#برشی_از_کتاب
کتاب ارتش سری روشنفکران، ترجمه پیام فضلینژاد:
اولويت عملياتي آمريكا، «جذب نخبگان بومي» در كشورهاي هدف بود تا از اين رهگذر «منشأ آمريكايي عمليات» را پنهان سازد، اما به روايت دونالد جيمسون، نماينده CIA در شوراي برنامه ريزي رواني «آنان با به كارگيري قدرت فكر و استدلال خويش، همواره بايد بر تمامي اعمال ايالات متحده - چه صحيح و چه غلط- صحه بگذارند.»
طبقه اربابان انديشه منزلتي فراتر از «رهبران افكار عمومي» داشتند و به عقايد آنان جهت مي دادند. آنان از وابستگي خود به سرويس هاي جاسوسي ليبرال كاملاً آگاهي داشتند، اما گزارش هاي به جا مانده از مركز موفقيت هاي سازمان سيا نشان مي دهد پس از اين طبقه، روشنفكران ديگري نيز در خدمت عمليات PSB بودند؛ همان روشنفكراني كه به قول ريچارد المن در كتاب شگفت انگيز هنرنمايي سازمان سيا «اين سازمان آنان را سگي با قلاده بسيار بلند مي پنداشت.» اين «سگ هاي درجه 3» كه خود را وقف پاسباني از «آزادي ليبرالي» و نابودي مكاتب ناسازگار با «جهان آزاد» نمودند، نزد CIA روشنفكراني بودند كه «از افكار طبقه نخبه تغذيه مي كردند»، «موافقت اصولي» خود را در قبال سياست هاي جنگ رواني آمريكا به نمايش گذاشتند و پروژه سيا در سرزمين هايشان را تعقيب كردند.
آنان بايد حالتي از «بي اطلاعي» را بروز مي دادند و به دو طيف تقسيم مي شدند: طيف اول، روشنفكراني بودند كه اجازه مي يافتند عملكرد خود را چنان تنظيم كنند كه گويي از هيچ چيز (مثل وابستگي مستقيم به سيا) خبر ندارد. طيف دوم، روشنفكراني بودند كه به راستي از هيچ چيز خبر نداشتند و براي سيا دردسر كمتري نيز داشتند، چون مطابق منطق عمليات مخفي سياسي:
بهترين روش «تبليغات» (پروپاگاندا) روشي است كه طبق آن، «سوژه» شما در جهتي حركت كند كه مقاصد شما پيش برده شود. در حالي كه سوژه، پيش خود تصور مي كند كه دارد هدف هاي خودش را دنبال مي كند.133
بنابراين «آنان نمي دانستند كه قلاده شان به كجا وصل است و از چه جايي كنترل مي شود.»134 در ژوئن 1953، گزارشي توسط بخش ويژه طرح اعتقادي آمريكا براي شرح «استراتژي جنگ هاي علم» تدوين گشت. اين سند سري، وظايف روشنفكراني را كه CIA آنان را «رهبران افكار عمومي» و البته «سگ هاي درجه 3» مي داند، تبيين كرد: ....
@ghasedaknoor