اسلام عليک يا مولاتى يا رقيه بنت الحسين
شام غمهاى من غمزده را اخر نيست
لاله اى همچو تن خونى من پرپر نيست
گوشه پلک گشا صورت من خوب ببين
شک نکن دختر تو پير شده مادر نيست
يا که پاى سر تو جان دهم امشب بابا
يا به والله قسم دختر تو دختر نيست
کودکى سنگ زد و گوشه ابروم شکست
ديگر اين ظرف ترک خورده چونان ساغر نيست
انکه شمشير کش است دست زخمى دارد
ضربه سيلى اش از ضرب لگد کمتر نيست
گيسوانم همه خيرات سر تو دادم
پنجه اى نيست که پيچيده به موى سر نيست
ان يهودى که ز خيبر به دلش بغضى بود
گفت اين قافله که هست اگر حيدر نيست
کاش همراه سرت رأس عمو مى امد
تا نشانش بدهم بر سر من معجر نيست
چوبه محمل خونى شده شاهد باشد
دلى همچون دل زينب به حرم مضطر نيست
تا که بر خواهرم اظهار کنيزى کردند
کس نگفتا مگر او دختر پيغمبر نيست
گردنم درد گرفت بس که پى تو گشتم
ز سر نيزه سوارت سرى بالاتر نيست
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
نوحه شب سوم حضرت رقیه (ع)
در کنج خرابه با یادت غمینم
گرچه دخت شاه ویران نشینم
با دستان بسته با قدی خمیده
امد میهمانم اما سربریده
واویلا واویلا
با اشک دویده شویم خون ز رویت
با لبهای پر خون می بوسم گلویت
می سوزد وجودم سر تا پا کبودم
چون مادر اسیر سیلی یهودم
واویلا واویلا
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
نوحه شب سوم حضرت رقيه (س)
برایم مهمان رسیده – ولی با راسی بریده
نمایم مهمان نوازی – ولی با قدی خمیده
پدر جان – چرا آشفته مویی
بمیرم – چرا پاره گلویی
نمانده – برایم آبرویی
یتیمی دردسر شد برایم
ورم کرده بابا دست و پایم
شبیه مادر دشمن بریده – ناله هایم
پدر جان غریبم من پدر
لبانت شد خیزرانی – الهی بابا بمیرم
به زخمت با زخم لبهام – ز لبهایت بوسه گیرم
پدر جان – خود با دسته بسته
ببافم – مویت را دسته دسته
شبیه – تو دندانم شکسته
برایم بابا خیلی عزیزی
نبینم اشک از دیده بریزی
نبود عمه امشب رفته بودم – به کنیزی
پدر جان غریبم من پدر
عمو عباسم کجایی – شکایت دارم برایت
کتک خوردم هرکجایی – زدم غمدیده صدایت
عموجان – ندیدی گوشوارم
بیا و – ببین معجر ندارم
سرم را – به زانو میگذارم
از آنشب که گیسویت به هم خورد
قشنگی ابرویم بهم خورد
لگد خوردم دنده ها و پهلویم – به هم خورد
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
نوحه شب سوم حضرت رقیه سلام الله
صحیفه ی عشقه تمام عشاقم
به سفره ی هستی منم که رزاقم
منم باب نجات عالمین
منم باب الحوائج حسین
ثارالله ثارالله
گره گشای گرفتارانم
من استغفار گنهکارانم
رقیه جانم رقیه جانم رقیه جانم
عمو کجا بودی پرم زمین افتاد
النگویم دسته زنی لعین افتاد
عمو چشمت روشن میلرزیدم
عمو من رخت کهنه پوشیدم
عمو پهلویم عمو بازویم
مرا زجر آن شب گرفت از مویم
رقیه جانم رقیه جانم رقیه جانم
صدا زدم نامرد نزن عزادارم
نزن یتیمم من نده تو آزارم
نزن دستت سنگینه بی حیا
نزن عمه میبینه بی حیا
نکش گیسویم نزن بر رویم
بزن اما به عمو میگویم
رقیه جانم
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
شب سوم حضرت رقیه (س)
زهرای کاروانم پدر جان
گشته غوغا به پاکنج ویران
روشن کردی سرای یتیمان
دختر شاهم ویران نشینم _ بهر تو بابا زارو حزینم
مرا بغل کن ای نازنینم
ای آرام قلب زینب_عزیز زهرا سالار زینب(3)
بنشین بر دامن وصله دارم
سرت را روی سینه گذارم
بهر یک بوسه ات بی قرارم
دامن دختر جای پدر شد_درد یتیمی چون درد سر شد
با دل پر غم وقت سفر شد
ای آرام قلب زینب _عزیز زهرا سالار زینب(3)
گیسو نمانده ریزم به پایت
قربان این لب خوش صدایت
می گویم شرح حالم برایت
تا که تو رفتی معجر کشیدند_چادر طفلان از سر کشیدند
پنجه به گیسو لشگرکشیدند
ای آرام قلب زینب _عزیز زهرا سالار زینب(3)
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
السلام علیک یا رقیه بنت الحسین (ع)
سخت است دختر باشی وماتم ببینی
منزل به منزل در اسیری غم ببینی
از خواب برخیزی بجای ناز بابا
گیسوی خودرا دست نامَحرَم ببینی
آن چادری که سالها محکم گرفتی
در دست ِ این وآن چنان پرچم ببینی
گفتم نزن ،لج کرد،تازه ناسزا گفت:
فریاد زد بدتر از این را هم ببینی
خورده کسی تا حال سیلیِّ دودستی
تا چند ساعت چهره را مُبهَم ببینی
یک دختر شامی به همبازیِ خود گفت :
دختر شده تاحال ، قامت خم ببینی
گفت آن یکی، پیشش نرو از خارجی هاست
باید که مویش را چنین در هم ببینی
امشب سرت را می کشانم تا خرابه
از نِی، نه ، از نزدیک احوالم ببینی
ای سربریده من بغل می خواهم امشب
اصلاً دلت آمد که من را کم ببینی
یا چشم من تار است یا تغییر کردی
چشمان خود واکن که من را هم ببینی
موی بلندی داشتم با معجرم سوخت
یک فاطمیه غم در این چشمم ببینی
عمه نبود امروز می رفتم کنیزی
جای تو خالی بود که ترسم ببینی
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
شب سوم حضرت رقیه سلام الله علیه
در خرابه غوغا شد عقده ز دل وا شد
دختری غریبانه زائر بابا شد
ویرونه مهمونی شده وقت پریشونی شده... وای وای وای
می بوسم لبهای تورو با این لب خونی شده... وای وای وای
غریب مادر یا حسین
یادگار زهرایم من غریب و تنهایم
بعد از این همه دوری من با تو می آیم
زخمی شده بال و پر من ورم کرده پیکر من... وای وای وای
اگر نوازش بکنی می ریزه موی سر من... وای وای وای
بچه های شهر شام میدن به من دشنام
سوخته موهای من از اتیش روی بام
یتیمی انجا گناهه دختر بچه بی پناهه... وای وای وای
مثل تن خواهر تو تنم کبودو سیاهه... وای وای وای
غریب مادر یا حسین
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
السلام علیکِ یارقیه بنت الحسین
سورة کوثرِ امام حسین
جلوة مادرِ امام حسین
نمکِ لشگرِ امام حسین
نازنین دخترِ امام حسین
ای بزرگ قبیلة عشاق
یا رقیه توئی «هوالرزاق»
دست پروردة عقیله توئی
صاحبِ شوکتی جلیله توئی
نازدارِ همه قبیله توئی
پایِ معشوقِ خود قتیله توئی
صاحبِ صحن وبارگاهی تو
بر گنهکارها پناهی تو
می بری دل ز دلبرانِ حرم
ای میاندارِ دخترانِ حرم
خونِ ما نذرِ آستانِ حرم
ای فدایت مدافعانِ حرم
شود آیا که رو سپید شوم
در دفاع از حرم شهید شوم
رویت آئینه دارِ زهرا بود
گیسوانت ضریحِ بابا بود
اولین چادرت چه زیبا بود
در بغل کردنِ تو دعوا بود
تو خودت قبلگاهِ حاجاتی
دستگیری ، رقیه ساداتی
این عمو ها بد عادتت کردند
رویِ شانه زیارتت کردند
گریه ها بر اسارتت کردند
چون نبودند غارتت کردند
به تو سیلی زدند چند نفر
روبرویِ سرِ علی اکبر
ای زمین خورده ، ضربه ها خوردی
ضربه ها را تو بی هوا خوردی
بی هوا بین کوچه ها خوردی
مثلِ مادر ز چند جا خوردی
چند جا ناقه ات محاصره شد
معجرِ پارة تو مسخره شد
چه کسی گفته خواب بود افتاد؟؟
بی حیا بی هوا تورا هُل داد
نشد آخر کنی کمی فریاد
کاش عمو بود تا کند امداد
بعد از آن پهلویِ تو خوب نشد
سوزش گیسوی تو خوب نشد
چند روزه سپید شد مویت
وارثِ مادراست پهلویت
مانده یک جایِ دست بر رویت
لای دستانِ ضجر گیسویت
تک و تنها تورا زد و آوَرد
بین آغوش عمه پَرتت کرد
همه جا را غبار می دیدی
چهره ها را تو تار می دیدی
همه را نیزه دار می دیدی
پنجه را در شکار می دیدی
لعنتی داد زد سرت را بُرد
چنگ انداخت ، معجرت را بُرد
عمه دیگر سرِ تو را می بست
سِفت تر معجر تورا می بست
زخم هایِ پرِ تورا می بست
چند جا پیکرِ تو را می بست
گفتی عمه، بهم نریز بگو
چیست معنایِ این کنیز بگو
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
السلام علیک یا رقیه بنت الحسین
خدا کند که به قلبی شرار غم نخورد
تمام عمر کسی با بلا رقم نخورد
تمام دلبریِ دختران ، به مویِ سر است
به دردِ بافتنِ این گیسوانِ کم ،نخورد
برایِ عرضِ ادب دستِ عمه می بوسم
تلاش کرد که ضربه به پیکرم نخورد
خداکند سحری در دل بیابانها
وصال دختری ومادری بهم نخورد
نشد که دستِ خودم را بیاورم بالا
مگر سپر شود وضربه بر سرم نخورد
قسم به غیرت سقا نشد دفاع کنم
که دستِ مردِ غریبه به معجرم نخورد
خداکند که مسیرِ لگد پرانی مست
برایِ بی ادبی جانبِ حرم نخورد
بزرگیِ کفِ یک دست وصورتی کوچک
برای سیلی محکم تری بهم نخورد
مرا گرفت زمویِ سرم بلندم کرد
چگونه دخترِ تو ضربه، هر قدم نخورد
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
السلام علیکم یا اهل بیت النبوة
شب سوم روضه
از امشب تا سه شب
توسل به خانم حضرت رقیه سلام الله علیها
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
◾️ بابا نمیدانم...
از جان من این زجرِ زجرآور چه میخواهد؟!
⚡️ مصیبت جانسوزِ جاماندن سهساله آل الله از قافله و اذیتهای زجر ملعون...
راوی گوید:
چون اسراء را به سمت شام میبردیم، در نزدیکی شهر «عسقلان» هوا بسیار گرم شد؛ لشکر پیوسته به اسبان خود آب میدادند و بقیه آب را بر روی زمین میریختند و به اسراء نمیدادند.
دختر خردسال حسین علیهالسلام که فاطمه صغری (رقیه سلاماللهعلیها) نام داشت، خود را به سایه بوتهٔ خاری رسانید و در زیر همان سایه خوابش برد.
وَ تَرکُوها وَ ارْتَحَلوا عَنها
▪️لشکر از آن وادی کوچ کرده و آن دختر را فراموش کردند.
در مسیر، ناگهان زینب کبری سلاماللّهعلیها متوجه شد که آن نازدانه از قافله جا مانده است،
فَبَکتْ و نادَت:
▪️لذا صدای گریه آن بانو بلند شد و فریاد برآورد:
یٰا قَوم! بِاللّهِ عَلیکم إصبِروا هُنَیئةً، فَقَد افتَقَدَتْ إبنَةُ أخی و قُرّةُ عَینی
▪️ای قوم! شما را به خدا قسم میدهم که کمی صبر کنید؛ دختر برادر و نور چشمم گم شده است.
همهمه در بین لشکر بالا گرفت؛ در آن اثنا ، ملعونی به نام «زجر بن قیس» صدایش را بلند کرد و گفت:
من میروم و هر گونه باشد آن دخترک را میآورم.
🔻 راوی گوید:
من همراه زجر به عقب قافله به راه افتادیم؛ از همان دور، نگاهم به آن دخترک افتاد؛ از جای برخاسته بود و دست بر روی سرش گذاشته بود؛ گاهی به اطراف نگاه میکرد و گاه مینشست؛ گاه میدوید و بر روی زمین میافتاد و فریاد میکشید:
یٰا عمّاه! یٰا عَمّتاه! یا أبتاه! یا أُختاه! یا أخاه....
گاه دیگر نمیتوانست راه برود و بر روی ریگهای گرم بیابان میغلطید و پاهایش را با دست میگرفت.
دیدم که تکهای از لباسش را پاره کرد و از شدت حرارت ریگها، به کف پای خود پیچید.
🔻در همین حال بود که زجر به او رسید و با تازیانهاش بر تن آن دختر زد و بر سر او فریاد کشید:
برخیز که اسبم هلاک شد تا تو را پیدا کردم!
بعد دیدم که بر صورت آن دختر سیلی زد و آن دختر ناله « وا أبتاه! وا علیاه!» سر میداد.
در آخر آن دخترک را بر عقب اسب خود انداخت و حرکت کرد.
چون به قافله رسید آن دختر را از همان بالای اسب ، در عقب قافله بر روی زمین انداخت.
📚بحرالمصائب ج۷ ص۲۹۹
📚سرورالمومنین (نسخه خطی) ص۱۶۳
@ghasemnemati
💠السلام علیکم یا آل رسول الله💠
🏴همزمان با طلیعه ماه صفر
شهادت جانسوز حضرت رقیه
و امام حسن مجتبی علیهما السلام
به مدت شش شب اقامه عزا می نماییم
🎤سخنران:شیخ محمد توحیدی
مداحی ذاکران اهل بیت علیهم السلام
⏱زمان :جمعه ۲۷مرداد تا چهارشنبه اول شهریور ساعت ۱۹.۴۵
🕌مکان : شهرری سه راه ورامین خیابان ابن بابویه کوچه شهید صادقی (منزل نعمتی)
کهف الحسن علیه السلام
✔️بانیان محترمی که تمایل به کمک دارند در پیام خصوصی در خدمتشان هستم.
@ghasemnemati
السلام علیک یا ابا محمد حسن بن علی
درکرمخانه حق سفره بنام حسن است
انشاءالله
امشب چهارشنبه ساعت ۱۹.۴۵
شب هفتم ماه صفر
شب آخر روضه کهف الحسن علیه السلام
التماس دعا
امام مجتبی(ع)-شهادت (دو دمه)
کار ما گریه کنان روز جزا با حسن است
صاحب ما حسن است
رجز ما به صف حشر فقط یا حسن است
صاحب ما حسن است
ما حسینی شده از روح قیام حسنیم
ما غلام حسنیم
ما مسلمان شده دست امام حسنیم
ما غلام حسنیم
#قاسم_نعمتی
@karimeghrib
(به سبك سبک منم آواره بین کوفه)
سلام ای آقای کریمم ، گرفتار تو از قدیمم
تو شاه و من عبد حریمم ، حسن جان
بزرگ آل مرتضایی امام شاه کربلایی
چرا پس بی صحن و سرایی ، حسن جان
حسن جان ، برای تو صحن و سرا میسازیم
ضریحی چنان کربلا میسازیم ، بنامت بنازیم
کریم شهر پیغمبری حسن
میان خانه بی یاوری حسن
تو شهریار بی لشگری حسن
یابن الزهرا لبیک یاحسن
******
بمیرم محاسن سفیدی ، نگفتی در کوچه چه دیدی
به شانه مادر را کشیدی ، حسن جان
صدایی آمد ناگهانی ، به خاک افتاده آسمانی
عصای بانوی جوانی ، حسن جان
واویلا ، زمین خوردن مادرت پیرت کرد
دو گوشواره آنجا زمین گیرت کرد ، عدو بیهوا زد
ز بعد کوچه خون شد نگاه تو
مسیر مادر شد قتله گاه تو
چه خندهای کرد بر سوز آه تو
یابن الزهرا لبیک یاحسن
******
به جانت زهر کین اثر کرد ، به خون لبهایت را که تر کرد
شرارش کار میخ در کرد ، حسن جان
به طشتی که شد ارغوانی ، لبانت کرده روضهخوانی
کجا بین نامحرمانی ، حسن جان
واویلا ، نرفته رخ تو به تاراج اینجا
نخورده لبت چوب حراج اینجا ، بگویم زغمها
امان ز شام و آن مجلس شراب
عمه ی سادات با دیده اضطراب
نموده تک تک ضربهها را حساب
یابن الزهرا لبیک یاحسن
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
نوحه امام حسن (ع)
به سبک حاج ناظم
اى پسر ارشد زهرا حسن
نام تو شد زينت دنيا حسن
آینه على و طاها حسن
پور شير خدا _ بانى کربلا
تو مهربان تر از نسيمی _ اقا کريم بن کريمى
نام تو ارام دل مادر است
شجاعتت شجاعت حيدر است
جلوه رزم تو على اکبر است
تویی اشجع الناس _ مربى عباس فتاح جنگ جملى تو _ مثل على بى بدلى تو
در رگ تو خون على جارى است
ضربه ذولفقارى ات کارى است
صلح تو هم حاصل بيدارى است
صبر تو فاطمى _ اى يل هاشمى
تو مظهر صبر خدايى _ فرزند شاه لا فتايى
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
یا امام حسن علیه السلام
کیست آقام ، شاه ذوالمنن است
به همه گفته ام که عشق من است
بنویسید روی بابِ نجف
کنیهٔ مرتضی ابوالحسن است
او فقط صاحب کرمخانه است
سفره دارِ تمام پنج تن است
ناقهٔ ام فتنه را پی کرد
پسرِ کعبه زاده ، بت شکن است
خطبه می خواند عین ِ پیغمبر
از همان کودکی چه خوش سخن است
با وجودیکه بی حرم شده است
صاحبِ این همه گدا حسن است
مظهر ِ اسم ِ یا کریم ِ خداست
او بزرگِ همه بنی الزهراست
جلوات خدا نماست حسن
اولین شبهِ مصطفاست حسن
شیر خورده ز سینهٔ زهرا
مَحرَمِ عصمتِ خداست حسن
پسرِ ارشدِ امیرِ نجف
شاهِ ما بعدِ مرتضاست حسن
همه حاجت روا روید امشب
دست هایش گره گشاست حسن
در دو دنیا نگاهِ قاسمِ او
چاره سازِ امورِ ماست حسن
ظاهراً در مدینه بی حرم است
مالکِ کُلِّ کربلاست حسن
بی جهت نیست پرچمش بالاست
حسنی کیست ؟! سیدالشهداست
حلم دارد به وسعت عالم
در کرم دست بوسِ او حاتم
گیسوانِ سپید ِ او دارد
خاطراتی ز روزهای غم
ای بمیرم چه زود پیر شده
روزگارش گذشته با ماتم
قاتلش گشته کوچه ای باریک
کوچه ای تنگ و پُر ز پیچ و خم
دست در دست مادرش می رفت
آمد از روبرو یکی کم کم
جلو آمد دو سه قدم نامرد
مادرش رفت عقب یکی دو قدم
مانده ام من چه نسبتی دارد
رویِ حوریه....سیلی ِ محکم
صورتی که تمام عصمت بود
غرقِ خون شد به دست نامَحرم
یک طرف دست و یک طرف دیوار
چهره از آن به بعد شد درهم
تا قیامت برای ما بد شد
پا به چادرگذاشت و رد شد
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
دودمه امام حسن
توکریم بن کریمی حسنی آقایی
لک لبیک حسن
توبزرگ همه اولاد بنی الزهرایی
روز محشر بنوسید به پیشانی ما
لک لبیک حسن
ذکر سربند مسلمانی ایرانی ما
#قاسم_نعمتی
#امام_حسن
@karimegharib
نوحه امام حسن علیه السلام
سبک نسیمی جانفزا می آید
هم کریمی تو هم آقایی
تو بزرگ بنی الزهرایی
حسن جان حسن جان یامولا
اگرچه بی حرم هستی تو
ولی رب الکرم هستی تو
شک ندارم به جان زهرا
شفیع محشرم هستی تو
حسن جان حسن جان یامولا
مثل خورشیدِ پشت ابری
تکه سنگی به روی قبری
بین کوچه تو ثابت کردی
بعد حیدر خدای صبری
حسن جان حسن جان یامولا
ضربه ای طاقتت را برده
دیده ای روی سیلی خورده
چونکه تنها تو می دانستی
علت صورت خون مرده
حسن جان حسن جان یامولا
مادر تو سرش پایین بود
آنکه زد ضربه را بی دین بود
صورت از هردو پاشیده
دست آن بی حیا سنگین بود
حسن جان حسن جان یامولا
خون و تشت و نگاه زینب
می کشد کجا راه زینب
شهر شام حسن جایت خالی
خنده ها شد به آه زینب
حسن جان حسن جان یامولا
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
سبک
سلام آقا من الان روبروتونم
تقدیم به امام حسن مجتبی علیه السلام
سلام آقا. عزیز حضرت زهرا
حسن جانم. فدای غربتت آقا
رو اسم تو . دارن سینه زنا غیرت
بااسم تو . بهم میریزه هرهیات
حسن جانم
حسن جانم . کی گفته بی کس و یاری
ببین آقا . توی دلها حرم داری
همه میگن . توخیلی مادری هستی
پس از کوچه. یه عمره مشتت و بستی
حسن جانم
توی گوشت . صدای سیلی پیچیده
چی شد کوچه . چه تصویری چشات دیده
بایک سیلی . دوتا گوشواره افتاده
میگه مقتل. دوتایی تون و هل داده
حسن جانم
میگه مقتل . نمیدید چشمای مادر
میگه مقتل به دیوار خورده محکم سر
یه کاری کرد. برای غیرتت بد شد
گذاشت نامرد. پاشو رو مادر و رد شد
حسن جانم
ببین حالا. یه تشتی روبروتونه
خون دلها. بجاتو روضه میخونه
جگرپاره. بریز بیرون همه حرفات
میگن کوچه . چرا می لرزه دست و پات
حسن جانم
پیشه زینب . لبات غرقه به خون میشه
لب خونی . عذابه خواهرت میشه
یه تشت اینجا.یه تشتم میبینه تو شام
یزیده مست . میده بر اهل بیت دشنام
حسن جانم
شراب میخورد. باچوبش روی لب میزد
شکست دندون . صدای فاطمه اومد
نبود عباس . ببینه محشری برپاست
یکی پاشد. ردخترها کنیزی خواست
حسن جانم
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
شور امام حسن علیه السلام
به سبک
وصلی الله و علی الباکین علی الحسین عطشان
حسن ای آقا _عزیز زهرا_کریم آل الله
زبس می بخشی _نگین عرشی_امام ثارالله
ز بس تنهایی_نداری جایی _برای سوز و آه
پا به پای حق -تو کرم داری
این کرم رو تا -محشرم داری
تو دل نوکر-ها حرم داری
ای حسن جانم
از اون روزی که _دیدی تو کوچه_زمین خورده مادر
می لرزید دستات_جلوی چشمات_شده خاکی معجر
توواون گیر و دار_به سنگ دیوار_چه بد خورده باسر
با یه ضربه شد-هر دو گوش پاره
رو زمین افتاد-دوتا گوشواره
بعد از اون دیگه-شدی بی چاره
ای حسن جانم
مسیری باریک_یه وقت شدتاریک _جلوتون تا سد شد
یه هو سیلی زد_گذاشت پا نامرد_روی چادر رد شد
الا با غیرت_کبود شد صورت_برات خیلی بد شد
چشمای مادر-بعد از اون تاره
جای یک صورت -روی دیواره
بردن مادر-درد سر داره
ای حسن جانم
حالاتوی تشت _ورق هابرگشت _چه حرفاریخت بیرون
می گفتی لا یوم_به پیش زینب_بالب های پر خون
میشه دلواپس_غریب و بیکس_اسیر و سرگردون
مجلسی توو شام-جای زینب شد
صورت آقا -نامرتب شد
خیزران کوب اون-صورت و لب شد
ای حسن جانم
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
ای آقای کریم
لطیفی چون نسیم
اسیر تو شده
دل ما از قدیم
میان سینه ها حرم داری حسن
توهم مثل خدا کرم داری حسن
به نفس استاد:
#حاج_منصور_ارضی
به قلم :
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
https://www.instagram.com/tv/CiEbyt0oUAo/?igshid=MDJmNzVkMjY=
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
◾️ سیدالشهداء علیهالسلام در لحظات احتضار إمام حسن علیهالسلام، از شدّت گریه از هوش رفتند ...
در نقلی آمده است:
امام حسن علیهالسلام در لحظات آخر عمر مبارک خود، به برادران و فرزندان واهل بیت و پیروان خود دستور فرمود که از برادرش حسین بن علی علیهماالسلام تبعیت کنند سپس خطاب به برادر فرمود:
ای برادر من به تو در مورد اهل و عیالم به نیکی سفارش میکنم و تبعیت نما از همان سفارشاتی را که جدّت رسول خدا و پدرت امیرالمومنین ومادرت فاطمه علیهمالسلام نموده اند.
ثُمَّ إنَّ الحسینَ بَکٰی بُکاءاً شدیداً حتّی غُشیَ علیه
▪️سپس امام حسین علیه السلام شدیدا گریه نمود تا اینکه از هوش رفت.
هنگامی که به هوش آمد امام حسن علیهالسلام به برادر خود فرمود: ای برادر! بر من غم مخور؛ همانا مصیبت تو عظیمتر از مصیبت من است و سختیهای تو بزرگتر از سختیهای من است.
📚معالی السبطین؛ ص۴۸
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
◾️ روضهخوانیِ امام حسن برای سیدالشهداء «علیهماالسلام» در لحظات احتضار...
در نقلی آمده است:
وقتیکه سیدالشهداء علیهالسلام بر بالین برادر گریه میکردند، امام حسن علیهالسلام به او فرمودند:
یاأخاهُ لاتَحزَن عَلیَّ فإنَّ مُصابَکَ أعظَمُ مِن مُصیبَتی و رُزْئُک أعظمُ مِن رُزئی
▪️ای برادر بر من غمگین مباش که همانا مصیبت های تو عظیم تر از مصیبت من است و سختی تو بزرگ تر از سختی من است.
فإنَّك تُقتَلُ يا اباعبداللهِ الحسينُ بشَطِّ الفُراتِ بأرضِ كربلا عَطشانا لَهيفا وَحيدا فَريدا مَذبوحا
▪️همانا ای اباعبدالله تو کشته میشوی در کنار نهر فرات در زمین کربلا، در حالی که تشنه و غمگین و تنها هستی تو را ذبح میکنند.
و يَعلو صَدْرَكَ أشقي الأُمّة و يُحَمْحِمُ فَرَسُكَ و يقولُ في تَحَمْحُمِهِ الظَّليمةَ الظَّليمةَ مِن أُمَّةٍ قَتَلَتْ إبْنَ بِنتِ نَبيِّها
▪️و شقی ترین این امت بر سینهات بالا میرود؛ و در آن هنگام اسب تو فریاد میدهد: الظَّليمةَ الظَّليمةَ ؛ شکایت از ظلم امتی میکند که پسر دختر پیغمبرش را کشتند.
و تُسْبي حَريمُكَ و يُؤتَمُّ أطفالُك و يَسيرونَ حريمُكَ علي الأقتابِ بِغَيرِ وُطاءٍ و لا فِراشٍ و يُحمَلُ رأسُكَ يا أخي علي رأسِ القنا بعدَ أنْ تُقتَلُ و يُقْتَلُ أنصارُك
▪️ و اهل و عیالت به إسارت میروند و فرزندانت یتیم میشوند و عیالت را بر شترانی بدون جهاز حمل میکنند و بعد از اینکه تو و یارانت را کشتند، سرِ تو را ای برادر بر سر نیزه میکنند.
فيالَيْتَني كنتُ عندَكَ أَذُبُّ عَنْكَ كما يَذُبُّ عنكَ أنصارُكَ بِقَتلِ الأَعداءِ و لكِن هذا الأَمرُ يَكونُ و أنتَ وحيدٌ لا ناصِرَ لكَ مِنّا
▪️ پس ای کاش آن روز نزد تو میبودم و از تو دفاع مینمودم همانطور که یارانت با کشتن دشمنانت از تو دفاع خواهند کرد ولی این واقعه اتفاق خواهد افتاد درحالی که تو تنها هستی و یاوری از جانب ما برایت نیست.
📚معالی السبطین ص۶۲
🔰 صلوات و نماز و حرز و توسل به امام حسن علیه السلام
🔸 رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:
مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَلْقَی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ رَاضٍ عَنْهُ فَلْیَتَوَالَ ابْنَکَ الْحَسَنَ
هر که دوست دارد خدا را در حالی ملاقات کند که از او راضی باشد، باید دوست بدارد فرزندت حسن را و ولایت او را داشته باشد.
📚 بحارالانوار ج۲۷ ص۱۰۷
📿 قسمتی از صلوات خاصه حضرت:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی الْحَسَنِ بْنِ سَیِّدِ النَّبِیِّینَ وَ وَصِیِّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ أَشْهَدُ أَنَّکَ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ أَمِینُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ مَظْلُوما وَ مَضَیْتَ شَهِیدا وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمَامُ الزَّکِیُّ الْهَادِی الْمَهْدِیُّ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ بَلِّغْ رُوحَهُ وَ جَسَدَهُ عَنِّی فِی هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَ السَّلامِ
📿 نماز حضرت:
چهار رکعت است(دو نماز دو رکعتی) که در هر رکعت یک بار سوره «حمد» و بیست و پنج بار سوره «توحید» خوانده میشود.
دعای آن حضرت پس از نماز:
🤲اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِجُودِکَ وَ کَرَمِکَ وَ أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِمُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ وَ أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِمَلائِکَتِکَ الْمُقَرَّبِینَ وَ أَنْبِیَائِکَ وَ رُسُلِکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ وَ عَلَی آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُقِیلَنِی عَثْرَتِی وَ تَسْتُرَ عَلَیَّ ذُنُوبِی وَ تَغْفِرَهَا لِی وَ تَقْضِیَ لِی حَوَائِجِی وَ لا تُعَذِّبَنِی بِقَبِیحٍ کَانَ مِنِّی فَإِنَّ عَفْوَکَ وَ جُودَکَ یَسَعُنِی إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ.
📿 توسل به رسول خدا ، حضرت زهرا ، امام حسن و امام حسین صلوات الله علیهم:
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمِّدٍ وَ عَلَی اِبْنَتِه وَعَلی اِبْنَیْها وَ اَسْئَلُکَ بِهِمْ اَنْ تُعینَنی عَلی طاعَتِکَ وَ رِضْوانِکَ و اَنْ تُبَلِّغَنی بِهِمْ اَفْضَلَ ما بَلَّغْتَ اَحَداً مِنْ اَوْلِیاَّئِکَ اِنَّکَ جَوادٌ کَریمٌ
📿 دعای ساعت دوم هر روز که متعلق به امام حسن علیه السلام است:
ساعت دوم: از طلوع آفتاب است تا ذهاب حمره [یعنی کنار رفتن سرخی افق مشرق]:
اَللّهُمَّ لَبِسْتَ بَهآئَکَ فی اَعْظَمِ قُدْرَتِکَ وَ صَفا نُورُکَ فی اَنْوَرِ ضَوْئِکَ وَ فاضَ عِلْمُکَ حِجابَکَ وَ خَلَّصْتَ فیهِ اَهْلَ الثِّقَةِ بِکَ عِنْدَ جُودِکَ فَتَعالَیْتَ فی کِبْرِیآئِکَ عُلُوّاً عَظُمَتْ فیهِ مِنَّتُکَ عَلی اَهْلِ طاعَتِکَ فَباهَیْتَ بِهِمْ اَهْلَ سَمواتِکَ بِمِنَّتِکَ عَلَیْهِمْ اَللّهُمَّ فَبِحَقِّ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی عَلَیْکَ اَسْئَلُکَ وَ بِهِ اَسْتَغیثُ اِلَیْکَ وَاُقِدِّمُهُ بَیْنَ یَدَیْ حَوآئِجی اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَفْعَلَ بی ...(حاجت خود را بگوید)
📿 حرز حضرت:
بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَکَانِکَ وَ مَعَاقِدِ عِزِّکَ وَ سُکَّانِ سَمَاوَاتِکَ وَ أَنْبِیَائِکَ وَ رُسُلِکَ أَنْ تَسْتَجِیبَ لِی فَقَدْ رَهِقَنِی مِنْ أَمْرِی عُسْرٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ لِی مِنْ عُسْرِی یُسْرا
📿 تسبیح حضرت در روز چهارم هر ماه قمری:
سُبْحَانَ مَنْ هُوَ مُطَّلِعٌ عَلَی خَوَازِنِ الْقُلُوبِ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ مُحْصِی عَدَدِ الذُّنُوبِ سُبْحَانَ مَنْ لَا یَخْفَی عَلَیْهِ خَافِیَةٌ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ سُبْحَانَ الْمُطَّلِعِ عَلَی السَّرَائِرِ عَالِمِ الْخَفِیَّاتِ سُبْحَانَ مَنْ لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ سُبْحَانَ مَنِ السَّرَائِرُ عِنْدَهُ عَلَانِیَةٌ وَ الْبَوَاطِنُ عِنْدَهُ ظَوَاهِرُ سُبْحَانَ الله بِحَمْدِهِ
@ghasemnemati