#اعمال_ليالي_قدر
💠اعمال شب قدر 19 ماه مبارك رمضـان
🌙اين شب با عظمت آغاز شب هاى قدر است، و شب قدر آن شبى است كه در طول سال، شبى به خوبی و فضليت آن يافت نمى شود، و عمل در اين شب از عمل در طول هزار ماه بهتر است، و تقدير امور سال در اين شب صورت می گيرد، و فرشتگان و روح كه اعظم فرشتگان الهى است، در اين شب به اذن پروردگار به زمين فرود می آيند، و به محضر امام زمان (عج) مى رسند و آنچه را كه براى هر فرد مقدّر شده بر آن حضرت عرضه می دارند.
🗣اعمـال شب قـدر بر دو نوع است:
✅ اول : اعمالى است كه در هر سه شب بايد انجام داد، و آن چند عمل است:
1- غسل (مقارن با غروب آفتاب)
2- دو ركعت نماز كه در هر ركعت پس از سوره «حمد» ، هفت مرتبه «توحيد» خوانده، و پس از فراغت از نماز هفتاد مرتبه بگويد: أَسْتَغْفِرُ اللّه وَ أَتوبُ الَيْهِ.
در روايت نبوى است كه از جاى برنخيزد تا خدا او و پدر و مادرش را بيامرزد.
3- قرآن بر سر گرفتن
4. ده مرتبه 14معصوم را صدازدن
5- زیارت امام حسین علیه السلام
6- احیا و شب زنده داري
7- صد ركعت نماز كه فضليت بسيار دارد و بهتر آن است كه در هر ركعت پس از سوره «حمد» ، ده مرتبه «توحيد» خوانده شود.
8- قرائت دعاي جوشن كبير
✅ دوم: اعمال مخصوص هر يك از اين شبها است.
اعمال شب نوزدهم رمضان
1- گفتن صد مرتبه
أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ
2- گفتن صد مرتبه
اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ
3- خواندن دعاى "یا ذَالَّذی کانَ..."
4- خواندن دعاي "اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِيمَا تَقْضِي وَ تُقَدِّرُ ..."
☑️ کانال رسمى
#حاج_منصور_ارضى
@hajmansourarzi
زمينه ايام شهادت اميرالمومنين (ع)
گوشه محراب کوفه قتلگاه مولا شده
با صورتى از خون خضاب مسافر زهرا شده
زهرا جونم قربونته
امشب على مهمونته
واى واى سرش شکسته
واى واى به خون نشسته
واى واى على غريبه
باز داره دشمن به اشک و ناله حيدر ميخنده
جاى تو با گريه زينب زخم سرش رو ميبنده
لاغر شده چون تو تنش
خونى شده محاسنش
واى واى گلوم ميگيره
واى واى داره ميميره
واى واى على غريبه
دست يتيماى کوفه هر کدوم يه کاسه شيره
ميکنن دعا ايشاالله باباشون شفا بگيره
لبات چرا گشته کبود
اى کاش زينب زنده نبود
واى واى رنگ غروبى
واى واى تو پا مى کوبى
واى واى على غريبه
گوش بده زينب به حرفام گريه نکن جون بابا
بازم دوباره بر ميگردى مثل اسرا به اينجا
اما ميبينى هر کجا
راس حسين به نيزه ه
واى واى بى کس و بى يارى
واى واى محرم ندارى
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
واحد شهادت حضرت علی(علیه السلام)
.
مسجد کوفه.ماتم سراشد.مظلوم عالم. حاجت روا شد
در همه عالم.محشر به پا شد.فرق حیدر با.ضربه دوتا شد
واویلا حیدر
وا شده از هم.طاق ابرویت.خون نشسته بر.هر تار مویت
رسیدی دیگر.برآرزویت.شفا گرفته.زخم پهلویت
واویلا حیدر
در بین بستر.افتاده حیدر.دخترش گوید.با دیده تر
میروی بابا.غمگین و مضطر.رسان سلام.زینب به مادر
واویلا حیدر
حال و روز تو.دارد تماشا.فاتح خیبر.افتاده از پا
عاقبت راحت.گشتی ای بابا.از ماجرای.کوچه و زهرا
واویلا حیدر
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
نوحه زمينه اميرالمومنين ( ع)
نواى زينب - شده با ناله اى حزين - ياأبتا
ميان بستر - شده اى نقش بر زمين - ياأبتا
ميرسد از زمزمه ات ناله زهرا
گريه کنان بوسه زنم زخم سرت را
واى واى واى على
غريب کوفه- شده در شور زمزمه - واويلتا
کند وصيت - به يتيمان فاطمه - واويلتا
بعد پدر کوفه دگر جاى شما نيست
روزى زينب بجز اين رنج و بلا نيست
واى واى واى على
عدو زکينه - زده اتش به حاصلم - ياأبتا
به اشک زينب - بزند خنده قاتلم - يا أبتا
ميرسد از ناله اى تو بوى جداى
بعد تو زينب بشود کرببلايى
واى واى واى على
پس از تو اماده ظلم و جسارتم - يا أبتا
به فکر پوشيدن رخت جسارتم - يا أبتا
کار دل من بشود ناله و زارى
راس حسينم بکند نيزه سوارى
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
نوحه به سبک منم آواره بین کوفه
زپا افتاده میرخیبر
کجایی ای زهرای اطهر
ببینی تواحوال حیدر
واویلا
ببین میلرزد دست و پایش
نمی آید بالا صدایش
وصال تو گشته دعایش
واویلا
واویلا
زهم واشده فرق او تا ابرو
شده زنده داغ شکاف پهلو
همان زخم بازو
رمق ندارد دیگر نگاه او
روضه بخواند هرسوز آه او
آن درو دیوار شد قتلگاه او
واعلیا وا ویلتا علی
دوچشمت واکن جان زینب
مداراکن بادختر امشب
تنت سوزد از آتش تب
واویلا
بیا و قلبم را مسوزان
مزن دیگر تو حرف هجران
مگو زیر لب ای حسین چان
واویلا
من از کوفه و کوفیان بیزارم
نبینی که در کوچه و بازارم
پناهی ندارم
پدر دعا کن برآبروی من
نشسته بغضی دراین گلوی من
نگاه کوفی خیره به سوی من
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
نوحه شهادت حضرت على ( ع)
يا حيدر يا حيدر محراب کوفه شد قتلگاهت
يا حيدر يا حيدر سوى مدينه مانده نگاهت
تو زپا افتادى- از نوا افتادى - تا ياد کوچه ها افتادى
اى واى محشر به پا شد
اى واى حيدر فدا شد
اى واى فرق على دو تا شد
مولا مولا يا حيدر
واويلا واويلا راحت شدم دگر من زغم ها
مى ايد ديدارت با قامتى کمان شده زهرا
خون گرفته رويت- زير لب ميگويم - اخر شفا گرفت پهلويم
کوفه گشته مدينه
با اين شمشير کينه
راحت گشتم ز زخم سينه
مولا مولا يا حيدر
واويلا واويلا بينى مرا روى از حال
از کوفه ميبينم اوارگى تو دور گودال
داغ دلبر بينى- جسم بى سر بينى - بر نى سر برادر بينى
روزى ياور ندارى
پا در کوفه گذارى
اى واى به ناقه ها سوارى
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
چهارپاره زبانحال حضرت زینب سلام الله
هر بار بر محاسن خود دست میکشی
موی سپید مادرم آید به یاد من
حرفی نمی زنی فقط گریه میکنی
امشب برس عزیز دل من به داد من
مانند موی خویش دلم را به هم نریز
خون شستن از سرت چقدر کار میبرد
آن شب بگو چرا وسط غسل مادرم
دیدم که فضه پارچه بسیار میبرد
پا بر زمین مکوب دلم شور میزند
ماندم که زهر با جگر تو چه کرده است
مرهم برای زخم تو درمان نمیشود
شمشیر با شکاف سر تو چه کرده است
شمشیر با غلاف که فرقی نمیکند
هر دو برای زخم زدن ساخته شدند
در کوچه دست مادر و در کوفه فرق تو
اینها برای کشتن من ساخته شدند
اما میان این همه ابزارهای جنگ
برخنجری که کُند شده اکتفا کنند
آداب ذبح را که رعایت نمیکنند
آنقدر میزنند که سر را جدا کنند
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
سبک زمزمه مناجات شبهای قدر
زار و دامن آلوده، آمدم به مهمانی
حاصل همه عمرم، گشته این پشیمانی
گرچه من گنهکارم، گشته ای خریدارم
یا کریم و یا الله ، یا کریم و یا الله
سر به زیر و شرمنده، دل به لطف تو بستم
توبه نامه ای باطل، مانده بر روی دستم
معصیت شده کارم، از تو هم طلبکارم
یا کریم و یا الله ، یا کریم و یا الله
مورد پسند تو ، زندگی نکردم من
یک سحر به عشق تو ، بندگی نکردم من
مانده بر زمین بارم، دلخوشم تو را دارم
یا کریم و یا الله ، یا کریم و یا الله
با کمال بی شرمی، قلب یارم آزوردم
نزد حضرت صاحب، آبروی خود بردم
سرچگونه بردارم، کرده معصیت خوارم
یا کریم و یا الله ، یا کریم و یا الله
با محبّت زهرا، تا نجف کشیدم پر
ذکر هرشب قدرم، یا علی مدد حيدر
بر علی گرفتارم، حبّ مرتضی دارم
یا کریم و یا الله ، یا کریم و یا الله
زیر لب علی امشب، نام فاطمه دارد
یاد مهربان یارش، آه و زمزمه دارد
شد زمان دیدارم، من قتیل مسمارم
فاطمه کجایی تو ، مردم از جدایی تو
با حسین حسین امشب، حاجتم روا باشد
چون که افضل الاعمال، طوف کربلا باشد
شد حسین خریدارم، میل کربلا دارم
اى حسين مظلومم ، اى حسين مظلومم
با نگاه اربابم، همچنان زهیرم کن
با تنی به خون غلتان، عاقبت به خیرم کن
شد حسین مدد کارم، شاه با وفا دارم
ای حسین مظلومم ، ای حسین مظلومم
روی نی نسیم آمد، گیسویش تکانی خورد
بس که دلبری می کرد، صبر خواهرش را برد
گفت حسین گرفتارم، در میان اغيارم
اى حسين مظلومم ، اى حسين مظلومم
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
زمزمه - زمینه - روضه
پاشو ای مرد سحر صبر زینب و نبر
یه بار دیگه اذان بگو پاشو ای مرد سحر
ای امیرالمومنین حال زینب و ببین جون من جلوی چشمام این چنین
پاشنه پاتو نکوب روی زمین ای امیرالمومنین
شیر اوردن یتیما برادر مونت بابا میاد از تموم کوفه ناله یا ابتا شیر اوردن یتیما
دوباره یه بسترو خاطرات مادرو صدای امن یجیب دخترو
تماشای زخمای کاری روی پیکرو دوباره یه بسترو
پیکری که روز به روز لاغر میشه زنده خاطرات میخ در میشه چشم زینب تر میشه
جواب امیرالمومنین:
دخترم گریه نکن دلبرم گریه نکن
با صدای گریه های تو میلرزه پیکرم گریه نکن
وا میشه دوباره این زخم سرم گریه نکن دخترم گریه نکن
اونقدر گریه کنی هر سحر گریه کنی
وقتی که تو کوفه میشی دربه در گریه کنی
هر دفعه چشم تو می افته به سر گریه کنی اونقدر گریه کنی
محرمات دوربرت شاهد چشم ترت
گر چه خون شد از غم من جگرت
اما دست نزد کسی به معجرت محرمات دورو برت
کربلا غوغا میشه روی دشمن وا میشه
بعد از اونکه از بدن سر حسین جدا میشه
معجر دخترا سوغاتی کوفیا میشه کربلا غوغا میشه
دخترم جلو بیا. تا بگم ز کوفیا
گذرت می افته از محله یهودیا
می بینی به روی صورت تو جای کبودیا دخترم جلو بیا
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
دودمه
آن قلافی که به کوچه بازوی زهرا شکست
تیغ آن محراب کوفه فرق حیدر را شکست
واومصیبت زین عزا
درد پنهان علی امشب مداوامیشود
ناله برپا میشود
بارخی غرق به خون مهمان زهرا میشود
یا امیرالمومنین
پیش نگاه زینب بابا بابا
جان تو اید بر لب بابا بابا
من چه کنم امشب
پیش نگاهم افتادی ای بابا ای بابا
از غم مادر جان دادی ای بابا ای بابا
یا حیدر یا حیدر
این سر ضربه خورده بابا بابا
قلب مرا ازورده بابا بابا
صبر مرا برده بابا بابا
زخم سرت را بستم بابا بابا
چشم ترت را بستم بابا بابا
پیش تو نشستم
دختر تو مضطر گشته ای بابا ای بابا
رنگ رخ تو برگشته ای بابا ای بابا
یا حیدر یاحیدر
گریه نکن ای بابا زینب زینب
دوروبرت محرم ها زینب زینب
امان ز عاشورا
پیکر بی سر بینی زینب زینب
غارت معجر بینی زینب زینب
حمله لشگر بینی زینب زینب
داغ برادر بینی زینب زینب
بنگرم بی یاری زینب زینب
فکر فرار از بازاری زینب زینب
فرار دختر بینی زینب زینب
ربابو مضطر بینی زینب زینب
لاله پرپر بینی زینب زینب
باغم و غصه مانوسی مانوسی
حنجر پاره میبوسی می بوسی
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
مطالبی در مورد مظلومیت حضرت از زبان خود حضرت
عَنْ مُسَيَّبِ بْنِ نَجَبَةَ قَالَ: بَيْنَمَا عَلِيٌّ ع يَخْطُبُ وَ أَعْرَابِيٌّ يَقُولُ وَا مَظْلِمَتَاهْ فَقَالَ عَلِيٌّ ع ادْنُ فَدَنَا فَقَالَ لَقَدْ ظُلِمْتُ عَدَدَ الْمَدَرِ وَ الْوَبَرِ.
شخصی آمده بود مدینه و اموال او را دزدیده بودند. وارد مسجد شد در حالی که امیرالمومنین علیه السلام سخنرانی می کرد، گفت: وای، بر من ظلم شده است. حضرت فرمود: بیا جلو و او نزدیک آمد. حضرت فرمود: به اندازه ریگ های بیابان و موهای حیوانات به علی بن ابی طالب ظلم شد.
مناقب آل أبي طالب عليهم السلام
(بن شهرآشوب)، ج2، ص: 115
عن جَعْفَرِ بْنِ عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ قَالَ: حَدَّثَنِي وَالِدِي أَنَّ عَلِيّاً ع لَمْ يَقُمْ مَرَّةً عَلَى الْمِنْبَرِ إِلَّا قَالَ فِي آخِرِ كَلَامِهِ قَبْلَ أَنْ يَنْزِلَ مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ.
امیر المومنین علیه السلام از هیچ منبری پایین نیامد جز اینکه می فرمود: از زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا رفت، من علی پیوسته مظلوم واقع شدم.
مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (بن شهرآشوب)، ج2، ص: 115
@karimegharib
دعاى آن حضرت در شكايت ايشان از قومش،
قبل از شهادتش عن ابن ابي رافع قال: سمعته يقول:
اَللَّهُمَّ اَرِحْني مِنْهُمْ، فَرَّقَ اللَّهُ بَيْني وَ بَيْنَكُمْ، اَبْدَلَنِيَ اللَّهُ بِهِمْ خَيْراً مِنْهُمْ وَ اَبْدَلَهُمْ شَرّاً مِنّي. فما كان الاّ يومه، حتى قتل. دعاى آن حضرت در شكايت ايشان از قومش، قبل از شهادتش عبدالله بن ابى رافع گويد: شنيدم آن حضرت مى فرمود: خدايا! مرا از آنان راحت نما، بين من و آنان جدائى بينداز، و بهتر از آنان را نصيبم گردان، و بدتر از مرا بر آنان مسلط كنى. بعد از اين سخن يك روز بيشتر زنده نبود كه به شهادت رسيد.
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 41، ص: 208
@karimegharib
خطاب ام کلثوم به ابن ملجم پس از ضربت خوردن حضرت امیر (علیه السلام)
عن إسماعيل بن راشد: إنَّ النّاسَ دَخَلوا عَلَى الحَسَنِ فَزِعينَ لِما حَدَثَ مِن أمرِ عَلِيٍّ، فَبَينَما هُم عِندَهُ وَابنُ مُلجَمٍ مَكتوفٌ بَينَ يَدَيهِ إذ نادَتهُ امُّ كلثُومٍ بِنتُ عَلِيٍّ وهِيَ تَبكي: أي عَدُوَّ اللّهِ! لا بَأسَ عَلى أبي، وَاللّهُ مُخزيكَ، قالَ: فَعَلى مَن تَبكينَ؟ وَاللّهِ لَقَدِ اشتَرَيتُهُ بِأَلفٍ، وسَمَمتُهُ بِأَلفٍ، ولَو كانَت هذِهِ الضَّربَةُ عَلى جَميعِ أهلِ المِصرِ ما بَقِيَ مِنهُم أحَدٌ.
ترجمه: تاريخ الطبرى به نقل از اسماعيل بن راشد: مردم به حضور حسن عليه السلام آمدند و از حادثهاى كه براى على عليه السلام پيش آمده بود، بىتاب بودند. در همان حال كه ابن ملجم هم دست بسته در برابرش بود، امّ كلثوم دختر على عليه السلام با گريه خطاب به او گفت: اى دشمن خدا! پدرم را باكى نيست [و بهبود خواهد يافت]. خدا تو را خوار مىكند.
گفت: پس بر چه كس گريه مىكنى؟ به خدا سوگند، شمشير را به هزار [درهم] خريدم و با هزار [درهم] آن را زهراگين كردم. اگر اين ضربت بر همه اهل شهر وارد مىشد، يكى هم زنده نمىماند
.تاريخ الطبري: ج 5 ص 146
اسد الغابة: ج 4 ص 113
تاريخ مدینه دمشق: ج 42 ص 559.
@karimegharib
اللهم عجل لولیک الفرج
دراین ساعات باعظمت لیالی قدر که بحمدالله همه مشغول راز و نیاز با خدا هستیم باید در ابتدا و انتهای همه اعمال و ادعیه به این باور برسیم؛
تنهاراه نجات بشریت«ظهور امام زمان ارواحنا فداه»
می باشد
پس همه باهم در تمام لحظات و ساعات باعظمت لیالی قدر بیاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشیم .
@karimegharib
دوستان به انتهای این مطلب دقت کنند گریز روضه جانسوز "امیرالمومنین از شدت درد، پاهای خود را بلند می کردند و به زمین می کوبیدند "
اصبغ بن نباته گوید: هنگامی که امیرمومنان علیه السلام ضربتی بر فرق مبارکش فرود آمد که به شهادتش انجامید مردم بر در دارالاماره جمع شدند و خواستار کشتن ابن ملجم - لعنة الله - بودند. امام حسن علیه السلام بیرون آمد و فرمود: ای مردم، پدرم به من وصیت کرده که کار قاتلش را تا هنگام وفات پدرم رها سازم، اگر پدرم از دنیا رفت، تکلیف قاتل روشن است و اگر زنده ماند خودش در حق او تصمیم میگیرد؛ پس بازگردید خدایتان رحمت کند.
مردم همه بازگشتند و من بازنگشتم. امام دوباره بیرون آمد و به من فرمود: ای اصبغ، آیا سخن مرا درباره پیام امیرمومنان نشنیدی؟
گفتم: چرا، ولی چون حال او را مشاهده کردم دوست داشتم به او بنگرم و حدیثی از او بشنوم؛ پس برای من اجازه بخواه خدایت رحمت کند.
امام داخل شد و چیزی نگذشت که بیرون آمد و به من فرمود: داخل شو.
من داخل شدم دیدم امیرمومنان دستمال زردی به سر بسته که زردی چهرهاش بر زردی دستمال غلبه داشت و از شدت درد و کثرت سم پاهای خود را یکی پس از دیگری بلند میکرد و زمین می کوبید.
@karimegharib
على عليه السلام كليدهاى بهشت و دوزخ را مى گيرد.
سپس رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: اى على! پس از آن تو از دامن من، و خاندانت از دامان تو و شيعيانت از دامان خاندانت مى گيرند.
على عليه السلام مى فرمايد: من دستانم را بر هم زدم و گفتم: اى رسول خدا ! به سوى بهشت مى رويم!
پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: آرى، سوگند به پروردگار كعبه!
( اصبغ گويد: من در آن حال از مولايم جز اين دو حديث را نشنيدم، حضرت صلوات اللَّه عليه اين سخنان زيبا و دلنشين را فرمود و آنگاه روحش به سوى معبودش پر كشيد) .(1)
1) الروضة : 22 و 23 ، بحار الأنوار : 44/40 ح 82 و 204/42 ح 8 . نظير اين روايت را شيخ طوسى رحمه الله در امالى خود : 123 ح4 مجلس 5 ، و شيخ مفيد رحمه الله نيز در امالى خويش : 351 ح3 نقل كرده اند .
منبع: قطره اي از درياي فضائل اهل بيت عليهم السلام ج 2 ص 402
@karimegharib
کلام حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام
به اصبغ بن نباته در واپسين لحظات عمر شريفشان
در كتاب «فضائل ابن شاذان» و همچنين «الروضه» آمده است :
اصبغ بن نباته رحمه الله گويد: در واپسين لحظات اميرمومنان على عليه السلام - كه فرق مباركش از شمشير كين ابن ملجم لعين شكافته شده بود - به عيادت مولايم رفته بودم، آن حضرت عليه السلام به من فرمود:
اى اصبغ! بنشين و حديثى از من بشنو كه پس از اين روز ، ديگر از من سخن نخواهى شنيد. بدان اى اصبغ! من نيز - همچنان كه تو هم اكنون به عيادت من آمده اى - به عيادت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم رفته بودم، رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به من فرمود:
اى اباالحسن! برخيز به مردم بگو: براى نماز جماعت در مسجد حاضر شوند، آنگاه بر فراز منبر برو و يك پله از مقام من پايينتر بنشين و به مردم بگو:
ألا من عقّ والديه فلعنة اللَّه عليه ، ألا من أبق من مواليه فلعنة اللَّه عليه ، ألا من ظلم أجيراً اُجرته فلعنة اللَّه عليه .
آگاه باشيد! هر كه بر والدين خود جفا كند، لعنت خدا بر او باد.
آگاه باشيد! هر بنده اى كه از مولايش بگريزد، لعنت خدا بر او باد.
آگاه باشيد! هر كه در مزد و اُجرتِ كارگرى ستم كند، لعنت خدا بر او باد.
اى اصبغ! من فرمان حبيبم رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم را انجام دادم. در اين هنگام مردى از گوشه مسجد برخاست و گفت: اى اباالحسن! آنچه گفتى سه عبارت مختصر بود آنها را شرح داده و توضيح بده .
من پاسخ او را ندادم، تا اين كه خدمت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم شرفياب شدم، و آنچه آن مرد گفته بود به استحضار حضرتش رساندم.
اصبغ گويد : در اين هنگام ، على عليه السلام دست مرا گرفت و فرمود :
اى اصبغ! دست خود را بگشا!
من دستم را گشودم، حضرت يكى از انگشتان مرا گرفت و فرمود:
اى اصبغ! همانگونه كه من انگشت تو را گرفتم، رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم انگشت مرا گرفت، آنگاه فرمود:
يا أباالحسن ! ألا وإنّي وأنت أبوا هذه الاُمّة فمن عقّنا فلعنة اللَّه عليه ، ألا وإنّي وأنت موليا هذه الاُمّة فعلى من أبق عنّا لعنة اللَّه ، ألا وإنّي وأنت أجيرا هذه الاُمّة ، فمن ظلمنا اُجرتنا فلعنة اللَّه عليه .
اى اباالحسن! به راستى كه من و تو پدران اين اُمّت هستيم، هر كه به ما جفا كند، لعنت خدا بر او باد.
به راستى كه من و تو مولاى اين اُمّت هستيم هر كه از ما بگريزد، لعنت خدا بر او باد.
به راستى كه من و تو ، دو اجير اين اُمّت هستيم هر كه در پاداش ما ستم نمايد، لعنت خدا بر او باد .
آنگاه فرمود : آمين .
اصبغ گويد: حضرت اين سخن بگفت و بيهوش شد، سپس به هوش آمد، فرمود:
اى اصبغ! هنوز نشسته اى!
عرض كردم: آرى، اى مولاى من!
فرمود: مىخواهى حديث ديگرى اضافه كنم؟
عرض كردم: آرى، خداوند، از خيرات فراوانش بر تو بيفزايد.
فرمود: روزى پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم در يكى از كوچه هاى مدينه با من ديدار كرد، من غمگين بودم به گونه اى كه آثار حزن و اندوه از چهره ام پيدا بود.
آن حضرت رو به من كرد و فرمود: اى ابا الحسن! تو را غمگين مى بينم، آيا مى خواهى حديثى براى تو بگويم كه هرگز محزون نشوى؟
عرض كردم: آرى.
فرمود: وقتى روز قيامت فرا مى رسد، خداوند منبرى بلندتر از منبر پيامبران و شهيدان براى من قرار مى دهد، آنگاه به من دستور مىدهد تا بر فراز آن بالا روم، سپس به تو دستور مى دهد كه يك پله پايينتر از من صعود كنى. آنگاه به دو فرشته امر مى كند كه يك پله پايينتر از تو بنشينند، موقعى كه همه بالاى آن منبر قرار گرفتيم هيچ كس از پيشينيان و آخرين نمى ماند جز آنكه همه در پيرامون آن حاضر مى شوند
يكى از فرشتگانى كه پايينتر از تو نشسته فرياد مى زند:
اى مردم! هر كه مرا مى شناسد كه مى شناسد، و هر كه مرا نمى شناسد اينك خودم را معرّفى مى نمايم. من رضوان، خازن بهشت هستم، آگاه باشيد! خداوند به احسان، كرم، فضل و جلالش به من دستور فرمود تا كليدهاى بهشت را به حضرت محمّد صلى الله عليه وآله وسلم واگذار نمايم، و حضرت محمّد صلى الله عليه وآله وسلم به من دستور داد تا آنها را در اختيار على بن ابى طالب عليه السلام قرار دهم، پس شما در اين امر گواهى داده و شاهد باشيد.
آنگاه فرشته اى كه پايينتر از او بوده بر مى خيزد و چنان فرياد مى زند كه همه جمعيّت صداى او را مى شنوند، و مى گويد:
اى مردم! هر كه مرا مى شناسد كه مى شناسد، و هر كه مرا نمى شناسد من هم اكنون خودم را معرّفى مى نمايم، من مالك، خازن دوزخ مى باشم، آگاه باشيد! همانا خداوند به احسان، كرم، فضل و جلالش به من دستور فرمود تا كليدهاى دوزخ را به حضرت محمّد صلى الله عليه وآله وسلم واگذار نمايم ، و حضرت محمّد صلى الله عليه وآله وسلم به من دستور داد تا آنها را در اختيار علىّ بن ابى طالب عليه السلام قرار دهم، پس شما در اين امر گواهى داده و شاهد باشيد.
در اين هنگام
غزل مصیبت امیرالمومنین
باز هم خانه و یک بستر خون آلوده
زنده شد خاطره مادر خون آلوده
شیر مرد اُحد افتاده کجایی زهرا
تا ببندی سر این حیدر خون آلوده
این سروصورت خونین شده هم ارثی شد
بعد از آن کوچه و نیلوفر خون آلوده
ریشۀ هرچه بلا آن در و دیوار شده
سینۀ مادر و میخ در خون آلوده
مثل پهلو سر پاشیده زهم خوب نشد
چه کند زینب و این پیکر خون آلوده
دور زینب همه هستند همه مَحرم ها
وای از کرببلا و پر خون آلوده
با لبانی که ترک خورده به گودال آمد
بوسه زد با قد خم حنجر خون آلوده
درسرازیری تل روبروی شمر رسید
چشمش افتاد به موی سرخون آلوده
خوب شد خورد به تاریکی شب غارت ها
جمع شد قافله ای دختر خون آلوده
می فروشند در این کوفه سر بازارش
گوشوار و سپر و معجر خون آلوده
#قاسم_نعمتی
@karimegharib