eitaa logo
اشعار قاسم نعمتی
3.9هزار دنبال‌کننده
615 عکس
131 ویدیو
16 فایل
جانم حسن علیه السلام چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
مشاهده در ایتا
دانلود
نوحه شب تاسوعا ستون این لشگر امیر دلهایی تو زاده ی حیدر عزیز زهرایی مدد یابن امیرالمومنین مدد ای زاده ی ام البنین ثارالله ثارالله همه لب تشنه تو هستی سقا به تو دلگرمم نمایی غوغا مدد یاعباس مدد یاعباس مدد یاعباس اگر چه بی دستی ولی علمداری برای من عباس همیشه تویاری تویی پشت و پناه این خیام روی شود کار حسین تمام یاعباس یاعباس مکن پشتم را تو خالی اینجا شوم بعد از تو غریب و تنها مدد یاعباس مدد یاعباس مدد یاعباس میان راه من فتاده دستانت نمانده چیزی از شکوه چشمانت اخا ادرک اخا گفتی چرا رسد بوی مدینه هر کجا ببین زانو زدم بالا سرت شده مادرم زهرا مادرت بگو بابی حیاها چه کنم شدم بی کس و تنها چه کنم یا عباس یا عباس به قامتی خم به قلبی پر خون کشیدم تیر از دهانت بیرون مدد یاعباس مدد یاعباس مدد یاعباس @karimegharib
شب تاسوعا ای سردار سپاهم برادر هستی پشت و پناهم برادر بشنو این سوز و آهم برادر توکه امان این خیمه هایی_قوت قلبم در کربلایی. نام تو کرده مشکل گشایی کاشف الکرب من عباس_امیر لشگر جانم ابوالفضل(3) ادرک اخای تو تا شنیدم تا علقمه به سویت دویدم خودم را تا کنارت کشیدم برخیز علمدار پشتم شکسته_بگو چگونه فرقت شکسته که بر نگاهم چشم تو بسته کاشف الکرب من عباس_امیر لشگر جانم ابوالفضل(3) می اید بوی مادر کنارت قربان این تن بی قرارت سلام فاطمه شد نثارت بی تو برادر کارم تمام است_بوسه ز دستت کار امام است بعد تو ماندن بر من حرام است کاشف الکرب من عباس_ امیر لشگر جانم ابوالفضل(3) @karimegharib
شب تاسوعا السلام ای سقا ای امیر دلها سیدی به نفسی انت صاحب تاسوعا دل در شور و زمزمه شد مادر تو فاطمه شد... وای وای وای قبله دلها همه بر خاک در علقمه شد... وای وای وای غریب مادر یا حسین تا ابد علمداری تو میر و سالاری هر بلایی می اید به جان خریداری سردار صاحب علمی تو اقتدار حرمی... وای وای وای با بودن تو ندارم در سینه ام درد و غمی... وای وای وای غریب مادر یا حسین رکن خیمه هایی تو مشگل گشایی تو دست حیدر کرار به کربلایی تو ای زاده ام بنین پور امیرالمومنین... وای وای وای وقتی که شمشیر می زنی زیر پات می لرزه زمین... وای وای وای غریب مادر یا حسین دستت از بدن افتاد می زنم ز دل فریاد پای جسم تو عباس حسین زپا افتاد پشتم شکسته یا اخا با قلب خسته یا اخا... وای وای وای داغ تو راه نفس و در سینه بسته یا اخا... وای وای وای غریب مادر یا حسین @karimegharib
چین پیشانی تو محشر کندوقت غضب وای عباس آمده لرزه افتاده بجان شیرمردان عرب وای عباس آمده @karimegharib
دودمه شب تاسوعا آمده شیرنر ام البنین بهرشکار مثل حیدر باوقار لافتاالاعلی لاسیف الا ذوالفقار
ترکیب بند مدح و روضه کامل حضرت اباالفضل علیه السلام گريه كردم مُطَهّرم كردند پاكْ مانند ساغرم كردند اسم تو آمد و دلم پَر زد به گمانم كبوترم كردند با نگاهي ز چشم شهلايت خاكْ بودم ولي زرم كردند پدر و مادرم همان اول نذرِ اولاد حيدرم كردند تا كه گفتم مُحبِّ عباسم دلِ آلوده را حرم كردند شخص بي آبرو چنان من را پيشِ مردم چه محترم كردند شك ندارم كه اين محبت را به دعاهاي مادرم كردند سالياني است آبرو دارم ساليانيست نوكرم كردند يَابْنَ امُّ البنين دعايم كن باز در علقمه صدايم كن دست بر سينه رو به كرب و بلا السلام عليك يا سقا قمر خانوادة خورشيد صدقه دارد اين قد و بالا پسر چهارمِ امير حُنين دست بر سينة بني الزهرا چشم و ابروي تو سپاه حسين كاشف الكرب سيد الشهدا سيزده ساله فاتح صفين سومين بچهْ شيرِ ، شيرِ خدا ارمني ها مُريد نام تواند شاهدم سفره هاي تاسوعا نامِ تو هم رديف يا فَتّاح چشمهايت مُفَرِّجُ الغَمّاء تو كه هستي ، حسين هم آخر شد پناهنده بر تو عاشورا سايبانِ مُخَدّراتِ حرم پشتْ گرميِّ زينب كُبري إعطِني يا كريم ، انا سائل مستجيرٌ بِكَ ابوفاضل دست گيرِ همه خدايِ ادب دست پروردة امير عرب نسلْ در نسلْ خاك پايِ توايم به تو داديم دلْ نَسَبْ به نسبْ سفره ات بهر سائلان پهن است صورتت شير و خالِ تو ، چو رطب مي كند زنده ياد حيدر را چين پيشاني ات به وقت غضب اسدالله كربلا ، عباس بِنِشين با وقار بر مركب قد كشيدي همينكه روي اسب لشكر كوفيان كشيد عقب مي شود روضه را تجسم كرد با كمي فكر ، رويِ اين مطلب تا تو بودي سفر به خير گذشت اي نگهبان محمل زينب تا تو بودي رباب اصغر داشت غرق بوسه سپيدي غب غب تا تو بودي نديد يك مادر طفلش از تشنگي كند لب لب تا تو بودي رقيه معجر داشت روي دوش تو خواب بود هر شب تا تو بودي كسي اجازه نداشت بزند چوب خيزران بر لب رفتي بر غرورها برخورد دست نامحرمان به معجر خورد واي از لحظه اي كه غوغا شد رفتي و در خيام بلوا شد دختري مشك آب دستت داد بر دعا دست عمه بالا شد سايه ات بين نخلها گم شد پسر فاطمه چه تنها شد تا رسيدي كنار نهر فرات علقمه در مقابلت پا شد تا قيامت خجل ز لبهايت خنكي هاي آب دريا شد جانب خيمه راه افتادي فكر و ذكرت لبان آقا شد در كمينت چهار هزار نفر تيرها در كمان مهيّا شد قدُّ و بالات كار دستت داد چند صد تير در تنت جا شد بي هوا دستِ راستت افتاد دست چپ هم شكارِ اعدا شد حرمله در شكارِ چشم آمد هدفش چشم هاي شهلا شد نوكِ تير از سرِ تو بيرون زد تا پرش بين ديده ات جا شد خواستي تير را برون بكِشي گردنت خم به سوي پاها شد از سرِ تو كلاه خود افتاد يك نفر با عمود پيدا شد آنچنان ضربه زد به فرقِ سرت تا سر چينِ ابرويت وا شد واي بي دست بر زمين خوردي سجده گاه تو خاكِ صحرا شد تيرهايِ كمي فرو رفته خوب بر جسمِ اطهرت جا شد بعدِ سي سال يا اخا گفتي عاقبت مادر تو زهرا شد دورتر از تنت حسين افتاد همه ديدند قامتش تا شد گفت عباس خيز و كاري كن رويِ لشگر به خواهرم وا شد دَمِ خيمه زمان غارت ها سرِ يك گوشواره دعوا شد سند ارث بُردن از زهرا با كف پا به چادر امضا شد پاسخ اَيْنَ عمّيَ العباس سيلي چند بي سر و پا شد... @karimegharib
غزل امام زمان (عجل) ۳ دل شکسته بداند قرار یعنی چه ؟ خبر نیامدن از تکسوار یعنی چه ؟ نگاه حضرت یعقوب می کند تفسیر تمام عمر غم انتظار یعنی چه ؟ بدست باد سحر بوی پیرهن آید نسیم صبح بداند بهار یعنی چه ؟ فقط ز خون شهیدان به جلوه می آید به تیری از مژه طعم شکار یعنی چه ؟ ندیده عاشق رویت شدم که فاش کنم اسیری دل و گیسوی یار یعنی چه ؟ کسی که طعم وصالت چشیده می داند نگاه مرحمت سفره دار یعنی چه ؟ بگفت سید بحرالعلوم کی دانید بغل گرفتن قد نگار یعنی چه به یمن مقدم دلدار می شود معلوم در این زمان علم اقتدار یعنی چه به خاک چادر زهرا قسم به دست تو عیان شود نفس ذوالفقار یعنی چه دگر برای وصالت بهانه نمی گیرم اگر که دیر بیایی ز غصه میمیرم @karimegharib
چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا دل سرگشته کجا و صف رخ یار کجا قصۀ عشق من و زلف تو دیدن دارد نرگس مست کجا همدمی خار کجا سرّ عاشق شدنم لطف طبیبانه توست ور نه عشق تو کجا این دل بیمار کجا منّتی بود نهادی که خریدی ما را رو سیه برده کجا میل خریدار کجا هر کسی را که پسندی بشود خادم تو خدمت شاه کجا نوکر سربار کجا کاش در نافله ات نام مرا هم ببری که دعای تو کجا عبد گنهکار کجا مِهر من گر که فتد در دل تو می فهمم شهد دیدار کجا دوریِ از یار کجا به خدا چون دل زهرا نگران است دلم یک شه تشنه لب و لشگر بسیار کجا کاش زینب نرسد کوفه بدون تو حسین زینب خسته کجا کوچه و بازار کجا یاد گیسوی رقیه جگرم می سوزد دست عباس کجا پنجۀ اغیار کجا یادگار مسلمیه سال 82 @karimegharib
شب تاسوعا برخیز علمدار . پشتم شکسته تیر سه شعبه . چشم تو بسته ای علمدارم . بی کس و بی یارم بارفتنت عباس . خورده گره کارم یاابوفاضل جانم ابوفاضل افتاده دستت در بین راهم خیره به جسمت . مانده نگاهم خوش قد و بالا . پاشیده ای حالا گوید کنار تو . یاولدی زهرا یا ابوفاضل جانم ابوفاضل بعد تو زینب . در اوج غربت آماده گردد. بهر اسارت خیمه بلوا شد . روی دشمن وا شد برخیز و کاری کن . خواهرم تنها شد @karimegharib
⬛️ شب نهم// ورقی از دفتر مصائب قمر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام ⬛️ 🩸مقتل حضرت عباس علیه‌السلام از رفتن به میدان تا به شهادت رسیدن به نقل از کتاب شریف "بحارالانوار" علامه مجلسی "رحمه الله" می‌نویسد: 📋 لَمَّا رَأى وَحدَتَهُ أتىٰ أخاهُ و قالَ يا أخي هَل مِن رُخصَةٍ؟ ▪️وقتی كه حضرت اباالفضل علیه‌السلام، تنهائى برادر را ديد، آمد خدمت امام حسین و عرضه داشت: يا أخاه! آيا رخصت جهاد به من میدهید؟ 📋 فَبَكَىٰ الْحسينُ علیه السلامُ بُكاءً شَديداً ▪️امام حسين عليه‌السلام گريه شديدى كرد. 📋 ثُمَّ قالَ يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي ▪️بعد فرمود: اى برادر! تو علمدار منى، اگه تو شهيد بشوی لشكر من از هم می‌پاشد. 📋 فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِین. ▪️حضرت عباس علیه‌السلام عرضه داشت: سينه ام تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از اين منافقین خونخواهى كنم. 📋 فَقَالَ الْحُسَيْنُ فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ ▪️امام حسين عليه‌السلام فرمود: پس مقدارى آب از براى اين كودكان طلب كن. 📋 فَذَهَبَ الْعَباسُ و وَعَّظَهُم و حَذَرَهُم فَلَم يَنْفَعهُم ▪️اباالفضل العباس علیه‌السلام آمد و آن مردم گمراه را موعظه نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد. 📋 فَرَجَعَ إلىٰ أخيهِ فَأَخبَرَهُ ▪️عباس به سوى امام حسين علیه‌السلام مراجعت کرد و آن حضرت را آگاه نمود. 📋 فَسَمِعَ الْأطفَالَ يُنادونَ الْعَطَشَ الْعَطَشَ ▪️ناگاه شنيد كه كودكان فرياد ميزنند العطش! العطش! 📋 فَرَكِبَ فَرَسَهُ و أَخَذَ رُمحَهُ و الْقِربَةَ و قَصَدَ نَحوَ الْفُراتِ ▪️حضرت عباس عليه‌السلام بر اسب خود سوار شد و نيزه و مشك را برداشت و متوجه فرات گرديد. 📋 فَأَحاطَ به أربَعَةُ آلافٍ مِمَّنْ كانوا مُوَكِّلينَ بِالْفُراتِ ▪️تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند. 📋 و رَمَوهُ بِالنِبالِ فَكَشَفَهُم ▪️او را تير باران کردند ولى او لشكر را شكافت . 📋 و قُتِلَ مِنهُم عَلىٰ ما رُوِيَ ثَمانينَ رَجُلاً حَتّىٰ دَخَلَ الْماءَ. ▪️و بنا به آنچه كه روايت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را كشت تا بر سر آب رسيد. 📋 فَلَمَّا أرادَ أنْ يَشرِبَ غُرفَةً مِنَ الْماءِ ذَكَرَ عَطَشَ الْحسينِ و أهلِ بَيتِهِ فَرَمَىٰ الْماءَ ▪️وقتى خواست مُشتى از آب بياشامد، بياد تشنگى امام حسين علیه‌السلام و اهل بيت آن حضرت افتاد و آب را ريخت. 📋 و مَلَأَ الْقِربَةَ و حَمَلَها عَلىٰ كِتفِهِ الْأيمَنِ و تَوَجَّهَ نَحوَ الْخَيمَةِ ▪️پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و به دوش راست خود انداخت متوجه خيمه ها گرديد. 📋 فَقَطَعوا عليه الطَّريقَ و أحاطوا بِه مِنْ كُلِّ جانِبٍ ▪️دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند. 📋 فَحارَبَهُم حَتّىٰ ضَرَبَهُ نوفِلُ الْأزرَقِ عَلىٰ يَدِهِ الْيُمنَىٰ فَقَطَعَها ▪️حضرت عباس عليه السلام با آنان جنگید تا اينكه نوفل بن ازرق دست راست آن حضرت را قطع كرد. 📋 فَحَمَلَ الْقِربَةَ عَلىٰ كِتفِهِ الْأيسَرِ فَضَرَبَهُ نوفِلٌ فَقَطَعَ يَدَهُ الْيُسرَىٰ مِنَ الزِّند ِ ▪️آن بزرگوار مشك را به دوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد. 📋 فَحَمَلَ الْقِربَةَ بِأسْنانِهِ ▪️حضرت عباس عليه السلام به ناچار مشك را به دندان گرفت. 📋 فَجاءَهُ سَهمٌ فأصابَ الْقِربَةَ و اُريقَ ماؤُها ▪️ناگاه تيرى به طرف آن بزرگوار آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت 📋 ثُمَّ جاءَهُ سَهمٌ آخَرَ فأصابَ صَدرَهُ ▪️سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت! 📋 فَانْقَلَبَ عَن فَرَسِهِ ▪️پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد. 📋 و صَاحَ إلىٰ أخيهِ الْحسينِ أدْرِكْني ▪️و فرياد زد: يا اخا ادركنى. 📋 فَلَمَّا أتاهُ رَآهُ صَريعاً فَبَكَىٰ ▪️وقتى امام حسين عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است، به گریه افتاد. 📋 و قالَ الْحسينُ الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي. ▪️ سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه هم فرمود: الان پشتم شكست و بی چاره شدم. 📚بحارالانوار ج۴۵ ص۴١ @ghasemnemati_ir ⚫️ تاسوعا ، یَومٌ حُوصِرَ فِيهِ الْحُسَیْنِ... حضرت امام صادق علیه السلام ضمن روایتی فرمودند : تَاسُوعَا یَوْمٌ حُوصِرَ فِیهِ الْحسَیْنُ (علیه السلام) وَ أَصحَابُهُ رَضِي اللَّهُ عَنْهُمْ بِکَرْبَلَاءَ وَ اجْتَمَعَ عَلَیْهِ خَیْلُ أَهلِ الشَّامِ وَ أَنَاخُوا عَلَیْهِ وَ فَرِحَ ابْنُ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ بِتَوَافُرِ الْخَیْلِ وَ کَثْرَتِهَا
▪️تاسوعا روزى است كه امام حسين عليه السّلام و يارانش رضوان الله علیهم در كربلا محاصره شدند و آن روز لشكريان شام گِرد هم آمدند و عرصه را به آن حضرت سخت گرفتند. ابن مرجانه و عمر بن سعد لعنهم الله به انبوه لشكر خود خوشحال شدند. وَ اسْتَضْعَفُوا فِیهِ الْحسَیْنَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ أَصحَابَهُ رَضِي اللَّهُ عَنْهُمْ وَ أَیْقَنُوا أَنْ لَا یَأْتِیَ الْحسَیْنَ (علیه السلام) نَاصِرٌ وَ لَا یُمِدَّهُ أَهْلُ الْعِرَاقِ ، بِأَبِي الْمُسْتَضْعَفُ الْغَرِیبُ ▪️ در آن روز امام و يارانش را ضعیف نمودند و يقين كردند كه هيچ يار و ياورى بر امام نخواهد آمد و مردم عراق ایشان را يارى نخواهند كرد. پدرم فداى آن ضعیف‌شدهٔ غریب! 📚 الکافي ج۴ص ١۴٧ @ghasemnemati_ir 🩸دستی که به تن نداشتم تا تیر را بیرون بکشم … خم شدم و با زانوانم تیر را از چشمم بیرون کشیدم … 🥀 عالم ربانی مرحوم سـیدمحمـدابراهیم قزوینی، درصـحن مطهر حضـرت ابالفضل العباس علیه‌السلام، امـام جماعت بودند و مرحوم آقا شـیخ محمدعلی خراسانی که واعظی بی نظیر بود که بعـداز نمـاز ایشان منـبر میرفت. 🥀 یک شب، مرحوم واعظ خراسانی مصـیبت حضـرت ابالفضل علیه‌السلام را خوانده و از اصابت تیر به چشم مقدس آن حضرت یاد کرده بود. 🥀 مرحوم قزوینی،که سـخت متأثرشده و بسیار گریه کرده بود، به ایشان گفته بود: چنین مصیبت‌ها سخت را، که سند خیلی قوي هم ندارد چرا میخوانید؟! 🥀 شب در عالم رؤیا به محضـر مقدس حضـرت ابالفضل علیه‌السلام مشرف شده بود، آقا خطاب به ایشان فرموده بود: 🥀 ای‌سیدابراهیم! آیا تو درکربلا بودي که بدانی روز عاشورا با من چه کردند؟! 🥀 پس از آنکه دو دسـتم از بدن جداگردید، سـپاه دشـمن مرا تیر باران کردند، در این زمان تیري به چشم من رسید؛ هرچه سـر را تکان دادم که تیر بیرون بیایـد، بیرون نیامد و کلاه خود (یا عمامه) از سـرم افتاد. 🥀 زانوها را بالاآوردم و خم شدم که به وسیله دو زانو، تیر را ازچشم بیرون بکشم، که در همین حین بود دشمن با عمود آهنین بر سرم زد... 📚 چهره درخشان قمر بنی هاشم علیه‌السلام، ج١ ص٢٣۴ @ghasemnemati_ir 🩸ای‌شیخ کاظم، اگر خواستی روضه مرا بخوانی، بگو هر کس از یک بلندی زمین میخورد، دستش را سپر می‌کند، اما … مرحوم سیدعبدالرزاق مقرم در کتاب شریف «مقتل الحسين علیه‌السلام» نقل می‌کند: عالم ربانی جناب شیخ کاظم سبتی، براي من نقل کرد که یکی از علمای برجسته و مورد اطمینان نزد من آمد و گفت: 🥀 من فرستاده حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام از سوي او هستم، و افزود: من آن حضرت را درخواب دیدم، به من فرمود: چرا شیخ کاظم سبتی مصیبت مرا نمی خواند؟! 🥀 عرض کردم: من همواره می‌شنوم که شیخ کاظم مصیبت شما را می‌خواند. ابالفضل العباس علیه‌السلام فرمود: به شـیخ کاظم بگو از مم این مصـیبت را بخوان: 📋 «انّ الفارسَ اذا سَقَط مِن فَرَسه يَتلقَّي الأرضَ بِيَدَيه فَاِذا كانتِ السّهامُ في صَدرِه و يَداه مَقطوعتان، بِماذا يَتَلقّي الأرضَ؟» ▪️هرگاه یک سوارکار از پشت اسب بر زمین سـقوط کند دستهایش را به زمین میگذارد، ولی اگر تیرها به سینه ي او فرورفته باشند و دستهایش نیز بریده باشند، چگونه و باچه سختی، به زمین برخورد خواهدکرد ؟! 📚 مقتل الحسين عليه السّلام مقرم۴۴۹ @ghasemnemati_ir 🩸 چرا با آن قد و قامت رشید، یک «قبر کوچک» دارد!؟ 🥀ذدر زمان مرحوم علامه سید بحرالعلوم، گوشه ای از مرقد مطهر قمر بنی هاشم علیه‌السلام ویران شد و نیاز به تعمیر و نوسازي پیداکرد. 🥀 این جریان را به علامه سید بحرالعلوم خبر دادند و باشد که وي با معمار در روز معینی براي دیـدار قبر مقـدس و تعیین مقـدار تعمیر به سـر مرقـدمطهر بروند. 🥀 آن روز فرا رسید و آن دو با هم وارد سـرداب گردیدند و از نزدیک بناي قبر را دیدنـد. در این بین، معمار نگاهی به قبر و نگاهی به علامه کرد و پرسـید: آقااجازه میفرمایید سؤال یکنم؟ علامه فرمود:بپرس! 🥀 معمارگفت: ما تاکنون خوانده وشـنیده بودیم که حضـرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام قامتی بلند داشته‌اند، به طوريکه هرگاه بر اسب سوار می‌شدند زانوانایشان برابر گوشهاي اسب میرسیده است. بنابراین باید قبر آن حضرت طول بيشتري داشته باشد، ولی من میبینم صورت قبر کوچک است! آیاشنیده هاي من دروغ است، و یا کوچکی قبر علت ديگري دارد؟! 🥀 علامه به جاي پاسخ،سـر به دیوار نهاد و به شدت شـروع به گریستن کرد. گریه‌ي طولانی او معمار را نگران ساخت و عرض کرد: آقاي من،چرا منقلب وگریان شدي، مگر من چه گفتم؟! 🥀 علامه فرمود: شـنیده هاي تو درست است، و همانگونه که گفتی حضـرت عباس علیه‌السـلام قامتی بلند و رشـیدداشته است،ولی سؤال تو مرا به یاد مصائب جانکاه حضـرت عباس علیه السـلام انـداخت...
🥀 زیرا به قـدري ضـربت شمشـیر و نیزه و تیر بر وي واردشـد که بـدنش را قطعه قطعه نمود و آن قـامت بلنـد به قطعاتی کوچـک تبدیل یـافت. 🥀 آیا تو انتظار داري بـدن حضـرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام که قطعات آن توسط امام سـجاد زین العابدین علی بن الحسین علیهماالسلام جمع آوري و دفن شده، قبري بزرگتر از این قبر داشته باشد؟! 📚چهره درخشان قمر بنی هاشم علیه‌السلام، خلخالی، ج١ ص٢٣٣ @ghasemnemati_ir 🩸 سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه از داغ برادر آنقدر گریستند تا اینکه از هوش رفتند ... در نقلی آمده است: 📋 فَلَمَّا رَأى الْحسينُ أخاهُ و قد انْصَرَعَ، صَرَخَ: وا أخاه! وا عبّاساه! وا مُهجَةَ قَلباه! يَعِزُّ و اللّه عَلَيَّ فِراقُكَ.و هُوَ يَبكيٰ حَتّىٰ أغْمىٰ عليه. ▪️وقتی که امام حسین علیه‌السلام برادرش را دید که به خاک و خون افتاده است، با صدای بلند فریاد زد: ای وای برادرم! ای وای عباسم! ای وای پاره قلبم! به خدا بر من سخت است فراق تو. و آن قدر گریست تا اینکه از هوش رفت. 📚 المنتخب،ج۲ ص۴۴١ @ghasemnemati_ir 🩸"ضربِ عمود" با سر مبارک حضرت عباس علیه‌السلام چه کرد ؟! در نقلی آمده است: 🥀 در آن زمان که دست‌های قمر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس علیه‌السلام را قلم کرده بودند و آن حضرت با دندان مشک را گرفته بود و تمام تلاشش را می‌کرد تا آن را به خیمه ها برساند، 📋 فَضَرَبَهُ حَكيمُ بنُ الطُّفَيلِ مِن وَراءِ نَخلَةٍ بِعَمودٍ مِن حَديدٍ عَلىٰ رَأسِهِ الشَّريفِ، فَسَقَطَ مُخُّ رَأسَهُ عَلىٰ كَتِفِهِ ▪️حکیم بن طُفیل ملعون، پشت درخت نخلی کمین کرد و از پشت آمد و با عمود آهنین چنان ضربه ای بر فرق مبارک حضرت عباس علیه‌السلام زد که جمجمه حضرت بر روی کتف او افتاد. 📋 فَهَوَىٰ عَن مَتنِ الْجَوادِ و هو يُنادِي: وا أخاه! وا حسيناه! وا أبتاه! وا عليّاه ▪️پس از بالای اسب، با صورت به زمین افتاد و فریاد برآورد: وا أخاه! وا حسيناه! وا أبتاه! وا عليّاه 📚اسرارالشهاده ص٣٣۴ @ghasemnemati_ir 🩸سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه در حالی از علقمه به خیمه‌ها برمی‌گشت که کمرش تا شده بوده و با آستین، اشک چشمانش را پاک می‌کرد ... در نقل‌ها آمده است: 📋 رَجَعَ الحُسينُ علیه‌السلام إلى المُخَيَّم مُنكسراً حَزينًا باكيًا يُكفِّفُ دُمُوعَهُ بِكُمِّهِ. ▪️ سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه با چشمی گریان و کمری تا شده، از علقمه به خیمه‌ها برمی‌گشت؛ (برای اینکه اهل حرم سیلاب اشک چشمانش را نبینند) با آستین لباسش،اشک چشمانش را پاک می‌کرد. 📋 و قَد تَدافَعَتِ الرّجالُ عَلَى مُخيّمِه ▪️در همین هنگام بود که بُزدلان حرامی در لشکر عمر بن سعد، شیر شدند و به خیمه‌ها نزدیک شدند. 📚مقتل الحسین علیه‌السلام، مقرم، ص۳۳۹ 📚معالي السّبطين، ج۱ ص۴۴۹ 📚أسرار الشّهادة، ص۳۳۸ @ghasemnemati_ir 🩸ای برادرم! الان دیگر بیچاره شدم … ای عباسم! مرا تنها و غریب بین دشمنان گذاشتی و رفتی؟! در نقلی آمده است: 🥀 وقتی که سیدالشهدا علیه‌السلام در علقمه، در پی برادرش ابالفضل العباس علیه‌السلام می آمد، اینگونه فریاد برمی‌آورد: 📋 أيْنَ اَخي؟ أيْنَ ساعِدِي؟ أيْنَ الْعَبّاس؟ ▪️برادرم کجاست؟ بازوی دستم کجاست؟ عباسم کجاست؟ 🥀 و وقتی که بر بالین برادر رسید، اینگونه خطاب کرد: 📋 يا أخي! اَلآنَ قَلَّتْ حيلَتي، يا أخي! أنائِمٌ أنتَ و الْقَومُ يَظُنُّونَ إنّي جُبِنْتُ عَنِ الْقِتالِ، ▪️ای برادرم! الان دیگر بیچاره شدم! ای برادرم! تو اینجا آرمیدی و این جماعت گمان می‌کنند که من از جنگ می ترسم! 📋 يَعِزُّ عَلَيَّ أنْ أراكَ عَلىٰ الرَّمضاءِ مُرَمِّلاً بِدِمائِكَ، يا أخي! تَركْتَني وَحيداً، غَريباً بَينَ الْأعداءِ. ▪️به خدا بر من سخت است تو را بر ریگ و رمل بیابان آغشته به خون ببینم. ای برادر! مرا تنها و غریب بین دشمنان و گذاشتی و رفتی؟! 📚وسیلة الدارین، ص ٣١۵ @ghasemnemati_ir
یا ابوفاضل مدد زبانحال حضرت سکینه با قمربنی هاشم علیهم السلام رفتی و بی سروپاها همگی شیر شدند با من و عمه سرِ پوشیه درگیر شدند فاطمیات حرم یک شبه تحقیر شدند دختران پایِ سرِ تو همگی پیر شدند نیزه از حنجرِ آشفته تو کار کشید رفتی و کارِ عقیله سرِ بازار کشید رفتی و خون به دل دخترِ زهرا کردند گره روسری ِ دخترکان وا کردند دمِ دروازه عجب هلهله بر پا کردند محمل عمه سادات تماشا کردند نوه فاطمه دنبال جواب است عمو جای زینب وسط بزم شراب است عمو؟؟؟؟ @ghasemnemati_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا ابوفاضل مدد سخت است یل باشی ولی با دستِ بسته لعنت بر آن کس که غرورت را شکسته دیدند روی تو حرم حساس هستند با یک امان نامه غرورت را شکستند فامیلِ بد را تو نشد ساکت بسازی با آبرویت پیش ِ زینب کرد بازی اما تو فرزند امیرالمومنینی در معرفت آیینهٔ ام البنینی شمر و امیرش را چه رسوا ساختی تو آب دهان بر نامه اش انداختی تو گفتی که من تا آخرش پای حسینم با نوکری او امیر عالمینم ای کاش آقا دیده از دریا نبندد با ریسمان صبر دستم را نبندد ای کاش وقت حمله رویم را بگیرد ترسم که حکم صبر ، بازویم بگیرد سخت است یل باشی ولی با دست بسته بینی که نا محرم حریمت را شکسته من مرده باشم دست زینب را ببندند وقت زمین خوردن به ناموسم بخندند با تیر چشمانم الهی پاره باشد اما نبینم خواهرم آواره باشد من حاضرم نیزه به چشمانم نشیند اما کسی یک موی زینب را نبیند بر صورت من آی لشگر پا گذارید پوشیه را از روی زینب بر ندارید سروده سحر تاسوعا سال ۱۴۰۱ @ghasemnemati_ir
نوحه سبک قدیمی من وارث علی مرتضایم صاحب لوای دشت کربلایم ماه عالمینم_من عبدالحسینم من ساقی تشنه لبانم عموی صاحب الزمانم والله ان قطعتمو یمینی انی احامی ابداعن دینی ای ابوالفضائل_حیدری شمایل در عالمی نام تو رائج ادرکنی یا باب الحوائج شاهدجانبازی من علقمه آمده بالای سرم فاطمه بوسه زد به رویم_خرید آبرویم دست مرا بهر شفاعت زهرا بیاورد قیامت مادر من حضرت ام البنین ملیکه ادب به روی زمین گفته این مطلبم_کنیز زینبم توهم اگر چه نور عینی خاک کف پای حسینی @ghasemnemati_ir
واحد نوس حضرت اباالفضل علیه السلام ای زاده ام البنین میر سپاهم_ای تکیه گاهم یابن امیرالمومنین ای قرص ماهم_هستی پناهم بنشین به روی مرکبت جانم فدایت _درسینه جایت خوانده دعا از آسمان زهرا برایت_کرده دعایت ای ساقی لب تشنگان ای جان جانان_عموی طفلان افتاده ای روی زمین تو دیده گریان_باکام عطشان خون سرت چشمان زیبای تو بسته _پشتم شکسته بالای جسمت مادرم زهرا نشسته_باحال خسته برخیز و بین خاک عزا شد بر سر من_ای یاور من گشته مهیای اسیری خواهرمن_بادختر من @ghasemnemati_ir