فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﮼کُلِخَیْرٍفِیبَابِالْحُسِینْعَلیهِالْسَلام
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
از ازل، ایل و تبارم همه عاشق بودند
سخت دلبستهی این ایل و تبارم چه کنم؟
⚘️ سید حسن حسینی ⚘️
رسیده ام به چه جایی... کسی چه می داند
رفیق گریه کجایی؟ کسی چه می داند
میان مایی و با ما غریبه ای... افسوس
چه غفلتی! چه بلایی! کسی چه می داند
برای مردم شهری که با تو بد کردند
چگونه گرم دعایی؟ کسی چه می داند
تو خود برای ظهورت مصمّمی اما
نمی شود که بیایی کسی چه می داند
کسی اگرچه نداند خدا که می داند
فقط معطل مایی کسی چه می داند
اگر صَحابه نباشد فرج که زوری نیست...
تو جمعه جمعه می آیی کسی چه می داند
⚘️ کاظم بهمنی ⚘️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نماز صبح و شبت سلام
و به نور در نسبت سلام
و به خال کنج لبت سلام
که نشسته با چه ملاحتی
به جمال وارث کوثری
به خدا محمد دیگری
به روایتی خود حیدری
چه شباهتی چه اصالتی
بلغ العلی به کمال تو
کشف الدجی به جمال تو
به تو و قشنگی خال تو
صلوات هر دم و ساعتی
شده پر دو چشم تو از ازل
یکی از شراب و یکی عسل
نظرت چه کرده در این غزل
که چنین گرفته غرابتی
زد اگر کسی در خانه ات
دل ماست کرده بهانه ات
همه جا گرفته نشانه ات
به چه حسرتی به چه حالتی
نه مرا نبین رصدم نکن
و نظر به خوب و بدم نکن
تو که آستان سخاوتی
با نوای: ⚘️سید حجت بحرالعلومی طباطبایی⚘️
شاعر: ⚘️ قاسم صرافان⚘️
با همین دستانِ تَنگ و خالی ام
گاه گاهی غرق در خوشحالی ام
دلخوشی هایم همیشه ساده است
عاشق گُل های روی قالی ام
خسته از غوغای بی معنای شهر
بیقرار عطر و بوی شالی ام
با همین حالم پریشان میشوم
من اسیرِ این پریشانحالی ام
حال من خوب است اما با خودت
بهتر از هر روز دیگر عالی ام
⚘️ ابوذر اسدالله پور⚘️
@gharareshaerane
میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت
درست مثل فدک پارهپاره شد جگرش
شبیه مادر خود حال روبهراه نداشت
میان حجره کسی وقت احتضار نبود
چرا که فاطمه هم طاقت نگاه نداشت
بگو به آب که پاکی همیشه دعوی اوست
به تشنهای نرسیدن مگر گناه نداشت
سپاه حرمله در پشت در به صف بودند
حسین بود و عطش، یک نفر سپاه نداشت
نبود نیزه، به دیوار تکیه زد یعنی
پناه عالمیان بود و خود پناه نداشت
برای کشتن او زهر بیاثر میماند
میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت...
⚘️ محسن حنیفی ⚘️
قَســم به چشم تو،
ڪه ڪور باد چشمانم
اگر به غیـر #تــــــو
با دیگری نظر دارم...
⚘️ حسین منزوی ⚘️
آرزو دارم که گر گل نیستم، خاری نباشم
باربردار ار ز دوشی نیستم، باری نباشم
گر نگشتم دوست با صاحبدلی، دشمن نگردم
بوستان بهر خلیل ار نیستم، ناری نباشم
نیست گر در آستینم دست بهر دستگیری
باری اندر آستین این و آن ماری نباشم
گر که نتوانم ستانم داد مظلومی ز ظالم
باز آن خواهم که همکار ستمکاری نباشم
گر نگشتم رحمتی بر خلق، زحمت هم نگردم
گر نمی جویم دلی از کس، دل آزاری نباشم
نیستم گر نوشدارویی برای دردمندی
نیز بر بی دست و پایی نیش جراری نباشم
گر پری بگشوده دارم همچو کبک کوهساری
طعنه زن بر خواری مرغ گرفتاری نباشم
⚘️ شمس لنگرودی ⚘️
کاسه آبی را به پشتم، مادرم پاشید و رفت
تا که برگردم شنیدم، از غمم نالید و رفت
دیده بودم خواب مادر را شب میلاد من
لحظه ای آمد کنارم، صورتم بوسید و رفت
قوم وخویشانم مکرر، این خبر را می دهند
مادرت درخواب ما، حال تو را پرسید و رفت
من به قربانت، که هرجا رفته ای یاد منی
یاد تو هر نیمه شب، روی مرا پوشید و رفت
شعر زیبایی به عشقش گفته بودم که ندید
آمد او، اما شبی بر شعر من بالید و رفت
⚘️ یوسـف محـقق ⚘️
دلم برای دیدنت چه بی قرار می شود
و از نگاهِ این و آن، جریحه دار می شود
دوباره پر کشیده ام در آستانِ چشمِ تو
دوباره حالِ زارِ من، پرنده وار می شود
طعنه ی دوستان جدا، خنده ی دشمنان جدا
زخمِ زبانِ این و آن، چه بی شمار می شود
تمامِ شعرهای من، برای یک نگاهِ تو
و با "تو" این ترانه ام، قافیه دار می شود
"به خوابِ خوبِ یک شبی، شنیده ام که آمدی"
تمامِ خواب های من، به انتظار می شود
⚘️ ابوذر اسدالله پور ⚘️
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تَنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی است
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
⚘️ فاضل نظری ⚘️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک لحظه شدیم خیره تا در چشمت
دیدیم تمام غصه را در چشمت
چشمان تو از روضه ی مکشوف پر است
پیداست تمام کربلا در چشمت
⚘️ سید علی محمد نقیب ⚘️
در خیالات خودم در چشم تو زُل میزنم
با دل غمدیده بر حافظ تفأُل میزنم
فال حافظ با خودش یک مصرع غمبار داشت
"پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت"
فال حافظ خوب یا بد چیست جای اعتراض؟
"یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض"
فال حافظ بوی هجران و جدایی میدهد
خنده هایت طعمِ تلخِ بی وفایی میدهد
باز با یاد تو بر حافظ تفأُل میزنم
در خیالات خودم در چشم تو زل میزنم
کوه صبر آدمی گاهی تزلزل بایدش
"مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش"
ای دل غمدیده از فال پریشان غم مخور
"دائماً یکسان نباشد حال دوران غم مخور"
⚘️ ابوذر اسدالله پور ⚘️
01 Hamdo Sana.mp3
12.92M
قطعه آوازی "حمد و ثنا"
از مجموعه "مناجات"
ثنا و حمد بیپایان خدا را
که صنعش در وجود آورد ما را
الها قادرا پروردگارا
کریما منعما آمرزگارا
خداوندا تو ایمان و شهادت
عطا دادی به فضل خویش ما را
از احسان خداوندی عجب نیست
اگر خط در کشی جرم و خطا را
شعر: ⚘️ سعدی ⚘️
آواز: ⚘️ محمد معتمدی ⚘️
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
کار ملک است آن که تدبیر و تأمل بایدش
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند
دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش
⚘️ حافظ ⚘️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد
حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد
⚘️ حافظ ⚘️
من و خاطرات نگارم، که نیست..
رفیقی که باشد کنارم، که نیست..
من و چایِ سرد و خیالات خام..
که شاید بیاید قرارم، که نیست..
نباشی و باشی دلم گیرِ توست..
و درگیرِ این گیر و دارم که نیست..
دوباره من و شعر و آهی که هست..
و یک مَرهم از جنس یارم که نیست..
⚘️ ابوذر اسدالله پور ⚘️
@gharareshaerane
سپاه پلک هایش چند لشکر را تکان میداد
علی با خطبه خوانی قلب منبر را تکان میداد
به وقت زهد سلمان را کرم میکرد و حاتم را
عیار راستگویی اش اباذر را تکان میداد
خودش نَه پلک بر هم میزد و اینگونه بی پیکار
دل هر مالکی مانند اشتر را تکان میداد
و جبرائیل درسش را به حیدر چون که پس میداد
علی بن ابی طالب فقط سر را تکان میداد
میان گرد و خاک جنگ تا او را ببیند هم
علی بود آنکه از جایش پیمبر را تکان میداد
همیشه بعد دیدار علی از بس تحیر داشت
یکی باید می آمد دوش قنبر را تکان میداد
نَه در دنیا دل ما را که نام مرتضی قطعاً
به وقت مرگ هم اعضای نوکر را تکان میداد
⚘️ مهدی رحیمی زمستان ⚘️