eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
224 ویدیو
56 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @mohammad_mobasheri313
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️ ☑️ 🎤مداح :کربلایی سید رضا نریمانی ▪️(توسل به عقیله بنی هاشم و حضرت زینب سلام الله علیها و امام جعفر صادق علیه السلام) ☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️ بیا نگارِ آشنا ، شبِ غمم سحر نما مرا به نوکریِ خود ، شَها تو مفتخر نما ای گلِ وفا حسین .. معدنِ سخا حسین میکشی مرا حسین .. قربونت برم که نه غسلت دادن نه کفنت کردن .. قربونت برم که دهاتیا اومدن بدنتُ خاک کردن .. یه آدم مهمی باشه، پادشاه باشه، امام عالم و همه کارۀ عالم باشه، همیجور بدنشُ رها کنن برن سخته .. ای حسین .. @gharibe_ashena_mobasheri313 با دست و پا زدن نفست وا نمیشود بگذار نیزه را زِ دهانت درآورم .. ــــــــــــــــــــــــ منم زینبی که، غریبیتو دیدم توی نصف روز از، زمونه بریدم تو میدونی داداش که من چی کشیدم یه جوری به دورِ حرم میدویدم تموم امیدم یهو نامید شد که بادِ مخالف وزید و شدید شد تو گرد و غبارا تنت ناپدید شد موهامُ می‌بینی، یه روزه سفید شد .. @gharibe_ashena_mobasheri313 که دیدم به دورت عدو حلقه بسته یکیشون با چکمه رو سینه‌ات نشسته دیدم قاتلت رو که خنجر به دسته صدا میزدی با دهانِ شکسته هنوزم می‌تونم بگم رو به روتم می‌دونی هنوزم به فکر گلوتم من آتشفشانم نه کوه سکوتم خودم گریه دارم، خودم روضه‌گوتم همون روضه‌ای که، گلوتو بریدن با سر نیزه هاشون، تورو میکشیدن منو مادرت رو، گمونم ندیدن که با مرکباشون، به روت میدویدن صدای رقیه‌ست که توو ازدهامه داره میگه ای زجر، بزن از خدامه @gharibe_ashena_mobasheri313 حسین .... همچین که شبانه اومدن در خونۀ امام صادق (ع) نانجیب اجازه نداد آقا عبا رو دوش بندازه؛ عمامه رو سر بگذاره. آقا رو با سر و پایِ برهنه بردند .. یه جمله‌ای امام صادق به اون ملعون توو کاخش فرموده این بود: « اگه از این به بعد خواستی کسیُ دنبالِ من بفرستی تو رو خدا ابن ربیع و نفرست. این خیلی توهین می‌کنه.» @gharibe_ashena_mobasheri313 آقا رو برگردوندن خونه. تا چند روزی آقا گریه میکرد. اصحاب می‌اومدند؛ شاگردای حضرت سوال کردند« آقا! خوب الحمدالله حالا که چیزی نشد. خدا رو شکر شما رو آزاد کردندّ چرا گریه میکنید انقدر؟!» آقا فرمودند «وقتی خونه‌م رو آتیش زدند؛ دیدن زن و بچه‌م مستاصل اند. هی این حجره به اون حجره می‌دوند. نگران زن و بچه‌م بودم؛ یاد عمه‌م زینب افتادم .. اون لحظه‌ای که خیمه‌های حسین(ع) و آتیش زدند. راوی میگه« دیدم دومن یکی از این بچه‌ها آتیش گرفته ..» ☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️ . به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═ هشتک کانال حذف نشود ❌❌
4_5794135496208682164.MP3
10.2M
☑️ ☑️ @gharibe_ashena_mobasheri313 🎤مداح :کربلایی حامد خمسه ☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️ . به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═ هشتک کانال حذف نشود ❌❌
☑️ ☑️ 🎤مداح :کربلایی حامد خمسه ☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️ باز هم نوبت مدینه شد و در غمش باز کربلا می‌سوخت باز در کوچۀ بنی هاشم خانه‌ای بین شعله‌ها می‌‌سوخت نیمه شب ریختند درِ خانه مو سپیدی به ریسمان بستند در آتش گرفته را اما ناگهان روی کودکان بستند به پر دامنی ولی این بار آتش چوب شعله‌ور نگرفت پدر از خانه رفت شکر خدا پهلوی او به میخ در نگرفت نفسش بند آمده، نامرد در پی خود دوان دوان نبرش پیرمرد است، می‌خورد به زمین بین کوچه کشان کشان نبرش @gharibe_ashena_mobasheri313 *خدا رحمت کنه همه بزرگترا رو .. روح همه‌شون شاد .. شیخ الائمه رو سر برهنه دنبال مرکب دارن میدوانن .. یه نفر نگفت : پیرِمرد قبیلۀ ما را بی عصا بی قبا نبرید بگذارید عبا بردارد پا برهنه به کوچه ها نبرید سن و سالی از حضرت گذشته .. نفس نفس زنان وارد شد .. الهی بمیرم برات .. * شرم از رنگ این محاسن کن رحم کن حال کودکانش را این چنین رفتن و زمین خوردن درد آورده استخوانش را حق بده که به یاد او انداخت گرد و خاکی که بر محاسن داشت مادرش را که تا در مسجد داغِ بابا عزایِ محسن داشت *برا آبرودار بده آبروش رو ببرن .. صدتا تازیانه به آدم بزنن، یه حرف بد نزنن ..* @gharibe_ashena_mobasheri313 حق بده که به یاد او انداخت عرق سرد روی پیشانیش خون روی جبین جدش را عمه و رنج کوچه گردانیش حق بده که به یاد او انداخت عمه اش را گذر گذر بردند از مسیری که ازدحام آنجاست یعنی از راه تنگ تر بردند حق بده که به یاد او انداخت گیسوانش که خاک آلوده‌اند گیسویی را که در دل گودال غرق خون روی خاک‌ها بودند روی این کوچه‌ای که از سنگ است همه جایش نشانی او بود یاد یک حنجر است این دفعه نوبت روضه‌خوانی او بود @gharibe_ashena_mobasheri313 هرچه او بیشتر نفس می‌زد بیشتر می‌‌زدند زینب را تیغشان مانده بود در گودال با سپر می‌‌زدند زینب را سر شب کودکان همه در خواب تا سحر می‌زدند زینب را یک نفر در میان گودال و صد نفر می‌زدند زینب را شاعر: ☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️ . به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═ هشتک کانال حذف نشود ❌❌
باب الحرم _ حاج محمد طاهری.mp3
20.61M
|☑️ ☑️ @gharibe_ashena_mobasheri313 🎤مداح :حاج محمدرضا طاهری ☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️ . به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═ هشتک کانال حذف نشود ❌❌
|☑️ ☑️ ☑️ 🎤مداح :حاج محمدرضا طاهری ☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️ از غم دوست در این میکده فریاد کشم دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم داد و بی داد که در محفل ما رندی نیست که برش شکوه برم، داد ز بیداد کشم اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ (1) کجا شکایت ببرم .. کجا دنبال آقام بگردم .. از زبانِ شما بگم : عاشقم، عاشق روی تو ، نه چیز دگری بار هجران و وصالت به دل شاد ،کشم مُردم از زندگی بی تو که با من هستی طرفه سرّی است که باید برِ استاد کشم سال ها می‌گذرد، حادثه‌ها می‌آید‌ انتظار فرج از نیمه خرداد کشم ـــــــــــــــــ قسم به غربت خاکی که فوق تفسیر است هوای شعر برای بقیع دلگیر است نفس کشیدن بین غبارها سخت است سرودن از حرم بی مزارها سخت است چگونه شعر بگوید دلی که می گیرد الا بقیع! چرا نوکرت نمی میرد قرار نیست تو را بی سبب بهانه کنم ولی بگو که دلم را کجا روانه کنم؟! کبوتری که در این خانه لانه داشته است در آستان رضا آشیانه داشته است چگونه باخبر از آن سرای درد و غم است دلش خوش است که نامش کبوتر حرم است بقیع، سامره و کربلا و مشهد نیست در این سرا خبری از رواق و گنبد نیست @gharibe_ashena_mobasheri313 بقیع مثل نجف نیست تا که مهمانش به راحتی بنشیند میان ایوانش ولی بقیع، بهشتی ست با چهار مزار بقیع مژدۀ سالی ست با چهار بهار چهار مظهر غربت چهار تن مظلوم چهار قبرِ غریب از چهارده معصوم فقط میان بقیع است این قرار و تمام به یک سلام شوی زائر چهار امام ولی نه، آهِ دلم ناتمام مانده هنوز به سینه حسرت عرض سلام مانده هنوز سلام از عمقِ دل دیده ای که پُر ابر است به مادری که بدون حرم نه بی قبر است اگر سلام تو آتش به سینه ات افروخت از آن دری ست که روزی میان آتش سوخت @gharibe_ashena_mobasheri313 *مگه میشه روضۀ امام صادق بگیری از مادرش نخونی .. خودش به بهانه های مختلف روضۀ مادر رو به پا می کرد .. یکی اومد گفت آقاجان داشتم رد میشدم یه پیرزنی رو زمین افتاد و زمین خورد نمیدونم چرا قاتلینِ مادرِ شما رو لعن کرد .. مامورا گرفتن این زن رو بردن .. حضرت به مصلی‌ش رفت، مشغول نماز شد و دعا کرد .. این زن آزاد شد .. فرمود وقتی آزاد شد بیاریدش کارش دارم .. این پیرزن آمد، حضرت فرمود مادر یه سوال ازت دارم زمین خوردی چرا قاتلینِ مادرِ منو لعن کردی؟! گفت آقاجان دستِ خودم نبود .. تا زمین خوردم یه سنگ رسید زیر پهلوم یه مرتبه یادِ مادرِ پهلو شکسته‌ات افتادم (2) .. ( به بهانه روضه میگرفت برا حضرت زهرا ..) چند جلسه نیومده بود خدمت امام صادق، حضرت فرمود فلانی کجا بودی؟ نمیگی ما یادت میکنیم .. گفت آقاجان خدا یه فرزندی بهم داده مشغول اون بودم .. حضرت فرمود مبارکِ ان شالله، اسمش رو چی گذاشتی؟! گفت آقاجان با اجازه تون نام مادرِ شما فاطمه .. حضرت از جا بلند شد سه مرتبه فرمود فاطمه .. فاطمه .. فاطمه .. همینطور اشک میریخت .. ( عرضه داشت آقاجان بی ادبی کردم اسم مادرتونُ رو دخترم گذاشتم؟!) فرمود نه! هر خونه ای این لیاقت رو نداره اسم مادرِ من توش برده بشه .. خوب اسمی رو گذاشتی رو دخترت، اما حواست باشه حالا که اسم مادرمُ رو دخترت گذاشتی، نکنه یه وقت سیلی به صورت دخترت بزنی .. (3)
|☑️ ☑️ ☑️ 🎤مداح :حاج محمدرضا طاهری ☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️ مرا ببخش! نمی خواهم آتشت بزنم چگونه گویم از آن روز، خاک بر دهنم ز هرُم شعلۀ در یاس را که پژمردند در آن هجوم علی را به ریسمان بردند *یه کسی رو منصور فرستاد دنبال امام صادق انقدر اخبارِ نادرست میرسوندن عصبانی شد گفت میری در هر حالی هست پیراهنش رو دورِ گردنش میپیچی میاری .. میگه رفتم گشتم دیدم جعفر ابن محمد تو مسجد اباذرِ، داره نماز میخونه .. ایستادم نمازِ آقا تمام شد گفتم آقاجان من مامورم و معذور! باید ببرم شما رو، حضرت فرمود من یه دو رکعت نمازِ دیگه بخونم باهات میام .. نماز رو خواندن گوشۀ پیراهنِ حضرت رو گرفتم گفتم آقاجان بریم حضرت فرمود همونطور که بهت دستور داده منو ببر .. گفتم آقاجان اگر جانم رو هم بگیره یه همچین جسارتی نمیکنم! این یه مامور بود .. اما شیخ جعغر مجتهدی میگه روبرویِ حرم امیرالمومنین گفتم آقاجان می خوام ببینم اون روز شما رو چطور از خونه بردن .. میگه در عالم مکاشفه حضرت فرمود شیخ جعفر اگه این صحنه رو نشانت بدم، هرآنچه بهت دادیم رو ازت میگیریم ، گفتم آقاجان من که چیزی از خودم ندارم .. هرچی ام دارم از شماست، اما میخوام این صحنه رو ببینم .. میگه از حرم مولا یه مرتبه دیدم تو کوچه های بنی هاشمم .. یه درِ نیم سوخته باز شد شیخ جعفر میگه دیدم عمامۀ آقارو دورِ گردنش .. از خانه دارن میکشن .. حسنین دنبالِ بابا .. میان تلخی آن صحنۀ غبارآلود شکست قامت مرد و مدینه شاهد بود از آن غروب غم انگیر چند سال گذشت که باز خاطرۀ کوچه از خیال گذشت …که باز آمده آتش در آستانه ی او هزار شکر که محسن نداشت خانۀ او @gharibe_ashena_mobasheri313 رسیده اند که از باغ، لاله را ببرند امام صادق هفتاد ساله را ببرند تصورش چقدر سخت می شود ای وای بزرگ طایفه در کوچه می دود ای وای اگه یه پیرمردی رو ببینید دستش رو بستن تو خیابون دارن میکشنش جلو میری میگی حرمت موی سفیدش رو نگه دار .. حرمت نگه نداشت نانجیب .. کسی نگفت مگر پیرمرد بردن داشت؟! تن نحیف مگر تازیانه خوردن داشت؟! میان گریه ی آرام او بلند نخند به دست بی رمقش لااقل طناب مبند میان سینۀ او روضۀ مدینه به پاست طنین روضه اش از وای مادرش پیداست عزیز فاطمه را بی اراده می بردند همه سواره و او را پیاده می بردند @gharibe_ashena_mobasheri313 دوید و از نفس افتاد پشت آن مرکب دوید و از نفس افتاد گفت یا زینب اگرچه رفت ولی قامتش خمیده نبود به نی مقابل چشمش سر بریده نبود اگرچه رفت ولی سلسله به شانه نداشت به جای جای تنش رد تازیانه نداشت شاعر: منابع: 1)دعای افتتاح 2)بحار الأنوار ج‏47، ص 379 3). كليني، الكافي، ج6، ص49 محدث قمي، بيت الاحزان، ص125. . به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═ هشتک کانال حذف نشود ❌❌
AUD-20220508-WA0132.mp3
1.14M
☑️ ☑️ 🎤مداح :استاد میرزا محمدی ☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️ . به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═ هشتک کانال حذف نشود ❌❌
☑️ ☑️ 🎤مداح :استاد میرزا محمدی ☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️ نیمه شب بود و عاشقی بیدار مست حق بود و راحت از اغیار نیمه شب بود و وقت راز و نیاز بین سجاده بود، بین نماز با تأسی به مادرش زهرا دست خود برده بود سوی خدا داشت همسایه را دعا می کرد گره ها را دوباره وا می کرد ذکرِ ارباب عالمین گرفت بوسه از تربت حسین گرفت ناگهان صحبت از تهاجم شد خلوتش بین نعره ها گم شد داد و فریاد، بی دلیل زدند شعله بر خانه ی خلیل زدند @gharibe_ashena_mobasheri313 حرمت این حرم شکسته شد و دست او بین خانه بسته شد و پا شد از جای خود ولی افتاد یاد مظلومی علی افتاد از غریب مدینه دم می زد وسط شعله ها قدم می زد خاک و خاکستر از عباش تکاند اشک بر مادرش دوباره فشاند @gharibe_ashena_mobasheri313 حرف داغِ گران زهرا بود میخ در روضه خوان زهرا بود پیر مردی وحید را بردند آن محاسن سپید را بردند باز هم روضه ها به کوچه کشید آه... آقای ما بگو چه کشید؟! پیر را طاقت دویدن نیست می رود..‌. حاجت کشیدن نیست فلک از غصه شرمگین شده بود شیخ ما نقش بر زمین شده بود پیکرش را چقدر آزردند تا که شیخ الائمه را بردند خوب شد بر سرش جدال نشد غارت پیکرش حلال نشد @gharibe_ashena_mobasheri313 تشنگی تاب و قدرتش نگرفت تیر و نیزه به قامتش نگرفت رخش از خون تازه رنگ نشد صورتش آشنا به سنگ نشد خوب شد قاتلی سویش نرسید پنجه ای بین گیسویش نرسید خواهری با شکستنش نشکست بر روی سینه اش کسی ننشست ☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️ . به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═ هشتک کانال حذف نشود ❌❌
14010305eheyat-motiee-roze.mp3
1.91M
☑️ ☑️ سال ۱۴۰۱ 🎤مداح : حاج‌ میثم‌ مطیعی•✾ ☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️ . به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═ هشتک کانال حذف نشود ❌❌
☑️ ☑️ سال ۱۴۰۱ 🎤مداح : حاج‌ میثم‌ مطیعی•✾ ☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️ ای اشک چشم ما همه وقف عزای تو دلهای دوستان همه صحن و سرای تو @gharibe_ashena_mobasheri313 چشمم سوی مدینه؛ دلم جانب بقیع گرمِ زیارتِ حرم با صفای تو از لحظه ای که خاکِ لحد بر تو چیده شد خاکِ بقیع نه! دل ما گشت جای تو آیا دَرِ بقیع شبی باز میشود تا در کنار قبر تو گِریَم برای تو؟ بردند دست بسته تو را سوی قتلگاه با آنکه بود عرشِ خدا، جای پای تو @gharibe_ashena_mobasheri313 ای صد مسیح؛ زنده ی ذکر شبانه ات خاموش شد چگونه صدای دعای تو آخر زِ زهرِ کین جگرت پاره پاره شد ای پاره های دل گُلِ بزم عزای تو ☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️ . به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═ هشتک کانال حذف نشود ❌❌
Voice 156_sd.m4a
5.28M
☑️ ☑️ 🎤مداح :حاج آرمین غلامی ☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️ . به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═ هشتک کانال حذف نشود ❌❌
☑️ ☑️ 🎤مداح :حاج آرمین غلامی ☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️ باشدقبول پیکره بی جان تونسوخت باشد قبول میخ دری برتنت ندوخت باشدقبول بسته نشدهر دو دست تو دیگرندیداهل وعیالت شکست تو دیگرمیان هجره تنت جابجانشد عمامه ازسر وعبا زتنت جدانشد دیگرتنت به سمت و سوی بزم مِی نرفت باشد قبول سره جدت به نی نرفت باشد قبول سره جدت به نیزه هانشد پیراهنی ز پیکر جدت جدا نشد باشدقبول قلب توغمگین نمانده است دیگرسری به گوشه خورجین نمانده است آقابه کوچه نیزه به پهلوت میزدند سنگی دگر به روی سرتو نمیزدند درکوچه هابه زخم دل تو نمک زدند در کوفه عمه جان شمارا کتک زدند @gharibe_ashena_mobasheri313 *گفتم ، رو زمین خوردن حساس باش ، می خوام با این كلمه روضه بخونم،دیگه از امروز به بعد تا محرم ، هر جا شنیدی یكی زمین خورده ، بزن تو سینه ات بگو ، آخ حسین ، چرا ؟ آخه ...* بی هوا خوردن من روی زمین علت داشت ... *من نمی خوام خیلی باز كنم،همتون یه عمری روضه خوانُ و روضه فَهمید ....* بی هوا خوردن من روی زمین علت داشت در نظر روضۀ گودال مجسم می شد .... ✧✾═════✾🔶✾═════✾✧ *آقاجان شما زمین خوردی،جدّتم كربلا زمین خورد ... آقاجان شما رو ، ابن ربیع با همۀ بی حیاییش ، تو كوچه ها یه جوری برد زمین بخوری ، شما رو تحقیر كنه،دیگه زخمی نزد ... تازیانه ای نزد ... اما ارباب ما كربلا،چند بار زمین خورد ... وای وای،ای وای ای وای ... @gharibe_ashena_mobasheri313 مطمئنم حق این روضه رو ادا می كنی،والا نمی گفتم روز شهادتی . حسین ایستاده،دیگه رمق به بدن نداره،همه تیراندازا زدن،همه رمق حسین رو كشیدن،این همه داغ روی داغ دیده،عبارت مقتل میگه: نیزه اش رو به زمین فرو برد،یه خورده همین جور كه رو اسب نشسته،به نیزه تكیه بده، استراحت كنه،نانجیب یه نگاه كرد،دید حسین داره استراحت میكنه،گفت : نذارید حسین استراحت كنه، چیكار كردن ... یا امام صادق،با شما همچین كاری نكردن ... اما كربلا هر كی سنگ به دست گرفت: حسین رو سنگ باران كردن ... سنگ به پیشونیش خورد ... پیراهن عربیش رو بالا زد،سینۀ حسین پیدا شد ...( بگم یا نه؟...) حرمله رسید ... تیر سه شعبه رسید ... حسین ...... الهی بمیرم برات آقاجان،چنان تیر و زد،من نمی خوام معنی كنم،هركی عربی متوجه میشه،خودش ناله میزنه، مقتل میگه وقتی تیر سه شعبه رو زد،ابی عبدالله از پشت در آورد فَجَری الدَّمُ کَالمیزاب ... دیگه پاهاش رمق نداشت،از بالایِ ذوالجناح ، با صورت .... حسین .... @gharibe_ashena_mobasheri313 یه نگاه به منصور كرد،امام صادق دید منصور لعنت الله علیه پشیمون شده،به زبون ما به غلط كردن افتاد،شمشیر رو انداخت،شروع كرد لرزیدن،گفت:هرچی می خوای ازم بخواه،من دیگه باهات كاری ندارم،امام صادق فرمود من و نیمه شب،سر برهنه كشوندی تو كاخت،بهم میگی از من چیزی بخواه ، من كه با تو كاری ندارم ، فقط من و زود برگردون خونه ... چرا؟... آخه،زن و بچه ام منتظرن ، داشتی من و می آوردی ، همه میلرزیدن ، بچه هام همه گریه میكردن ، منصور دستور داد امام رو ببرن ، یه جمله ، كربلا هم همه بچه ها منتظر بودن ، همه از خیمه ها .... حسین .. ☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️ . به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═ هشتک کانال حذف نشود ❌❌