eitaa logo
قرار نوکری
1.1هزار دنبال‌کننده
705 عکس
48 ویدیو
100 فایل
اطلاع رسانی جلسات کربلایی سیدعلی #حسینی_تبار و بارگزاری صوت جلسات و.. 🔻🔻🔻 #کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی #مقتل #بارگزاری_اشعار_نوحه_سرود #آموزش_روضه_خوانی_تخصصی #آموزش_مداحی #حرم_مطهر_حضرت_معصومه_س #سید_علی_حسینی_تبار پل ارتباطی با حقیر ۰۹۱۲۲۵۱۰۶۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام جان به قربان ذبیحی که به قربان‌گه دوست با لبِ تشنه روان می‌شد و خود دریا بود ✍مرحوم @dobeity_robaey @ghararenokary
السلام علیک یابن امیرالمؤمنین یا ابالفضل العباس علیه السلام روزِ محشر دست‌هايش دستگيري مي‌كند دستِ خود را داد، دستِ دوستانش را گرفت ✍ @dobeity_robaey @ghararenokary
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام 🔹دخترک تاب نیاورد، جلو آمد و گفت: می‌شود شمر! که امسال سرش را نَبُری؟... در این شب با عظمت خیلی خیلی التماس دعا مخصوصا برای سلامتی و فرج امام زمان عج لبیک یا حسین.. @ghararenokary
السلام علیک یا مقطع الاعضا السلام علیک یا مرمّل بالدما 🔸به نیت فرج این دو بیت جانسوز تقدیم همه بکائون حضرت حسین علیه السلام وقتی که برگرداند با پا پیکرت را وقتیکه میبرید لب تشنه سرت را سالار من هر کار میکردم نمیشد بیرون کشم از بین مقتل مادرت را شاعر: @dobeity_robaey @ghararenokary
سلام و عرض تسلیت تاسوعا و عاشورای حسینی، به نیت فرج این چند بیت جانسوز رو به همه بکائون امام حسین علیه السلام تقدیم میکنم.. یا صاحب الزمان آجرک الله خنجر نمی‌بُرَد! هر چه دوباره می‌زند آخر نمی‌بُرَد! این بار سوم است سر را به روی زانوی مادر نمی‌برد؟! انگار چشم تیغ افتاده در نگاه پیمبر نمی‌برد! از شرم مجتبی‌ست؟ یا این که پیش دیده‌ی حیدر نمی برد؟! حتماً به حرمتِ آن بوسه‌های آخر خواهر نمی‌برد آبش نمی‌دهید؟ شاید برای خشکی حنجر نمی‌برد! والشّمسُ کُوِّرَت خنجر در این هیاهوی محشر نمی‌برد شاید که تیز نیست! این خنجر شکسته از این ور نمی‌برد؟ شد ضربه‌ی دهم هر چه تلاش می‌کند آخر نمی‌برد قبله کدام سوست؟ این گونه از شکار کسی سر نمی‌برد این بار آخر است این آخرین تلاشِ لبِ کُندِ خنجر است ضربه دمادم است «سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است» این بار آخر است از بین قتلگاه نگاهش به خواهر است ضربه دمادم است سر پنجه‌های شمر در این زلفِ درهم است این بار آخر است این آخرین صدای لب خشک خنجر است ضربه دمادم است پیوسته و مداوم و پشت سر هم است اصرار می‌کند هی می‌زند به حنجر و تکرار می‌کند از دورتر سنان یک نیزه را سریع فرو کرد در دهان این بار می‌بُرد این خنجر شکسته به اصرار می‌بُرد از پشت می‌بُرد با تیغ کُندِ خود نه که با ..... می‌بُرد این شمر لعنتی مشغول کشتن تو شده چند ساعتی تیغ از قفا برید مشغول ذکر بودی و او بی هوا برید مادر نداشتی «ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی» بر طبل می‌زدند بر پای اسب‌ها همگی نعل می‌زدند خولی ز راه دور هی فکر می‌کند به سر و سرخی تنور پیچید در جهان فریاد واحسین حسینا حسین جان.... ✍ @ghararenokary
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام ➰➰➰➰➰➰➰➰ آنکه می‌بوسید جبریل امین خاک درش سردرآورد از تنور خانه‌ی خولی سرش خواهرش دنبال او می‌گشت در مقتل ولی یافت او را در تنور نیمه‌روشن مادرش هرتنوری که غروبی داخلش نان پخته‌اند قدری آتش هست تا شب در دل خاکسترش دود می‌شد خاطرات مادرش کنج تنور روی مویش میچکید اشکِ دو چشمان ترش همسر خولی دگرگون شد سرش را تا که دید بی گمان جان می‌دهد سررا ببیند دخترش بوی نان آورد با خود از برای اهل بیت سیر شد قبل از همه از زندگانی همسرش راه طولانیِ این سر از تنور آغاز شد اول راهی که این باشد، امان از آخرش آن درختی که سرش را ظهر بر شاخه گرفت گریه می‌کرد از سر شب تا سحر برگ و برش ✍سروده گروه ادبی @ghararenokary
السلام علیک یا علی بن الحسین ایها السجاد یابن رسول الله صلی الله علیه و آله 🔹بارگزاری اشعار و نوحه های ع @ghararenokary
چهل سال است در تب گریه کردم چهل سال است هر شب گریه کردم چهل سال است من بیدار ماندم صحیفه را نوشتم روضه خواندم چهل سال است غرق اشک و آهم شبانه روز یاد قتلگاهم چهل سال است خواب شمر دیدم به دستش خنجری دیدم پریدم چهل سال است گفتم دادِ بیداد همیشه ظرف آب از دستم افتاد چهل سال است تا مذبوح دیدم نشستم بر زمین، ضجه کشیدم چهل سال است دشت کربلایم به یاد روز دفن و بوریایم چهل سال است فکر اصغرم من عزادار ذبیحی پرپرم من چهل سال است مانند ربابم به کام تشنه، زیر آفتابم چهل سال است می گویم خدایا عطا کن خیر، سهلِ ساعدی را چهل سال است یاد شهر شامم کنار عمه ها در ازدحامم چهل سال است بر زخمم نمک خورد بمیرم عمه ام زینب کتک خورد چهل سال است می گویم رقیه زنم بر دست می گویم رقیه چهل سال است در بزم شرابم به یاد خیزران خانه خرابم چهل سال است می سوزد وجودم به روی ناقه با غل بسته بودم چهل سال است داد از سنگ دارم به روی خود نشان از چنگ دارم نگو این زهر امانم را بریده چهل سال است عمرم سر رسیده @nohe_sonnati @ghararenokary
خیال کن که پر از زخم، پیکرت باشد شکسته در غل و زنجیرها پرت باشد خیال کن هدف سنگ‌های کوفه و شام به روی نیزه سر دو برادرت باشد فقط تو باشی و هشتاد و چار ناموست و جمله‌های "حواست به معجرت باشد" خیال کن حرمت بی‌پناه مانده و بعد به روی نی سر سردار لشگرت باشد کنار عمه‌ی سادات، یک‌طرف شمر و سنان و حرمله هم، سمت دیگرت باشد خیال کن که علی باشی و به مثل علی دو دست بسته کماکان مقدرت باشد خیال کن همه‌اینها که گفته‌ام هستند علاوه بر همه توهین به مادرت باشد یزید باشد و بزم شراب باشد و وای به تشت زر سر بابا برابرت باشد و بدتر از همه اینکه میان بزم شراب نگاه باشد و باشیّ و خواهرت باشد و باز از همه بدتر که مدت سی‌سال تمام آن جلوی دیده‌ی ترت باشد به اشک حضرت سجاد می‌خورم سوگند که دیده هر چه که گفتیم، باورت باشد @nohe_sonnati @ghararenokary
هر لحظه با هر گونه مضمون گریه کردم هر روز و شب، یاد پدر، خون گریه کردم دستی به سوی آب، بی گریه نبردم مُردم به واللهِ که قدری آب خوردم قلب مرا هر ناله ی مجروح سوزاند یک عمر، حتی دیدنِ مذبوح سوزاند جامه به تن کردند، حالم ریخت برهم مرده کفن کردند، حالم ریخت برهم با هر بهانه مجلس روضه گرفتم خانه به خانه مجلس روضه گرفتم اشک ربابه در وجودم آتش افروخت هر بار دیدم شیرخواره، سینه ام سوخت این داغ، هر ساعت چه کرده با دل ما بر حرمله لعنت، چه کرده با دل ما آثار ضرب تازیانه بر تنم ماند رد غل و زنجیرها بر گردنم ماند دستان عمه زینبم را تا که بستند نامردهاخیلی غرورم را شکستند مانده به گوشم نعره ی دشنام، دشنام گفتم به شاگردان خود، الشام الشام یادم نرفته عمه ام را، سنگ می خورد از پیرزن های یهودی چنگ می خورد از پشت بام آتش زدند و معجرش سوخت مانند من سرتاسر بال و پرش سوخت بغضی است هر لحظه به لب آورده جانم من کشته ی بزم شراب و خیزرانم شد حسرت اهل حرم، کنج خرابه شد قتلگاه خواهرم، کنج خرابه این زخم ها، آثار جنجال است با ماست یاد چهل منزل، چهل سال است با ماست سوزاند داغش تا دم آخر دلم را ناله کشیدم از درونم واحسینا @nohe_sonnati @ghararenokary
وقت باران داغ چشم تر عذابم می‌دهد آب می‌نوشم غم حنجر عذابم می‌دهد شیرخواره سیر باشد زود خوابش می‌برد از عطش بی‌خوابی اصغر عذابم می‌دهد مجلس ختم جوان رفتم دلم آتش گرفت یاد تشییع تن اکبر عذابم می‌دهد غیرتم را شعله‌ور کرده! چهل سالست که ماجرای غارت معجر عذابم می‌دهد ذبح را وقتی که می‌بینم کسی سر می‌برد خاطرات کندی خنجر عذابم می‌دهد روی دست من اثر از حلقه‌های آهن است این کبودی‌های بر پیکر عذابم می‌دهد موی بابایم به روی نیزه‌ها آشفته بود شانه را تا می‌زنم بر سر عذابم می‌دهد کاش غارت می‌شد از روی سرم عمامه‌ام بر سرم جامانده خاکستر عذابم می‌دهد از دم دروازه تا بازار ساعت‌ها گذشت این شلوغی‌های هر معبر عذابم می‌دهد شامیان در پیش من حرف از کنیزی می‌زدند التماس چشم آن دختر عذابم می‌دهد داغ چوب خیزران و مجلس شوم شراب از تمام داغ‌ها بدتر عذابم می‌دهد خطبه را با لعن بر جدم علی آغاز کرد چون به مسجد می‌روم منبر عذابم می‌دهد هرچه آمد بر سر ما از بلای شام بود قتلگاه اصلی ما کوچه‌های شام بود @nohe_sonnati @ghararenokary
گلان وحی، را پرپر که دیده؟ به گلشن، طایر بی سر، که دیده؟ تب و داغ و غل و زنجیر و دشنام گلوی خشک و چشم تر که دیده؟ سوار ناقه با، بازوی بسته زمین افتادن خواهر، که دیده؟ میان آفتاب شام و کوفه رخ خورشید و خاکستر که دیده؟ به روی یاس‌ها جای سفیدی ز سیلی رنگ نیلوفر که دیده؟ به رخسار هلالِ اوّلِ ماه خدایا هیفده اختر که دیده؟ نشان سنگ در بالای نیزه سر پاک علی اکبر که دیده؟ سرود و رقص و جشن و پایکوبی به دور آل پیغمبر، که دیده؟ چهل منزل به همراه سکینه سر عباسِ آب‌آور که دیده؟ لبِ خشکیده و آوای قرآن شراب و چوب و طشت زر که دیده؟ بگو «میثم» امام دستْ بسته اسیر آن همه کافر که دیده؟ @nohe_sonnati @ghararenokary
دوبیتی ای کاش که بین خیمه ها می مردم در آتش و زیر دست و‌ پا می مردم خیلی به خدا شام به من سخت گذشت ای کاش که در کرب و بلا می مردم ▪️ بر گریه ی ما هماره می خندیدند خاکستر و سنگ بر سرم پاشیدند در پای سر بریده ی بابایم دیدم که زنان شام می رقصیدند ما را چو به هر بهانه ساکت کردند با کینه و ظالمانه ساکت کردند اطفال مصیبت زده ی زهرا را با سیلی و تازیانه ساکت کردند ▪️ نامرد! میان هلهله می خندید بر خواری اهل قافله می خندید دیدم به کنار نیزه ی شیرخواره بر اشک رباب، حرمله می خندید ▪️ هر لحظه به قلب ما شرر می افتاد بر روی زمین تا که قمر می افتاد بر ما چو‌ محله ی یهود سنگ زدند دیدم که ز روی نیزه سر می افتاد @nohe_sonnati @ghararenokary
دوبیتی میان سلسله آزار دیدم یتیمان را سر بازار دیدم ازاین دنیا دلم خون است یعنی به چشمم مجلس اغیار دیدم... @nohe_sonnati @ghararenokary
هزار حرف نگفته‌ست در دو چشم ترت چه زخم‌ها که نشاندند بر تن و جگرت بریده بود قضا دست و پای رزم تو را به جبر، داشت خدا از نبرد بر حذرت ندید چشم تو، اما شنیدی از عمه چگونه ذبح قفا شد به دست کین، پدرت اگرچه بال گشودی رها شوی ز قفس گرفت خیمه‌ات آتش، شکست بال و پرت برادران تو از روی نی هواخواهت تمام راه، دوتایی شدند همسفرت نشست زخم زبانها به عمق جانت و آه ندید چشم کسی غیر زخم فرق سرت به زیر سایه تنت، پای، لحظه‌ای نگذاشت تمام روز و شبانِ حیات مختصرت ز خاطرات تو هرگز برون نرفت انگار عمود آهن و داغ عموی چون قمرت @nohe_sonnati @ghararenokary
پادشاه کشور مرثیه و ماتم منم پایتخت سرزمین اشک ها شد دامنم آتش دل را به آب دیده خامش می کنم آب می بینیم ولی آتش بر این دل میزنم از تنم جان در نمی‌آید خلاص از غم شوم بعد عاشورا دگر زندانی پیراهنم دشتی از یاس و اقاقی و شقایق داشتم کربلا انداخت اما آتشی بر خرمنم گر گلی پژمرده شد بربلبلش گریه کنید حال من آن بلبلم که داغدار گلشنم باخبر از داغ ها در بین بستر می شدم تا که بر می خاست ازطف خنده‌های دشمنم سال‌ها از آن چهل منزل گذشت اما هنوز خستگی آن اسارت در نیامد از تنم هیچکس در آن سفر یارم‌نشد جز یک نفر دست می انداخت تنها ریسمان برگردنم خواهرم از من کمک میخواست دستم بسته بود تازیانه می زد او را خصم تا من بشکنم محمل پرده نشینان حرم بی پرده بود بین آن نامحرمان شد تار روز روشنم از کجای شام گویم از سر بازار یا دست بسته کوچه یوسف فروشی رفتنم شعله ای روی سرم افتاد دستم بسته بود سوختم مانند شمع و در نیامد شیونم گرچه مسمومم ولیکن می کشد این غم مرا همره ناموس ها بزم حرامی بردنم باد شیون می شود گر بگذرد از تربتم یک جهان مرثیه خوابیده میان مدفنم @nohe_sonnati @ghararenokary
من سلاحم گریه و با گریه طوفان می کنم سنگ را حتی به وقت گریه ، گریان می کنم مثل زهرا مادرم ، مثل رقیه خواهرم دودمان ظلم را با اشک ویران می کنم زندگانی مرگ تدریجی است بعد از کربلا کنج غربت درد را با درد درمان می کنم بی اراده ذکر لب عَجِّل وفاتی می شود هر زمان که یاد از شام غریبان می کنم گاه یاد قاسم و گاهی به یاد اکبرم هر زمان که قصد رفتن بر گلستان می کنم حرمله داد مرا بدجور در آورده است تا توانم لعن بر آن نامسلمان می کنم هر کجا که حرف کفن و دفن آید در میان بی اراده یاد از آن جسم عریان می کنم تا صدای قاری قرآن به گوشم می رسد یاد از آن مجلس و آن چوب و دندان می کنم خواهرم آن شب جلوی چشم من دق مرگ شد شرم از آن ماجرای کنج ویران می کنم @nohe_sonnati @ghararenokary
۳۶ (امام سجاد ع) من از تبار ختم مرسلینم من رهنما و مقتدای دینم عبد خدا امام ساجدینم نمایان غربتم شده از تربتم من زینت خاک بقیعم بر مسلمین محشر شفیعم واویلتا آه و واویلا۲ زهر ستم شرر زده به جانم سوزانده زهر تا مغز استخوانم به سوی رضوان خدا روانم خون نموده دلم شرر زد حاصلم چارم امام متقینم از زهر کین نقش زمینم واویلتا آه و واویلا۲ من دیده ام غم های کربلا را من دیده ام کینه ی اشقیا را شنیده ام گریه ی بی صدا را دیده ام اصغرش پاره شد حنجرش من دیده ام قامت خمیده نقش زمین گل های چیده واویلتا آه و واویلا۲ من دیده ام امید ام لیلا اکبر شده از کینه اربا اربا زینب دهد برادرش تسلی گل پرپر شده پاره پیکر شده دیدم که شد علی اکبر از ظلم و کین در خون شناور واویلتا آه و واویلا۲ من دیده ام سقای کربلا را در علقمه دست ز تن جدا را نقش زمین فرق ز کین دو تا را جان او شد فدا دست او شد جدا تیر ستم چشمش ببسته عمود کین فرقش شکسته واویلتا آه و واویلا۲ من دیده ام تنهایی پدر را من دیده ام بر جان و دل شرر را من دیده ام عمه ی خونجگر را وداع آخرش گریه ی خواهرش زینب او با چشم گریان حسین رود به سوی میدان واویلتا آه و واویلا۲ دیدم که حرمت حسین دریدند به سوی مقتل حسین دویدند رأس حسین را از قفا بریدند جان او بر لب است خونجگر زینب است آتش عدو بر خیمه ها زد سر حسین بر نیزه ها زد واویلتا آه و واویلا۲ شام بلا بدتر ز کربلا بود بر ما تمام ظلم اشقیا بود کار همه گریه ی بی صدا بود بی بهانه زدند تازیانه زدند اسیر در شام خرابم بردند سوی بزم شرابم واویلتا آه و واویلا۲ @nohe_sonnati @ghararenokary
25084-1660660963851.mp3
469.8K
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 از روضه های کربلا دلم کباب است روضه هر روزه من دیدن آب است هجده عزیز من را ؛ لب تشنه سر بریدند گلهای باغ ما را ؛ در خاک و خون کشیدند آه و واویلا ؛ آه و واویلا ...... از بین خیمه گر چه مقتل را ندیدیم صدای تیغ و نیزه ها را می شنیدم دیدم به خیمه عمه ؛ برگشته قد خمیده دیدم به روی نیزه ؛ رفته سر بریده آه و واویلا ؛ آه و واویلا ...... کنار جسمش گریه همچون شمع کردم در بین بوریا تنش را جمع کردم چقدر کفن و دفنِ ؛ پیکر پاره سخت است بوسیدنِ رگایِ ؛ حنجر پاره سخت است آه و واویلا ؛ آه و واویلا ..... بین تموم روضه هام وای از اسیری وای از غم بازار شام وای از اسیری به دور خواهرانم ؛ دیدم که ازدحام است دیدم که عمه جانم ؛ با شمر هم کلام است آه و واویلا ؛ آه و واویلا عبدالحسین امام سجاد (ع) زمینه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir/ 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar @ghararenokary
نوحه؛ یا لیتنا منا معک.mp3
1.17M
علیه‌السلام | 🔹روضۀ مکشوف🔹 از خیمه‌هایی آتش گرفته آید نوایی آتش گرفته با چشمِ تر، دل بی‌قرار در دود و شعله گفتی عَلَیکُنَّ بِالفرار به فدای تو که چشمت، شب غارت را دید دل پردرد تو مولا، چه جسارت‌ها دید ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ غم‌هایت آقا پایان ندارد حق داری اشکت عمری ببارد سجاده‌ات، شد مأمنت همواره بود زخم اسارت به گردنت به فدای تو که گریان، لب خود تر کردی تو که با دیدن طفلی یاد اصغر کردی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دل‌ها شهید سوز دعایت جان‌ها فدای شب‌گریه‌هات ای راویِ روز قیام تو قبله‌ای و کعبه تو را می‌دهد سلام به فدای تو که روحت، به خدا معطوف است به فدای تو که چشمت، روضۀ مکشوف است شاعر: 🌐 shereheyat.ir/node/5931@ShereHeyat_Nohe @ghararenokary
زمینه؛ از این دنیا سیرم.mp3
1.33M
علیه‌السلام 🔹تسبیح تربت🔹 آتش به نوحه زد، شور زمینه‌ات راهی شده دلم، سمت مدینه‌ات سجاده دارم از بال ملائک هنگام گریه کردن تویی دلیل آه و گریه‌هایِ تسبیح تربت من آماده، شده جاده، تا که این دل ساده آید به بقیعت دل داده، به سجاده، در پای تو افتاده سرزد به بقیعت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قلبم به یاد تو، آیینه‌کاری است اشک رواق چشم، بر گونه جاری است چگونه از غریبی‌ات نگوید چشم بی‌قرار، ای وای نشسته بر روی صحیفه وقتی چون قبرت غبار، ای وای ای روح عباداتم، مشتاق مناجاتم با عطر دعایت با یاد تو می‌بارم، در سوگت عزادارم جان من فدایت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بعد از شهادتت، ای با غم آشنا حتی مدینه شد، دلتنگِ کربلا شنیده‌ام که ناقۀ تو دق کرد بر روی مزار تو چگونه پس نباشد این دل من امشب بی‌قرار تو با داغی چهل ساله، بودی همدمِ ناله غرق آه و دردی تا چشمت به آب افتاد، از شش‌ماهه کردی یاد هر جا گریه کردی شاعر: نغمه‌پرداز: 🌐 shereheyat.ir/node/4011@ShereHeyat_Nohe @ghararenokary
واحد؛ با این دل خون.mp3
1.4M
علیه‌السلام 🔹امون از شام🔹 یه عمره که هر روزم عاشوراست آخه تو دلم ماتمی بر پاست دیدم روی نیزه سر باباست امون ای دل یادم نمیره دیدم غروب کربلا رو دشمن بی‌حیا و غارت خیمه‌ها رو کربلا بود و یه دنیا غم ولی طاقت آوردم تا که نهضت حسینی رو به شام و کوفه بردم ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یه عمره که بارونیه چشمام برای غم و داغ اون ایام یادم نمیره کوچه‌های شام امون از شام شده شبیه مقتل صحیفۀ دل من دعای آخر این صحيفه قاتل من هیچ شهیدی کاش تنش بی‌سر نمونه روی خاکا بچه‌هاش روی اسارت رو نبینن ای خدایا شاعر و نغمه‌پرداز: 🌐 shereheyat.ir/node/2971@ShereHeyat_Nohe @ghararenokary
السلام علیک یا علی بن الحسین علیهما السلام ➰➰➰➰➰➰ دوبیتی در کوفه دلت شکست از درد و بلا در شام شکست حرمتت واویلا آن قدر بلا به جانت آمد...گفتی: "ای کاش که مادرم نمی زاد مرا" @ghararenokary
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده از بسته خوشدل 🔸مطمئنا با تمرین و پشتکار اجرای خوبی خواهید داشت... @ghararenokary 🔻🔻🔻🔻🔻🔻