eitaa logo
قصه های کودکانه
34.1هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
913 ویدیو
323 فایل
قصه های زیبا،تربیتی و آموزنده کودکانه 🌻مطالب کانال را با ذکر آدرس کانال ارسال نمایید 🌻ارتباط باما: @admin1000 🌸 کانال تربیتی کودکانه 👇 @ghesehaye_koodakaneh کتاب اختصاصی کودکانه👇 https://eitaa.com/ketabeh_man تبلیغات👇 https://eitaa.com/tabligh_1000
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸️شعر ﴿ کتاب ﴾ 🌸🌼🍃🌼🌸 🌸 من‌چیستم؟ کتابم 🌱 مانندِ دُرِّ نابم 🌸 من نورِعلم و ایمان 🌱 بر مؤمنین بتابم 🍃🔸 🌸 گاهی‌ بیان نمایم 🌱 من آیه هایِ قرآن 🌸 نهج البلاغه‌ام گاه 🌱 در دستِ‌ یک‌مسلمان 🔸🍃 🌸 مانندِ گُل ببویند 🌱 من‌را‌که‌ هستم‌‌ازچوب 🌸 نزدِ تمامِ دنیا 🌱 هستم‌همیشه‌محبوب 🍃🔸 🌸 هرکس به هر مقامی 🌱 در علم و دین رسیده 🌸 با احترام و عزّت 🌱 من را نهد به دیده 🌸شاعر:سلمان‌ آتشی ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆 💗انیمیشن پلنگ صورتی💗 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
9.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😍 جدیدترین اثر عبدالرضا هلالی منتشر شد. ✨🌟نماهنگ «مثل ستاره» 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌸مهمان فقرا چند ساعت از صبح گذشته بود امام حسین(ع) و تعدادی از یارانش مشغول رسیدگی به وضع مردم بودند تا اذان ظهر وقت زیادی باقی نمانده بود. امام با چند نفر دیگر وارد یکی از کوچه های مدینه شد. کمی دورتر عده ای دور هم نشسته بودند امام نزدیکتر رفت و دید کارگران فقیری هستند که تکه های نان خشک میخورند. همین که چشم آنها به امام افتاد به احترام او از جای خود برخواستند و سلام کردند. آنان با دیدن امام خوشحال شدند لبخندی زدند و یک صدا گفتند: بفرمائید با ما هم سفره شوید و غذا بخورید. امام با مهربانی و خوش رویی دعوت فقرا را پذیرفت کنار سفره نشست و با آنان غذا خورد سپس آنها را دعا کرد و فرمود: خدا افراد متکبر را دوست ندارد. امام قبل از خداحافظی با فقرا از پذیرایی آنان تشکر کرد و فرمود: من دعوت شما را پذیرفتم حالا نوبت شماست که دعوت مرا قبول کنید همه ی شما فردا مهمان من هستید فقرا خوشحال شدند و دعوت امام را پذیرفتند. آنها طبق وعده ای که داده بودند به خانه امام حسین(ع) رفتند و حضرت پذیرایی خوبی از آنان کرد ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
مهمونی برای خانم لاک‌پشت_صدای اصلی_60897-mc.mp3
5.03M
🐢مهمونی برای خانم لاکپشت 🌸همه حیوانات جنگل در جست و خیز بودند. هوای بهاری همه حیوانات را سر ذوق آورده بود تا اینکه خانم گوزن از راه رسید. خانم گوزنه به جمع حیوانات رفت و گفت که خبر مهمی دارد. خانم گوزنه خبر داد که جنگل آنها یک مهمان جدید دارد. خانم لاک پشته که برای دیدن فامیل هایش آمده بود ... ادامه قصه را بشنوید 👆 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔸️شعر امام رضای مهربون علیه السلام 🌸اینجا که شهرِ مشهده 🌱چه باصفایه هی 🌸شهرِ امامِ هشتم و 🌱امام رضایه هی 🍃🌼 🌸هر روز میان از همه جا 🌱زائرا اینجا هی 🌸بزرگ و کوچک همگی 🌱عاشق و شیدا هی 🌼🍃 🌸رازِ دلاشونو میگن 🌱با آه و ناله هی 🌸یاد میکنن مامان بابا 🌱دایی و خاله هی 🍃🌼 🌸به یادِ دوستا هستن و 🌱عمو و عمه هی 🌸قرآن قرائت میکنن 🌱یاسین و عَمًَ هی 🌼🍃 🌸پاک‌میشن و سبک‌میشن 🌱به زیرِ گنبد هی 🌸باز میخوان از خدا بیان 🌱دوباره مشهد هی 🍃🌼 🌸دربِ حرمِ آقامون 🌱بسته نمیشه هی 🌸هزار تا هم دعا کنیم 🌱خسته نمیشه هی 🌼🍃 🌸ظهورِ صاحب الزمان 🌱چقد شیرینه هی 🌸دعای کلِ مردمِ 🌱دنیا همینه هی 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر : سلمان آتشی 🌼این شعر برای بازی‌های دونفره یا گروهی مناسبه ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
‍ 🐓🌾خروس بی محل🌾🐓 یکی بود یکی نبود ، در یک روستای سرسبز ، مردی زندگی می کرد که خروس کوچکی داشت . وقتی شب فرا می رسید ، مرد خروس را می گرفت و در خانه مرغ هایش می گذاشت تا از چنگ روباه مکار در امان باشد . مرد گفت : آه ، چقدر خسته ام . بهتره امشب خوابی طولانی داشته باشم . بعدش به تخت خوابش رفت و خوابید . فردای آن روز ، خروس و کوچک خیلی زود از خواب بیدار شد از خانه مرغ ها به بیرون پرید و بر روی نرده ای کنار اتاق خواب مرد نشست . بالی به هم زد ، سینه اش را جلو آورد ، چشم هایش را بست و با تمام قدرت خواند : ” قوقولی قوقو – قوقولی قوقووووووو ” مرد با صدای بلند خروس بیدار شده بود با عصبانیت به خروس گفت : ” از این جا برو ای خروس بی محل “. خروس وقتی عصبانیت مرد را دید تا می توانست تند تند از آن محل دور شد . مرد که از خواب بیدار شده بود و دیگر خوابش نمی برد به خودش گفت : ” بهتر است به مزرعه ام بروم و آن جا کشاورزی کنم امان از دست این خروس ، بیشتر از این نمی توانم بخوابم ” بیلش را برداشت و به طرف مزرعه به راه افتاد . شب بعد مرد خروس را در خانه ی گوسفندها گذاشت . با خود گفت : ” خیلی خسته ام ، یک خواب طولانی خستگی من را برطرف می کند . ” خروس باز هم صبح خیلی زود از خواب بیدار شد . از خانه ی گوسفندها به بیرون پرید و روی نرده کنار خانه ی مرد نشست . بالی به هم زد ، چشم هایش را بست و با صدای بلندی شروع به خواندن کرد . “قوقولی قوقوووووووو – قوقولی قوقووووووووو “ مرد باز هم با صدای خروس از خواب بیدار شد و با عصبانیت فریاد زد : ” از این جا برو ای خروس بی محل من از دست تو خواب راحتی ندارم . ” خروس هم که خیلی ترسیده بود با قدرت هر چه تمام تر فرار کرد . مرد به تخت خواب رفت ، اما هر کاری کرد خوابش نبرد . تصمیم گرفت که به مزرعه برود و کشاورزی کند . علف های هرز را هرس کند . توت فرنگی ها را بچیند . شب بعد خروس را در انبار علوفه گذاشت . با خودش گفت : ” خیلی خسته ام ، امشب دیگر با خیال راحت تا صبح می خوابم و از خروس بدصدا هم خبری نیست ” باز هم صبح خیلی زود خروس از خواب بیدار شد و از پنجره انبار به بیرون پرید . روی نرده کنار خانه مرد نشست ، بالی به هم زد ، چشم هایش را بست و شروع به خواندن کرد : ” قوقولی قوقوووووووو – قوقولی قوقوووووووو “ مرد که این بار خیلی عصبانی تر از قبل شده بود تصمیم گرفت خروس را بفروشد . صبح زود خروس را به بازار برد و به کشاورزی دیگر که مرغ و خروس زیادی داشت فروخت . آن شب مرد با خیال راحت تا ظهر فردا خوابید و دیگر خروسی نبود که او را صبح زود از خواب بیدار کند . مرد دیگر سراغ مزرعه اش نمی رفت . علف های هرز تمام مزرعه را فرا گرفته بودند . آن سال مزرعه محصول خوبی نداد و مرد به خاطر خوابیدنش هیچ سودی نبرد. 🐓 🌾🐓 🐓🌾🐓 ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔸شعر دختر که داشته باشی ... 🍃💚🌸💚🍃 🌸دختر که داشته باشی 🌱زندگی خیلی زیباس 🌸تو خونَتون همیشه 🌱میاد بوی گُلِ یاس 🌸وقتی تو خونه باشه 🌱خونه به رنگِ دَریاس 🌸با بودَنِش همیشه 🌱بهار تو خونهٔ ماس 🌸دِلسوزِه مثلِ مادر 🌱عزیزِ قلبِ باباس 🌸سنگِ صبورِ خونه 🌱دشمنِ درد و غَمهاس 🌸صبورِه مثلِ زینب (س) 🌱بخشنده مثلِ زهراس (س) 🌸حِجابِشو دوست داره 🌱خانومِ خوشگل و خاص 🌸باهاش تو مهربون باش 🌱صِداش بِزَن با احساس 🌸یه وقت دِلِش نَگیره 🌱نِگینِ سُرخ و الماس 🌸خواهر واسه برادر 🌱عزیزترین تو دُنیاس 🌸این عشق و مهربونی 🌱داره نِمونه‌ای خاص : 🌸حضرتِ معصومه که 🌱عشقِ امامِ رضاس (ع) 🌸خلاصه که عزیزم 🌱دختر گُلی بی هَمتاس 🌸خوبی و مهربونیش 🌱فراتر از این حرفاس 🌸فقط همین که دُنیا 🌱بِدونِ او بی مَعناس 🌸عشق وصفا و شادی 🌱با بودَنِش پابرجاس 🌸💚🌸💚 شاعر :علیرضا قاسمی ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
pdf 🌸عنوان قصه: 🍃 بلوط کوچک 🐿 👇👇👇👇👇👇👇👇
1_1960406385(1).pdf
6.82M
🌼پی دی اف 🐿 عنوان: بلوط کوچک 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
باغ انار_صدای اصلی_62850-mc.mp3
3.83M
🌸باغ انار 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
36.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼شعر ولادت امام رضا (ع) خوش به حالِ کفترای حَرَمِت امام رضا جون که یکی یکی نشستن روی گُنبدِ طلاتون نه غَمی دارن نه غُصه با شما خوشِ دِلاشون چه قشنگه حال و روزِ حرم و کبوتراتون با خودم میگفتم ای کاش منم عین کفتراتون می شدم زائرِ صَحنِت الهی بِشَم فداتون به خودم هَمَش میگفتم به دِلِت نزن تو صابون تو کجا وُ صَحنِ آقا نِمیشی زائرِ ایشون شما که خودت می دونی آقا از شما چه پِنهون باورم نمیشه الان حَرَمَم با چشمِ گِریون من و دَعوتم نِمودی من و مثلِ عاشقاتون روزِ میلادت عزیزم من و کردی آقا مهمون حالا که دعوتم اینجا منم عینِ خادِماتون میرسم به زائراتو میریزَم گل کفِ پاشون میزنم جارو به فَرشا میریزم چایی براشون خلاصه هر کاری باشه میکُنم از دل و از جون عاشقونه میشه صَحنِت تا میاد یه خورده بارون حرم و پنجره فولاد آبِ سَقاخونه هاتون خُنَکای صَحن و سَنگا توی گرمای تابستون صدای نَقاره از دور بوی اِسپَند و غَذاتون هَمَشون بَرام عزیزن عزیزم امام رضا جون شاعر : علیرضا قاسمی 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4