ کَانَ فِی الْعَامَّةِ أَثَراً وَ أَعْرَفِهِمْ بِالاَْمَانَةِ وَجْهاً، فَإِنَّ ذَلِکَ دَلِیلٌ عَلَى نَصِیحَتِکَ لِلَّهِ وَ لِمَنْ وُلِّیتَ أَمْرَهُ. وَ اجْعَلْ لِرَأْسِ کُلِّ أَمْر مِنْ أُمُورِکَ رَأْساً مِنْهُمْ، لاَ یَقْهَرُهُ کَبِیرُهَا وَ لاَ یَتَشَتَّتُ عَلَیْهِ کَثِیرُهَا وَ مَهْمَا کَانَ فِی کُتَّابِکَ مِنْ عَیْب فَتَغَابَیْتَ عَنْهُ أُلْزِمْتَه. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
🗞️ :
📄 ... سپس در وضع دبيران و مُنشيانت دقت کن و کارهايت را به بهترين آنها بسپار. 🗞 نامه هاى سرّى خود را که در بردارنده نقشه ها و اسرار مخفى است، در اختيار کسى قرار ده که بيش از همه داراى فضايل اخلاقى باشد. از کسانى باشد که مقام و موقعيت، او را مست و مغرور نسازد تا جرأت کند در حضور بزرگان و سران مردم با تو مخالفت و گستاخى ورزد. کسى که در رساندن نامه هاى کارگزارانت به تو و گرفتن پاسخ هاى صحيح آن، از تو غافل نشود، خواه از امورى باشد که براى تو دريافت مى دارد يا از سوى تو مى بخشد. کسى باشد که هرگاه قراردادى براى تو ببندد سُست نبندد و هرگاه قراردادى بر ضد تو بسته شد، از يافتن راه حل آن عاجز نماند. کسى که از ارزش و قدر خويش در امور مختلف بى خبر نباشد، زيرا آن کَس که به قدر و منزلت خويش جاهل است نسبت به قدر و منزلت ديگران جاهل تر خواهد بود. سپس در انتخاب اين منشيان هرگز به فراست و هوشيارى خود، و اعتماد شخصى و حسن ظن خويش قناعت مکن؛ زيرا افراد (فرصت طلب) براى جلب توجّه زمامداران به ظاهرسازى و خوش خدمتى مى پردازند در حالى که در ماوراى اين ظاهرِ جالب هيچ گونه خيرخواهى و امانت دارى وجود ندارد. آنها را از طريق مقاماتى که براى حاکمان صالح پيش از تو داشته اند بيازماى و بر کسانى اعتماد کن که در ميان مردم بهترين آثار نيک را گذارده‌اند و در امانت دارى معروف‌ترند. اگر چنين کنى اين دليل بر خيرخواهى و اطاعت تو از پروردگار است، همچنين اطاعت از کسى که را از طرف او پذيرفته اى (يعنى امام و پيشواى تو). براى هر بخشى از کارهايت رئيس و سرپرستى از ميان آنها انتخاب کن; کسى که کار مهم او را مغلوب و درمانده نسازد و کثرت کارها پريشانش نکند و (بايد بدانى) هر عيبى در مُنشيان مخصوص تو يافت شود که تو از آن بى خبر بمانى، مسئولِ آن خواهى بود. ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
۱۸/۱ مُنشیان و کارگزاران امام(علیه السلام) در این بخش از عهدنامه درباره منشیان مخصوص و حافظان قراردادها و نامه هاى سرّى و محرمانه دستورات مهمى صادر مى کند. مى فرماید: «سپس در وضع دبیران و منشیانت دقت کن و کارهایت را به بهترین آنها بسپار»; (ثُمَّ انْظُرْ فِی حَالِ کُتَّابِکَ فَوَلِّ عَلَى أُمُورِکَ خَیْرَهُمْ). تعبیر به «خیرهم» تعبیر جامعى است که تمام اوصاف برجسته را که لازمه چنین مقام حساسى است شامل مى شود. آن گاه امام در ادامه این سخن به شرایط کسانى مى پردازد که نامه هاى سرّى و محرمانه و قراردادهاى حساس را در اختیار دارند. مى فرماید: «نامه هاى سرّى خود را که در بر دارنده نقشه ها و اسرار مخفى است، در اختیار کسى قرار ده که بیش از همه داراى فضایل اخلاقى باشد»; (وَ اخْصُصْ رَسَائِلَکَ الَّتِی تُدْخِلُ فِیهَا مَکَایِدَکَ(۱) وَ أَسْرَارَکَ بِأَجْمَعِهِمْ لِوُجُوهِ صَالِحِ الاَْخْلاَقِ). آن گاه امام این فضایل مهم اخلاقى را که باید دبیرانِ مخصوص، واجد آن باشند در پنج چیز خلاصه مى کند. ◽️ نخست مى فرماید: «از کسانى باشد که مقام و موقعیت، او را مست و مغرور نسازد تا جرأت کند در حضور بزرگان و سران مردم با تو مخالفت و گستاخى ورزد»; (مِمَّنْ لاَ تُبْطِرُهُ(۲) الْکَرَامَةُ، فَیَجْتَرِئَ بِهَا عَلَیْکَ فِی خِلاَف لَکَ بِحَضْرَةِ مَلاَ). بسیار شده که افراد کم ظرفیت هنگامى که مقام والا و ویژه اى پیدا مى کنند چنان مى شوند که حتى به کسى که این مقام را به آنها سپرده گستاخى مى کنند گویا زمام اختیار او را نیز به دست خود مى دانند و کراراً دیده شده است که همین مسئله قاتل جان آنها شده و مقام بالاتر نه فقط او را برکنار ساخته، بلکه به مجازات سختى گرفتار نموده است. ◽️ در دومین وصف مى فرماید: «کسى که در رساندن نامه هاى کارگزارانت به تو و گرفتن پاسخ هاى صحیح آن، از تو، غافل نشود. خواه از امورى باشد که براى تو دریافت مى دارد یا از سوى تو مى بخشد»; (وَ لاَ تَقْصُرُ بِهِ الْغَفْلَةُ عَنْ إِیرَادِ مُکَاتَبَاتِ عُمِّالِکَ عَلَیْکَ وَ إِصْدَارِ جَوَابَاتِهَا عَلَى الصَّوَابِ عَنْکَ، فِیمَا یَأْخُذُ لَکَ وَ یُعْطِی مِنْکَ). ←اشاره به اینکه این دبیران و منشیان واسطه در میان زمامدار و کارگزاران او هستند; دستوراتِ مهم و فرمان هاى لازم را باید برسانند و تقاضاهاى کارگزاران را نیز منتقل نمایند. لحظه اى غفلت ممکن است سبب نابسامانى هاى زیادى گردد. به همین دلیل باید این افراد کاملا هوشیار و بیدار باشند نه غافل و بى خبر. ◽️ در سومین وصف مى افزاید: «کسى باشد که هرگاه قراردادى براى تو ببندد سُست نبندد»; (وَ لاَ یُضْعِفُ عَقْداً اعْتَقَدَهُ لَکَ). زیرا قراردادها در صورتى ارزش دارد که محکم و غیر قابل تردید و خالى از هرگونه ضعف، سُستى و ابهام باشد مبادا طرف قرارداد از نقاط ضعف استفاده کند و هر زمان موافق میل خود نبیند به فسخ قرارداد اقدام کند. آنچه در این وصف آمد مربوط به عقد قراردادهاست. ◽️ در وصف چهارم درباره فسخ قراردادها سخن مى گوید و مى فرماید: «و هرگاه قراردادى بر ضد تو بسته شده از یافتن راه حلّ آن عاجز نماند»; (وَ لاَ یَعْجِزُ عَنْ إِطْلاَقِ مَا عُقِدَ عَلَیْکَ). نه اینکه ظلم و ستم کند و پایبند به قرارداد نباشد، بلکه پیش بینى هاى لازم را در قرارداد اعمال کند که به هنگام بروز پاره اى از مشکلات بتواند راه چاره را بیابد. ◽️ در پنجمین و آخرین وصف مى فرماید: «کسى که از ارزش و قدر خویش در امور مختلف بى خبر نباشد؛ زیرا آن کَس که به قدر و منزلت خویش جاهل است نسبت به قدر و منزلت دیگران جاهل تر خواهد بود»; (وَ لاَ یَجْهَلُ مَبْلَغَ قَدْرِ نَفْسِهِ فِی الاُْمُورِ، فَإِنَّ الْجَاهِلَ بِقَدْرِ نَفْسِهِ یَکُونُ بِقَدْرِ غَیْرِهِ أَجْهَلَ). اشاره به اینکه دبیران و منشیان مخصوص باید هم موقعیت خود را به خوبى بفهمند و هم موقعیت مخاطبان را تا بتوانند با هرکَس موافق موقعیتش مکاتبه کنند و نیز توان خویش را در کارها بدانند تا بتوانند توان دیگران را هم درک کنند و با حکم و درایت با مردم رفتار نمایند. از آنچه در بالا درباره صفات دبیران ذکر شد به خوبى استفاده مى شود که امام(علیه السلام)بر خلاف آنچه در دنیاى امروز و دیروز معمول بوده است همه جا بر ضوابط و ارزش ها و شایستگى ها تکیه مى کند، نه بر مسائل عاطفى و روابط و دوستى ها. بسیار دیده ایم افرادى که به قدرت مى رسند، دوستان و بستگان و خویشاوندان خود را در گرد خود مهره چینى مى کنند بى آنکه ارزش و قدرت آنها را براى کارهاى بزرگ حساب کرده باشند و به عکس افراد لایق و باارزش و قدرتمند را که با آنها رابطه عاطفى خاصى ندارند کنار مى زنند.
۱۸/۲ آن گاه امام بعد از ذکر صفات لازم براى انتخاب دبیران و منشیان مخصوص به طرز تشخیص این صفات و تحقّق آنها در افراد مى پردازد و راه شناسایى افراد را با این صفات به مالک نشان مى دهد. مى فرماید: «سپس در انتخاب این منشیان هرگز به فراست و هوشیارى خود، و اعتماد شخصى و حسن ظن خویش قناعت مکن؛ زیرا افراد (فرصت طلب) براى جلب توجّه زمامداران به ظاهرسازى و خوش خدمتى مى پردازند در حالى که در ماوراى این ظاهرِ جالب هیچ گونه خیرخواهى و امانت دارى وجود ندارد»; (ثُمَّ لاَ یَکُنِ اخْتِیَارُکَ إِیَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِکَ(۳) وَ اسْتِنَامَتِکَ(۴) وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْکَ، فَإِنَّ الرِّجَالَ یَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلاَةِ بِتَصَنُّعِهِمْ(۵)وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَیْسَ وَرَاءَ ذَلِکَ مِنَ النَّصِیحَةِ وَ الاَْمَانَةِ شَیْءٌ). ← این یک واقعیت مهم است؛ کسانى که در پى احراز مقامات بالا هستند سعى مى کنند خود را در نظر زمامداران افرادى امین، پرکار، هوشیار و فعال نشان بدهند تا از این طریق توجّه آنها را به خود جلب کنند و چون بر مرکب مراد سوار شدند دست به سوء استفاده و بزنند. به همین دلیل نباید به ظاهر سخنان و اعمالى را که در آغاز کار انجام مى دهند دلخوش کرد. همچنین حسن ظن و اعتماد شخصى و اعتقاد به هشیارى خویشتن را در این گونه موارد باید کنار گذاشت و براى حسن انتخاب کارگزاران و معاونان و منشیان و مانند آنها به سراغ معیارهاى دیگرى رفت; معیارهایى که کاملا قابل اعتماد و کمتر خطاپذیر است; همان معیارهایى که امام در جمله هاى بعد به آن اشاره فرموده است. مى فرماید: «آنها را از طریق مقاماتى که براى حاکمان صالح پیش از تو داشته اند بیازماى»; (وَ لَکِنِ اخْتَبِرْهُمْ بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِینَ قَبْلَکَ). این مسأله معیار بسیار اطمینان بخشى است، هرگاه دیدى فلان شخص سال ها با حکومت هاى صالح همکارى داشته و مورد قبول آنها بوده مى توان فهمید که او شخص لایق و درستکارى است; ولى اگر در پرونده زندگى او همکارى با ناصالحان و قبول پُست هایى از سوى زمامدارانِ سوء وجود داشته باشد باید از او صرف نظر کرد. امام(علیه السلام) در بخش هاى پیشین همین عهدنامه درباره وزیران به همین نکته اشاره کرد و فرمود: «إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِکَ مَنْ کَانَ لِلاَْشْرَارِ قَبْلَکَ وَزِیراً; بدترین وزراى تو کسانى هستند که وزیر زمامداران شرور قبل از تو بوده اند». 👤 کوتاه سخن اینکه اشخاص را از سوابق آنها باید شناخت و به ظواهر فعلى آنها که گاه براى فریفتن زمامدران و جلب توجّه آنهاست قناعت نکرد. سپس به معیار دومى براى این انتخاب اشاره کرده مى فرماید: «و بر کسانى اعتماد کن که در میان مردم بهترین آثار نیک را گذارده اند و در امانت دارى معروف ترند»; (فَاعْمِدْ لاَِحْسَنِهِمْ کَانَ فِی الْعَامَّةِ أَثَراً، وَ أَعْرَفِهِمْ بِالاَْمَانَةِ وَجْهاً). ← به یقین قضاوت توده هاى مردم درباره اشخاص یکى از بهترین طرق شناسایى آنهاست. در فرمایش هاى امام، اوایل همین عهدنامه این جمله را داشتیم: «إِنَّمَا یُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحِینَ بِمَا یُجْرِی اللهُ لَهُمْ عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِهِ; براى تشخیص افراد صالح از آنچه خداوند بر زبان بندگانش (و توده هاى مردم) جارى مى سازد مى توان بهره گرفت». سپس امام در پایان این سخن مى فرماید: «اگر چنین کنى این دلیل بر خیرخواهى و اطاعت تو از پروردگار است، همچنین اطاعت از کسى که ولایت را از طرف او پذیرفته اى (یعنى امام و پیشواى تو)»; (فَإِنَّ ذَلِکَ دَلِیلٌ عَلَى نَصِیحَتِکَ لِلَّهِ وَ لِمَنْ وُلِّیتَ أَمْرَهُ). 💭 این احتمال نیز در جمله «لِمَنْ وُلیّتَ أمرَه» هست که منظور از آن مردم باشند; یعنى دقت در انتخاب منشیان مخصوص، نشانه خیرخواهى در پیشگاه خدا و خیرخواهى در مورد مردمى است که بخشى از حکومتِ بر آنها را برعهده گرفته اى. یعنى اگر در انتخاب منشیان مخصوص دقت هاى لازم را از طرقى که براى تو شرح دادم به کار گیرى و آنها را بر اساس حسن ظن و هوشیارى شخصى خود انتخاب نکنى این دلیل بر آن است که حق این امانت الهى (زمامدارى) و خیرخواهى رعایا را انجام داده اى. سپس امام(علیه السلام) در پایان این فقره از عهدنامه به دو موضوع مهم دیگر درباره منشیان مخصوص و دبیران اشاره مى کند که نخستین آنها درباره لزوم تقسیم کار در میان آنهاست. مى فرماید: «براى هر بخشى از کارهایت رئیس و سرپرستى از میان آنها انتخاب کن; کسى که کار مهم او را مغلوب و درمانده نسازد و کثرت کارها پریشانش نکند»; (وَ اجْعَلْ لِرَأْسِ کُلِّ أَمْر مِنْ أُمُورِکَ رَأْساً مِنْهُمْ، لاَ یَقْهَرُهُ کَبِیرُهَا وَ لاَ یَتَشَتَّتُ عَلَیْهِ کَثِیرُهَا).
۱۸/۳ ↓اشاره به اینکه تقسیم کار باید به صورتى انجام گیرد که مسئولیت هر یک از آنان روشن شود; مثلاً بخشى از نامه ها مربوط به پیمان هاى صلح، قراردادها اعم از قراردادهاى مربوط به خارج و قراردادهاى داخلى درباره زمین هاى کشاورزى و مانند آن است که باید مسئول معینى داشته باشد. بخش دیگرى نامه هاى محرمانه است که احتیاج به مدیریت خاصى دارد و بخشى مربوط به نامه هاى فرمانداران و استانداران و امثال آنها و قسمتى مربوط به تظلم هاى مردم مظلوم و ستمدیده است. هر یک از اینها باید مسئول خاصى داشته باشد; مسئولانى که داراى این دو صفت باشند; نه از کارهاى بزرگ بهراسند و نه کثرت کار آنها را پریشان و درمانده کند. بعضى از شارحان نهج البلاغه این دستور را تنها ناظر به دبیران و منشیان مخصوص ندانسته اند، بلکه به تمام کارهاى مملکتى اشاره مى دانند. ← مفهوم آن این است که بخشى از کارها باید به دست وزیرى سپرده شود و وزارت خانه او ناظر به امور معینى باشد بى آنکه تداخلى در کارها رخ دهد و یا کارى بدون سرپرست و مسئول باقى بماند.(۶) ولى دستور بعد که مربوط به کتّاب است با توجّه به اینکه پیش از این نیز در این فراز از عهدنامه سخن از کتّاب در میان بوده قرینه مى شود که این جمله نیز ناظر به کاتبان باشد، هرچند ملاکِ آن دیگران را شامل شود. بعضى معتقدند تقسیم کار حکومت به این صورت که امیرمؤمنان على(علیه السلام) در این عهدنامه به آن اشاره کرده از امورى است که در قرن هاى اخیر پیدا شده و در گذشته به این صورت وجود نداشت; ولى همان گونه که ملاحظه مى کنید امام آنچه را در این زمینه لازم بوده با ظرافت خاصى بیان فرموده است. در دومین دستور به این نکته اشاره مى فرماید که تعیین مسئول براى هر کار، سلب مسئولیت از تو نمى کند; تو نیز با آنها مسئولیت مشترک دارى. مى فرماید: «و (باید بدانى) هر عیبى در مُنشیان مخصوص تو یافت شود که تو از آن بى خبر بمانى مسئول خواهى بود»; (وَ مَهْمَا کَانَ فِی کُتَّابِکَ مِنْ عَیْب فَتَغَابَیْتَ(۷) عَنْهُ أُلْزِمْتَه). این همان چیزى است که از آن به مسئولیت مشترک تعبیر مى شود و اشاره به آن است که تعیین مسئول براى هر کار، سلب مسئولیت از مقامى بالاتر نمى کند، چرا که او باید در عین تقسیم کار و مدیریت ها، بر وضع مدیران خود نظارت مستمر داشته باشد؛ همان گونه که در دنیاى امروز نیز چنین است که اگر مدیرى در فلان وزارتخانه دست به کار خلافى زد وزیر را احضار مى کنند و از او بازخواست مى نمایند و به این ترتیب درباره کارهاى مهم نظارت مضاعف صورت مى گیرد و سبب استحکام برنامه هاى اجرایى حکومت خواهد شد.   ____________ پاورقی : ۱. «مَکايد» جمع مکيدة به معناى حيله و چاره هاى پنهانى براى حل مشکلات است. ۲. «تُبْطِرُه» از ريشه «بَطَر» بر وزن «بشر» به معناى طُغيان و غرور بر اثر فزونى نعمت يا رسيدن به مقام و قدرت گرفته شده است. ۳. «فِراسَة» به معناى درک درون افراد با ظن صائب است. به بيان ديگر هوشيارى و مهارت در شناخت باطن و ظاهر امور. اين واژه در اصل به معناى صيد کردن است و به همين مناسبت در مسائل مربوط به هوشيارى نيز به کار رفته است. ۴. «استِنامَة» به معناى آرامش و اعتماد و اطمينان است. از ريشه «نوم» به معناى خواب گرفته شده؛ زيرا انسان در حالت خواب به آرامش دست مى يابد. ۵. «تَصَنُّعْ» به معناى ظاهرسازى و تلاش براى خوب نشان دادن شخص يا چيزى است. از ريشه «صنع» و «صنعت» گرفته شده و هنگامى که به باب تفعّل مى رود به معناى تکلّف براى ساختن چيزى است. ۶. شرح نهج البلاغه علاّمه خويى، ج ۴، ص ۹۲. ۷. «تَغابَيْتَ» از ريشه «تَغابى» همان گونه که پيش از اين هم اشاره شد به معناى تغافل؛ از ريشه «غَباوة» به معناى جهل و بى خبرى گرفته شده است؛ گويا کسى که خود را به فراموشى و تغافل مى زند درباره آن امر جاهل و بى خبر است. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ۵۲ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🤔 سؤال : از نظر قرآن، رابطه رهبر با مردم چگونه است‌؟ ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ 💬 پاسخ : دو نوع بله قربان و اطاعت داريم: - انسان گاهى بر اساس ترس و يا طمع و خودباختگى، از ديگرى اطاعت مى‌كند، همان گونه كه مردم از فرعون اطاعت مى‌كردند: «استخفّ‌ قومه فَأطاعوه» - و گاهى بر اساس ايمان و عشق و محبت، چنانكه قرآن خطاب به پيامبر اسلام صلی‌الله علیه وآله مى‌فرمايد: اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از دور تو پراكنده مى‌شدند. «لو كُنتَ‌ فَظّاً غَليظَ‍‌ القلب لانفضّوا من حَولِك» در اسلام از رابطۀ ميان مردم و رهبر به «ولايت» تعبير شده است. كلمۀ «ولايت» به معناى پيروى همراه با است. رهبر الهى نه تكلّف دارد: «و ما أنا من المُتكلِّفين» نه خود را بر سايرين ترجيح مى‌دهد: «أنا بَشرٌ مثلكم» و نه حقّ‌ خود را بيش از ديگران مى‌داند. در خطرها، مردم را رها نمى‌كند. حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: در جنگ‌ها پيامبر صلى الله عليه و آله از ما به دشمن نزديك‌تر بود. او از طرف خداوند مأمور است كه به مردم درود بفرستد: «و صَلّ‌ عَليهم» همان گونه كه مردم مأمورند به او درود بفرستند: «يا ايّها الّذين آمنوا صَلّوا عليه و سَلِّموا تَسليماً» پس رابطه رهبر و مردم، رابطه عشق و درود است، نه ترس و وحشت. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
| ۵۳ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🤔 سؤال : تفاوت خمس و زكات با ماليات‌هاى دولتى چيست‌؟ ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ 💬پاسخ : ماليات پولى است كه به دولت مى‌پردازيم تا به ما خدمات برساند. كوچه و خيابان را آسفالت 🛣 كند، ما را تأمين كند، درمانگاه و بيمارستان🏥🏨 براى ما آماده كند، براى فرزندانمان مدرسه🏫 و دانشگاه بسازد. اين پول هزينه‌اى است كه نيازهاى ما را تأمين مى‌كند، شبيه پول‌هايى كه براى خوراك و پوشاك و مسكن خود خرج مى‌كنيم. بنابراين ماليات، منافع عمومى ما را تأمين مى‌كند؛ امّا و زكات پولى است كه از فرد گرفته مى‌شود، تا خرج محرومان و رفع مشكلات آنان شود. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
| ۵۴ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🤔 سؤال : چرا بعضى با ديدن معجزات و كمالات انبيا، باز هم ايمان نمى‌آورند؟ ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ 💬 پاسخ : انكار آن بزرگواران گاهى به خاطر تقليد نابجا از نياكان است، گاهى به خاطر حفظ‍‌ منافع شخصى است، و گاهى به خاطر خودبينى‌ها و تعصّب‌هاى نابجاست. اگر در شب لامپى💡 روشن نباشد، ستارگان🌌 آسمان را مى‌بينيم؛ امّا اگر چراغ خانۀ خود را روشن كنيم، ديگر نور بسيارى از ستاره‌ها را نمى‌بينم. كسى هم كه خود را ببيند، از ديدن كمالات ديگران عاجز مى‌شود. شخصى سوار بر اسب به نهرى رسيد كه آب كمى داشت و اسب مى‌توانست به راحتى از آب عبور كند لكن اسب ايستاد. صاحب اسب هرچه افسار حيوان را كشيد، اسب جلو نرفت؛ به پشت او كوبيد باز هم اسب نرفت. مرد حكيمى كه اين صحنه را مشاهده مى‌كرد به او گفت: آب را گل آلود كن، اسب از نهر رد مى‌شود. او آب را گِل كرد، اسب حركت كرد و از نهر گذشت. صاحب اسب، حكمت اين كار را پرسيد؟ مرد حكيم گفت: آب كه تميز است، اسب خود را در آب مى‌بيند و حاضر نمى‌شود پا روى خود بگذارد، لذا حركت نمى‌كند.👌 انسان‌هايى هم كه خود را ببينند (مقام خود، منافع خود، قبيله خود، حزب خود و...) حاضر نمى‌شوند پا روى آن بگذارند، لذا حركت و تكاملى ندارند. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
| ۵۵ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🤔 سؤال : با اينكه پيامبران و امامان معصومند، پس چرا استغفار و گريه مى‌كنند؟ ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ 💬 پاسخ : اگر سالن بزرگى را با نور كمى 🪔 روشن كرديم جز اجناس و اشياى بزرگ را نخواهيم ديد، ولى اگر همين سالن را با نور زياد روشن كرديم حتى يك پوست تخمه و ذره كاغذ ديده خواهد شد. نور افراد عادى كم است، لذا تنها گناهان بزرگ خود را مى‌بينند ولى پيامبران و امامان معصوم كه از نور بسيار بالايى برخوردارند حتى اگر يك لحظه از عمرشان را به اعلى درجه ممكن بهره نگيرند، دست به دعا و گريه برمى‌دارند. مثال ديگر: دراز كردن پا براى كسى كه درد پا دارد، نه حرام است نه مكروه، ولى مى‌بينيم كه گرفتاران به درد پا به هنگام دراز كردن پا از اطرافيان خود عذر خواهى مى‌كنند؛ زيرا براى آنان احترامى قائلند كه حتى از كار مباح خود شرمنده هستند. مثال ديگر: گاهى افرادى كه در تلويزيون مشغول نقل اخبارند سرفه😮‍💨 مى‌كنند و فوراً از تمام بينندگان عذرخواهى مى‌كنند، با اينكه سرفه كردن گناه ندارد ولى چون خودشان را مردم مى‌بينند، عذرخواهى مى‌كنند. اولياى خدا نسبت به ذات مقدّس او چنان معرفت و شناختى دارند كه اگر عبادات جن و انس را نيز داشته باشند، خودشان را مقصّر مى‌دانند. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
| ۵۶ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🤔 سؤال : با توجّه به اختلاف شيوه‌هاى امامان معصوم، آيا اهداف آنان متفاوت است‌؟ ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ 💬 پاسخ : اصول و اهداف همۀ آنان ثابت است، ولى شيوه‌هايشان متفاوت است؛ گاهى حركات متفاوت است ولى هدف يكى است، مثلاً تيغه‌هاى قيچى ✂️ بر ضد يكديگر حركت مى‌كنند ولى هدف يكى است و آن بُريدن. گاهى حركات گروهى كه در زمينِ‌ ورزش مشغول مسابقه هستند، متفاوت است ولى هدف همۀ آنان برنده شدن گروه‌شان است. آرى، هدف تمام امامان معصوم به تكامل رساندن مردم است، تكاملى جامع و كامل و بدون آفت؛ ولى اين تكامل، زمانى با رفتن به جبهه جنگ است و زمانى با شركت در كلاس درس و گاهى با هجرت و گاهى با سكوت و ... ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ۱۹ ________ 📜 متن : ... ثُمَّ اسْتَوْصِ بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِی الصِّنَاعَاتِ وَ أَوْصِ بِهِمْ خَیْراً: الْمُقِیمِ مِنْهُمْ وَ الْمُضْطَرِبِ بِمَالِهِ وَ الْمُتَرَفِّقِ بِبَدَنِه؛ فَإِنَّهُمْ مَوَادُّ الْمَنَافِعِ وَ أَسْبَابُ الْمَرَافِقِ وَ جُلاَّبُهَا مِنَ الْمَبَاعِدِ وَ الْمَطَارِحِ فِی بَرِّکَ وَ بَحْرِکَ وَ سَهْلِکَ وَ جَبَلِکَ وَ حَیْثُ لاَ یَلْتَئِمُ النَّاسُ لِمَوَاضِعِهَا وَ لاَ یَجْتَرِءُونَ عَلَیْهَا فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ لاَ تُخَافُ بَائِقَتُهُ وَ صُلْحٌ لاَ تُخْشَى غَائِلَتُهُ وَ تَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ بِحَضْرَتِکَ وَ فِی حَوَاشِی بِلاَدِکَ. وَ اعْلَمْ ـ مَعَ ذَلِکَ ـ أَنَّ فِی کَثِیر مِنْهُمْ ضِیقاً فَاحِشاً وَ شُحّاً قَبِیحاً وَ احْتِکَاراً لِلْمَنَافِعِ وَ تَحَکُّماً فِی الْبِیَاعَاتِ وَ ذَلِکَ بَابُ مَضَرَّة لِلْعَامَّةِ وَ عَیْبٌ عَلَى الْوُلاَةِ، فَامْنَعْ مِنَ الاِحْتِکَارِ، فَإِنَّ رَسُولَ اللهِ ـ صلى الله علیه و آله و سلم ـ مَنَعَ مِنْهُ. وَ لْیَکُنِ الْبَیْعُ بَیْعاً سَمْحاً: بِمَوَازِینِ عَدْل وَ أَسْعَار لاَ تُجْحِفُ بِالْفَرِیقَیْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاعِ. فَمَنْ قَارَفَ حُکْرَةً بَعْدَ نَهْیِکَ إِیَّاهُ فَنَکِّلْ بِهِ، وَ عَاقِبْهُ فِی غَیْرِ إِسْرَاف. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
🗞️ :
📄 ... سپس درباره تجار و صاحبان صنايع نخست به خودت توصيه کن (که مراقب حفظ و تقويت آنان باشى) و نيز ديگران را به خير و نيکى با آنان سفارش نما. (در اين توصيه) بين بازرگانانى که در مراکز تجارى اقامت دارند و يا آنها که سيار و در گردش اند و نيز صنعتگران و کارگرانى که با نيروى جسمانى خود به کار مى پردازند، تفاوت مگذار؛ زيرا آنها منابع اصلى منفعت (مردم) و اسباب آسايش (جامعه) هستند و مال التجاره هاى مفيد را از سرزمين هاى بعيد و دور دست، از صحرا و دريا و سرزمين هاى هموار و ناهموارِ محل حکومت تو و از مناطقى که عموم مردم با آن سر و کارى ندارند و (حتى) جرأت رفتن به آن را نيز در خود نمى بينند، گردآورى مى کنند، زيرا آنها (بازرگانان، پيشه‌وران و صنعتگران) مردم سالمى هستند که بيمى از ضرر آنها نمى رود و صلح دوستانى که خوف خيانت و نيرنگ آنها نيست. کارهاى آنها را پيگيرى کن و سامان ده چه آنها که در حضور تو (و مرکز فرمانداريت) زندگى مى کنند و چه آنها که در گوشه و کنار کشورت هستند. و بدان! با تمام آنچه گفتم در ميان آنها جمع کثيرى هستند به شدت تنگ نظر و بخيلِ زشت کار و احتکار کننده مواد مورد نياز مردم و اجحاف کننده در تعيين قيمت ها و اينها موجب زيان براى توده مردم و عيب و ننگ بر زمامدارانند. ⛔️ از احتکار (به شدت) جلوگيرى کن، چرا که رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از آن منع فرمود و بايد معاملات با شرايط آسان صورت گيرد: با موازين عدل و نرخ هايى که نه به فروشنده زيان رساند و نه به خريدار، و هر گاه کسى بعد از نهى تو از احتکار، دست به چنين کارى زند او را کيفر ده; ولى (هرگز) در مجازات زياده روى نکن. ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
۱۹/۱ تجارت و صنعت را این گونه سامان ده امام(علیه السلام) در این بخش از عهدنامه خود به گروه ششم از گروه هاى اجتماعى پرداخته و در این زمینه سفارش هاى مهمى به مالک اشتر دارد. نخست مى فرماید: «سپس درباره تجار و صاحبان صنایع نخست به خودت توصیه کن (که مراقب حفظ و تقویت آنان باشى) و نیز دیگران را به خیر و نیکى با آنان سفارش نما»; (ثُمَّ اسْتَوْصِ(۱) بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِی الصِّنَاعَاتِ، وَ أَوْصِ بِهِمْ خَیْراً). ← براین پایه زمامدار، نخست باید خودش نسبت به این گروه اجتماعىِ فعّال، حسّاس باشد و سپس اهمّیّت آنها را به دیگران گوشزد نماید. این احتمال نیز در جمله «استوص» هست که هر گاه دیگران نسبت به این گروه سفارش هاى مثبتى کنند، سفارش آنان را بپذیر و جامهٔ عمل به آن بپوشان. آن گاه امام به گروه هاى مختلف تجار و صاحبان صنایع اشاره کرده مى فرماید: «(در این توصیه) بین بازرگانانى که در مراکز تجارى اقامت دارند و یا آنها که سَیّار و در گردش اند و نیز صنعتگران و کارگرانى که با نیروى جسمانى خود به کار مى پردازند، تفاوت مگذار»; (الْمُقِیمِ مِنْهُمْ وَ الْمُضْطَرِبِ(۲) بِمَالِهِ وَ الْمُتَرَفِّقِ(۳)بِبَدَنِهِ). ←روشن است که تجار دو گروه اند; گروهى مرکز ثابت دارند. و عده اى دائماً اموال تجارتى را از نقطه اى به نقطه دیگر و از آن نقطه به نقطه ثالثى مى برند و مواد مورد نیاز مردم را به آنها مى رسانند. سرمایه اصلى صنعتگران نیروى بدنى آنهاست که با آن براى رفع نیازهاى مردم تلاش و کوشش مى کنند. سپس امام(علیه السلام) به فلسفه تجارت و آثار مثبت آن ـ در برابر کسانى که تجار را سربار جامعه مى دانند ـ پرداخته مى فرماید: «زیرا آنها منابع اصلى منفعت (مردم) و اسباب آسایش (جامعه) هستند و مال التجاره هاى مفید را از سرزمین هاى بعید و دور دست، از صحرا🏜 و دریا🌊 و سرزمین هاى هموار و ناهموارِ محل حکومت تو و از مناطقى که عموم مردم با آن سر و کارى ندارند و (حتى) جرأت رفتن به آن را نیز در خود نمى بینند، گردآورى مى کنند»; (فَإِنَّهُمْ مَوَادُّ الْمَنَافِعِ وَ أَسْبَابُ الْمَرَافِقِ(۴) وَ جُلاَّبُهَا(۵) مِنَ الْمَبَاعِدِ(۶) وَ الْمَطَارِحِ(۷) فِی بَرِّکَ وَ بَحْرِکَ وَ سَهْلِکَ وَ جَبَلِکَ وَ حَیْثُ لاَ یَلْتَئِمُ النَّاسُ لِمَوَاضِعِهَا وَ لاَ یَجْتَرِءُونَ عَلَیْهَا). امام(علیه السلام) سپس با دو جمله اهمّیّت موقعیت بازرگانان با ایمان را بیان کرده مى فرماید: «زیرا آنها (بازرگانان، پیشه‌وران و صنعتگران) مردم سالمى هستند که بیمى از ضرر آنها نمى رود و صلح دوستانى که خوف خیانت و نیرنگ آنها نیست»; (فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ لاَ تُخَافُ بَائِقَتُهُ(۸)، وَ صُلْحٌ لاَ تُخْشَى غَائِلَتُهُ(۹)). 💭❌ بر خلاف آنچه بعضى مى پندارند، تجار سربار جامعه اقتصادى و واسطه ناسالم نیستند (مشروط به اینکه به وظایف صنفى خود درست عمل کنند) و فلسفه آن را چنان که گفتیم امیرمؤمنان على(علیه السلام) در عبارات بالا شرح داده است. مى دانیم هر منطقه اى در روى زمین، تولیدهاى کشاورزى و صنعتى خاص خود را دارد و اگر این تولیدات به مناطق دیگر منتقل نشود هم آنها گرفتار خسارت فوق العاده مى شوند و هم مناطق دیگر محروم مى مانند و اگر نقل و انتقال تجارى صورت نگیرد یک منطقه ممکن است نسبت به چیزى گرفتار قحطى و منطقه دیگر دچار فزونى بى حد و حساب شود. بازرگانان نقش تعدیل اقتصادى را در کشورهاى جهان و در شهرهاى مختلف یک کشور دارند و آنها که براى این کار به نقاط دور و نزدیک مى روند گاه حتى جان خود را نیز به خطر مى افکنند. درست است که آنها دنبال منافع خویش اند; ولى در کنار تأمین منافع شخصى یک منفعت بزرگ اجتماعى براى مردم یک کشور یا کشورهاى مختلف جهان دارند. آنها به مجرد اینکه احساس کنند فلان جنس در فلان منطقه نسبت به منطقه دیگر ارزان تر است به سوى آن منطقه هجوم مى آورند و اجناس اضافى آن منطقه را به منطقه اى که آن جنس کمیاب است مى برند تا سودى عایدشان شود; ولى این سود انگیزه اى براى بهره مندى هر دو نقطه مى گردد. آن گاه امام(علیه السلام) دستور دیگرى به مالک درباره بازرگانان و صنعت گران داده مى فرماید: «کارهاى آنها را پیگیرى کن و سامان ده چه آنها که در حضور تو (و مرکز فرمانداریت) زندگى مى کنند و چه آنها که در گوشه و کنار کشورت هستند»; (وَ تَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ بِحَضْرَتِکَ وَ فِی حَوَاشِی بِلاَدِکَ). درست است که حکومت نباید امر تجارت و صنعت را به دست گیرد، بلکه بهترین راه آن است که آن را به بخش خصوصى واگذار کند; ولى با این حال نباید جهات حمایتى و هدایتى را از آنها دریغ دارد؛ زیرا غالباً بدون حمایت و هدایت حکومت به مشکلات زیادى برخورد مى کنند که دامنه آن عموم مردم را دربر مى گیرد.
۱۹/۲ به همین دلیل اقتصاددان هاى آگاه در دنیاى امروز به همین امر توصیه مى کنند که دولت بى آنکه خود تاجر و صنعتگر باشد باید از آنها حمایت کند و در موارد لازم نظارت و هدایت آنها را نیز به عهده بگیرد و این کار نقش مهمى در موفقیت تجارت و صنعت خواهد داشت. ولى گاه مى شود که تجار از مسیر سالم خود منحرف شده براى دست یابى به سود بیشتر بازار سیاه ایجاد مى کنند یا به سراغ مى روند یا با ایجاد واسطه هاى غیر ضرورى عملاً نرخ کالاها را بالا مى برند یا براى اهداف سیاسى، کشورى را در محاصره اقتصادى و به صورت ابزارى براى دست سیاست مداران قرار مى دهند و گاه بالعکس سیاست مداران به صورت ابزارى در دست آنها عمل مى کنند. آن گونه که در دنیاى امروز بسیار دیده مى شود. به همین دلیل امیرمؤمنان(علیه السلام) در ذیل این جملات به آنها داده و خطاب به مالک مى فرماید: «بدان با تمام آنچه گفتم در میان آنها جمع کثیرى هستند به شدّت تنگ نظر و بخیلِ زشت کار و احتکار کننده مواد مورد نیاز مردم و اجحاف کننده در تعیین قیمت ها و اینها موجب زیان براى توده مردم و عیب و ننگ بر زمامدارانند»; (وَ اعْلَمْ ـ مَعَ ذَلِکَ ـ أَنَّ فِی کَثِیر مِنْهُمْ ضِیقاً(۱۰) فَاحِشاً، وَ شُحّاً(۱۱)قَبِیحاً، وَ احْتِکَاراً لِلْمَنَافِعِ، وَ تَحَکُّماً فِی الْبِیَاعَاتِ(۱۲)، وَ ذَلِکَ بَابُ مَضَرَّة لِلْعَامَّةِ وَ عَیْبٌ عَلَى الْوُلاَةِ). ↓ امام در این تعابیر کوتاه و پرمعنا چهار نقطه ضعف مهم را که ممکن است دامنگیر تجار و صنعتگران شود بر مى شمارد: 🔻یکم: تنگ نظرى فاحش؛ اشاره به آنها که انحصار طلبند و تنها به منافع خود مى اندیشند و حاضر نیستند دیگرى در تجارت و صنعت پرورش پیدا کند. 🔻دوم: بخل قبیح؛ اشاره به کسانى که حاضر نیستند چیزى از درآمد خود را در کارهاى خیر و به نفع محرومان جامعه مصرف کنند. 🔻سوم: احتکار که سبب مى شود اجناس را هنگام فراوانى ارزان بخرند و براى روز کمیابى انبار کنند تا بسیار گران بفروشند. 🔻چهارم: تحکّم بر قیمت گذارى ها بدون توجّه به منافع مردم و قدرت خرید آنها، به این ترتیب که از طرق مختلف براى ایجاد بازار سیاه و بالا بردن نرخ ها به صورت کاذب تلاش کنند و گاه دست به دست یکدیگر بدهند تا قیمت ها را به طور مصنوعى بالا نگه دارند. 🔴 این چهار عیب بزرگ است که در دنیاى دیروز به صورت کم رنگ و در دنیاى امروز به صورت پررنگ در امر تجارت و صنعت خودنمایى مى کند. در ضمن امام(علیه السلام) تأکید مى کند که اگر این گونه مسائل در امور اقتصادى راه یابد دو مشکل بزرگ پیدا مى شود: 🔺۱. اینکه توده هاى مردم در تنگناى اقتصادى قرار مى گیرند و سبب نارضایتى آنها از حکومت مى شود همان چیزى که ممکن است به شورش هاى خطرناک بینجامد. 🔺۲. اینکه لکه ننگى بر دامان حکومت مى نشیند و دلیل بر بى کفایتى و عدم مدیریت او خواهد بود؛ زیرا حل مشکلات اقتصادى از مهم ترین یا مهم ترین وظیفه حکومت است. اگر در این قسمت وا بماند کارهاى دیگر او مردم را راضى نخواهد ساخت. امام(علیه السلام) در ادامه این سخن چند دستور درباره مسائل اقتصادى مى دهد و از احتکار شروع مى کند مى فرماید: «از احتکار (به شدت) جلوگیرى کن؛ چرا که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از آن منع فرمود»; (فَامْنَعْ مِنَ الاِحْتِکَارِ، فَإِنَّ رَسُولَ اللهِ ـ صلى الله علیه وآله وسلم ـ مَنَعَ مِنْهُ). 🔸 احتکار به معناى گردآورى احتیاجات مردم و ذخیره کردن و به انتظار گرانى نشستن و منافع کلان بردن است و در اصل از ریشه حَکْر (بر وزن مکر) به معناى ظلم و ستم و بدرفتارى گرفته شده و از آنجایى که احتکار طعام از روشن ترین مصداق هاى ظلم و بدرفتارى است این واژه بر آن اطلاق شده است. در فقه اسلام بحث مشروحى درباره احتکار آمده و همه فقهاى اسلام آن را حرام شمرده اند و روایات بسیارى در این زمینه وارد شده از جمله در حدیثى که در کتب اهل سنّت و امامیه وارد شده از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «الْمُحْتَکِرُ مَلْعُون; محتکر رانده درگاه خداست».(۱۳) در حدیث دیگرى از امام امیر المؤمنین در غررالحکم آمده است: «الْمُحْتَکِرُ الْبَخِیلُ جَامِعٌ لِمَنْ لاَ یَشْکُرُهُ وَ قَادِمٌ عَلَى مَنْ لاَ یَعْذِرُهُ; محتکر بخیل ثروتى جمع مى کند براى وارثانى که هرگز از او راضى نخواهند شد و بر خدایى (در محشر) وارد مى شود که او را معذور نخواهد داشت».(۱۴) در دیگرى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «یَقُومُ الْمُحْتَکِرُ مَکْتُوبٌ بَیْنَ عَیْنَیْهِ یا کافِرُ تَبَوَّأ مَقْعَدَکَ مِنَ النّارِ; شخص محتکر در روز قیامت در حالى محشور مى شود که در پیشانى او نوشته شده است: اى کافر جایگاه خودت را در آتش دوزخ انتخاب کن».(۱۵)
۱۹/۳ 🤔 در اینکه مخصوص مواد غذایى است یا همه احتیاجات مردم را شامل مى شود، حکومت اسلامى با محتکر چگونه برخورد کند و اموال احتکار شده را با چه شرایطى در اختیار توده هاى مردم نیازمند گذارد گفت وگوهاى زیادى در فقه شده است که اینجا محل شرح آن نیست. همین قدر باید دانست که احتکار از بدترین مفاسد اقتصادى است که اسلام از آن به شدت نهى کرده و همان گونه که در ادامه همین عهدنامه مى آید براى محتکران مجازات قائل شده است. دومین دستورى را که امام به مالک اشتر در زمینه مسائل اقتصادى مى دهد این است که مى فرماید: «باید معاملات با شرایط آسان صورت گیرد: با موازین عدل و نرخ هایى که نه به فروشنده زیان رساند و نه به خریدار»; (وَ لْیَکُنِ الْبَیْعُ بَیْعاً سَمْحاً(۱۶): بِمَوَازِینِ عَدْل وَ أَسْعَار(۱۷) لاَ تُجْحِفُ بِالْفَرِیقَیْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاعِ(۱۸)). ↓ امام(علیه السلام) در این جمله کوتاه و پر معنا نخست دستور کلى مى دهد که معاملات با شرایط آسان باید انجام گیرد، آن گاه آن را به شکل مشروح تر در دو جمله بیان مى فرماید: ← نخست اینکه میزان هاى سنجش باید عادلانه باشد; کم فروشى و تقلّب در کار نباشد. ← و دیگر اینکه قیمت ها باید متعادل گردد و معناى تعادل در قیمت ها آن است که هم از تولید کننده حمایت کنند و هم از مصرف کننده؛ زیرا هرگاه تنها به نفع مصرف کننده باشد و تولید کنندگان زیان ببینند دست از تولید مى کشند و این خود مایه گرانى و کمبود اجناس مى شود و اگر تنها جانب تولیدکننده در نظر گرفته شود و با منافع زیاد اجناس خود را عرضه کنند مصرف کنندگان به زحمت مى افتند. بسیارى از فقیهان و دانشمندان از این جمله امام(علیه السلام) استفاده کردند که حکومت اسلامى حق قیمت گذارى را در مواردى که لازم مى بیند دارد و اگر نرخ هایى براى مواد غذایى و غیر آن تعیین کند همه مردم باید آن را معتبر بشمارند و تخلّف از آن ممنوع است. البته در روایاتى از قیمت گذارى نهى شده و قیمت ها بر اساس عرضه و تقاضا گذارده شده، از جمله در حدیثى مى خوانیم که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از کنار جمعى از محتکران عبور مى کرد. دستور داد انبارهاى آنها را بگشایند و اجناسشان را در بازار عرضه کنند. کسى به حضرت عرض کرد: چه خوب است قیمت آن را نیز تعیین کنید. پیغمبر خشمگین شد فرمود: «أَنَا أُقَوِّمُ عَلَیْهِمْ؟ إِنَّمَا السِّعْرُ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَرْفَعُهُ إِذَا شَاءَ وَ یَخْفِضُهُ إِذَا شَاءَ; آیا من قیمت را تعیین کنم؟ قیمت به دست خداست هر زمان بخواهد آن را بالا مى برد و هر زمان بخواهد پایین مى آورد».(۱۹) ←این جمله اشاره لطیفى است به همان مسأله عرضه و تقاضا که به طور طبیعى قیمت ها را تعیین مى کند; یعنى اساس در نرخ گذارى همان عرضه و تقاضاست; ولى در موارد خاصى حکومت اسلامى مى تواند دخالت کند و قیمت ها را تحت کنترل درآورد. حضرت در پایان این بخش مى فرماید: «هر گاه کسى بعد از نهى تو از احتکار دست به چنین کارى زند او را کیفر ده; ولى هرگز در مجازات زیاده روى نکن»; (فَمَنْ قَارَفَ(۲۰) حُکْرَةً بَعْدَ نَهْیِکَ إِیَّاهُ فَنَکِّلْ بِهِ(۲۱)، وَ عَاقِبْهُ فِی غَیْرِ إِسْرَاف). اگر چه «قارف» از ریشه «مقارفه» به معناى اکتساب و به دست آوردن چیزى به کار مى رود; ولى با توجّه به اینکه از ریشه قَرْف (بر وزن حرف) به معناى کندن پوست از درخت و مانند آن است ممکن است در اینجا اشاره به این نکته باشد که محتکران در واقع با عملشان پوست نیازمندان و فقرا را مى کنند و به همین دلیل مستحق مجازات اند. تعبیر به «نکّل»; (مجازات کن) از ماده «تنکیل» و از ریشه نَکْل (بر وزن أکل) به معناى لجام حیوان گرفته شده نشان مى دهد که منظور از این مجازات همان است که از آن تعبیر به تعزیر مى شود. هدف انتقام جویى نیست بلکه هدف آن است که محتکر را از تکرار عمل بازدارند و دیگران هم گیرند و به سراغ احتکار نروند. به هر حال تصریح به مجازات محتکر دلیل روشنى است که احتکار از گناهان کبیره است؛ زیرا تعزیر تنها در گناهان کبیره آمده است. تعبیر به «فِی غَیْرِ إِسْرَاف» اشاره به مطلبى در باب تعزیرات در فقه است که تعزیر باید متناسب با گناه مجرم باشد و اینکه گفته اند به اختیار حاکم شرع است منظور اختیار در انتخاب مجازات مناسب گناه است. در نسخه تحف العقول و تمام نهج البلاغه که گزینش مرحوم سیّد رضى در آن نیست، جمله اضافه اى دیده مى شود که امام(علیه السلام) در ذیل آن فرموده اند: «فَإنَّ رَسُولَ اللهِ صَلّى اللهُ عَلَیْهِ وآلِهِ فَعَل ذلِکَ; پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نیز درباره محتکر اقدام به مجازات فرمود».