🌷 تصاویری از شهید اباذر سلطاننژاد
🔹تاریخ شهادت: 6 آذر 1363
🚩 گلزار شهدای ولیآباد قرچک
💠 قرارگاه شهدای مدافع حرم
https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59
💯#پوستر
بمباران خانه های مردم، پیروزی نیست
🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹
https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59
هدایت شده از شبکه امامت ورامین
مراسم شام غریبان حضرت زهرا سلام الله علیها
📍#سخنران : شیـــــخ مهدی حســـن آبادی
📍#مداح : کربلایی حسیـــن حسینـــخانی
کربلایی محســــن عراقـــــــــی
🔸زمان :
پنجشـــــــــــــــــنبه 15 آذر 1403 🔸ساعت : همزمـــان با نماز مغــرب و عـشـا 🔸مکان : مصلی صاحب الزمان عج ورامین 🔰 روابط عمومی دفتر امام جمعه ورامین @Varamin_jome
خودسازی(خویشاوند)
امام حسن مجتبی علیه السلام:
خویشاوند، کسى است که دوستی، او را به آدمی نزدیک ساخته، گرچه نژاد (و تبار) او دور باشد و بیگانه کسى است که از دیدگاه دوستى دور است، هر چند تبار (و نژاد) او نزدیک باشد.کنزالعمال/ج16/ص122
خویشاوندی تنها به نسب و سبب نیست، بلکه خویشاوند واقعی کسی است که در غم وشادی کنار انسان باشد.
#احادیث_روزانه
🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹
https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59
📌 #سوریه
به پناهگاه جبل الصبر خوش آمدید - ۲
که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها...
هم دلشوره داشتم؛ هم از شوق رفتن روی پا، بند نمیشدم.
نگرانی جزء جدا نشدنی وجود مادرهاست.
نمیشد دلتنگیام را از یک ماه دوری بچهها ندید بگیرم. ولی دلم را گذاشته بودم پیش دل مادرهای لبنانی. خودم را دلداری میدادم که؛
«بچههای تو توی امنیتن! بچههای اونا توی دل جنگ!
صدای مظلومیت و مقاومت این زنها، وسط جنگ گم شده! مگه نمیخواستی صداشون بشی! حالا این تو و این میدون زهرا خانم!»
چندبار تمرین کرده بودم که چطور موضوع را پیش بکشم.
سفرهی شام را پهن کردم. برای مطرح کردن ماجرا، بهترین وقت بود. گذرنامه را بهانه کردم و گفتم:
«مهلت گذرنامهم تموم شده؛ شما باید بیای امضا کنی دیگه؟ درسته؟»
همسرجان گفت: «بله باید بیام.
پاسپورت میخوای چی کار الان؟»
غذا را کشیدم توی بشقاب و گفتم:
«راستش امروز از حوزه هنری زنگ زدن.
خبر دادن میخواهیم چند نفری رو بفرستیم سوریه. برای کار روایتنویسی و مصاحبه!
شما هم اگه شرایطش رو داری، تو این سفر همراه بشی.»
منتظر بودم یک نه قاطع بشنوم و حسرت سوریه بر دلم بماند. صدای تپش قلبم را میشنیدم.
چند دقیقهای فقط صدای برخورد قاشقها به بشقاب میآمد و اخبار تلویزیون داشت از حملهی جدید اسرائیل به لبنان میگفت.
هیچ وقت سؤالها را بلافاصله جواب نمیدهد.
همیشه صبر میکنم تا فکر کردنش تمام شود و خودش شروع کند به صحبت کردن.
نفسم در سینه حبس شده بود.
قاشق را برد سمت بشقاب و در عین ناباوری گفت:
«باشه، برو، خدا به همرات!»
ذوق و تعجب همزمان توی صدایم پیچید:
«واقعا؟؟؟ برم؟؟»
نگاهش روی صفحهی تلویزیون بود.
آرام گفت: «آره، برو»!
میدانستم دلم برای همین سفرهی کوچکمان هم تنگ میشود.
حقیقتش فکر نمیکردم این قدر به سرعت رضایت بدهد. نه این که آدم همراهی نباشد. همیشه توی هر کاری که خواستم انجام بدهم پشتم بوده. امّا حرف رفتن به سوریه بود. این جا دیگر داستانش فرق داشت.
هر چند ته دلم مطمئن بودم کلام آقا را زمین نمیگذارد؛ «...فرض است هر کسی با هر امکانی کنار جبهه مقاومت بایستد...»
حتماً باور داشت این امکان من است.
(این که راوی برش مهمی از تاریخ باشم و به گوش دیگران برسانم.)
و رضایتش به رفتن من هم، امکان خودش.
جناب همسر برای من، مصداق این حرف حاج احمد متوسلیان است که گفت:
«تا پرچم اسلام را در افق نصب نکردی حق نداری استراحت کنی!»
هیچ کس به اندازهی من تلاشهایش در درست کار کردن، برای پیشرفت ایران جان را ندیده است. او در جای دیگری جهاد میکند و من باید در این وادی قلم بزنم.
شاید این راه ایستادن ما کنار جبهه مقاومت است.
ذوق زده گفتم: «فردا صبح بریم دنبال کارهاش؟
باید زودتر اقدام کنم. چند روز دیگه اعزامه!»
سری تکان داد و گفت: «باشه، بریم.»
صبح اول وقت اداره گذرنامه بودیم.
اولین سنگ پیش پایم نداشتن روسری ساده بود. از خانه که بیرون میزدیم، اصلاً حواسم نبود، برای آن عکسهای بیریختی که توی اتاقک پلیس به اضافه ۱۰ باید بگیرم، لازم است روسری ساده سرم باشد.
مجبور شدم یکی از دخترهای باغ شمعدونی (مجموعه فرهنگی دخترانهمان) را که
خانهیشان نزدیک آن جا بود از خواب بیدار کنم تا برایم روسری بیاورد.
مشکل عکس که حل شد، همسر جان یادش آمد شناسنامه را توی خانه جا گذاشته. مثل یخ وا رفتم.
تا برود و بیاید من داشتم برای خودم روضهی بیلیاقتی می خواندم:
«اگه کارا امروز تموم نشه، میره تا شنبه.
معلوم نیست دیگه به پرواز برسم.
متعالِ من! پروردگارم! داستان چیه؟ شما میخوای ما بریم یا نریم؟ من که می دونم لیاقتشو ندارم..»
وسط روضه خواندنهایم بود که پیدایش شد؛ با نامهی محضری دفترخانه.
رفتنم را امضا کرده بود و من را مدیون محبتش.
خدا وکیلی همسر و بچههای همراه داشتن نعمت است. ثوابی هم اگر باشد برای همین مردها ست.
از شنبه تا حالا، سهبار به اداره پست سر زدم. بالاخره بعد از کلی نگرانی، امروز گذرنامه به دستم رسید.
به حوزه هنری خبر دادم آمادهی رفتنم.
هنوز باورم نمیشد دعوت شدهام.
این که باید در ایام فاطمیه، مظلومیت و مقاومت این مردم را روایت میکردم؛ آن هم در محضر بانویی که بزرگ راوی کربلا بود، پشتم را میلرزاند.
قرار بود پا بگذارم در سرزمینی که به برکت خون مدافعین حرم، حالا آزاد بود.
من رسالت سنگینی را قبول کرده بودم.
و مطمئن بودم کار دارد از جای دیگری پیش میرود!
از گوشهی خاکی چادر امّ المقاومة!
زهرا کبریایی | راوی اعزامی راوینا
دوشنبه | ۲۸ آبان ۱۴۰۳ | نیمهشب | #تهران #ورامین
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹
https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59
موسی از شهری برآمد که در آن کودکان را میکشتند ‼️
🟢وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ ۚ وَفِي ذَٰلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ (بقره 49)
•┈•✾•☘️🌸☘️•✾•┈•
#ستاره_های_زمین
#جلسات_خانگی_قرآن #جامعه_قرآنی_عصر
🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹
https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59
#همه_دعوتید
🔹یادواره شهدای منطقه خیرآباد
🕰زمان: پنجشنبه ۸ آذرماه ۱۴۰۳ بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء
🕌مکان: مسجد جامع حضرت ولیعصر(عج) خیرآباد
🇮🇷#یادواره_شهدا🌷
🇮🇷#تصاویر_شهدا🌷
🇮🇷#فاطمیه🌷
🇮🇷#هفته_بسیج🌷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#نشر_حداکثری
┄┅┅┅┅❀🌺❀┅┅┅┅┄
🌐 ستاد برگزاری مراسم یادواره شهدای منطقه خیرآباد
🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹
https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پویش_همدردی
دعوت #کربلایی_یاسین_زندی
از مردم شریف و شهید پرور شهرستان ورامین برای شرکت در مراسم اجتماع همراهان جبهه مقاومت
- جمع آوری طلا و پتو(نو و کارکرده)
- کمک های نقدی و غیر نقدی
🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹
https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59
گزارش تصویری
از برگزاری مراسم سوگواری بنت الرسول ، ام ابیها ، حضرت زهرا سلام الله علیها .
روز اول از پنج روز مراسم فاطمیه
در مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام _
توسط مهاجرین روستای خورین
با اجرای توسط دختر خانم سادات حسینی و قرائت توسط دختر خانم یوسفی ، دکلمه خوانی توسط دختر خانم رسولی ، حدیث توسط دختر خانم ستایش ، نوحه خوانی توسط دختر خانم سیده حسینی و با سخنراني و روضه خوانی سرکار خانم توکلی مراسم به پایان رسید .
تنظیم کننده : صابری
🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹
https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59
"اجتماع همراهان جبهه مقاومت در شهرستان ورامین"
(جمع آوری طلاهای اهدایی و کمک های نقدی)
سخنران:
حجت الاسلام مجتبی عزیزی
حجت الاسلام سید رضا محبوبی
مداحان :
حاج ابوذر بیوکافی
کربلایی مصطفی مروانی
کربلایی یاسین زندی
سه شنبه و چهارشنبه ۶ و ۷ اذر ماه ساعت ۲۰:۳۰
برادران و خواهران
ورامین، فلکه دوم امرآباد، خیابان آزادگان، مسجد امام رضا علیه السلام
(به آدرس توجه شود)
هیئت حضرت ابالفضل علیه السلام
کارگروه فرهنگی جهادی شهیدثامنی راد
🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹
https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59