غریبہ186
این خبر را برسانید به کنعانی ها بوی پیراهن خونین کسی می آید .. 『اباعبدالله الحسین 』
enc_16258647972806398524718(1).mp3
6.67M
من ِسر گردون نگرانم !
من ِبی سامون نگرانم ..
میفرمایند که
انسان، جهان و رابطه بین انسان و جهان را با توحید مشاهده میکند، لذا میبیند که همهٔ موجودات جهان مضطر صرفند و تنها موجودی که توان رفع اضطرار از آنها را دارد خداوند است، لذا به هیچ موجودی برای حل مشکل مراجعه نمیکند، حتی اگر برای رفع عطش، آب مینوشد، میداند این آب هم در اصل وجود و هم در رفع عطش، محتاج خداوند و مضطر اوست و وجودش در مظهریت وجود حق بسیار ضعیف است، بر خلاف انسان کامل که مظهریتش در وجود و ایجاد مظهریت کامل است.
9.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بـازمچـایروضهدمکـردی
حسینیههـاروحـرمکردی ..
『اباعبدالله الحسین 』
بوی سرخ نینوا به مشام اهل بیت میرسد .
مردی مسلح بر سوار اسبی تندرو مقابل شما میایستد.
پیک ابن زیاد است و حامل نامهای به حر .
حرنامه را میگشاید :
"به محض دریافت نامه بر حسین بن علی فشار بیاور
و در بیابانی بی آب و علف فرودش آور . !"
حر متن نامه را برای تو میخواند و تو را از ماموریت خویش مطلع میکند.
رو به حر میفرمایی:
" پس بگذار ما در بیابان دیگری فرود آییم!"
جواب میدهد :
"من نمیتوانم با این پیشنهاد موافقت کنم ،زیرا من دیگر در تصمیم گیری خود ازاد نیستم .
چون همین قاصد جاسوس ابن زیاد است
و جزئیات اقدام مرا زیر نظر دارد."
زهیر بن قین، جلو میآید وبا احترام میگوید :
"جنگیدن با این سپاه آسانتر است تا جنگ با عده زیادی که در پشت سر آنها هستند زیرا به خدا طولی نخواهد کشید که لشکریان زیادی به پشتیبانی این ها میرسند و ما دیگر تاب مقاومت نخواهیم داشت ."
تودر انتخاب جاودانی فرو میروی
میدانی که بوی کربلا به زودی در مشام عاشوراییان خواهد نشست .
زهیر سکوت کرده و منتظر پاسخ توست .
انتظار او و مردان قافله را میشکنی و با جمله آسمانی ات که:
"من هرگز شروع کننده جنگ نخواهم بود."
رو به حر میکنی .
انگار بغض فرشتگان در گلوی تو سر باز کرده اند.
میفرمایی:
" بهتر است قدری دیگر حرکت کنیم تا منزل مناسبتری را برای اقامت بیابیم."
حر سری تکان میدهد و لحظهای بعد، کاروان به سمت منزل بعدی راه میافتد ،در حالی که لحظه به لحظه ،خویش را به وادی همیشه سرخ کربلا نزدیکتر حس میکنی . . .
ادامه دارد
「ناخدای تشنه 」
May 11