2_540425040387289497.mp3
6.79M
آهنـگ: صـــــبــــحـے دیـــــگـر
بـاصداے: #محمد_علیزاده💐
😍😍👌
@ghaseedak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ کوتاه عاشقانه
#تقدیم به همه عاشقها😍❤️
🍃🌸🍃
💕 @ghaseedak
قاصدک
❣️ پارت6.... _ به جون خودت دختر هميشه تو كفت بودم هميشه به ميالد ميگفتم شك ندار م اين دختر با اين
پارت 8..
_ نه ميدونى كه حقوق بابا و بانشستگى عمه هم هست من آدم مستمر و پيگير سر
كار رفتن نيستم همين جا هم عادت به زور كردم كه ميام
_ معلوم نيست توى اون مخت چيه يلدا كه همه كارات بر عكسه همه عالمه
خنده ام گرفت راست ميگفت من افكارم و عمل كردن شبيه هيچ كدام از ٢٢ساله
هاى عالم نبود چون سر تا سر زندگى ام شبيه هيچ كس نبود.
پدرى كه تا ياد دارم بدبخت بود حتى اين بدبخت هم مرا به عنوان فرزند هيچگاه نه
نوازش كرد و نه دوست داشت. مادرى كه هر بار در آغوش يك مرد جوالن ميداد و در آخر
هم عشقش را با يك الدنگ به وجود دخترش ترجيح داد و من را از دور فقط به عنوان
فرزند پذيرفت من از اول ابتدايى تا به امروز كه در هر جمع هم سن و يا هم جنس هاى
خودم بودم كسى به حقارت و مطرودى خودم نديده بودم من هميشه از بى كسى و بى پدر
مادر بودنم شرم داشتم ...
به دانشگاه كه رسيديم هنوز غرق در فكر خودم ودنيايم بودم تمام ساعات كالس و
امتحانم باز خبر از حضور فكر و تمركزم نبود .
آن شب هم به ٢ ميهمانى دعوت شدم براى دور شدن از افكارم پذيرفتم اين مهمانى
ها جز برنامه تكرارى زندگى ام به حساب مي آمد و چه كسى ميدانست شبى در يكى از
همين مهمانى ها سرنوشت زندگى ام براى هميشه عوض شود.
زمان بازگشت به خانه از بوى دودى كه همه لباس هايم را با خود درگير كرده بود
مشامم آزرده شد و با خود فكر كردم عمه امشب حتما جورى نفرينم ميكند كه صبح در جا
خشك شوم ولى خدا را شكر كردم كه وقتى رسيدم خواب بود، موقع عوض كردن لباسهايم
جلوى آينه براى يك لحظه حس كردم خودم را نميشناسم
دخترى با موهاى لوند
ب كوتاه پسرانه كه سمت چپش را كامل با ماشين كوتاه كرده
بود صورت غرق در آرايش بينى تراشيده هنر دست جراح زيبايى كه با يك نگين در سمت
راستش مزين شده بود ابروهاى كوتاه و بور رو به باال يا به قول عمه شيطانى ، تنها عضو
واقعى صورتم و بازمانده از همه معصوميت و چهره اصيلم رنگ چشمانم بود قهوه اى..
@ghaseedak
#همسرانه
هر دو طرف بدانند
وقتی ازدواج میکنید تنها کسی که بدرد شما میخوره همسرتونه؛
پس اگر میگه با فلان دوستت رفت و آمد نکن من خوشم نمیاد حتی اگر دلیل درستی هم نداشت به نظرش احترام بزارید
اگر قطع رابطه هم نکردید لااقل کم رنگترش کنید
در هر صورت آرامش در خانه و خانواده در اولویت هستن و به نفع شماست
@ghaseedak💕
قاصدک
نمی دانم هم اكنون
در كجا مشغول لبخندی
فقط يک آرزو دارم
كه در دنیای شیرینت
میان قلب تو با غم
نباشد هیچ پیوندی
❄️☃
@ghaseedak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧کلیپ
🎙هوروش بند
🍃🌸🍃
💕 @ghaseedak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧کلیپ
🎙مازیار فلاحی
🍃🌸🍃
💕 @ghaseedak 💕
قاصدک
پارت 8.. _ نه ميدونى كه حقوق بابا و بانشستگى عمه هم هست من آدم مستمر و پيگير سر كار رفتن نيستم همين
پارت 9....
روشن روشن كه در آفتاب و نور عسلى ميشد ، حتى رنگ پوست سفيدم هم چند سالى بود
با كمك سوالر كامال برنز شده بود من يك يلداى فيك از خودم ساخته بودم كه گاه عجيب
دلم را ميزد...
هنگام صبحانه متوجه شدم عمه چند دقيقه ايست به صورتم خيره شده است
چنگال را رو ب رويش به حالت گارد گرفتم كه يكهو ترسيد
_ چيه پرى ور نپرى زل زدى به من
_ ديوونه اين كارا چيه ميكنى يهو
_ گفتم ار فكر درت بيارم بيرون
صندلى اش را كمى نزديكم كرد و به حالت مادرانه اى موهايم را نوازش كرد
_ دخترم چرا اينقدر زير چشمات گود افتاده ؟ نكنه جز سيگار اون پسره چيز ديگه
هم داده بهت خداى نكرده...
نگذاشتم حرفش تمام شود ابروهايى در هم گره خورد و ميان حرفش پريدم
_ نه معتاد نيستم من هرچيزى رو تفريحى امتحان كردم اما راستش پول اعتياد
ندارم پس قطعا سراغش نميرم واگرنه واسه فراموشى اين زندگى نكبت بهترين راهه.
نگاهش پر از غم بود پر از افسوس براى برادرزاده اس كه در ابتداى دومين دهه
زندگى اش اينقدر خسته و مغموم از اين زندگى بود، باز هم موهايم را نوازش كرد دستش را
با مهربانى روى گونه ام گزاشت
_ كفر نگو يلداى عمه ،شاكى نباش اينقدر ،هرچى كه از دست دادى تو كل زندگيت
خيلى بى ارزش تر از اين بوده كه واسش غصه بخورى اينقدر با خودت و من و زندگى لج
نكن و نجنگ
پوزخندى به حرفهايش زدم اما سكوت كردم حتى حوصله بحث نداشتم حرفهايش
حق يا نا حق هرچه كه بود در سر من نميرفت من از زندگى يك زندگى طلبكار بودم و عمه
پروين هميشه راضى مصر بود كه طلبم را ببخشم و مثل او و مثل هميشه ى او حالل كنم ،
@ghaseedak