eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
224 ویدیو
56 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @mohammad_mobasheri313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به‌مناسبت بزرگداشت از یمن اوست خانه‌ی دل‌ها منور است مسرور و شاد، حضرت موسی‌بن‌جعفر است ذی‌القعده را رسید فروغ دوباره‌ای یعنی که ماه جلوه برانگیز اختر است از نسل مصطفاست اینکه شکوفا شده چنین در باغ عشق آینه‌دار صنوبر است همنام مصطفاست غنچه‌ی گلزار موسوی وز عطر اوست گلشن جان‌ها معطر است احمد شکفت پیش دوچشم ستاره‌ها حالا رخش به لوح بهشتی مصور است طفلی که گشت نور دو چشم امام عشق این نورسیده جاری الطاف کوثر است هفتم امام بوسه به رخساره‌اش زند رخساره‌ای که ماه به چشمش مسخر است گر خوانده‌اند شاهچراغش به بزم عشق این چلچراغ جلوه‌ی نورش مکرر است «یاسر» نرفت دست تهی از حریم وی گنجینه‌ی ولاست که لبریز گوهر است ✍
به‌مناسبت بزرگداشت موسی عصا ز چوب درختان طور داشت شاهِ چراغ ما میِ اللهُ نور داشت نور تو در ادامه‌ی نور محمّد است یعنی زمان خلقت عالم حضور داشت شمس الشموس را ز ازل با تو نسبتی‌ست آن نسبتی که ساقی و جام طهور داشت با مشهد اشتباه گرفت و دمی نشست روزی کبوتری که از اینجا عبور داشت از گوشه‌ی حرم چه خوش آواز می‌گذشت دلخسته زائری که به دستش زبور داشت پابوس آستانه‌ی‌تان دستغیب‌ها فرخنده آن سری که به شوق تو شور داشت هر صبح جمعه مجمره گردانی تو را اسفندهای سوخته بوی ظهور داشت پیش تو فال حافظ شیرازم آرزوست از بسکه اشک در غمت اینجا سرور داشت ✍
به‌مناسبت بزرگداشت اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را تجلی‌خانه برپا کرده با گلدسته‌های نور تداعی می‌کند صحن و سرایش مشهد و قم را... مفاتیح‌الجنان بر لب، در و دیوارها شاعر عوض کرده‌ست این تصویر‌ها طرز تکلم را دلی اندازهٔ دریا برایش با خود آوردم که با لبخندی آرامش دهد روح تلاطم را... هماره قدسیان بر سفرهٔ اکرام او مُنعِم خدا بخشیده بر خوان کریمان این تنعّم را پدر«باب الحوائج» او خودش «شاهچراغ» اما زیارت‌نامه می‌خواند دمادم نور هشتم را تصور می‌کنم در طوس هستم، چشم می‌بندم و حس می‌گیرم از شیراز این اوج تبسم را به خود می‌آیم از اشکی که در هر بیت من جاری‌ست چه باران خوشی، من دوست دارم این تداوم را... ✍
به‌مناسبت بزرگداشت صدای ذکر تو شب را فرشته‌باران کرد عبور تو لب «شیراز» را غزل‌خوان کرد «کرم نما و فرود آ که خانه خانهٔ توست» بیا که چشم و دلت شهر را چراغان کرد چو خواهرت که ز «دریاچهٔ نمک» دل برد هوای زلف تو دریاچه را «پریشان» کرد نه شیخ شهر، تو شاهی که با چراغ رسید و برق عشق تو ما را گرفت و انسان کرد ولی چه حیف که آن طرهٔ خیال‌انگیز چه زود آمد و دل برد و روی پنهان کرد چه اشک‌ها که ضریحت به گونه‌ها جاری... چه دردها که خدا با دل تو درمان کرد شرابِ خون تو جوشید و جان «حافظ» را به جرعه‌ای غزل از جام غیب مهمان کرد و گنبد تو برای دل کبوترها چه مهربان شد و پرواز را چه آسان کرد سفر اگرچه چنین ناتمام ماند، ولی صدای پای تو «شیراز» را «خراسان» کرد ✍
به‌مناسبت بزرگداشت چه روضه‌ای‌ست، که دل‌ها کبوتر است اینجا به هر که می‌نگرم، محو دلبر است اینجا غریبه نیستی ای دل، در این مقام کسی‌ست که با تو از همه‌کس آشناتر است اینجا ستارۀ سحری از حریم شاهچراغ به آفتاب بگو مهرپرور است اینجا از این حرم طلب نور کن، در اول صبح چه احتیاج به افشاندن زر است اینجا؟ فرشتگان همه گرمِ طواف این حرم‌اند شکوهِ سعی و صفا حیرت‌آور است اینجا به صدق کوش و دو رکعت نماز عشق بخوان «حریم سوم آل پیمبر» است اینجا بِبال شیراز، «اقلیم آفتاب»! به خود که از «شهید خراسان» برادر است اینجا به نام نامی «احمد» قیام باید کرد که آب و آینه با هم برابر است اینجا به آیه آیۀ «والشمس والضحی» سوگند که نقش روشنِ آیات «کوثر» است اینجا به عطر گلشن یاسین، به بوی یاس قسم که از شمیم ولایت معطّر است اینجا به شوق عرض ارادت بیا و چون «حافظ» بگو که «خال رخ هفت کشور» است اینجا بیار سینۀ سینا در این حرم با خود حریم «زادۀ موسی بن جعفر» است اینجا اگر به دیدۀ دل بنگری، به شهپر خویش امین وحی خدا، سایه‌گستر است اینجا بگو بلال بیاید اذان بگوید باز که جای گفتن «اللّه اکبر» است اینجا ✍
به‌مناسبت بزرگداشت با همان‌شوقی که از آغاز روشن مانده است در دل ما حسرت پرواز روشن مانده است گوش‌ها را نغمه‌ی الله اکبر می‌بَرَد تا قیامت شور این آواز روشن مانده است نا امید از جا گرفتن در دل او نیستیم کورسوی کوچک ابراز روشن مانده است فاصله بسیار نزدیک است در دل‌ها به هم این معانی نزد اهل راز روشن مانده است کارهای غیر ممکن نیز ممکن می‌شوند پس در اینجا معنی اعجاز روشن مانده است پرچم نور است در هر گوشه‌ی ایران بلند نوری از این خانه در روشن مانده است بازهم امشب شب این شهر بی‌خورشید نیست چل‌چراغ گنبد او باز روشن مانده است ✍
سـال‌ها دیـدۀ دل جانب رضوان داریم این چنین میل تماشای تو جانان داریم چون که دوریم ز تو حال پریشان داریم روز و شب قبلۀ جان سوی خراسان داریم کعبه خود دیده به اشراقِ نگاهت دارد انعکاسی‌ست که از چشم سیاهت دارد ما نه تـسلـیمِ تو در اوج رضائـیم همه لطـف تو بود که در دین خـدائـیم همه ما که با اسـم تو در ذکر و نوائیم همه به تـولّای تو در مهـر و صفائـیم همه هر کجـائـیم به کـوی حرمت مهـمانیم به خـدا تا به ابـد در حـرمت می‌مـانیم مرکز نور سماوات و زمین مرقد توست وسط باغ جنان، خُلد برین مرقد توست حلقۀ هر دو جهان را چو نگین مرقد توست آنکه غم می‌برَد از قلب غمین مرقد توست بی‌شـمارند ملائک به طـواف حـرمت سـجـدۀ اهل سـمـاوات به خاک قـدمت آستان تو همان عرش خدای ازلی‌ست مهر و حُب تو همان معنی خیرالعملی‌ست تویی آن که به جهان سرور و مولا و ولی‌ست لقبت گر چه رضا، نام قشنگ تو علی‌ست بر هـمـه عـالـم و آدم تو ولایت داری بس که دل برده‌ای و جام محبت داری خُرَّم آن دل که به عشاق رهت پیوسته جان بگیرد ز تو هر جان، به لب دلخسته سـائـلی آمده که دل به عـطایت بـسـته رحم کن حضرت سلطان به دل بشکسته ردِّ سـائـل نـنـمـایـی که مـرامت نـبـوَد بخششِ کم نه، که در شأن و مقامت نبوَد عرش حق سقف وَزینی است که بر پایۀ توست هستی عالمی از جان گرانمایۀ توست شرح گـل ذرّۀ بی‌قـدر ز آرایـۀ توست جـمع آیـات الـهـی هـمگـی آیـۀ توست جلوۀ طور ز یک سایۀ تو منجلی‌است برترین معجز موسایی و نامت علی‌است آشـنـایی من و تـو ز قـدیـم است قـدیـم دل من کنج حریم تو مقـیـم است مقـیم به خدا جنتم این کوی و حریم است حریم یار من سرور و آقا و کریم است کریم مرز ایمان به تو، مرز است به خوبی و بدی زائر قـبـر تو چون زائر عـرش ابـدی مشهدت باغ بهشت است و تماشا دارد در میـانـش حـرم و گـنـبـد زیـبـا دارد پـارۀ جـان و تن حـضرت طاهـا دارد مرقـدت بوی گـل یـوسف زهـرا دارد لحظه لحظه دل ما در حرمت مهمان است به برت هدیۀ ناقـابل ما این جان است
سبک یار دبستانی من ... سبک دست من و دامن ... دست من و دامن این ، آقا که خیلی کریمه لطف و عنایتش به ما ، ثابت شده از قدیمه شب شب عیدی دادن ، فاطمه شد به عاشقا میده برات سفر ، مدینه و کرب و بلا مولا علی موسی الرضا ** از سر شب تا به سحر ، دلم میخواد دعا کنم گوشه ی سجاده فقط ، من آقامو صدا کنم دل رو به دریا می زنم ، تا حرمت پل می زنم به دامنت با حاجتام ، دست توسل می زنم مولا علی موسی الرضا ** تربت مشهدت آقا ، سرمه ی چشم ملکه ضریح با صفای تو ، قبله نه تا فلکه اسم تو تا نمی برم ، قفل دلم وا نمیشه غیر محبتت آقا ، چیزی تو دل جا نمیشه مولا علی موسی الرضا ** لحظه ای هم رهام کنی ، بدون که کارم تمومه حتی نفس کشیدنم ، بدون عشقت حرومه بوی بهشت میرسه از ، هر جایی که حرف توئه خوش به حال عاشقی که ، عمرش فقط صرف توئه مولا علی موسی الرضا