💢 جلسۀ والدین
🔺پنجمین جلسه
🗓 جمعه 30 اردیبهشت
🌷 پایگاه شهید چمران
🌴 حوزۀ شهید ورزنده
#فاطمی_زیستن
@Gharargah_mehshekan
#داستان
🚩 حسین حسین خونه ما🚩
✍️ اسمش عبدالله بود...
تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه
همه میشناختنش!
مشکل ذهنی داشت
خانمش هم مثل خودش بود .. وضع مالی درست و حسابی نداشت
زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد.
توشهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود.
هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود.
نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد!
یه شب بعد از هیئت، مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه.
😯 دیدن عبدالله دیوونه، رفت پیش مسئول هیئت، نمیتونست درست صحبت کنه
به زبون خودش میگفت: حسین حسین خونه ما!
مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن!
گفتن آخه عبدالله توخرج خودتو خانمت رو زوری میدی!
هیئت توخونه گرفتن کجا بود این وسط.. !
عبدالله دیوونه ناراحت شد😔
به پهنای صورت اشک میریخت میگفت:آقا! حسین حسین خونه ما. *خونه ما*
✨بعد از کلی گریه و اصرار قبول کردن، حسین حسین خونه عبدالله باشه . .
اومد خونه..
به خانمش گفت ،خانمش عصبانی شد😠 گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری!
خونه هم که اجاره ست ... !!
چجوری حسین حسین خونه ما باشه!؟
کتکش زد . .😔
گفت: عبدالله من نمیدونم، تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری..
واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه.
😊 عبدالله قبول کرد.
🔘معروف بود تو شهر، کسی کار بهش نمیداد
هرجا میرفت قبول نمیکردن..😔
〰️هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه . .
➖ روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر.
خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی!
❌تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم.😠
♦️عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت* *حسین حسین خونه ما*
🔻رفت ؛ از شهر خارج شد...
بیرون از شهر یه آقایی رو دید؛
❇️ آقا سلام کرد گفت: عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟!
➖عبدالله دیوونه گریش گرفت😭
*تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . .
❇️ آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا
بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده!
😍عبدالله خندش گرفت! دوید به سمت بازار فرش فروشا..
به هر کی میرسید، می خندید می گفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما.
🔻رسید به مغازه حاج اکبر
گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده !
🔅 حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت!
گریه اش گرفت، چشمای عبدالله رو بوسید.. عبدالله ... !
👈امانتی یابن الحسن رو داد بهش.
✨ رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد.. .
*با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه می کرد ، می خندید.. میگفت حسین حسین خونه ما*
رسید به خونه شب شده بود . .
دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن.
خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت*
👌چه هیئتی شد اون شب!
✅ آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد
*عبدالله خودش که متوجه نشد*
*ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد*
آخه یابن الحسن رو دیده بود.😍
📌میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود
🔺حواست بود خرج هیئت رو نداره
اینجوری هواشو داشتی
آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه ...
میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!
میشه درد ما را دوا کنی بیاییم حرم
🚩یا اباعبدالله
خیلیا دلشون میخواد بیان کربلا اما...
🚩صلی الله علیک یا اباعبدالله✋
*السلام علیک یا حجت ابن الحسن العسکری الامام المهدی✋
@Gharargah_mehshekan
4_5915755359280040378.mp3
10.19M
🎧🎧
❤️ جان من به فدای حسین
🎙 حاج محمدعلی قاسمی
@Gharargah_mehshekan
🕊
میگفت:
بچهها برام دعا کنید ...
اگه شهید شم خیلی دستم بازتر میشه، بیشتر میتونم کار فرهنگی کنم ...
🌷شهید مصطفی صدرزاده
@Gharargah_mehshekan
هدایت شده از قرارگاه فرهنگی مه شکن
✳️ از امام صادق علیهالسلام پرسیدند
بهترین دیدنی در بهشت چیست؟
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
« تماشا کردن حسین ما
لذت بخشترین دیدنیِ بهشت اسـت.»
📕 «مقتل الحسین ابن عثم کوفی ج۱ص۹۸»
@Gharargah_mehshekan
هدایت شده از قرارگاه فرهنگی مه شکن
🏴السَّلام علیکَ یا جَعفر بن مُحمّدٍ الصّادق
☑️« اولین درس امام صادق علیهالسلام برای ما منتسبین به آن بزرگوار باید استمرار جهاد و مبارزهی خستگیناپذیر باشد و همان استمرار مبارزه بود که شعلهی مقدس فکر آن حضرت را تا امروز در دنیا نگه داشت.»
🎙امام خامنه ای حفظه الله
@Gharargah_mehshekan
💢 جلسۀ والدین
🔺پنجمین جلسه
🗓 جمعه 30 اردیبهشت
🌷 پایگاه شهید چمران
🌴 حوزۀ شهید ورزنده
#فاطمی_زیستن
@Gharargah_mehshekan