#شعر
🌸کمک به بزرگترها🌸
یه بچه ی مهربون
بچه ی خوب و دانا
همش کمک می کنه
به مامان و به بابا
منم کمک می کنم
به مامانم تو منزل
تمیز کردن خونه
یا چیدن وسایل
وقت خرید منزل
یا شستن لباسا
منم کمک می کنم
به مامان و به بابا😍
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
🔸️شعر نماز من
🌸رو به قبله، پنج بار
🌱روز و شب در هر نماز
🌸با خدای مهربان
🌱میکنم راز و نیاز
🌸در شروع هر نماز
🌱نام او را میبرم
🌸در رکوعم شادمان
🌱سوی او خم میشوم
🌸بعد حمد و سوره را
🌱بر زبان می آورم
🌸میکنم سجده دوبار
🌱رو به روی خالقم
🌸باز هستم در قنوت
🌱با خدا در گفت و گو
🌸دست من پل میشود
🌱از دلم تا پیش او
#نماز
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
شتر گاو پلنگ
یک روزِ صبحِ بهاری، خانم معلم سر کلاس نقاشی به بچهها گفت:.«دفتر نقاشیهایتان را روی میز بگذارید، امروز میخواهیم یک نقاشی بکشیم؛ نقاشی از یک حیوان خیلی خیلی قشنگ! بچهها حیوان قشنگِ ما شتر، گاو، پلنگ است، من میخواهم ببینم کدام یک از شما میدانید اسم واقعی این حیوان چیست؟»
بچهها شروع کردند به پچ پچ کردن آنها نمیدانستند این حیوان چه حیوانی است و اسم واقعیاش چیست! اصلا تا حالا چنین اسمی نشنیده بودند و چنین حیوانی را ندیده بودند .
مائده مداد را به گوشهی پیشانیاش میزد و فکر میکرد یکدفعه گفت:«خانوم دارید شوخی میکنید؟»
بهاره خندید و گفت:«خانوم میشه هم شتر وهم گاو و هم پلنگ بکشیم؟»
هلیا که مدادش را در هوا تکان میداد گفت:« نه به نظرم یک حیوان بکشیم که هم شبیه شتر، هم شبیه گاو و هم شبیه پلنگ باشد»
خانم معلم خوشحال شد و رو به هلیا گفت:« آفرین دخترم دقیقا همینطور است. به نظر شما کدام حیوان هم شبیه گاو هم شبیه پلنگ و هم شبیه شتر است؟»
کلاس ساکت شد همه داشتند فکر میکردند که چنین حیوانی وجود دارد یا نه؟ شاید قرار بود آنها کشفش کنند! یا خودشان با خلاقیت چنین حیوانی را تصور کنند و بکشند.
فاطمه که تا این لحظه به حرفهای دوستانش گوش میکرد بلند شد و گفت:«خانوم اجازه ! میشود بگویید این حیوان چرا شبیه خودش نیست؟ چرا شبیه گاو و شتر و پلنگ است؟!»
خانم معلم لبخندی زد. به بچه ها نگاه کرد. همه با دهان باز و چشمان گرد به او نگاه میکردند و منتظر جواب بودند ایستاد و روی تخته یک سر کشید! سری شبیه شتر! با دو تا شاخک عجیب بعد گردن درازی مثل گردن شتر اما کمی بلندتر به آن وصل کرد بچهها هنوز منتظر بودند، بهاره گفت:«شتر که شاخ ندارد!»
خانم معلم یک بدن بامزه هم گوشهی دیگر تخته کشید و روی آن خالهایی مثل خال پلنگ گذاشت! گوشهی دیگر تخته چهار تا پا کشید با سمهایی شبیه سم گاو! ماژیک را کنار گذاشت و گفت:«خب بچهها بگویید ببینم اگر اینها را به هم وصل کنیم چه حیوانی داریم؟» بچه ها یک صدا فریاد زدند:«شتر، گاو ، پلنگ»
خانم معلم خندید و گفت :«اسم اصلیاش چیست؟» همه یک صدا گفتند:«زرافه»
خانم معلم برای بچهها دست زد و گفت:« آفرین! برای خودتان دست بزنید» بچهها هیجانزده دست زدند و هورا کشیدند. خانم معلم رو به بچهها کرد و گفت:«دخترهای گلم خدای مهربان این حیوان را آفرید تا به ما بگوید آفریدن و ساختن هر چیزی برای او ممکن است حتی حیوانی که مثل سه حیوان باشد، حالا همگی یک زرافه زیبا در یک جنگل سرسبزبکشید که از شاخه های یک درخت بلند غذا و میوه میخورد.»
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
مرد خوشبخت.mp3
3.4M
اسم قصه:مرد خوشبخت🧔🏻
قصه گو:فاطمه سادات افروزه☺🌺
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
هدایت شده از نوستالژی خوب🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لوازم تحریر دهه شصتی
کیا یادشونه؟
اینجا پر از نوستالژی های جذابه😍
هرکس اومده تو کانال دیگه نرفته😁
پارت ۲
نوستالژی خوب🌸
https://eitaa.com/joinchat/1280901500C77a2386e2a
#شعر_کودکانه
🐟🐠🐟🐠🐟🐠🐟🐠
نهنگ و دریا 🐳
دریاچه آبی رنگه
توش ماهی و نهنگه
ماهی رو موج می شینه
نهنگ اونو می بینه
می گه نهنگ پرزور
یه وقت نری راه دور
🐟🐠🐠🐟🐠🐟🐠🐟
شب که بشه، جای شام
می خورمت هام و هام
ماهیه از رو موجا
می پره توی دریا
شناکنون می ره به یک جای دور
جا می مونه نهنگ چاق و مغرور
🐠🐟🐠🐟🐠🐟🐠🐟
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پویا نمایی آقای مغرور
#کارتون
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
💕💕
آی قصه قصه قصه
باغچه ی مادربزرگ
یکی بود یکی نبود. مادر بزرگ👵 یه باغچه قشنگ داشت که پراز گل های رنگارنگ بود. از همه ی گل ها زیباتر گل رز بود.
البته گل رز🌹 به خاطر زیبایی اش مغرور شده بود و با بقیه گل ها بدرفتاری می کرد.
یک روز دوتا دختر 👧کوچولو و شیطون که نوه های مادربزرگ 👵بودند به سمت باغچه آمدند. یکی از آن ها دستش را به سمت گل رز 🌹برد تا آن را بچیند، اما خارهای گل در دستش فرو رفت.
دستش را کشید و باعصبانیت گفت: این گل به درد نمی خورد! آخه پر از خار است. مادربزرگ نوه ها را صدا زد آن ها رفتند.
اما گل رز🌹 شروع به گریه کرد. بقیه ی گل ها با تعجب به او نگاه کردند. گل رز🌹گفت: فکر می کردم خیلی قشنگم اما من پر از خارم!
بنفشه🌺 بامهربانی گفت: تو نباید به زیباییت مغرور می شدی. الان هم ناراحت نباش چون خداوند برای هرکاری حکمتی دارد. فایده این خارها این است که از زیبایی تو مراقبت می کنند وگرنه الان چیده شده و پرپرشده بودی!
گل رز🌹 که پی به اشتباهاتش برده بود باشنیدن این حرف خوشحال شد و فهمید که نباید خودش را با دیگران مقایسه کند و هر مخلوقی در دنیا یک خوبی هایی دارد.
بعد هم گل رز🌹 قصه ما خندید و با خنده او بقیه گل ها هم خندیدند و باغچه پر شد از خنده گلها🌸🌺🌹🌻🌼.
امیدواریم این داستان قشنگ را برای بچه ها بخوانید و به آن ها یاد بدهید داشته های خودشان را با دیگران مقایسه نکنند.
#قصه_متنی
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
نامه به امام حسن(ع).mp3
11.89M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
🟢ماجرای جذاب و شنیدنی نامه📜 امام علی(ع) به امام حسن(ع)
🔵 امام حسن(ع) به لشکریان گفتند که معاویه دارد شما را فریب میدهد، اما آنها باور نکردند...
#امام_حسن_مجتبی
#قسمت_چهاردهم
🔹قصه قهرمان ها🔸
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
کودکــــــم#کودکــــی کـــــن♨️💛
یکی از #اشـــــتباه های مـــا ایـــن اســــت که نمــــی گــــذاریم کودکمـــان کـودکی کند🙄❌
راهکار هایی که تا #امـــروز نمیدونستی👇😱
https://eitaa.com/joinchat/1652031595Cb152fa869a
🕌 #شعرکودکانه
🌷 ویژه #هفته #دفاع_مقدس
🍃🌼این خانه مال ماست
هر جای آن زیباست
خوشبو و خوش رنگ است
چون کشور گل هاست
دشمن اگر روزی
پیدا شود این جا
من می روم تا زود
بیرون کنم آن را
من می شوم آن وقت
سرباز کوچولو
می ترسد از اسمم
آن دشمن ترسو
او می رود بیرون
من می شوم خندان
جایی ندارد او
در نقشه ایران🌹
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ
در وصف خواص تخم مرغ🥚
🐥"جيك و جيك و جيك، جيكانه🐥
🐣به من ميگن مرغانه" 🐣
#خواص_تخم_مرغ
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
گربه اشرافی - @mer30tv.mp3
3.64M
گربه ی اشرافی
#قصه #صوتی
یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
😱 کلی #جـوکهای_باحال در ایتا 🤣🔥
👿😍 لطیفههای بترکونی #۲۰۲۴ 👇🏾🤣😜
https://eitaa.com/joinchat/1624048369Cf73b2a82b6
🎞🔥 کلیپهای فوق خنـده دار 👇🤣
https://eitaa.com/joinchat/1624048369Cf73b2a82b6
👹🤣 طنـز لطیفههای حـلال 👇😍😅
https://eitaa.com/joinchat/1624048369Cf73b2a82b6
#کلیپهای خنده دار میخای بیا⛔️👆🤣🤧
#شعر_سوره_کوثر
یک روزی روزگاری
آدم های خیلی بد
رسول رو اذیت کردن
گفتند که ای محمد
بی پسر بی یاور
تویی تنها و ابتر
خدا جوابشون داد
این آیه رو فرستاد
هر کس که گفته ابتر
خودش شده بی یاور
ما به تو هدیه دادیم
زهرا رو بخشیده ایم
جایزه ی تو باشه
زهرا که بهترینه
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کارتون
مهارت های زندگی
این قسمت : منم می خوام روزه بگیرم
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
#قصه_کودکانه
#قصه_های_پیامبران
🌼حضرت یوسف
#قسمت_چهاردهم
-می خوام چیزی بهت بگم. باید آرام باشی.
بنیامین به حضرت یوسف نگاه کرد و گفت:
-چه شده؟
حضرت یوسف دست بنیامین را گرفت و گفت:
-من برادر تو یوسف هستم. دوران غم و اندوه پایان رسیده و تو نگران هیچ چیز نباش.
بنیامین با تعجب به حضرت یوسف نگریست.
نتوانست خودش را کنترل کند اشکهایش پایین ریخت و گفت:
-خدای من، شکر، الحمدالله...
آنها کمی با هم صحبت کردند و حضرت یوسف گفت:
-می خوایی پیش من بمونی؟
بنیامین با نگرانی گفت:
-نه، پدر به زور راضی شده که من با برادرها بیام. آنها قسم خوردند که من را سالم برگردانند.
حضرت یوسف گفت:
-نگران هیچ چیز نباش. من راه حلی برای نگه داشتن تو دارم.
حضرت یوسف به طوری که هیچ کس نفهمد از یکی از مامورهایش که خیلی به او اطمینان داشت خواست تا به طور پنهانی کاسه ای گران قیمت را در کیسه ی بنیامین بگذارند.
مامور این کار را کرد و هر کدام از برادرها موقع رفتن کیسههایشان را برداشتند و برای رفتن آماده شده بودند که یک نفر داد زد:
-صبر کنین، شما دزد هستین!
برادرها وقتی این جمله را شنیدند تمام تنشان به لرزه افتاد چون حتی به ذهنشان هم نمی رسید به دزدی متهم بشوند.
مامور گفت:
-اما کاسه ی مورد علاقه ی عزیز مصر گم شده. این کاسه بسیار هم گران قیمت بوده. آنها را بگردین هر کس کاسه را پیدا کرد یک بار شتر جایزه داره.
برادرها که خیلی ناراحت و عصبانی شده بودند نگاهی به همدیگر انداختند.
یکی از آنها خیلی محکم و قاطع گفت:
ما دزد نیستیم و این جا برای فساد نیامدیم.
مامور گفت:
-اگه دروغ بگین و یکی از شما دزد بود مجازات دارین بگو ببینم مجازاتش چیست؟
یکی از برادرها گفت:
-کاسه در بار هر کس پیدا شد او را برای خودتون بردارین تا به صورت مجانی برده باشد.
برادر دیگر گفت:
-بله، ما این طور دزدها و ستم کارها را جریمه میکنیم.
اول بارهای همه را گشتند و در آخر بار بنیامین را گشتند.
کاسه ی مخصوص در بار بنیامین پیدا شد.
وقتی برادرها این صحنه را دیدند با تمام وجود احساس بدبختی کردند، هم این که آبرویشان رفته بود هم این که موقعیتشان به خطر میافتاد و حالا باید جواب پدرشان را چه میدادند!
در این لحظه بود که عزیز مصر برای بردن بنیامین آمد. یکی از برادرها گفت:
-بدبختی ما را ببین، هر چند که اگه این دزدی کرده تعجبی هم نداره او و برادرش هر دو دزد بودن او و برادرش از یه مادر هستن و از ماها نیستن.
قلب حضرت یوسف شکست و فقط گفت:
-شما بدترین هستین...
بعد آهی کشید و ادامه داد:
-خدا به هر چه میگوییم آگاه است.
حضرت یوسف در کودکی به خاطر این که مادر نداشت در کنار عمه اش زندگی میکرد. عمه خیلی حضرت یوسف را دوست داشت و برای این که حضرت یوسف بیشتر کنارش بماند، کمربندی مخصوص پیامبرها را که پیش خودش بود، بدون این که کسی بفهمد به دور کمر حضرت یوسف بسته بود تا طبق قانون حضرت یعقوب مجبور شود حضرت یوسف را به او بدهد.
برادرها که به گرفتاری بدی افتاده بودند هر کدام از حضرت یوسف میخواستند که از این قانون صرف نظر کند.
یکی از آنها گفت:
ای عزیز مصر، پدرمان تحمل دوری را نداره. او بسیار پیر شده و غمگین و محزون شده.
یکی دیگر گفت:
-قیمت این کاسه ی گران بها چیه تا ما هر چه داریم و نداریم تقدیم کنیم.
یکی دیگر گفت:
-خب حداقل یکی از ما را به عنوان برده نگه دار و بذار او بره. ای عزیز مصر تو مرد درست کاری هستی.
حضرت یوسف هیچ کدام از پیشنهادها را نپذیرفت و گفت:
-پناه بر خدا، چه طور کسی دیگه رو به جای کسی که کاسه پیشش پیدا شده نگه دارم!
برادرها هر کاری کردند نتوانستند بنیامین را نجات بدهند تا پیش پدر برگردد.
بقیه ی کسانی که از شهر کنعان آمده بودند رفتند و برادرها غمگین گوشه ای نشسته بودند.
یکی از آن گفت:
-حالا چه طور به پدر بگیم! او باور نمی کنه!
#ادامه_دارد...
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
✍ شعر فرزند من
🧡 «فرزندِ من باهوشه
💛 شیر وعسل مینوشه»
💚 لباس ساده ، ارزون
💙 شاد و تمیز میپوشه
♥️ آموزگارِ خود را
🧡 فرمانبر و بگوشه
💜 تویِ کلاسبه درساش
💚 گوشمیده و خموشه
💜 برای درس و مشقش
❤️ همیشه او میکوشه
💚 دوسداره کاروکوشش
💙 فعال و پر خروشه
🧡 اهلِ نشاط و ورزش
💛 عاشقِ جُنب و جوشه
💚 هرکی نماز میخونه
❤️ زرنگه و باهوشه
💙 تویِ بهشتِ زیبا
💛 شیر و عسل مینوشه
🌸🌼🍃🌼🌸
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
موش تنبل،کلاغ دانا - @mer30tv.mp3
3.78M
#قصه_شب
موش تنبل کلاغ دانا
😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
❌ از این پیام ساده رد نشو❌
‼️میدونی چیکار کنی بچت با فرهنگ نماز آشنا بشه؟!
👈 میدونی ازچندسالگی به بچت نماز یاد بدی؟!
😓و چیکار کنی که بعدا نماز و ترک نکنه؟!
❇️ جواب همه این سوالات در کانال زیر☺️👇
https://eitaa.com/joinchat/886702785Cee37296db9
متن شعر دعا
دستامونو میبریم بالا
با هم دیگه میکنیم دعا
عمر زیاد بده خدا
هم به مامان هم به بابا
خدا ماها رو دوست داره
دعاهامونو قبول داره
چشم میدوزیم به آسمون
میگیم خدای مهربون
غصه رو از ما بردار
مامان بابا معلما نگه دار
میگیم خدای مهربون
مریضا را شفابده
به دردامون دوا بده
امام غائب را بیار
رهبرما زنده بدار
#شعر_دعا
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
#قصه_آهوها
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود توی یک جنگل سبز چند تا آهو با بچه هایشان زندگی می کردند .بچه های عزیز هر وقت که آهو خانم برای بچه هایش غذا تهیه می کرد و می آورد که بین آنها تقسیم کند یکی از بچه هایش به نام دم قهوه ای میگفت : من بیشتر می خوام .آهو خانم می گفت : آخر عزیز دلم باید به اندازه ای که می توانی بخوری ، و برداری اگر بیشتر برداری نیمه خور و اسراف می شود .
ولی آهو کوچولو گوشش بدهکار نبود . یک روز که با برادرش د نبا ل رنگین کمان می گشت تا سر رنگین کمان را پیدا کند و بگیرد ، یک سبد میوه که شاید انسانها آنجا ، جا گذاشته بودند را دید که ریخته شده روی زمین .
طبق معمول از برادرش جلو زد و گفت: گنده ترین میوه مال من است و یک گلابی بزرگ را با پوزه خود (دهان ) به سمت خود کشید و یک گاز زد و سیر شد و آن را پرت کرد آن طرف . بقیه ی میوه ها را هم برای آهو خانم بردند.
حالا بشنوید از آهو خانم که داشت لانه اش را تمیز می کرد دید لاک پشت ها دارند یک پرستوی بیمار را می برند گفت : صبر کنید این پرستو دوست بچه های من است چه اتفاقی افتاده گفتند : او بیمار است و دکتر لاک پشتیان گفته : اگر گلابی بخورد مداوا خواهد شد.
آهو خانم گفت هر طور که شده برایش گلابی پیدا می کنیم لطفا?او را به لانه ی ما بیاورید.
بچه های آهو خانم آمدند هوا تاریک شده بود. آهو خانم سبد میوه را که دید گفت : توی میوه ها گلابی هم هست گفتند: نه ،آهو خانم گفت : پرستو اگر گلابی بخورد مداوا می شود .
دم قهوه ای ناراحت به خواب رفت در خواب گلابی را که نیمه خور کرده بود دید
که گریه میکند به او گفت چرا گریه می کنی ؟ گلابی جواب داد : تو مرا به دور انداختی در حالی که می توانستم مفید باشم و بعد این شعر را به دم قهوه ای یاد داد :
گلابی تمیزم همیشه روی میزم 🍐
اگر که خوردی مرا نصفه نخور عزیزم
خدا گفته به قرآن همان خدای رحمان
اسراف نکن تو جانا در راه دین بمانا
آهو کوچولو صبح زود بیدار شد و با برادرانش به جنگل رفت و به دنبال گلابی گشت . گلابی که نصفه خور کرده بود را پیدا کردند آن را در آب چشمه شستند و برای پرستو آوردند . وقتی پرستو گلابی را خورد نجات پیدا کرد و چشمانش را باز کرد و از آهو کوچولو تشکر کرد که جانش را نجات داده بود از آن به بعد دم قهوه ای دیگر اسراف نمی کرد و فریاد نمی زد زیاد می خواهم گنده می خواهم و حالا او می داند اسراف وهدر داد ن هر چیزی بد است و خدا اسراف کاران را دوست ندارد .
قصه ی ما به سر رسید اسراف کار به بهشت نرسید. 🥰
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
هدایت شده از اخبار خوب🌸
حزبالله از شهادت سید حسن نصرالله خبر داد
▪️إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
🔹حزبالله لبنان با صدور بیانیهای شهادت سید حسن نصرالله، دبیرکل این جنبش در حمله رژیم صهیونیستی به ضاحیه جنوبی بیروت را تایید کرد.
🔹حزب الله لبنان: سرور مقاومت، بنده صالح، رهبر شجاع و دلاور، مومنی حکیم و بصیر در جوار پروردگار که در جهت رضای او حرکت کرده بود، به قافله جاویدان شهدا پیوست.
اخبار خوب🌸
https://eitaa.com/joinchat/1061683854Cc3264d0e3d
🔸️شعر امام حسین جان
🌸دلم میخواد پر بزنم
🌱به کربلا سر بزنم
🌸به اون حرم که باصفاست
🌱باغ قشنگ لالههاست
🌸حسین حسین حسین جان
🌱حسین حسین حسین جان
🌸دلم میخواد پر بزنم
🌱برم به دشت کربلا
🌸به سرزمین نینوا
🌱بشم یه یار برای مولا
🌸حسین حسین حسین جان
🌱حسین حسین حسین جان
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
ye-pelak128.mp3
3.8M
🎶 یه پلاک
#هفته_دفاع_مقدس
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6