زمزمه مناجات
حسین جان....
الهی ....
منم من . گنه کار. تویی تو . خطاپوش
رسیدم . گرفتارِ. بگیرم. در آغوش
الهی...
ندیده. گرفتی. همیشه گناهم
به دسته. کریمت. به گریه. نگاهم
الهی...
گناهِ زیادم ضرر زد به سالم
شبیهِ شهیدان به فکر وصالم
الهی ....
به تیرِ محبت دلم را هدف کن
مرا تو فدای امیرِ نجف کن
علی جان ...
تورا جان ِ زهرا تورا جانِ حیدر
بحق ِ حسینت مرانم ازاین در
حسین جان ...
سلام ای کسی که عزیز ِ خدایی
تو آقایِ عالم شهِ کربلایی
حسین جان ...
شب جمعه مادر به قدی خمیده
ببوسد به گریه گلوی بریده
بنی ...
ازاین غم چه خاکی روی سر بریزم
شهید ِ غریبم سرت کو ؟ عزیزم
حسین جان...
به پیش نگاهم به هم خورده مویت
شد آخر بریده بریده گلویت
حسین جان ...
حرم بی اباالفضل ندارد پناهی
ببین مانده زینب میان ِ سپاهی
علمدار...
چه بد با عمودی سرت را شکستند
سرت را به زحمت روی نیزه بستند
علمدار...
زنی با حیاشد اسیر و گرفتار
کشیده مسیر عقیله به بازار
علمدار...
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
نوحه دروازه کوفه
شدم به دنبالت غریب و سرگردان
بخاطر زینب بخوان کمی قرآن
حسین ای دلبر نیزه نشین
حسین حال پریشانم ببین
واویلا واویلا
بریز اشک غم به حال زینب
چه زیبا گشتی هلال زینب
اباعبدالله اباعبدالله اباعبدالله اباعبدالله
به خنده با انگشت مرا نشان دادند
به حال و روز من سری تکان دادند
حسین بال و پرم زخمی شده
حسین چون تو سرم زخمی شده
واویلا واویلا
سوالی زینب ز این ها دارم
مگر آواره تماشا دارد
اباعبدالله اباعبدالله اباعبدالله اباعبدالله
دلم گره خورده به موی تو انگار
گلایه دارم از شلوغیه بازار
حسین با خنده ها خون شد دلم
حسین پرده ندارد محملم
واویلا واویلا
نبودم یک شب کنارت دلبر
تنور خولی چه کرده با سر
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
نوحه دروازه کوفه
هلال برنیزه سوارم ، بدنبال تو بی قرارم
نگاهی کن بر حال زارم ، حسین جان
نسیم افتاده بین مویت ، خضاب از خون گردیده رویت
شدم دلتنگ گفتگویت ، حسین جان
حسین جان ،
به گوشم رسیده صدای قرآن
تماشا کنم قاری ام را گریان ، دلم را مسوزان
فدای لحنِ زیبای تو حسین
نشسته خون بر لبهای تو حسین
به روی نیزه شد جای تو حسین
یابن الزهرا ، مظلوم کربلا
**
چه نازی داری روی نیزه ، نگاهم خیره سوی نیزه
شده خونین پهلوی نیزه، حسین جان
کشیده کارم بین بازار ، شدم در هر جائی گرفتار
زدم ناله پس کو علمدار ، حسین جان
واویلا ، گرفتاری من تماشا دارد
زغصه اگر جان دهم جا دارد ، غمم گریه دارد
ببین که گشته بی پرده محملم
سرت به نیزه آمد مقابلم
زخم گلویت گردیده قاتلم
یابن الزهرا ، مظلوم کربلا
**
شبی دور ازمن آرمیدی ، تنورِ خولی را چشیدی
میان ِ خاکستر چه دیدی ، حسین جان
عوض گردیده وضع رویت ، چه کرده آتش با گلویت
چرا آشفته گشته مویت ، حسین جان
واویلا ، چرا پلک خاکیِ تو وامانده
کجاها سرت را عدو چرخانده ، به آتش نشانده
چنان سر تو زخمی شده سرم
بیا ببندم زخم تو دلبرم
به گوشه های خاکیِ معجرم
یابن الزهرا ، مظلوم کربلا
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
شعر دروازه کوفه
زیبا هلال یک شبه، ای سایه سرم
بالا نشسته ای مرا می کنی نگاه
عالم همه پناه به نام تو می برند
حالا ببین که خواهر تو گشته بی پناه
تو قرص ماه بودی و حالا شدی هلال
دیشب مگر چگونه شبت کرده ای سحر
روی تو سوخته چونان روی مادرم
خاکستر است لای همه گیسوان سر
عمری سرم به سینه ات آرام می گرفت
حالا تو روی نیزه و من بین محملم
هر بار نیزه دار، سرت چرخ می دهد
با هر تکانِ نیزه تکان می خورد دلم
از بعد قتلگاه که دیدم به چشم خود
زخمی شده دو گونه تو در وضوی خاک
دامن گرفته ام پی رأس تو هر قدم
تا که نیفتی از سر نیزه به روی خاک
عمری ندیده است کسی سایه مرا
حالا ببین که رنج و بلا یاورم شده
شاه نجف کجاست تماشا کند مرا
این آستین کهنه حجاب سرم شده
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
پیش دم مظلوم
ای هلال زیبای من
ای مهتاب شبهای من
ای محرم غمهای من
قاری خوش صدای من
ببین تو خطبه های من
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
#مقتل
#کاروان_اسرا
مسير حرکت اسراء اهل بيت ـ عليهم السلام ـ :
1ـ از کربلا به کوفه: عصر روز يازدهم سرهاي شهداي کربلا را به روي نيزه زدند و بين قبايل مختلف تقسيم کردند. به دستور عمر بن سعد دختران و زنان را بر شتران بي جهاز سوار کردند و غل و زنجير بر گردن امام سجاد نهادند و به درخواست اهل بيت آنها را از کنار شهدا عبور دادند و به هنگام عبور شيون آنها بلند شد. سکينه خود را بر روي بدن پدر شهيدش انداخت ولي تعدادي از مأموران با خشونت و تازيانه سکينه را از روي بدن امام کنار کشيدند.
کاروان با شتاب فاصله 12 فرسخي کربلا تا کوفه را طي کرد. مردم کوفه براي تماشا اجتماع کرده بودند. وقتي وارد کوفه شدند حضرت زينب اشاره اي کرد و با اين اشاره نفسها به سينه ها برگشت و زنگ شتران از صدا افتاد و حضرت خطبه اش را آغاز نمودند خطبه اي که هر شنونده اي را به ياد اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ مي انداخت. مردم به شدت گريه مي کردند و انگشتانشان را با دندان مي گزيدند. سپس حضرت ام کلثوم و حضرت امام سجاد نيز سخنراني کردند، سپس اسرا را وارد دار الاماره کردند و.... و پس از 4 روز بسرعت روانه شام شدند.
2_از کوفه به شام: اسراي اهل بيت روز دوازدهم محرم وارد کوفه شدند و روز شانزدهم خارج شده و روانه شام گشتند. اين کاروان با سرعت زياد و تحت تدابير شديد امنيتي در روز اول صفر وارد شام شدند و اين کاروان در راه شهرها و منزلگاهها را پشت سر گذاشتند که برخي شهرهاي آباد و مشهور است و برخي غير مشهورند.
نکته مهم اينست که برخي از مورخين گفته اند کاروان اسرا از شام به کربلا برگشته و سپس راهي مدينه شدند و دسته اي ديگر که اکثريت هستند در بيان منازل و محلهاي مسير اسراي اهل بيت نامي از کربلا نبرده اند.
مرحوم سيد ابن طاووس در لهوف و مرحوم عباسقلي خان سپهر در ناسخ التواريخ و سيد ابراهيم موسوي در وسيلة الدارين في انصار الحسين ـ عليه السلام ـ و علامه مجلسي در بحار الانوار جلد 45 و... .
اين دسته چنين نقل مي کنند که وقتي کاروان اهل بيت ـ عليهم السلام ـ از شام خارج شدند فضاي شهر عوض شده بود مردمي که براي ديدن اسيران جشن گرفته بودند و با شادي به استقبال آنها رفتند پس از حدود 8 روزیا 4روز اقامت همين اسيران مردم را از ظلم و جنايت تاريخي خاندان يزيد آگاه کرده و مظلوميت امام حسين ـ عليه السلام ـ را به آنها فهماندند بنابر اين مردم با ديده گريان آنها را بدرقه کردند و کاروان اسيران با احترام ظاهري زيادي از شام به سوي مدينه روان شدند. امّا همينکه از شام خارج شدند زنان و کودکان از راهنماي کاروان درخواست کردند براي حرکت به سوي مدينه راهي را انتخاب کند تا آنان بتوانند به کربلا وارد شوند. راهنما هم پذيرفت و کاروان از روز هشتم صفر از دمشق راه افتاد و مسير خود را با سرعت ادامه داد تا اينکه توانست در بيستم صفر (اربعين) به کربلا برسند.به روايتي امام سجاد سر امام را که همراهش بود در همين ايام کنار بدن مقدس امام حسين ـ عليه السلام ـ دفن کرد و به بدن ملحق کرد.
اين نکته هم لازم به ذکر است که جابربن عبد الله انصاري در اربعين شهادت امام حسين ـ عليه السلام ـ يعني بيستم ماه صفر به زيارت امام شتافته است و اين قطعي است و اگر اهل بيت با جابر در کربلا ملاقات کرده باشند پس حتماً در روز اربعين به کربلا رسيده اند کما اينکه همين مطلب را سيد بن طاووس و امثال او گفته اند
منازل کوفه تا شام:
در تعداد منازل اختلاف است. برخي 12 مورد و برخي 24 مورد و برخي تا 28 مورد نام برده اند که عبارتند از:
1ـ حراب (خراب)
2ـ قادسيه
3ـ تکريت
4ـ وادي النخله
5ـ لواء (لبا، لينا)
6ـ کيهل (کحيل)
7ـ جهينه
8ـ موصل
9ـ نصيبين
10ـ دعوات
11ـ قنسرين
12ـ حلب
13ـ معرة النعمان
14ـ شيزر (شيرز)
15ـ کفر طاب
16ـ سيبور (سينور)
17ـ حماة
18ـ حمص
19ـ خندق الطعام (سوق الطعام)
20ـ جوسيه (حوسيه)
21ـ بعلبک
22ـ دير راهب
23ـ حرّان
24ـ عسقلان
25ـ مرزين
26ـ ميافارقين
27ـ شبذير... و پس شام (دمشق)
البته کتاب هاي مختلف اين منازل را به صورت هاي مختلف ذکر کرده اند که به علت اختصار از ذکر همه آنها صرف نظر مي شود.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ زينب قهرمان دختر علي، احمد صادقي اردستاني.
2ـ نگاهي کوتاه به زندگي زينب کبري.
3ـ لهوف، سيد بن طاووس.
4ـ حياة السيدة زينب، شيخ جعفر نقدي.
5ـ منتهي الامال، شيخ عباس قمي.
#مقتل
#کاروان_اسرا
@karimegharib
نرفته از یادم نگاهت*خودم دیدم در قتلگاهت
گرفته نیزه راهِ آهت*پدرجان
پٌر از خون شد ناگه دهانت*ز هم وا میشد استخوانت
ز بس با پا دادند تکانت*پدرجان
واویلا ضریح تنت زیر دست و پا بود
سرِ غارت پیرهن دعوا بود
سر ازتن جدا بود
به خاک صحرا پاشیده پیکرت
به روی نیزه آواره شد سرت
جدا جدا شد رگهای هنجرت
یابن الزهرا مظلوم کربلا(4)
امان از شام و کوچه هایش*دهان هرز بچه هایش
یهودی های بی حیایش*واوایلا
بگویم سر بسته کلامی*به ماها شد بی احترامی
نگاه معنی دار شامی*واویلا
واویلا سرت را روی نیزه ها رقصاندند
به روی هوا آنقدر چرخاندند
که عقده نشاندند
قیامتی شد برپامیان ما
به پیش چشم ترسان بچه ها
سرِ تو افتاد در زیر دست و پا
یابن الزهرا مظلوم کربلا(4)
امان دوازه ساعات*تماشا شد ناموس سادات
گذر کردیم باچه مکافات* واویلا
به محملها پنجه کشیدند*به دورِ سرها می دویدند
ز بسکه نامرد و پلیدند*واویلا
واویلا یکی زد صدا زخمیان خیبر
بگیرید همه انتقام خیبر
خصوصا از آن سر
تمام سرها در کوچه هاشکست
شرار آتش برجان مانشست
دوچشم خود را سقا به نیزه بست
یابن الزهرا مظلوم کربلا(4)
غزل مصیبت
دخترِ فاطمه ! بازار! خدارحم کند
چادرِ پاره و انظار خدا رحم کند
ما که از کوچه فقط خاطره بد داریم
شود این حادثه تکرار خدارحم کند
یک و زن و قافله و خنده نامحرم ها
بر اسیران گرفتار خدا رحم کند
یک شبه پیر شدی یا زتنور آمده ای
یک سر و این همه آزار خدا رحم کند
نیزه داران همه مستند نیفتی پایین
حنجرت خوب نگه دار خدا رحم کند
گیسویت کم شده و این جگرم میسوزد
بر من و زلف ِ خم یار خدا رحم کند
ظرفِ خاکسترِ یک عده هنوز آتش داشت
شعله افتاد به گلزار خدا رحم کند
دست انداخت یکی پرده محمل را کَند
جلویِ چشم علمدار خدا رحم کند
راهمان از گذرِ برده فروشان افتاد
این همه چشمِ خریدار خدا رحم کند
زنی از بام صدا زد که کدام است حسین
نوبت من شده این بار خدارحم کند
یک نفر گفت اگر بغض علی را داری
سنگ با حوصله بردار خدا رحم کند
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
به رنج و بلا مبتلایم عزادار کرببلایم من احیاگر راه خون خدایم
بر ماتم کربلا روز وشب گریه کردم
بر غربت آن شه تشنه لب گریه کردم
بر بی کفن پیکر شهریار عرب گریه کردم
آه و واویلا واویلا(4)
به همراه یک قوم بدنام شدم راهیِ کوفه وشام
در کوچه سنگ کین خورده ام از روی بام
خاکسترو آتش از هر طرف جلوه گر شد
عمامه همراه موی سرم شعله ور شد
دستان برای من و عمه دردسر شد
آه و واویلا واویلا(4)
غمی کهنه در سینه دارم زداغ پدر بی قرارم
عدو کرده غارت به یک روزه دارو ندارم
صاحب بکایم من و وارث ذبح اعظم
در بوریا چیده ام پیکری را منظم
ببوسه زدم بر گلوی بریده شده با قدی خم
آه و واویلا واویلا(4)
غزل مصیبت
دروازه کوفه و کاروان اسرا
با سنگ های تیز بهم خورده روی تو
جا خوش نموده نیزه چرا در گلوی تو
تا باز شد لبان تو ،قاریِّ محترم
پرتاب شد زهر طرفی سنگ سوی تو
من تار ، تار، موی تو را شانه می زدم
حالا ز چوبِ نیزه کنم جمع موی تو
یک بخش ِصورت تو میان تنور سوخت
از آن به بعد گشته عوض رنگ و بوی تو
خیلی عوض شدی زصدا می شِناسَمَت
هربار محملم برِسَد روبروی تو
هرروز خونِ تازه می آید ز حنجرت
از بس ترک ترک شده شکلِ سبویِ تو
قرآن بخوان زحرمتِ زینب دفاع کن
بازی نموده شایعه با آبروی تو
رجاله ها به صورت تو سنگ می زدند
برپرده های محمل ما چنگ می زدند
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
فرازهایی از روضه های امام سجاد علیه السلام
#مقتل
روزی امام سجاد (ع )در بازار مدینه شنید مردی می گوید: اِرحَمُونی اَنا رَجُلٌ غَریبٌ به من رحم کنید که من مردی غریب هستم.
حضرت به او فرمود: اگر مقِّدر شده باشد که تو در اینجا از دنیا بروی آیا جنازه ات بدون دفن می ماند؟ آن مرد با تعجب گفت: الله اکبر، چگونه جنازه ام را دفن نمی کنند با اینکه در برابر دید مردم مسلمان می باشد. امام سجاد ع منقلب شد و گریست و با همان حال فرمود:
«و اسَفاه عَلَیکَ یا اَبَتاهُ! ثُبقی ثَلاثَهَ اَیّامِ بِلا دَفنِ وَ اَنتَ اِبنٌ بِنتِ رَسُولِ الله».
ای وای، فریاد از اندوه جانکاه تو ای پدر! که جنازه ات سه روز بدون دفن باقی ماند با اینکه پسر دختر پیامبر خدا ص هستی.
سیره امام سجاد علیه السلام ص154
#مقتل
ذبح گوسفند
روزی امام زین العابدین (ع )از بازار مدینه عبور می کرد دید قصّابی گوسفندی را می کشاند تا آن را در کشتارگاه ذبح نماید.
به او فرمود: آیا این گوسفند را آب داده ای.
قصاب گفت: ما قصاب ها تا آب به گوسفند ندهیم او را ذبح نمی کنیم.
امام سجاد ع گریه کرد و فرمود:
«و اَلهفاهُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِالله، الشّاهُ لاتُذبَحُ حَتّی تُسقی الماءُ وَ اَنتَ اِبنُ رَسُولُ الله تُذبَحُ عَطشانا».
ای داد و بیداد بر مصائب تو ای اباعبدالله (ع)، گوسفند بدون نوشاندن آب ذبح نشود ولی با اینکه تو پسر رسول خدا (ص) بودی با لب تشنه سر از بدنت جدا کردند.
ماساه الحسین 153
#مقتل
نحوه انتقال اسرا از زبان امام باقر علیه السلام
منبع: اقبال؛ سیدبن طاووس، ج 3 ص 89
مُحَمَّد بن عليّ [الباقر] عليهما السلام: سَأَلتُ أبي عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام عَن حَملِ يَزيدَ لَهُ، فَقالَ: حَمَلَني عَلى بَعيرٍ يَطلُعُ بِغَيرِ وِطاءٍ، ورَأسُ الحُسَينِ عليه السلام عَلى عَلَمٍ، ونِسوَتُنا خَلفي عَلى بِغالٍ اكُفٍ، وَالفارِطَةُ خَلفَنا وحَولَنا بِالرِّماحِ، إن دَمَعَت مِن أحَدِنا عَينٌ قُرِعَ رَأسُهُ بِالرُّمحِ، حَتّى إذا دَخَلنا دَمِشقَ صاحَ صائِحٌ: يا أهلَ الشّامِ هؤُلاءِ سَبايا أهلِ البَيتِ المَلعون
ترجمه: امام باقر عليه السلام: از پدرم على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام در باره بردن او به سوى يزيد پرسيدم. فرمود: «مرا بر شترى لَنگ و بدون جهاز، سوار كردند و سر حسين عليه السلام بر بالاى عَلَمى بود و زنانمان، پشت سرِ من بر استرانى بدون پالان، سوار بودند. كسانى كه ما را مىبردند، از پشت سر و گرداگردمان، با نيزه، ما را احاطه كرده بودند و آزار مىدادند. اگر اشكى از ديده يكى از ما فرو مىچكيد، با نيزه به سرش مىكوبيدند، تا آن كه وارد شام شديم. جارچى جار زد: اى شاميان! اينان، اسيران اهل بيتِ ملعون اند»
#مقتل
نحوه انتقال اسرا به شام در بیان امام زمان عج
منبع:زیارت ناحیه مقدسه
وَ سُبِیَ اَهلُکَ کَالعَبِیدِ وَ صُفِدُوا بِالحَدیِدِ فُوقَ اَقتابِ المَطّیات تَلفَحُ وُجُوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ یُساقُونَ فِی البَرارِی وَ الفَلَوات اَیدِیَهُم مَغلُولَهٌ اِلَی العِناقِ یُطافُ بِهِم فِی الاَسواقِ فَوَیلٍ لِلعُصاه الفُسّاقِ ...»
ای جد بزرگوار فراموش نمی کنم آن هنگام را که پس از شهادتت افراد خانواده ات را مانند بردگان اسیر کردند و زنجیر آهنین از پشت گردن به آنها بستند و آنها را بر فراز شتران تندرو بی سرپوش و فاقد محمل (با کمال بی احترامی) سوار نمودند که پوست صورتشان از شدت گرمای سوزان سوخت، آنها در بیابان ها و راه ها حرکت داده شدند، دست هایشان را به گردن هایشان بستند و در کوچه ها و میدان ها عبور دادند وای بر آن مردم گنهکار و بی شرم.
#مقتل
#کاروان_اسرا
#امام_سجاد_علیه_السلام
@karimegharib
بایاد غربتِ کربلا دلخونم روز و شب روضه قتلگاه می خونم
چهل ساله که من دارم داغ کفن
من دیدم اونکه جاش تو افلاکه
بدنش روی خاکه
از جراحت صد چاکه
بادستام بوریا پیچش کردم
تو بغل جمعش کردم
بردم و دفنش کردم
..........................................................................................................................
اسیری زینب من و بیچاره کرد دیدم اهل بیت دشمن آواره کرد
وای از در به دری وای از بی معجری
باسادات مثل برده تا کردن
همه جا غوغا کردن
مارو تماشا کردن
سر هارو زن ها با دست پوشوندن
تا که می شد چرخوندن
اشهد مارو خوندن
...................................................................................
تموم گلایم از مردم شامه جایی که پرتاب سنگ از روی بامه
خاکستر میریزن دنبال کنیزن
جائی که یاد اون هم عذابه
دل از غمش کبابه
اون مجلس شرابه
نانجیب خیزاران بالا می برد
تاکه پایین می آورد
رو جیگر ما میخورد