eitaa logo
قرارگاه قرآنی وجهادی امام حسن مجتبی علیه السلام
32.1هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
11.8هزار ویدیو
63 فایل
عزت و ذلت دست خداست #مجموعه فرهنگی اجتماعی شهید هاشمی #موسسه خیریه امام حسن مجتبی #گروه جهادی شهید هاشمی #حسینیه شهید هاشمی #هییت رزمندگان اسلام منطقه سرآسیاب #دارالقرآن امام رئوف علی بن موسی الرضا علیه السلام #محله اسلامی شهیدهاشمی
مشاهده در ایتا
دانلود
شب جمعه شهدا را یاد کنیم تا نزد ارباب بی کفن یادمان کنند هدیه نثار روح مطهر شهدا آیت الکرسی همراه شاخه گلی از صلوات🌹🌹
21.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶🔸 نظام نشانه ها رو خوب بشناسیم اگه میخوایم مشکلات تکراری برامون اتفاق نیفته🌷 خانم دکتر قنبری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️‌پوتین: بهترین آرزوها را به مقام معظم رهبری برسانید 🔹‌رئیس‌جمهور روسیه در دیدار با رئیسی:وقتی بر حریم هوایی ایران پرواز می‌کردم می‌خواستم مستقیماً در تهران فرود بیایم و ملاقات داشته باشم، اما به من گفتند که رئیس‌جمهور در حال رفتن به مسکو است. 🔹‌روابط دو کشور به سرعت در حال توسعه است؛ موجب امتنان خواهد بود که بهترین آرزوها را خدمت مقام معظم رهبری برسانید، چون ایشان از روابط ما حمایت می‌کنند. @gharargaheemamhasan1
⭕️‏سلامتی همه بازا؛ آقا فریدون، آقا محمود عباس، آقا آنخمائو و همه کائنان معبد آمون🤦‍♂ @gharargaheemamhasan1
صدا ۰۲۱_sd.m4a
1.05M
🟣 کی دوس داره خدا خیر دنیا و آخرت رو نصیبش کنه؟!🤔 ═══✼🍃🌹🍃✼══          @gharargaheemamhasan1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ به ابوالفضل التماس میکردم😭😭🤲🤲 دیگر به این خانه نیاید..که نمیتوانستم سر او را مثل سیدحسن🌷😭 بریده ببینم. مصطفی از سکوت این سمت خط ساکت شد.. و همین یک جمله کافی بود تا بفهمند مردان این خانه از هستند و به خونمان تشنه تر شوند.😰😱😭😭😭 گوشی را مقابلم گرفت.. و طوری با کف پوتنیش به صورتم کوبید که خون بینی و دهانم با هم روی چانه ام پاشید... 😖😭😖😭😣 از شدت درد ضجه زدم...😰😩😭 و نمیدانم این ضجه با جان مصطفی چه کرد که فقط نبض نفسهایش😡😤😡😤😤😤😡😡 را میشنیدم و ندیده میدیدم به پای ضجه ام جان میدهد... گوشی📱 را روی زمین پرت کرد... و فقط دعا میکردم خاموش کرده باشد تا دیگر مصطفی ناله هایم را نشنود.😭😭 نمیدانستم باز صورتم را شناختند... یا همین صدای مصطفی برای جرم مان کافی بود.. که بی امان سرم عربده میکشید👿🗣 و بین هر عربده با لگد😣 یا دسته اسلحه😖 به سر و شانه من و این پیرزن میکوبید.... دندانهایم را روی هم فشار میدادم،.. لبهایم را قفل هم کرده بودم تا دیگر ناله ام از گلو بالا نیاید..و عشقم بیش از این عذاب نکشد،... 😖❤️ ولی ... را طوری به قفسه سینه ام کوبید که دلم از حال رفت،.. 😖😭😩از ضرب لگدش کمرم در دیوار خرد شد و ناله ام در همان سینه شکست... با نگاه بی حالم دنبال مادر مصطفی میگشتم... و دیدم یکی بازویش را گرفته و دنبال خودش میکشد... پیرزن دیگر ناله ای هم برایش نمانده بود که با نفس ضعیفی فقط خدا را صدا میزد...😭✨ کنج این خانه در گردابی از درد دست و پا میزدم.. که با دستان کثیفش ساعدم را کشید و بی رحمانه از جا بلندم کرد... بدنم طوری سِر شده بود که فقط دنبالش کشیده میشدم و خدا را...😖😭😭😭😭😖😖😣😣😣 ادامه دارد.... @gharargaheemamhasan1