eitaa logo
قصه های کودکانه
34.7هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
917 ویدیو
327 فایل
قصه های زیبا،تربیتی و آموزنده کودکانه 🌻مطالب کانال را با ذکر آدرس کانال ارسال نمایید 🌻ارتباط باما: @admin1000 🌸 کانال تربیتی کودکانه 👇 @ghesehaye_koodakaneh کتاب اختصاصی کودکانه👇 https://eitaa.com/ketabeh_man تبلیغات👇 https://eitaa.com/tabligh_1000
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مریم و دونه بلوط_صدای اصلی_224809-mc.mp3
11.24M
🌼مریم و دونه بلوط 🍃دختر کوچولویی بود به نام مریم. یک روز صبح مریم زودتر از همه از خواب بیدار شد و به حیاط رفت، البته نه برای بازی کردن؛ او مستقیم به انبار رفت و وسایل باغبانی پدرش را برداشت. کمی بعد با بیلچه ای بیرون آمد و شروع به کندن زمین کرد تا دانه اش... 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌤شعر کودکانه من صبح زود پا میشم ✅برای آموزش بیدار شدن از خواب من صبح زود پا می شم دست و رو م رو می شویم🚿 به مامان و بابا جون👩🏼👱🏼 سلام و علیک می کنم پاکیزه ام مثل گل🌸 خوب و ملوس و تپل👶🏻 به به چقدر قشنگم👶🏻 می گویم و می خندم😃 به به چقدر قشنگم می گویم و می خندم🙃🙂 ‌‌🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸 🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4 🌼🌼🍃🌸🌸 👈 کانال تربیت کودکانه 👈کتاب اختصاصی کودکانه
‍ ‍ 🐜🍌مورچه کوچولو در مزرعه موز🍌 {اهداف قصه: تقویت حس همدلی، مهربانی و هم‌ذات‌پنداری} روزی از روزها مورچه‌ی کوچکی به نام سیاه‌دونه در مزرعه بزرگ زندگی می‌کرد. چند کشاورز در این مزرعه موز می‌کاشتند. موزهای خوشبو و خوشگلی که هرروز زیر نور آفتاب گرم می‌خوابیدند تا رنگ پوست‌شان زرد شود و رسیده شوند. سیاه‌دونه هرروز از خواب بیدار میشد و با دوستانش از روی موزها سر می‌خوردنند و بازی می‌کردند. سیاه‌دونه با دوستانش روی سر موزها می‌ایستادند و دوردست‌ها را نگاه می‌کردند. آنها عاشق موزها بودند و وقتی رنگ موزها زرد می‌شد از بوی آنها لذت می‌بردند. مزرعه موزها بهترین خانه‌ای بود که سیاه‌دونه و دوستانش داشتند. اما یک روز که سیاه‌دونه و دوستانش مشغول سرسره بازی روی موزها بودند ناگهان صدای گریه‌ای شنیدند. گوش‌هایشان را تیز کردند و دنبال صدا را گرفتند. سیاه‌دونه و دوستانش دیدند یک بچه موز کوچولو زخمی شده و شاخه‌ بالای سرش کمی شکسته است. سیاه‌دونه رفت کنار بچه موز و او را دلداری داد. بچه موز اما دائم گریه و زاری می‌کرد و گفت: اااااه…خدایا..پوست زرد و خوشگلم خراشیده شده. شاخه‌ام درد می‌کند… کمکم کنید. سیاه‌دونه با دوستانش دست به کار شدند. آنها از شاخه‌ها پایین آمدند و خیلی زود چند شاخه نی پیدا کردند. از آن برای ساختن یک سوزن بزرگ استفاده کردند. بعد سیاه‌دونه و دوستانش رفتند پیش آقای عنکبوت و مقداری نخ از او گرفتند و یک سوزن و نخ درست کردند و دوباره رفتند پیش موز کوچولو که داشت گریه می‌کرد. سیاه‌دونه با کمک دوستانش خیلی آرام شروع کرد به دوختن شاخه موز کوچولو. دوستان سیاه‌دونه هم تند تند و با صدای بلند برای موز کوچولو آواز می‌خواندند تا حالش خوب شود و دردی متوجه نشود. موز کوچولو تا خواست دوباره داد و فریاد راه بیاندازد، سیاه‌دونه و دوستانش گفتند، دیگر تمام شد. ما شاخه‌ات را دوختیم. حالا حالت خوب می‌شود. بیا دوباره با هم آواز بخوانیم تا حالت بهتر و بهتر شود. ‌‌🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸 🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4 🌼🌼🍃🌸🌸 👈 کانال تربیت کودکانه 👈کتاب اختصاصی کودکانه
نقاشی های چینی ها و رومی ها.mp3
29.84M
🌸 نقاشی چینی ها و رومی ها 🌼از قصه های مثنوی مولوی 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃 اولین کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔸شعر ﴿ سوره‌ی فیل ﴾ 🌸🌼🍃🌼🌸 🌸یه روزی اون ابرهه 🌱با خنده و قهقهه 🌸زیادی مغرور میشه 🌱از عقلِ خود دور میشه 🌸باخود میگه‌ چه خوبه 🌱که کعبه رو بکوبه 🌸بی فکر و بی اندیشه 🌱عازمِ مکه میشه 🌸ابرهه ی ستمگر 🌱صاحبِ فیل و لشکر 🌸داره یه لشکر فیل 🌱غافله از ابابیل 🌸نزدیکِ کعبه میشه 🌱بعدش بگم چه میشه؟! 🌸یه عالمه ابابیل 🌱میاد رو لشکرِ فیل 🌸پرستوهای زیبا 🌱ابابیلن همونها 🌸هریکی سنگی دارن 🌱که از بالا میبارن 🌸ابرهه دید که داره 🌱بارونِ سنگ میباره 🌸خلاصه که آخرش 🌱ابرهه و لشکرش 🌸همگی نابود شدن 🌱خاکستر و دود شدن 🌸سوره‌ی فیل همینه 🌱مــزدِ بــدی چـنــینه 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر: سلمان آتشی 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃 اولین کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼تشنـه و آب در سالیان دور مسافری تشنه و خسته از کنار دیواری بلند می‌گذشت که صدای آب را شنید. او به دنبال آب این سو و آن سو را گشت تا فهمید صدای آب از پشت دیوار می‌آید. مسافر با هر زحمتی که بود از دیوار بالا رفت ولی وقتی بالای دیوار رسید فهمید که نمی‌تواند از دیوار پایین بپرد زیرا اگر این کار را می‌کرد حتماً آسیب می‌دید. مسافر از ناراحتی خشتی از دیوار کند و درون آب انداخت. صدای برخورد خشت در آب آن‌قدر به نظر مسافر گوش‌نواز آمد که تصمیم گرفت این کار را یک بار دیگر تکرار کند. مسافر چندین بار این کار را تکرار کرد که ناگهان چشمه فریاد زد: «هی تو از این که به من خشت می‌زنی چه فایده‌ای به تو می‌رسد؟» مسافر گفت: «اول این که صدای برخورد آب برای تشنه از هزاران نوای موسیقی گوش نوازتر است. صدای آب برای تشنه مانند نوید آزادی برای زندانی یا مانند بوی پیراهن یوسف (ع) است که نوید زنده بودن او را به یعقوب (ع) می‌داد یا مانند صدای رعد و برق است که در بهار موجب بیداری طبیعت می‌شود و نوید زندگی است. دوم این که هر خشتی که می‌کَنم یک خشت به آب زندگی بخش نزدیکتر می‌شوم.» خلاصه مسافر تشنه آن‌قدر از خشت‌های دیوار کند که بالاخره به آب رسید. آب نوشید و مشتی از آن را به صورتش زد و مدتی درکنار چشمه استراحت کرد بعد سرحال به راه خود ادامه داد و رفت. ‌‌🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸 🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4 🌼🌼🍃🌸🌸 👈 کانال تربیت کودکانه 👈کتاب اختصاصی کودکانه
✨🌺🌴✨🌴🌺✨ خدای مهربونم نوشته تو کلامش هر پدر و مادری واجبه احترامش باید باشه رفتارت همیشه با محبّت بالا نبر صداتو پیش اونا تو صحبت بابا و مامان ما مثل چراغ خونن نشونه ی رحمتِ خدای مهربونن ✨🌺🌴✨🌴🌺✨ کانال تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃 اولین کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4