eitaa logo
قرار نوکری
1.1هزار دنبال‌کننده
709 عکس
48 ویدیو
100 فایل
اطلاع رسانی جلسات کربلایی سیدعلی #حسینی_تبار و بارگزاری صوت جلسات و.. 🔻🔻🔻 #کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی #مقتل #بارگزاری_اشعار_نوحه_سرود #آموزش_روضه_خوانی_تخصصی #آموزش_مداحی #حرم_مطهر_حضرت_معصومه_س #سید_علی_حسینی_تبار پل ارتباطی با حقیر ۰۹۱۲۲۵۱۰۶۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
آقاى بى كسى كه غَمْ ارثيه داشته اُنسى به داغِ مادرِ اِنسيه داشته كنج اتاقِ خويش حسينيه داشته با اهل خانه مجلسِ مرثيه داشته حالا گرفته روضه غريبانه بازهم نشناختند خشكِ مقدس مَآب‌ها خورشيدِ علم را پَسِ ابر حجاب‌ها مُشتى، رُفوزه در پىِ درس و كتاب‌ها شاگردهايشان همه در رختخواب‌ها آتش زدند بر در يك خانه بازهم حق مي‌دهيم مرد اگر گريه مي‌كند تنها ميانِ چند نفر گريه مي‌كند با ترسِ دختران چقدر گريه مي‌كند افتاده يادِ مادر و در، گريه مي‌كند تكرار شد مصيبت پروانه بازهم آتش به بيتِ اطهرش افتادُ گفت آه يادِ صداى مادرش افتادُ گفت آه عمامه‌اش كه از سرش افتادُ گفت آه وقتِ فرار، دخترش افتادُ گفت آه ترسيده است دخترِ دُردانه بازهم يك نانجيب خنجرِ آماده مى‌كشيد يك بى حيا عمامه و سجاده مى‌كشيد بندِ طناب را كه زنازاده مى‌كشيد شيخ الائمه را وسط جاده مى‌كشيد آسيب ديد غيرت مردانه بازهم دستِ عيالِ او به طنابى نرفت نه! دست كسى به سوى حجابى نرفت نه از صورتى عفيفه نقابى نرفت نه ناموسِ او به بزم شرابى نرفت نه رفتيم سمت مجلس بيگانه بازهم بي احترام رفت ولى عمّه زينبش بينِ عوام رفت ولى عمّه زينبش در ازدحام رفت ولى عمّه زينبش بزم حرام رفت ولى عمّه زينبش وقت گريز شد دل ديوانه بازهم... بالاى تخت قائله‌اى بود، واى من پيش رباب حرمله‌اى بود، واى من زينب ميان سلسله‌اى بود، واى من چوبِ بدونِ حوصله‌اى بود، واى من خون شد روان، از آن لب جانانه بازهم ✍ @ghararenokary
به تعلیم بشر مولای مکتب هرزمان برخاست به تاییدش خدا فرمود برپا پس جهان برخاست شگفت انگیز توحید مفضل شعله ور می شد که وقت خواندنش دود از سر افلاکیان برخاست میان شیعیان با او حکومت فتنه می انداخت تقیه نشر پیدا کرد و فتنه از میان برخااست و مفتاح الحقیقه قفل های بسته را وا کرد و مصباح الشریعه نور شد تا آسمان برخاست چنان مور و ملخ عرفان کاذب رخنه در دین کرد که صادق با لوای حق به جنگ غالیان برخاست کسی که کربلا را در قیام علم او آموخت در این مکتب همیشه سربلند از امتحان برخاست زراره حمیری جابر امینی مجلسی طوسی تبار دوستان در اصل از این دودمان برخاست غبار قبر حیدر را نخستین بار او بوسید پس از آن بوسه، در شهر نجف آن آستان برخاست چو هارون در تنور امتحانش می توان افتاد ولی از سفره مهرش چگونه می توان برخاست پسر یک بار دیگر ارث غربت برد از مادر دوباره در مدینه آتشی از آشیان برخاست میان کوچه می افتاد و هی مگفت وااُماه بمیرم من که از جانش نوای الامان برخاست دل اولاد او خون شد که او در کاخ حمرا رفت همینجا بود که آه از نهاد روضه خوان برخاست گمانم روضه ی شیخ الائمه این سخن باشد کجا در مجلس منصور چوب خیزران برخاست امان از مجلس شام و امان از خاطرات تلخ که طفلی بر زمین افتاد هرجا ساربان برخاست . . رقیه گوشه ای زانو بغل کردو  به خود می گفت چرا بابا سرت آمد ولیکن بوی نان برخاست ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @ghararenokary
السلام علیک یا جعفر بن محمد ایها الصادق یابن رسول الله جد ما گریه کنانش را تماشا می کند نوحوا علی الحسین هرکه گرید بر حسین یاری زهرا می کند نوحوا علی الحسین شاعر: @dobeity_robaey @ghararenokary
▪️ اللّٰهُمَّ صَلِّ علیٰ جَعفَرِ بنِ مُحمَّدٍ الصّادِقِ ▪️ بیان مقاتل و مصائب (همراه با گریزهای مستند)، گوشه‌ای از حالات آن حضرت در عزای سیدالشهداء علیه‌السلام ... 🔸شدیدا ملتمس دعاییم @ghararenokary
🔘 عطشِ اهلبیت «علیهم‌السلام» به دیدنِ شیعیان‌شان... ⚡️غربت إمام‌صادق علیه‌السلام در بین مدینه... یکی از اصحاب امام صادق علیه‌السلام گوید: در مدینه خدمت امام صادق علیه‌السلام رسیدم و شنیدم که آن حضرت می‌فرمود: أَشْکُو إِلَی اللَّهِ وَحْدَتِی وَ تَقَلْقُلِی مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ حَتَّی تَقْدِمُوا وَ أَرَاکُمْ وَ أُسَرَّ بِکُمْ 🔻شکایت تنهایی خود و ناراحتی‌ای که از اهل مدینه می‌کشم، به‌خدا می‌کنم ؛ (منتظر میمانم) تا اینکه شما (شیعیان) بیایید و من شما را ببینم و خوشحال شوَم. فَلَیْتَ هَذِهِ الطَّاغِیَةَ أَذِنَ لِی فَاتَّخَذْتُ قَصْراً فَسَکَنْتُهُ وَ أَسْکَنْتُکُمْ مَعِی 🔻ای کاش این ستمگر(فرماندار مدینه) اجازه می‌داد من محلی را ترتیب می‌دادم و در آنجا ساکن می‌شدم و شما را نیز در همان‌جا ساکن می‌کردم، تا دور و بر من باشید. وَ أَضْمَنُ لَهُ أَنْ لَا یَجِی ءَ مِنْ نَاحِیَتِنَا مَکْرُوهٌ أَبَداً 🔻و به این ستمگر ضمانت می‌دادم که از جانب ما کمترین ناراحتی بر علیه او سر نزند. (و بر علیه او قیامی صورت نگیرد) 📚 رجال کشّی، ص۲۳۳. ✍نامش همه‌جا در دل و هم وِردزبان‌هاست ظاهر به جهان هیبت دردانه‌ی زهراست غایب نشود او و نبودست و نباشد “ما غایب و او منتظر آمدن ماست” @maghaatel @ghararenpkary
🔘 گوشه‌ای از اسرارِ گودال قتلگاه و اسارت آل الله از لسان مبارک جعفربن‌محمد علیهماالسلام... ⚡️ إمام‌صادق علیه‌السلام با روضهٔ اسارت،‌ از حال می‌رفتند... ابن‌حبیب گوید: نزد مولایم امام صادق علیه‌السلام بودم که شنیدم در سجده‌اش می‌فرمود: اللّٰهمَّ اْغفِرْ لِمَنْ زارَ جَدّیَ الحُسین وَ مَنْ بَکیٰ عَلَیه 🔻خدایا ببخش زائرین قبر سیدالشهداء علیه‌السلام را و کسانی که برای او گریه می‌کنند. وقتی مناجات حضرت تمام شد، نشست در حالی که اشک‌ها، محاسن حضرت را خیس کرده بود. ➖عرض کردم: ای مولای‌من! چرا کعبه به رنگ سیاه است؟ فرمودند: وقتی حضرت ابراهیم علیه‌السلام خانه کعبه را ساخت، پارچه سبز روی آن انداخت،اما خدای متعال وحی فرستاد که: ای ابراهیم! پارچه کعبه را سیاه کن که منِ خدا، در عالم معنا عزادار سیدالشهداء علیه‌السلام نوه سیدالانبیاء صلی‌الله‌علیه‌وآله هستم. ➖عرض کردم: ای سرور من به ما خبر رسیده در بدن جدّ شما از سینه تا پایین هزار زخم تیر و نیزه و شمشیر و چوب و غیره بوده؛ آیا درست است؟ ... حضرت فرمودند: بلکه بیش از این بوده است. ➖گفتم: چگونه در یک بدن، این همه جراحت می‌تواند باشد؟ فبَکیٰ عندَ ذٰلکَ یَکادُ اَنْ یُغشیٰ عَل‍َیه. ▪️در این هنگام،حضرت آن‌قدر گریه کردند که نزدیک بود، غش کنند؛ سپس فرمودند: قَدْ ضَرَبُوا السَیفَ عَلَی مَوضِعِ السَیفِ وَالسّنانَ عَلَی مَوضِع السَنان وَالسّهمَ عَلَی مَوضِعِ السّهم ▪️همانا شمشیر بر جای شمشیر می‌زدند؛ نیزه بر جای نیزه می‌زدند؛ تیر بر روی تیر می‌زدند. ➖بعد عرض کردم: علت بوی عطر تربت سیدالشهداء علیه‌السلام و عظمت کربلا چیست؟ فرمودند: خاک کربلا با خون جدّم مخلوط شد، وقتی که اسب‌ها را بر بدن او تاختند. و حضرت فرمودند: می‌توان از خاک کربلا برای شفا خورد. ➖بعد عرض کردم: مخدّرات وقتی به شام رسیدند، «کاشفات الوجوه» بودند؛ آیا این مطلب درست است؟ راوی گوید: وَاللّهِ رَاَیتُ مَولایَ جَعفَرَ الصّٰادقَ علیه‌السلام عِندَ ذٰلکَ قَد بَکیٰ بُکاءً شَدیداً بِحَیثُ لَم یَقدرْ اَنْ یُجیبَ عَنْ ذٰلکَ وَلٰکِنْ اَومَئَ الیٰ ذٰلکَ بِرَأسِهِ ▪️وقتی این را گفتم به خدا قسم دیدم حضرت چنان گریه کرد که توان صحبت‌کردن نداشت، اما با سر مبارکش در تأیید این مصیبت، اشاره فرمود.(در نقل‌های دیگر آمده است که کسی نمی‌توانست به صورت‌هایشان نگاه کند‌ و هاله‌ای از نور حجاب شده بود) 📚بحرالمصائب،(نسخه خطی) ج۳ ص۴۰۸ ✍دانی که چرا خانهٔ‌حق گشته سیه‌پوش؟ زیرا که خدا نیز عزادار حسین است... @Maghaatel @ghararenokary
🔘 کجای عالَم چنین آقایی پیدا می‌شود؟! ⚡️ حکایت طفلِ امام صادق علیه‌السلام که از دستِ کنیزکی افتاد و از دنیا رفت... راوی گوید: روزی به خانه إمام صادق علیه‌السلام وارد شدم و رنگ چهره حضرت را دگرگون دیدم؛ سبب تغییر حال حضرت را پرسیدم که آن إمام علیه‌السلام فرمود: من نهی کرده بودم که در خانه، کسی بالای پشت‌بام برود، امروز داخل خانه شدم؛ یکی از کنیزان که تربیت یکی از اولاد مرا به عهده داشت،دیدم که طفل مرا در بردارد و بالای نردبان است؛ چون نگاهش به من افتاد متحیر شد و لرزید و طفل از دست او بر زمین افتاد و از دنیا رفت. ➖ امام علیه‌السلام به راوی فرمودند: تغیر رنگ من به‌خاطر غصهٔ از دست رفتن آن طفل نیست؛ و إنّما تَغيَّرَ لَونٖي لِمٰا أدخَلَتْ عَلَيها مِن الرُّعبِ. 🔻بلکه به سبب آن ترسی است که آن کنیزک از نگاه من پیدا کرده بود. راوی گوید: این در حالی بود که إمام علیه‌السلام به آن کنیز فرموده بود: تو را در راه خدا آزاد کردم؛ باکی بر تو نیست؛ باکی بر تو نیست. 📚المناقب، ابن‌شهر‌آشوب،ج۱۱ ص۴۱۲ @Maghaatel @ghararenokary
◾️ وقتی‌که خانه‌ام را آتش زدند، به یاد اهل و عیال جدّ غریبم، حسین "علیه‌السلام" افتادم... در نَقلی آمده است: فردای آن روزی که خانه امام صادق علیه‌السلام را آتش زدند‌، چند نفر از شیعیان به محضر آن حضرت رفتند، دیدند، که إمام علیه‌السلام محزون و گریان است. ➖ عرض کردند: آقاجان! چرا گریه می‌کنید؟ آیا از این که دشمن چنین گستاخی به شما کرده، گریه می‌کنید؟ با اینکه نخستین بار نیست که به شما خاندان چنین می‌کنند! 🔹إمام علیه‌السلام فرمودند: لَمّا أَخَذتِ الّنارُ مٰا فِي الدِّهلِیز نَظَرتُ إلىٰ نِسائي وَ بَناتي يَتَراكَضنَ فِي صَحنِ الدّار مِنْ حُجرةٍ إلىٰ حُجرٍة وَ مِن مَكانٍ إلى مَكانٍ هٰذا وَ أٰنا مَعَهنّ في الدّار ▪️گریه‌ام برای این است که وقتی زبانه‌های آتش در دالان خانه، زبانه می‌کشید، زنان و دخترانم را دیدم که در صحن خانه از حجره‌ای به حجره دیگر و از جانبی به جانب دیگر می‌دویدند، تا آتش به آنها آسیب نرساند، با اینکه من در خانه همراه آن‌ها بودم. فَتَذكّرتُ رَوعَةَ عَيالِ جَدِّيَ الحُسينِ يَومَ عاشُوراء لمّا هَجَمَ القومُ عَلَيهنَّ وَ مُناديهم يُنادي أحرِقُوا بُيوتَ الظّالِمين. ▪️با آن صحنه، به یاد وحشت و خوف اهل و عیال جدّم حسین علیه‌السلام در غروب روز عاشورا افتاده‌ام، آن هنگام که دشمن به آنها هجوم آورد، و منادیِ‌دشمن فریاد می‌زد: خیمه‌های ظالمان را بسوزانید... 📚مأساة‌الحسین،علیه‌السلام، ص۱۶۰ ✍درِ آتش‌گرفته را می‌دید، به لبش بود آه و واویلا گریه می کرد و صحنه را می‌دید، آتشِ خیمه‌های عاشورا گریه می‌کرد و صحنه را می‌دید، گیسوانی که آخرش می‌سوخت وسط شعله‌های نامردی، عمّه‌ای را که معجرش می‌سوخت... @Maghaatel @ghararenokary
◾️ کاش بر نسلِ خلیل‌الله، باران می‌شدی کاش‌ای‌آتش،به‌زینب‌هم‌گلستان می‌شدی... ⚡️حکایت راه‌رفتن إمام صادق علیه‌السلام در بین آتش... منصور دوانیقی به حسن بن زید که از طرف او، والى مکه و مدینه بود، پیغام داد خانه جعفر بن محمد عليهماالسلام را بسوزان. او به خانه امام علیه‌السلام آتش انداخت و به درب خانه و راهرو سرایت کرد، امام صادق علیه‌السلام بیرون آمد و در میان آتش گام برداشته و راه می‌رفت و می‌فرمود: أَنَا ابْنُ أَعْرَاقِ الثَّرَى أَنَا ابْنُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ ▪️منم پسر أعراق الثرى (لقب حضرت اسماعیل علیه‌السلام). ؛ منم پسر ابراهیم خلیل اللَّه (که آتش نمرود بر او سرد و گلستان شد). 📚الکافی ج١ص٣۶٧ ✍ آه یا حضرت صادق ... کاش این آتش در جای دیگری هم نیز گلستان می‌شد... در آن ساعتی که يكى از سربازان لشکر عمر بن سعد ملعون گويد: بانوى بلند قامتى را كنار خيمه‌اى ديدم... و النّارُ تَشتعِلُ مِن جَوانِبها، ▪️در حالى كه از هر طرف، آتش به سمت آن زن، شعله می‌کشید. آن بانو گاهى به طرف راست و چپ و گاهى به آسمان نگاه مى‌كرد و دستهايش را بر اثر شدت ناراحتى به هم مى‌زد، و گاهى وارد آن خيمه مى‌شد، و بيرون مى‌آمد. با سرعت نزد او رفتم و گفتم: يا هٰذِهٖ ما وُقُوفُكِ هٰاهُنا، و النّارُ تَشتَعلُ مِن جَوانِبِك، و هٰؤلاءِ النِّسوَة قَد فَرَرنَ، و تَفَرّقنَ و لَم تَلحِقٖي بِهِنّ، و مٰا شَأنُك؟ ▪️اى زن! مگر شعله‌های آتش را نمى‌بينى؟ چرا مانند ساير زنان فرار نمی‌كنى؟! فَبكَتْ زَینبُ، و قالَت: ياشَيخ! إنَّ لَنا عليلاً في الخيمة، و هُو لا يَتَمكّنُ مِن الجُلوسِ و النُّهوضِ، فَكيفَ أُفارقُه، و قَد أحاطَ النّارُ بهِ ▪️در این‌هنگام، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به گریه افتاد و فرمود: اى‌مرد! ما شخص بيمارى در ميان اين خيمه داريم كه قدرت نشستن و برخاستن ندارد، چگونه او را تنها بگذارم و بروم با اينكه آتش از هر سو به طرف او شعله مى‌كشد... 📚معالی السبطین، ج٢ ص٨ @maghaatel @ghararenokary
◾️ بگذارید از این خانه عبا بردارد پیرمرداست‌و‌خمیده‌ست، عصا بردارد... ⚡️شرحِ مصیبتِ بیرون‌کشاندنِ إمام صادق علیه‌السلام از خانه و دواندنِ آن حضرت در پیِ مرکب... محمد بن ربیع می‌گوید: منصور دوانیقی به پدرم گفت: سراغ جعفربن‌محمد علیهماالسلام برو و بدون اجازه وارد خانه‌اش شو و او را در همان حالي که هست برایم بیاور. ➖پدرم مرا که در میان برادرانم به قساوت و سخت‌دلی شهرت داشتم، صدا کرد و گفت: برو سراغ جعفر بن محمد و از دیوار خانه بالا برو و لازم نیست در خانه را به صدا درآوری تا او خود را آماده کند و وضعش را عوض کند، بلکه به یکباره بر او وارد بشو و او را در همان حالتی که هست، بیاور! ➖من برای انجام این مأموریت راه افتادم. فقط کمی از شب مانده بود. فَأَمَرْتُ بِنَصْبِ السَّلَالِیمِ وَ تَسَلَّقْتُ عَلَیْهِ الْحَائِطَ فَنَزَلْتُ عَلَیْهِ دَارَهُ فَوَجَدْتُهُ قَائِماً یُصَلِّی وَ عَلَیْهِ قَمِیصٌ وَ مِنْدِیلٌ قَدِ ائْتَزَرَ بِهِ ▪️دستور دادم؛ نردبانی را گذاشتند و از دیوار بالا رفتم. امام را در حال نماز دیدم که پیراهنی به تن و قطیفه‌ای به دور کمر داشت. تا سلام نماز را گفت، گفتم: به دستور امیر حرکت کن. امام علیه‌السلام فرمود: دَعْنِی أَدْعُو وَ أَلْبَسُ ثِیَابِی ▪️بگذار دعایم را بخوانم و لباسم (عبا و عمامه) را به تن کنم. گفتم: نه، امکان ندارد. امام علیه السلام فرمود: بگذار تنم را بشویم و تجدید وضو کنم. گفتم : نه؛ نمی شود، معطل نکن ! نباید و نمی گذارم وضع سر و صورتت را عوض نمائی. فَأَخْرَجْتُهُ حَافِیاً حَاسِراً فِی قَمِیصِهِ وَ مِنْدِیلِهِ ▪️پس او را با همان پیراهن و قطیفه با پای برهنه و بدون کفش و در حال خستگی حرکت دادم. فَلَمَّا مَضَی بَعْضُ الطَّرِیقِ ضَعُفَ الشَّیْخُ فَرَحِمْتُهُ ▪️چون مقداری راه آمدیم، نفسش به شماره افتاد و توان دویدن نداشت... دلم به رحم آمد و او را سوار بر اَستر کردم. 📚مُهج الدعوات، ص۱۹۴ 📚بحار الانوار ج٩١ ص٢٨٩ ✍ آه یا حضرت صادق... کاش آن نانجیبانی که عمّه‌های شما را دنبال مرکب می‌دواندند، اندکی هم رحم داشتند... چگونه گریه کنیم بر آن مصیبتی که مقاتل نوشته‌اند: ...اَتَوهُم بِحِبالٍ فَرَبَقُوهُم بِهٰا ▪️تمام اُسرا را در حالی‌که با یک طناب به هم بسته بودند، به سمت کاخ یزید لعین می‌بردند. فكانَ الحَبلُ فيٖ عُنُقِ زَين‌ِالعابدينَ اليٰ زينب‌ و ا‌مّ‌کلثوم و باقي بَناتِ رسولِ الله ▪️یک سر طناب را بر گردن إمام سجاد علیه‌السلام انداخته بودند و سر دیگر طناب را به زینب کبری و حضرت امّ‌کلثوم علیهماالسلام و دیگر دختران رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بسته بودند و آنها را می‌کشاندند. و كُلّمٰا قَصَروا عَنِ المَشيِ ض‍َرَبُوهُم ▪️و هرگاه که این زنان و بچه‌ها، توانِ راه‌رفتن نداشتند، آن‌ها را کتک می‌زدند. 📚مقتل الحسین علیه‌السلام،مقرّم، ص۳۱۱ @maghaatel @ghararenokary
◾️منصور دوانیقی، سه بار شمشیر کشید تا إمام صادق علیه‌السلام را به شهادت برساند، امّا... در تاریخ آمده است: روزی منصور دوانیقی ملعون، امام صادق علیه‌السلام را توسط شخص نانجیبی به نام «ربیع» به قصر خود کشاند و سه مرتبه شمشیر خود را بلند کرد تا إمام علیه‌السلام را به شهادت برساند اما در هر مرتبه از کار خود منصرف می‌شد و شمشیر را غلاف کرد و در نهایت حضرت را رها کرده و إمام علیه‌السلام از قصر او خارج شدند. ➖ ربیع ملعون، معترضانه به منصور دوانیقی گفت: چرا کار او را نساختی؟! منصور گفت: در هربار که شمشیر کشیدم، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله با چهره‌ای غضب‌آلود در مقابل من متمثّل شد و من از ترس، شمشیر را غلاف کردم تا اینکه در بار سوم که شمشیر کشیدم، فَتَمَثَّلَ لِی رَسُولُ اللَّهِ بَاسِطَ ذِرَاعَیْهِ قَدْ تَشَمَّرَ وَ احْمَرَّ وَ عَبَسَ وَ قَطَّبَ حَتَّی کَادَ أَنْ یَضَعَ یَدَهُ عَلَیَّ ▪️رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به‌من نزدیک شد، پنجه‌های خود را گشوده بود و دامن به‌کمر زده و چشمانش قرمز شده بود و نهایت خشم از صورتش آشکارا بود نزدیک بود مرا در پنجه‌های خود بفشارد. 📚مُهَج الدعوات،سیدبن‌طاووس،ص۱۹۲ ✍ آه یا رسول الله... کاش در جای دیگر، در مقابل یک نانجیبی دیگر، نیز متمثّل می‌شدید... در آن ساعت دردناکی که مقاتل نوشته‌اند: ... ثُمّ إنّهُ رَكِبَ عَلىٰ صَدرهِ الشريف، و وَضعَ السيفَ فٖي نَحره، و هَمّ أنْ يَذبحَه، ▪️شمر ملعون وارد گودال قتلگاه شد و بر سینه مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام نشست و شمشیر را کشید و بر گلوی مطهر آن حضرت گذاشت و آمد تا سر مبارک را ذبح کند، فَفتَحَ عَينَيه في وَجهِه فَقالَ لَه الحُسين علیه‌السلام: يَا ويلك مَن أنتَ؟ فَقد إرتَقَيتَ مُرتَقَىٰ عَظيمًا؛ فَطالَ‌ما قَبّلَهُ رسولُ الله ▪️که در این هنگام چشمان سیدالشهداء علیه‌السلام کمی باز شد و با صدای بی‌رمقی به آن ملعون فرمودند: وای بر تو! تو کیستی؟ بر جایگاه بلندی بالا آمده‌ای! آنجایی را که نشسته‌ای، دائماً رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌بوسید... 📚ینابیع الموده، ج۳، ص۸۳ 📚ناسخ‌التواریخ،سیدالشهداء علیه‌السلام، ج۲ ص۳۸۶ @maghaatel @ghararenokary
◾️ بر هر آن‌که یادِ «أصغر» شعله بر قلبش زنَد دیدنِ شش‌ماهه‌ها هم کارِ مشکل می‌شود... ⚡️ وقتی‌که با دیدنِ یک طفل شیرخوار، إمام صادق علیه‌السلام به شدّت گریه می‌کنند... روزی کُمیت شاعر به محضر إمام صادق علیه‌السلام مشرف شد و حضرت به او فرمودند: أنشِدنیٖ فی جَدّیَ الحُسین علیه‌السلام ▪️یک روضه‌ای از جدّ غریبم، حسین علیه‌السلام بخوان. وقتی که کُمیت شروع به خواندن کرد، امام علیه‌السلام شدیداً گریه کردند و زنان و فرزندان حضرت نیز، در هر جای خانه که بودند، شروع به گریه و زاری نمودند. در همین حین که صدای گریه و زاری بلند بود، خَرَجتْ جاریةٌ مِن خَلفِ السِتْرِ ... و فی یَدِها طِفلٌ صَغیرٌ فَوَضَعَتْهُ فی حِجرِ الإمام علیه‌السلام ▪️از پشت پرده، کنیزکی آمد و در حالی که یک طفل شیرخوار را هم به همراه داشت، آن طفل را در دامن إمام علیه‌السلام گذاشت. در این هنگام گوئیا مصیبتِ حضرت علی اصغر علیه‌السلام تداعی شد و إمام صادق علیه‌السلام با نگاه به آن طفل شیرخوار به شدت می‌گریستند و صدای گریه و زاری زنان و فرزندان حضرت بالا گرفته بود... 📚معالی السبطین ص۳۹۲ 📚الوقایع والحوادث ج۳ ص۲۹۹ @maghaatel @ghararenokary
از زبان مبارک امام صادق(ع) نوحوا علی الحسین که این کار فاطمه‌ست این اشکِ دیده‌ها همگی یار فاطمه‌ست نوحوا علی الحسین که جدم غریب بود گودال قتلگاه پُر از بوی سیب بود نوحوا علی الحسین که لب‌تشنه جان سپُرد بیش از هزار و نهصد و پنجاه ضربه خورد نوحوا علی الحسین که در خاک و خون نشست هرکه رسید دربدنش نیزه را شکست نوحوا علی الحسین که مویش کشیده شد جان داشت جدِ من که گلویش بریده شد نوحوا علی الحسین که در بین ازدحام با ضربه‌ی دوازدهم کار شد تمام نوحوا علی الحسین که ذبحش حرام بود چشمان او هنوز به سوی خیام بود نوحوا علی الحسین که می‌دید خواهرش تاراج می‌شود همه هستش برابرش نوحوا علی الحسین که باصورتی کبود چشم ِ سرِ بریده‌ی او باز مانده بود نوحوا علی الحسین که با ضجر کُشتَنَش چیزی نمانده بود ز رگ‌های گردنش ✍ @ghararenokary
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ @Bipelak_ir باز غربت ؛ باز محنت باز هُرم آتیش و هیزم باز شعله ؛ باز ناله باز روز سکوت مردم ۲ مراقب باشید لااقل / مادری پشت در نباشه مراقب باشید لااقل / مادری در خطر نباشه مراقب باشید معجر و چادری شعله‌ور نباشه مراقب باشید لااقل / مادری چشم به راه نباشه مراقب باشید لااقل / مادری پا به ماه نباشه مراقب باشید بین مَردا زنی بی‌پناه نباشه آه غریب دل شکسته آه وارث دست بسته 〰〰〰〰〰〰 @Bipelak_ir شام تار ؛ با آزار از خونه‌ت بیرون آوردن نامردا ؛ پس چرا بی‌عمامه تو رو بردن ۲ فقط دل‌خوشم لااقل / پیکر تو غارت ندیده فقط دل‌خوشم لااقل / جِگرت حرارت ندیده فقط دل‌خوشم خواهرت قتلِتو سه‌ ساعت ندیده فقط دل‌خوشم لااقل / به عطش مهمانت نکردن فقط دل‌خوشم لااقل / روی خاک عریانت نکردن فقط دلخوشم زیر سنگ و نیزه پنهانت نکردن آه غریب دل شکسته آه وارث دست بسته 〰〰〰〰〰〰 @Bipelak_ir پیاده ؛ به یادِ اُسرا بودی و زینب با سختی ؛ میزدی نفس نفس پشت مرکب ۲ خدا رو شکر که لااقل / آتیش از پشت بام نیومد خدا رو شکر که لااقل / سنگ برا انتقام نیومد خدا رو شکر که ناموست مابین ازدحام نیومد خدا رو شکر که لااقل / غصه‌های تو بیشتر نشد خدا رو شکر که لااقل / آستین پاره معجر نشد خدا رو شکر که کعبِ‌نی مرهمِ چشمای‌ تر نشد آه غریب دل شکسته آه وارث دست بسته @ghararenokary
السلام علیک یا جعفر بن محمد ایها الصادق یابن رسول الله جد ما گریه کنانش را تماشا می کند نوحوا علی الحسین هرکه گرید بر حسین یاری زهرا می کند نوحوا علی الحسین شاعر: @dobeity_robaey @ghararenokary
هدایت شده از قرار نوکری
السلام علیک یا جعفر بن محمد ایها الصادق یابن رسول ✍امام صادق علیه السلام: زندانى [واقعى] كسى است كه دنيايش او را از آخرتش باز داشته باشد.... 📚شرح غررالحکم، الكافی : ۲/۴۵۵/۹. 🔹سفارش امام صادق علیه السلام به همه ما شیعیان در لحظات آخر عمر شریفشان،پرهیز از سبک شمردن نماز هست... از خداوند متعال توفیق عمل کردن به این سفارش امام صادق علیه السلام را بخواهیم.. @ghararenokary
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا جعفر بن محمد ایها الصادق علیه السلام 💠مجلس عزای شهادت امام جعفر صادق علیه السلام.. 🚩سخنران : حجةالاسلام برزکار 🚩مداح : سیدعلی حسینی تبار 🚩زمان : دوشنبه بعد نماز مغرب و عشا 🚩مکان : انتهای خیابان جوادالائمه-خ طباطبایی خ چمران مسجد علی بن موسی الرضا علیه السلام ♨️ @aliebnmosareza @ghararenokary
السلام علیک یا جعفر بن محمد ایها الصادق یابن رسول الله 🔊🔊🔊 هیأت « تحلیل وقایع روز با محوریت کتاب شریف » 💡ایام شهادت شیخ الائمه، روضه خوان سیدالشهداء، امام صادق علیه السلام 🎙 سخنران حجت‌الاسلام 🎙 لطایف قرآنی حجت الاسلام هدایت 🎙کربلایی سیدعلی حسینی تبار 📆 دوشنبه ۱۴۰۲/۰۲/۲۵ 🕗 ۲۰:۳۰ الی ۲۲ 📌 قم خیابان سمیه بعد از کوچه ۱۲ مجتمع آل البیت مسجد امام صادق علیه السلام 📤 @mahdavi_arfae @ghararenokary
علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ @Bipelak_ir به لطف مکتب حیدری خوشم به منصب نوکری شدم غلام و رعیتِ رئیس مذهب جعفری دم سینه زنا واویلاس / غم صادق آل طاهاس توو بقیعِ دلم دوباره / چه غوغاس آه - مدینه امشب چه خبره آه - مزار آقام بی زائره ۲ آه - واصادقا واصادقا ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ @Bipelak_ir با ناله و با چشم تری می خونه روضه یه مادری شرار آتیش و خونه ی رئیس مذهب جعفری توو دل ما چه ماتمیه / شده روضه ی صادقیه مثه روضه های شبای / فاطمیه آه - شده با قامت کمونش آه - شبیه مادر جوونش ۲ آه - واصادقا واصادقا ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ @Bipelak_ir با حال خسته و مضطری می سوزه این دم آخری با هر نفس میگه یا حسین رئیس مذهب جعفری بریده نفسش خدایا / دویده پی مرکب اما نمونده بدنش به زیرِ / سُمّ اسبا آه - توو خاک و خون نمونده تنش آه - چی کشید جد بی کفنش ۲ آه - واحسینا واحسینا ۳ . @ghararenokary
علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ @Bipelak_ir بی عصا و بی عبا - می کشن توو کوچه ها میگه زیر لب فقط - یا علی یا مرتضی پا برهنه میبرن - از توو خونه می برن شیخ معصومین و با - تازیونه می برن دستْ بسته و پشت مرکبه / یاد کربلا یاد زینبه ۲ صادق آل عبا ۴ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ @Bipelak_ir هیزم و آتیش و دود - میزد و رحمی نبود ناله میزد یاد اون - دختر صورت کبود دختری که بیگناه - مونده تنها؛ بی پناه توو بیابون میزدش - زجر پست و روسیاه روی صورتش / مونده جای دس(ت) جوری زد پلید / افتاد از نفس ۲ صادق آل عبا ۴ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ @Bipelak_ir نور چشم مصطفی - شافع روز جزا مثل تو هیچکی نبود - روضه دار کربلا گفته بودی روضه خون! - باز برام روضه بخون از گلوی اصغر و - روضه ی داغ جوون این که کشتنش / شاه عالمه واسه پیکرش / صد کفن کمه ۲ یا ابن زهرا یا حسین ۴ . @ghararenokary
367.1K
؛ ؛ ؛ دلتنگِ بند 1⃣ نذا برگردم سرِ - خونه‌ی اولم حسین نذا هر کسی رسید - دل گداتو ببره حالا که برگشتم و - سرم به سنگ خورده آقا می‌دونم جز تو کسی - بارِ منو نمی‌خره (۲) ای با خبر از / حال پریشونم حسین قلبم می‌لرزه / وقتی می‌گم: جونم حسین دردت به جونم / اسم تو درمونم حسین نعم الامیری / نعم الامیری یا حسین (۳) بند 2⃣ اگه عمری باشه و - اگه بیام باز حرمت دیگه این‌بار جونمو - بگیر آقا پا عَلمت صدا پای قافله‌ت - داره به گوشم می‌رسه از حالا منتظرم - تا برسه محرمت (۲) خاموش نمیشه / آتیشی‌که توو دلمه چی بهتر از این / لطف حسین شامله از همه دنیا / این نوکری حاصلمه نعم الامیری / نعم الامیری یا حسین (۳) بند 3⃣ فقط از تو برمیاد - دل منو جلا بدی منو بین زائرات - هر جوری میشه جا بدی می‌دونم دلِ تو هم - تنگه برا گدات آقا دنبال بهونه‌ای - برات کربلا بدی (۲) دنیا رو گشتم / مثل تو اربابی نبود آقای خوبم / زندگیِ بی تو چه سود تنها امیدم / محتاجتم "یوم الورود" نعم الامیری / نعم الامیری یا حسین (۳) ✍ @ghararenokary