eitaa logo
قرارگاه‌حوزه حضرت زینب(س)‌‌کاشان🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸
578 دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
4هزار ویدیو
173 فایل
#جهاد_تبیین، علاج پروپاگاندای دشمن علیه جمهوری اسلامی است.۱۴۰۱/۱۰/۱۹ اماما فقیه شدی افتخار نکردی _فیلسوف شدی افتخار نکردی _اما به بسیجی بودند افتخار کردی
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم پارت_۸۷ دید گوشه ی اتاق نشسته و سرش را روی پاهایش گذاشته، نگاهش افتاد به سینی غذا که همان طور دست نخورده باقی مانده بود. داخل اتاق نشده برگشت، از این که او را در این حال می دید، دلش خون می شد، وارد اتاق خودشان شد، رو کرد به شوهرش، حاجی بچه مون داره نابود میشه. حاج رضا با اخمی که به چهره‌اش نشانده بود جواب داد: چشمش کور، چقدر بهش گفتم، پسر.... آدم باش، دنبال دختر مردم راه نیافت... این کارا آخر و عاقبت نداره ....حالا داره چوب همون روزا رو میخوره. _ حاجی الان وقت این حرف‌ها نیست، سعید خیلی وقته که عوض شده، میگم بریم دنبال مریم؟ _من روم نمیشه تو چشای سید کریم نگاه کنم، برم چی بگم بهش؟؟ _بالاخره ما بزرگتریم، نباید یه کاری بکنیم؟ تُنِ صدایش را بالا بُرد... _خانوم...بزرگترِ چی؟ بزرگترِ کی؟ خاک بر سر من که بزرگتر این پسرم. همین لحظه سعید وارد اتاق شد، در حالی که نگاهش پر از غم‌ بود، لب زد: حاج بابا....ارواح خاک آقاجون، این بار و برو. _ من برم نمیگن خودِ لَندِهورش کو؟؟ سرش را پایین انداخت، بابا من خجالت میکشم بیام، بگو روش نشد بیاد. _ پسر تا کِی قراره ما تاوانِ حماقت های تو رو بدیم؟ نگفتی زنت حامله است، یه وقت یه طوریش میشه؟ نه من نمیرم. روبه‌روی پدرش روی دو زانو نشست، بابا غلط کردم، فقط همین یه بار رو برو. _با اخم نگاهش کرد و نفسش را بیرون داد.... محبوبه خانوم با نگاهش به شوهرش التماس می کرد که کوتاه بیاید. رو کرد به حاج رضا، زنگ بزنم؟؟ _در حالی که هنوز با اخم به سعید نگاه می کرد، موافقتش را با سکوت اعلام کرد. ✍فاطمه سادات مروّج کپی ممنوع🚫
بسم الله الرحمن الرحیم پارت_۸۸ _محبوبه خانم، بی تعلل گوشی را برداشت و شماره ی خانه ی سید کریم را گرفت، تا رفتنشان را به آنجا به آنها خبر دهد. تلفن را که قطع کرد رو کرد به همسرش و گفت: طیبه خانم میگه سید کریم خونه نیست، اما تا یک ساعت دیگه میاد. حاج رضا سرش را تکان داد، خیلخوب، یک ساعت دیگه میریم. سعید از جا بلند شد، صورت پدرش را بوسید و به سمت اتاق خودشان رفت... در کمد مریم را باز کرد، یکی از لباسهایش را برداشت، به صورتش نزدیک کرد و بو کشید، دلش بد جور هوای عطر مریم را کرده بود، به یاد حرف مادربزرگ مرحومش افتاد که می گفت: هر کی از تبار سادات باشه ازش بوی بهشت استشمام میشه! راست می گفت مریمش بوی بهشت می داد، بوی بهشت... چشمش افتاد به آلبوم عروسیشان... از داخل کمد آن را برداشت... کف اتاق نشست، صفحه هایش را دانه دانه ورق زد و غرق شد در لحظه لحظه ی روزهای پشت سر گذاشته شان، سلول به سلول خاطره ها را لمس می کرد و غم نبودن او تا عمق جانش را می سوزاند. کاش می توانست، کاش رویِ نگاه کردن به چشمانِ سید کریم را داشت و خودش می رفت به دنبال مریم... ... ساعتی بود که پدر و مادرش راهی خانه ی سید کریم شده بودند. سعید هم در این فاصله حیاط بزرگشان را جارو زد و آب پاشی کرد. داشت برای آمدن مریم خانه را تمیز میکرد. دوشی گرفت، تیشرت آبی رنگی را که مریم برای تولدش خریده بود، به تن کرد‌. روبروی آینه ایستاد به چهره خودش خیره شد، موهای به همراه ریخته اش را شانه زد. به آشپزخانه رفت و ظرف‌های شامش را شست. ✍فاطمه سادات مروّج کپی ممنوع🚫
جلسه شورای پایگاه با موضوع هماهنگی و برنامه ریزی در خصوص نظارت ستادی و برنامه ریزی برنامه های هفته وحدت، هفته کتاب و کتابخوانی و سیزده آبان @Basijnews_kashan @gharargahesayberiii
برگزاری مراسم آغاز امامت حضرت مهدی با حضور حلقه صالحین و اعضای شورا🌺 همراه با مولودی خوانی خانم اسماعیل زاده🥀 🌸 @gharargahesayberiii
برگزاری مسابقات جذاب طناب کشی،طناب زنی،حلقه زنی،مسابقه والیبال ،مسابقه فوتسال ومسابقه بسکتبال با همکاری دهیار روستا محل برگزاری دبیرستان روستا @gharargahesayberiii
برپایی کارگاه آموزشی استحکام خانواده و همسرداری ❇️توسط سرکار خانم حیدریان ❇️برپایی حلقه صالحین توسط سرکار خانم آغاسی زاده @gharargahesayberiii ☀💠☀💠☀💠☀💠
ی پیشکسوت شهیدحاج حسین رفیعی موضوع : ✅برگزاری جلسه ی هفتگی قرائت قران بانوان بزرگ سال ومیانسال محل ✅به همراه برگزاری مراسم تاجگزاری امام زمان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ✅برگزاری نمازجماعت به امامت حجت الاسلام شیخ حسن خراط زاده ✅وپذیرایی وتوزیع نذری بین نمازگزاران مربی: سرکارخانم فاطمه رفیعی مکان:مسجدالرضا 📅زمان:شنبه @gharargahesayberiii
جشن امامت آقاصاحب الزمان(عج) خبر: جشن امامت آقاامام زمان (ع)توسط حلقه شهیدمحمدرضارحیمی باازحفظ خواندن ۴جزءوحتی حفظ نهج البلاغه ازحکمت۱تا۶ باحضورخانم تونئی ازنخبگان قرآنی وعلمی پایگاه وحتی ایشان ازفرهنگیان عزیزهستند 🥜🫖🫖🫖🍰🍰پذیرایی باچای وکیک وساندویچ سالادالویه ۲۳/۷/۱۴۰۰ @gharargahesayberiii
📸گزارش تصویری برگزاری جلسه حفظ قران با حضورنوجوانان حلقه صالحین طاها درمسجدباب الحواعج (ع)محله مصلی مربی:سرکارخانم محدثه مهاجر مسئول قرآنی _حضرت_آمنه(س)_شهربرزک (س) @gharargahesayberiii
📸گزارش تصویری برگزاری جشن کودکان  به مناسبت تاجگذاری امام زمان (عج)درمهد وپیش دبستانی شکوفه های دانش همراه با برنامه های متنوع وشآد اجرای سرود ملی تلاوت قرآن توسط یکی ازکودکان سرود امام زمانی وسلام برامام زمان(عج) مسابقه خواندن سوره قران وشعر توسط کودکان اهدای جوایز به کودکان توسط فرمانده پایگاه حضرت آمنه(س) گذاشتن تاج برسرکودکان پذیرایی ازکودکان با کیک وآب میوه_چوب شور_شکلات بارعایت پروتکل های بهداشتی مهدوپیشردبستانی شکوفه های دانش پایگاه_ حضرت_آمنه(س)_شهربرزک حوزه_مقاومت _بسیج_ حضرت _زینب(س) ناحیه مقاومت_بسیج_کاشان @gharargahesayberiii
💫برپایی جشن امامت امام زمان عج و سالروز ازدواج خجسته حضرت خدیجه و حضرت رسول الله 😍👏👏👏 💫حلقه نوجوانان پایگاه، شهید قاسم رحیم زاده) 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 💫اهمیت جایگاه امامت و لزوم شناخت امام 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 💫مولودی خوانی 💫 شعر خوانی توسط نوجوانان
📣📣ترویج و تبلیغ معارف مهدوی 📣📣 اعطای گواهینامه پایان دوره مهدویت به اعضای حلقه جوانان پایگاه بمناسبت سالروز آغاز امامت امام زمان عج🌹🍃🌹🍃🌹 مربی دوره:سرکار خانم کاردان تحت نظر موسسه مهدویت کاشان🌹🍃🌹🍃
بسیجی لشکر مخلص خدا ست ⚡️بازدیدمیدانی ونظارت ستادی از پایگاه زهرای مرضیه توسط معاونتهای حوزه حضرت زینب سلام الله علیها ⚡️گزارش فرمانده پایگاه از عملکرد اعضای شورای پایگاه ⚡️عرض خداقوت وخسته نباشی فرمانده به پایگاه واعضای شورابه پایگاه زهرای مرضیه @gharargahesayberiii
بسیجی لشکر مخلص خداست ⚡️بازدیدمیدانی ونظارت ستادی از پایگاه حضرت معصومه سلام الله علیها توسط معاونتهای حوزه حضرت زینب سلام الله علیها ⚡️گزارش فرمانده پایگاه از عملکرد اعضای شورای پایگاه ⚡️عرض خداقوت وخسته نباشی فرمانده به پایگاه واعضای شورا ⚡️تقدیرواهدای هدیه فرمانده به معاونتهای برتر پایگاه @gharargahesayberiii
بسیجی لشکر مخلص خداست ⚡️بازدیدمیدانی ونظارت ستادی از پایگاه مبارکه توسط معاونتهای حوزه حضرت زینب سلام الله علیها ⚡️گزارش فرمانده پایگاه از عملکرد اعضای شورای پایگاه ⚡️عرض خداقوت وخسته نباشی فرمانده به پایگاه واعضای شورا ⚡️تقدیرواهدای هدیه فرمانده به معاونتهای برتر پایگاه @gharargahesayberiii
به مناسبت هفته تربیت بدنی و و در آستانه میلاد حضرت رسول اکرم و امام جعفر صادق علیهم السلام پیاده روی خانوادگی شهر نیاسر همراه با مسابقات بومی و محلی و قرعه کشی و اهدای جوایز برگزار می‌گردد. جمعه ساعت ۸:۳۰ صبح، از حسینیه حضرت اباالفضل علیه السلام (خ ولی عصرعج) به سمت باغ تالار از مسیر گیلانه @Basijnews_kashan @gharargahesayberiii
《امام خامنه ای:شما که در این میدان ورزش مشغول تلاش هستید، باید احساس کنید و حقیقتاً معتقد باشید که یک کار باارزش معنوی‌ای را دارید انجام میدهید و اگر نیّتتان را خدمت به کشور و به جمهوری اسلامی قرار بدهید، قطعاً یک حسنه‌ی الهی و معنوی هم هست، یعنی دارای ثواب است. ۱۳۹۷/۰۸/۲۳》 🌹کسب رتبه برتر شهرستانی توسط خانم مریم طالبی در رشته ورزشی تکواندو را به خانواده محترم و همشهریان عزیز تبریک عرض مینماییم. . . . @gharargahesayberiii
به همت پایگاه بسیج امام محمد باقر (علیه السلام) و پایگاه خواهران و اعضای شورای اسلامی روستا وکمیته ورزشی و فرماندهان و مسئولین ورزشی پایگاه های برادران و خواهران بسیج روستا و مسوولین ورزشی خواهر و برادر ورزشهای روستایی و همچنین تعدادی از مربیان ورزشی و پیشکسوتان روستا تشکیل و راه اندازی گردید. در این جلسه برادر بسیجی اقای محمد باقری و مربی ورزشهای رزمی به عنوان دبیر جلسه انتخاب گردید. پیگیری امور مربوط به ...ساخت سوله ورزی ... راه اندازی و تجهیر آن با امکانات ورزشهای همگانی ورزمی ...فعال کردن تیم‌های فوتبال برادران در سه رده سنی و والیبال خواهران و برادران رئوس فعاليت های این کمیته خواهد بود. @gharargahesayberiii
بسم الله الرحمن الرحیم پارت_۸۹ شب چتر سیاهش را بالای سر آسمان باز کرده بود و ستاره ها مشغول چشمک زدن به هلال ماه بودند.... به ساعت نگاه کرد، دو ساعتی از رفتنشان می‌گذشت، پس چرا هنوز برنگشته بودند.... نگران بود، ترس اینکه مریم برنگردد لحظه ای رهایش نمی کرد. در همین افکار بود که زنگ خانه به صدا در آمد. به مادرش گفته بود وقتی آمدند، زنگ خانه را بزند تا متوجه آمدنشان بشود. در اتاق را باز کرد دمپایی هایش را پوشید و به سمت در خانه رفت. نفس عمیقی کشید زبانه در را کنار کرد، در باز شد... مادر و پدرش وارد خانه شدند. _ سلام _سلام از جلوی راهشان کنار رفت آنها راهی حیاط شدند و.......پشت سرشان هم مریم بی حرف وارد خانه شد. از کنار سعید عبور کرد و به سمت اتاق هایشان رفت. با دیدن مریم لبخند روی لب هایش نقش بست. در خانه را بست و با قدم هایی بلند دنبالش حرکت کرد. مریم زودتر از او وارد اتاق شد، سعید نگاه قدر شناسانه ای به پدر و مادرش انداخت و داخل اتاق شد. مریم چادرش را از سرش بیرون آورد، بی هیچ حرفی رختخوابش را انداخت و روی آن دراز کشید. سعید هنوز وسط اتاق ایستاده بود...آرام صدایش کرد: مریم‌سادات... جواب نداد.. _جلو رفت، بالای سرش نشست، دوباره نامش را بر زبان آورد، مریم سادات... نگاهش را به سمت دیگری دوخت. _مریم سادات...... دلم برای شنیدن صدات تنگ شده، یه چیزی بگو، یه حرفی بزن. _ جوابی نشنید و سکوت تنها چیزی بود که نصیب دل بی تابش شد. هر چه تلاش کرد، مریم حتی یک کلمه هم با او حرف نزد. ✍فاطمه سادات مروّج کپی ممنوع🚫
بسم الله الرحمن الرحیم پارت_۹۰ غمگین بود، اما همین که او راضی شده بود به خانه برگردد، برایش بس بود، حق می داد به او که به این زودی نبخشدش. ... صبح زود، راهی محل کارش شد. سرِ کار بود، اما فکرش خانه بود و درگیر مریم.... می خواست هر طور شده از دلش در بیاورد. ساعت کاریش که به پایان رسید، به سطح شهر رفت. چند شاخه رزِ قرمز، همراه شیشه ای عطر، همان عطرِ مورد علاقه ی مریم، خریداری کرد و به سمت خانه حرکت کرد. ... امروز اصلاً حالش خوب نبود، حتی حوصله ناهار درست کردن هم نداشت، محبوبه خانم برایش قیمه بادمجان آورده بود، با این که خیلی این غذا را دوست داشت، اما اشتهایی برای خوردنش نداشت، اگر اصرارهای محبوبه خانم نبود ناهار هم نمی خورد. غروب بود که تصمیم گرفت برای خارج شدن از این حال، خودش را سرگرم کند، از جا بلند شد، به آشپزخانه رفت و برای شام قرمه سبزی گذاشت. نگاهش به سبد سبز رنگ کنار لباسشویی افتاد که پُر شده بود از لباسهای چرکِ سعید. لباسها را داخل لباسشویی ریخت و ماشین را روشن کرد. بعد از اینکه کمی خانه را مرتب کرد، تصمیم گرفت کمی استراحت کند، اما خوابش برد. چشمانش را که باز کرد، دید هوا تاریک شده، و بوی عطر غذا خانه را پر کرده است، از جا بلند شد، به آشپزخانه رفت. زیر غذا را خاموش کرد و به ساعت روی دیوار نگاهی انداخت، ساعت از ۸ گذشته بود و هنوز سعید نیامده بود، نگرانش بود، اما دلش هم نمی خواست با او تماس بگیرد. بالاخره طاقت نیاورد، تلفن را برداشت، هنوز شماره را کامل نگرفته بود، که صدای سعید و مادرش را از داخل حیاط شنید. ✍فاطمه سادات مروّج کپی ممنوع🚫
جشن میلا د پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم 💐🌺💐 همزمان با آغاز دهه وحدت🙏 با حضور آقای دکتر زکریا روحانی متخصص طب سنتی سه شنبه ۲۷/۷/۱۴۰۰ساعت۴ مسجدالمهدی(هئیت علی اصغر) با موضوع نقش مزاج شناسی در سلامتی و اهمیت تغذیه سالم از دیدگاه طب سنتی🌺 جوانان و نوجوانان عزیز فرصت را غنیمت شمارید😉...💪💪 وحتمانوجوان وجوانان خودتون رابه همراه خودبیاوریدباتشکر @Basijnews_kashan @gharargahesayberiii