eitaa logo
قرارگاه فرهنگی مه شکن
640 دنبال‌کننده
26.1هزار عکس
3.8هزار ویدیو
226 فایل
امام خامنه ای حفظه الله: "در فضای مه آلود فتنه چراغ #مه_شکن لازم است که همان بصیرت است." ارتباط با مدیر: @M_khaadem
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرارگاه فرهنگی مه شکن
※مجموعه داستان #همه_نمی‌رسند ۶ | ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما | روز ششم | شبث ب
※مجموعه داستان ۷ | ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما | روز هفتم | قبیله بنی اسد ※ حبیب بن مظاهر به حضور امام آمد و گفت: در نزدیکی ما قبیله‌ای از بنی اسد هست، آیا به من اجازه می‌دهید آنان را برای یاریتان دعوت کنم، ✘شاید خدا بوسیله ایشان از شما دفاع کرد.✘ امام علیه‌السلام فرمودند: مانعی ندارد. • حبیب شبانه بطور ناشناس نزد آنان رفت و گفت: من بهترین چیزی را برای شما آورده‌ام که مهمانی برای گروهی بیاورد. آمده‌ام تا شما را برای یاری امام دعوت کنم. عمر بن سعد امام را محاصره کرده است. شما خویشاوندان من هستید، پس بیائید و امروز سخن مرا درباره نصرت امام بشنوید تا بدین وسیله به شرافت دنیا و آخرت نائل شوید. • نود مرد دعوتش را اجابت کردند و متوجه امام حسین علیه‌السلام شدند! • در همین موقع مردی از آن قبیله خارج شد و این جریان را برای عمر سعد شرح داد. عمر سعد کسی بنام «ازرق» را بهمراه چهارصد سوار راهی قبیله بنی اسد نمود. • زمانی که بنی اسد می‌خواستند شبانه بسوی امام حرکت کنند، لشکر عمر سعد در کنار فرات راهشان را بست. درحالیکه فقط کمی فاصله تا امام مانده بود. • جنگ خطرناکی بین آنان رخ داد وبنی اسد تاب مقاومت نداشتند، شکست خوردند و بازگشتند. • هنگامی که حبیب بن مظاهر به سوی امام برگشت و جریان را شرح داد. امام فرمود: «لا حول و لا قوة الا بالله». ــــــــــــــــــــــــ پ. ن : «لا حول و لا قوة الا بالله» یعنی حبیب، بدان که یار فقط خداست و لا غیر! در راه خدا، باید یاری طلبید/ باید لشگر ساخت / باید همه را یکی یکی صدا کرد/ امّا دلخوش به هیچ کس نبود جز یک نفر! همان الله که "حول" و "قوه"ای نیست مگر از او! ✘ و اما ماجرای ما: امان از لحظه‌ای که فرمانده‌ای به خطا می‌افتد و تصور می‌کند کسی برایش منشأ اثر است! این خداست که دست از آستین او یا دیگری بیرون آورده و دینش را یاری می‌کند، و این ممکن است یادت برود. • و امان از روزی که سربازی فداکاری‌هایش برای فرمانده‌ای را به یاد داشته باشد و بشمرد و بسبب آنان برای خود جایگاه ویژه‌ای توقع داشته باشد! و امان از همین لحظه که فرمانده در میان لشگری تنها می‌شود! ※ هر دو حالت فراموش کردنِ "لا حول و لا قوه الا بالله" است ... و شروع سقوط انسان، از توحید ! از مسیر توحید ! از مسیر یاری آیین توحید! و انسانی که یکدل و موحد نیست جا می‌ماند از معیّت امام، حتی اگر او را به چشم سر ببیند! پناه بر خدا. @Gharargah_mehshekan
9.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 ✘ اثبات می‌کنیم؛ چقدر عزاداری‌های ما از یه عزاداری حقیقی فاصله داره! ✘ اسم خودمونو گذاشتیم سینه‌زن! اما سینه‌زنی مون چه نتیجه‌ای داده؟ @Gharargah_mehshekan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🔰 | ناگفته‌هایی از شهادت طلبه بسیجی آرمان علی‌وردی 🔹روز گذشته یکی از دوستان شهید آرمان علی‌وردی ناگفته‌هایی از شهادت وی را بیان کرد؛ ناگفته‌هایی دردناک که نشان از اوج مظلومیت این شهید دارد. در ادامه این روایت آمده است. 🔰 روایت ماجرا از زبان دوست شهید علی‌وردی: 🔹 حالاکه داریم به روز عاشورا نزدیک می‌شویم یک سری از ناگفته‌های شهادت آرمان را می‌گویم. آرمان را دو مرتبه و دو گروه مختلف زدند. اولین گروهی که آرمان را گیر آوردن تا سرحد مرگ با هرچی که دستشان آمد آرمان را زدند. همان فیلمهایی که از شهادت آرمان منتشر شد یک بخش زیادی مربوط می‌شود به گروه اول. اما آخرش یک دختر که او هم داشت آرمان را می‌زد رو به جمعیت می‌گوید که بس است دیگر کشتینش! بسشه...آنها هم آرمان را رها می‌کنند. 🔹 آرمان از جایش بلند می شود و خونین سمت خیابون اصلی می‌رود. صدای بسیجی‌ها را می‌شنود که داشتند حیدر حیدر می گفتند. می رود سمت صدا، اما وقتی می‌پیچد داخل کوچه می‌بیند که سر کوچه یک گروهی دختر و پسر ایستادند و دارند شعار می نویسند. آنها تا وضعیت آرمان را می‌بینند می‌فهمند بسیجی بوده و کتکش زدند. می‌روند سمت آرمان. آرمان که دیگر رمقی برایش نمانده خیلی راحت می‌افتد دست این جماعت. اینها شروع می‌کنند به قصد کشت آرمان را زدن. گویا چندتاشون حالت عادی هم نداشتند و مواد مصرف کرده بودند. 🔹یک دختر بینشان که اسپری دستش بوده با همان می کوبد به صورت آرمان. یکی‌شان یک میلگرد داشته که نوکش را تیز کرده بوده و به عنوان سلاح از آن استفاده می‌کرده. با همان میلگرد می‌کوبد روی جمجمه سر آرمان. وقتی آرمان را رساندن بیمارستان جمجمه‌اش شکسته بود. اما یکی دیگه‌شان که واقعاً امیدوارم قیافش را یک روز ببینم میشیند جلوی آرمان و به بقیه می‌گوید دست نگه‌دارین. رو به آرمان می‌کند و همزمان که داشته فیلم می‌گرفته به آرمان می‌گوید به امام اولت فحش بده ببينم سریع...به علی فحش بده...به حسین فحش بده، به خامنه‌ای فحش بده... آرمان چیزی نمی گوید. 🔹 با ناخونگیر پوست بدنشو آروم آروم میکند و از او می خواهد فحشاشو تکرار کند. اما آرمان هیچی نمی گوید. انقدر آرمان را می زنند تا بیهوش می شود. وقتی آرمان بیهوش می‌شود شروع می کنند به رقصیدن و لگد زدن به بدن شهید و از اینکارشان فیلم هم می گیرند. 🔹 وقتی می روند، یک کارگر افغانستانی که گویا نگهبان یکی از ساختمان‌های اطراف بوده می‌آید و زیر سر آرمان بالش می‌گزارد و روی بدنش پتو می‌اندازد اما زنگ نمی زند به آمبولانس. البته اگر زنگ هم میزد فرقی نمی کرد؛ توی آن شلوغی آمبولانس به آرمان نمی رسید. 🔹وقتی رساندنش بیمارستان، هوشیاری آرمان سه بوده. یکی از رفقا میگفت وقتی رسیدم بیمارستان دستاش رو به تخت بسته بودن، شاید برای اینکه اگر به هوش آمد تشنج نکند و همه صورتش ورم کرده بود. نصف روز توی حالت کما می‌ماند و آخر به شهادت میرسد. 🔹تمام این وقایع توسط خود قاتلها فیلم‌برداری شده ولی وقتی از بازپرس پرونده پرسیدیم چرا این فیلمها را قطره چکانی منتشر کردید و فیلم‌های اصلی را منتشر نمی کنید گفت که من توی عمر کاری خودم همچین جنایتی تو ایران ندیده بودم. برای مراعات حال خانواده و شایدم متشنج نشدن بيشتر فضا فیلم‌های اصلی هنوز هم منتشر نشده. البته شاید بعد دادگاه آرمان منتشر بشوند. @Gharargah_mehshekan
🌹 من از شهید آرمان یاد گرفتم سن و سال و دهه و دوره مهم نیست مهم عشق به ولایت فقیه و راه حقه. ┈••~ ❅❥🌷🕊🌷❥❅~••┈ @Gharargah_mehshekan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┈┈••✾🏴💠🏴✾••┈┈• 🚩 السلام علیک یا اباعبدالله 🔳 قرائت زیارت عاشورا ▪️صبح عاشورا،ساعت۹ 🔷 با نوای استاد حاج مهدی فروغی 🎙 سخنران: حجت الاسلام حسین سلیمانی 🔹 موضوع: امام حسین علیه السلام و جاهلیت نو 🌷 پایگاه شهید چمران 🌴 حوزۀ شهید ورزنده •┈┈••✾🏴💠🏴✾••┈┈• @Gharargah_mehshekan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا