eitaa logo
قاصدک
102.6هزار دنبال‌کننده
67.4هزار عکس
47هزار ویدیو
139 فایل
👈ما نمیتونیم آینده رو انتخاب کنیم، فقط رقمش میزنیم همین...😉 . . . . آیدی ادمین تبادلات: @Maleka_ad تعرفه تبلیغات؛ https://eitaa.com/joinchat/3446669459Cc4cd1f4ae2 جهت رزرو تبلیغات به لینک بالا بپبوندین👆👆 🎎خیلی کانال خوبیه. @shapaarak
مشاهده در ایتا
دانلود
#تکست 💫✨ عکس پروفایل 💫✨ ┄┅┄┅✶❤✶┄┅┄ @ghaseedak
#مرجان 💫✨ عکس پروفایل 💫✨ ┄┅┄┅✶❤✶┄┅┄ @ghaseedak
همه شب در نظرم موی پریشان تو بود..:) @ghaseedak
#پروفایل #مذهبی @ghaseedak
#دلبرانه @ghaseedak
قطعا خداوند توبه کنندگان را دوست دارد... @ghaseedak
#تکست 💫✨ عکس پروفایل 💫✨ ┄┅┄┅✶❤✶┄┅┄ @ghaseedak
فاصله میان باختن و ساختن تنها یک کلمه است ، خواستن میتونی زندگیت را به زیباترین شکل بسازی میتونی آن را با کج خلقی‌هات ببازی پس لبخند بزن وبهترین زندگی رابساز Join➥ @ghaseedak
✨ رفتنت رفتن جان است... @ghaseedak
قاصدک
این مرد امشب میمیرد❣🌹 پارت–227 _ آره خيلى با دو دست هر دو پهلويم را گرفت كه قلقلك دهد ولى آرام
این مرد امشب میمیرد❣🌹 پارت– 228 فشارم داد و گفت: _ باز صبح شد اعالن جنگ كردى؟ خسته نشدى اينهمه وقت منو اذيت كردى _ نخير مگه تو شدى؟ منو زدى يادت رفته؟ هر موقع هم عصبانى ميشى باز ميزنى _ اون يبار الزمت بود زدم كه بفهمى عواقب بعضى حماقت ها چيه با اينكه خودم خيلى عذاب كشيدم ، ولى االن خيلى وقته دارى با من ميجنگى فكر نميكنى ديگه كافيم باشه _ نه تا قيامتم باشه كافيت نيست منو با سفته ها گول زدى زنت شم كه به ارثت برسى آه عميقى كشيد و گفت: اونقدر از خودم داشتم كه واسه پول و ثروت نخوام تو رو بازيچه كنم اين ميراث حقى بود كه يه عمر ازت دريغ شده بود تو هم فقط من ميتونم كنترل كنم و مواظبت باشم پس بايد در كنار خودم از حقت لذت ببرى فقط واسه همين؟ حتى نميگى دوستم داشتى ؟ رويم را برگرداندم و گفتم: _ ممنون از اين همه لطفت آقا _ يلدا جان بيا اون پرچم صلح رو يك بار هم شده واسه خودت تكون بده يك عمر جنگيدى با خودت و دنيا و آدم هايى كه دوستت داشتن كافى نيست بابايى؟ _ هيچ كس منو دوست نداشته _ پريما ديوانه وار دوستت داره ، و ما كه تازه اومديم توى زندگيت تو حاال شوهر دارى برادر دارى خانواده دارى اينها كافى نيست واسه خوشبخت بودن؟ بازم نگفت دوستت دارم _ تو كه همه اينا رو داشتى چرا خوشبخت نبودى چرا اين همه بغض و كينه تو دلت بود؟ دستش را روى سرش گذاشت و گفت: داستان من با تو فرق داره من از بند قنداق تا به امروز همه چيز و همه كسمو به جرم معين نامدار بودن باختم به خاطر اين ميراث كذايى ، از مادرم شروع شد تا هميشه هم بود _ از مادرت شروع شد تا ژاله؟ متعجب برگشت و نگاهم كرد بيشتر در آغوشم فشرد _ يادته اون سيلى كه به خاطر آوردن اسم اون پسره توى خلوتمون خوردى؟ جوابى ندادم و خودش ادامه داد _آوردن اسم يه زنم واسم همون حكمو داره قداست خلوت زن و شوهرو از بين نبر لطفا _ اون زن خواهرمه @ghaseedak
قاصدک
این مرد امشب میمیرد❣🌹 پارت– 228 فشارم داد و گفت: _ باز صبح شد اعالن جنگ كردى؟ خسته نشدى اينهمه
این مرد امشب میمیرد❣🌹 پارت– 229 صدايش را كمى بلند تر كرد _ نيست! عماد كه يك عمر باهاش بود پذيرفت كه خواهرش نيست تو هم بايد بپذيرى ، اون زن هيچ نسبتى با ما نداره _ چرا؟ كالفه شده بود _ چون اليق نيست و خودش اين راهو انتخاب كرده دلم براى صداى گرفته معين كه حال به سقف چشم دوخته بود عجيب سوخت و ترجيح دادم بحث را با سكوتم تمام كنم... آن روز بعد از شركت زودتر به خانه آمديم معين زياده روى نميكرد و من هم صلح كرده بودم، مونا و شيال قبل ما آمده بودند با وارد شدن ماشين شيال به سمت ما دويد و بعد در آغوش كشيدن معين سامى را بغل كرد ، او هم چون من اين مرد وفادار و مهربان را دوست داشت و بعد با خلوص و مهربانى مرا بغل كرد و ب*و*سيد لهجه اش واقعا با نمك بود _ زن دايى بايد بگم؟ معين خنديد و گفت: ببين خودش چى راحته كه صداش كنى من هم چشم هايم را گشاد كردم و گفتم: نه زن دايى نه!!! همون يلدا خوبه بازهم مرا در آغوش كشيد و گفت: يلدا جون خوشحالم از آشناييت به عمارت كه وارد شديم مونا به احتراممان از جاى برخواست همان جذبه و اعتماد به نفس معين از نوع زنانه اش در صورت مونا به چشم ميخورد با وقار بود در عين ا حترام و خوش رويى هميشه حد و مرز رعايت ميكرد و با كسى صميمى نميشد برادر را در آغوش كشيد و معين هى پيشانى اش را ب*و*سيد _ چه عجب خواهر ما اينجا بدون دعوت و زور قابل دونستن بيان مونا در حال لبخند مرا ب*و*سيد و گفت: اومدم عروسمونو ببينم مخصوصا از وقتى شنيدم سلطان اتابكو تبعيد كردى لواسون _ باور كن خودش اصرار به رفتن داشت و منم مانعش نشدم دستم هنوز در دست مونا بود رو به من كرد و گفت: حواست باشه معين از هركى دلخور باشه ميفرستتش لواسون خود من هم چند بار تبعيد شدم شيال با لحن بامزه و با تعجب گفت: مامى تبعيد يعنى چه؟ معين و مونا هر دو خنديدند و من جواب شيال را دادم _ بهتره من و تو ندونيم به نفعمون نيست معين و مونا گاه دقايق طوالنى به هم خيره ميشدند و اين خواهر و برادرى چنان مر ا بى تاب برادرم كرده بود كه به محض رسيدنش خودم را در آغوشش جاى دادم و طبق معمول تند تند ب*و*سيدم و بينى ام را كشيد مدل موهاى جديدش آنقدر مسحور كننده بود كه دل و جانم در حال فدا شدن براى اين يكدانه برادر شده بود دور موهايش را خالى كرده بود و تكه وسط كه بلند مانده بود را كج روى صورتش ريخته بود كه بلندى اش تا بينى @ghaseedak
هدایت شده از ‌...
🔴 #ایست_مهم ‼️ ✋ #ارزونتر از این کانال وجود نداره چون #تولید_کننده_واقعیه 😎 ✅ #محرمی_ها رسییییید 😍 ✅ فروش بصورت #تک و #عمده ✅ #ارسال_منظم و #فوری 🚀 🔻تیشرت_محرمی #22 تومن 🔻سارافن_محرمی #25 تومن 🔻شومیز_محرمی #31 تومن 🔻ست_مجلسی #35 تومن 🔻شلوار_لی پسرانه #39 تومن 📣 میخوای با #کمترین_هزینه کوچولوی #خوشتیپ داشته باشی بیا #اینجا 👇 http://eitaa.com/joinchat/4277272576C7501c9fa64 🇮🇷 #تولید_ملی_افتخار_ملی🇮🇷 🔴 بیش از #20_هزار عضو #واقعی