✍️ روایتی متفاوت از زندگی امام جمعه اهواز
🔳 «تیبا» خودروی تشریفات نماینده حضرت آقا
🔻حجت الاسلام تاجگردون، در نشستی با سردبیر خبرگزاری حوزه:
◻️ حاج آقای #موسویفرد @mousavifard_ir در حال حاضر در یکی از فقیرنشینترین محلات اهواز زندگی میکند که هنوز زیرساختهای شهری آن توسعه لازم نیافته و دیوارکشی امنیتی خاص برای ایشان وجود ندارد.
◻️... از همان اول که سوئیچ خودروی سوزوکی را داخل کشوی میز گذاشت و پس از مدتی هم هرسه خودرو را تحویل نهادهای مرتبط داد.
در اوایل انتصابشان با خودروی بنده و گاهی اوقات با خودروی یکی از دوستان ما که یک پژو ۴۰۵ مدل پایین بود، رفت و آمد میکرد که نهایتاً خود ایشان برای خرید یک خودروی «تیبا» ثبت نام کرد و پس از تحویل آن، تمام سفرها را با همین خودرو انجام می دهد.
◻️ تمام فعالیتها در مصلای اهواز است.
◻️راهاندازی میزخدمت در مصلای اهواز/ رسیدگی بدون واسطه به مشکلات مردم/ این برنامه هر جمعه به مدت حدوداً ۴ ساعت برگزار میشود.
◻️ در حل مشکل آب و فاضلاب خرمشهر خود ایشان به طور میدانی ورود کرد.
◻️ حضور میدانی یکی از شاخصههای سیره ی مدیریتی حاج آقا است که مورد تقدیر مقام معظم رهبری هم واقع شده است.
◻️ در جریان وقوع سیل خوزستان ایشان در تمام نقاط استان حضور پیدا کرد.
◻️ تاکنون بالغ بر ۵۰۰ جلسه در منزل شخصی ایشان برگزار شده است که در این جلسات دم در ورودی مینشیند و...
👇
https://hawzahnews.com/x9RtC
#تازههای_نشر
💠 کتاب «نا»
زندگینامۀ شهید سید محمدباقر صدر
بهقلم مریم براداران منتشر شد
🔹 «نا» در عربی بهمعنای «ما» است؛ ضمیر اول شخص جمع یا متکلم معالغیر. «نا» یادآورِ سهگانۀ شهید صدر است که بیشتر، او را به آنها میشناسند: فلسفتنا، اقتصادنا و مجتمعنا.
🔸 مریم برادران ساعتها و روزها، خوانده و دیده و شنیده و سپس با قلمی روان و صمیمی به روایتِ خواندهها و دیدهها و شنیدههایش از زندگی مردی پرداخته که او را تنها با نام دو کتابش فلسفتنا و اقتصادنا میشناخته.
🔹 کتاب «نا» روایتی نهچندان بلند، اما واقعنما، مستند و پرجزئیات از شهید صدر است که با دوری از زیادهپردازی و اغراقگری، در شانزده فصل به شرح زندگی او پرداخته است.
🔸 نویسنده در طول نوشتن این کتاب با خانوادۀ شهید صدر بهویژه همسر بزرگوار شهید در ارتباط بوده و از دقت و سخنان آنان بهره برده است. خود او در مقدمه کتاب مینویسد:
شب سوم شعبان متن کتاب را تمام کردم. بعدازظهر بود که به فاطمه خانم زنگ زدم که هم سال نو و تولد امام حسین(ع) را تبریک بگویم و هم خبر بدهم متن تمام شده. چند سؤال هم داشتم که پرسیدم و جواب گرفتم. مشتاق بود نوشتهام را زودتر بخواند…. متن را برای فاطمه صدر فرستادم. روز بعد زنگ زد. شماره را که روی صفحۀ گوشی دیدم، همۀ بدنم یخ کرد، جواب ندادم، اضطراب عجیبی بود. خودم را دلداری دادم و چند دقیقه بعد شمارهشان را گرفتم. گوشی را برداشت و بعد از سلام و احوالپرسی، با همان صدای گرم پر از انرژی و امید همیشگی و سخاوت ذاتی این خانواده، تشکر کرد و با مهربانی گفت: «وقتی میخواندم، با شما حرف میزدم که انگار همهجا حضور داشتید.» شرمنده شدم و البته از چیزهایی که در این مدت شناخته بودم، نباید چیزی جز این را انتظار میداشتم.📚 کتاب «نا» در ٢١۶ صفحۀ رقعی و در شانزده فصل در پاییز ١٣٩٩ توسط پژوهشگاه شهید صدر روانۀ بازار کتاب شد. 🛒 خرید آنلاین با ١٠درصد تخفیف، فروشگاه سایت پژوهشگاه شهید صدر 🆔 @shahidsadr