eitaa logo
قصه های کودکانه
33.8هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
908 ویدیو
319 فایل
قصه های زیبا،تربیتی و آموزنده کودکانه 🌻مطالب کانال را با ذکر آدرس کانال ارسال نمایید 🌻ارتباط باما: @admin1000 🌸 کانال تربیتی کودکانه 👇 @ghesehaye_koodakaneh کتاب اختصاصی کودکانه👇 https://eitaa.com/ketabeh_man تبلیغات👇 https://eitaa.com/tabligh_1000
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋🌼🌸🦋👦 یکی دیگر از قصه های زیبای کودکانه که دنیای حیوانات را برای کودکان متصور می شود, قصه گربه و روباه است. این قصه به کودکان آموزش می دهد داشتن یک مهارت قوی بهتر از داشتن هزاران مهارت کوچک و ضعیف می باشد.و همچنین غرور باعث شکست می شود. گربه اي به روباهي رسيد .گربه كه فكر مي كرد روباه حيوان باهوش و زرنگي است ، به او سلام كرد و گفت : حالتان چطور است ؟ روباه مغرور نگاهي به گربه كرد و گفت : اي بيچاره ! شكارچي موش ! چطور جرات كردي و از من احوالپرسي مي كني ؟ اصلا تو چقدر معلومات داري ؟ چند تا هنر داري ؟ گربه با خجالت گفت : من فقط يك هنر دارم. روباه پرسيد : چه هنري ؟ گربه گفت : وقتي سگها دنبالم مي كنند ، مي توانم روي درخت بپرم و جانم را نجات بدهم . روباه خنديد و گفت : فقط همين ؟ ولي من صد هنر دارم . دلم برايت مي سوزد و مي خواهم به تو ياد بدهم كه چطور بايد با سگ ها برخورد كني. در اين لحظه يك شكارچي با سگ هايش رسيد . گربه فوري از درخت بالا رفت و فرياد زد عجله كن آقا روباه . تا روباه خواست كاري كنه ، سگ ها او را گرفتند. گربه فرياد زد : آقا روباه شما با صد هنر اسير شديد ؟ اگر مثل من فقط يك هنر داشتيد و اين قدر مغرور نمي شديد ، الان اسير نمي شديد. 🦋🌼🌸🦋 ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
خاله سرما_صدای اصلی_500358-mc.mp3
4.82M
❄️خاله سرما «سحر» و «ستاره» دو تا دوست خوب و مهربون بودن. هر روز یه زیرانداز گوشه حیاط پهن میکردن و با اسباب بازی هاشون بازی می کردن. یه روز سحر میرفت خونه ی ستاره و یه روز هم ستاره... 🌼کودکان با شنیدن این داستان یاد میگیرند هر فصلی که خداوند آفریده، ویژگی های خاص خودش رو داره و بودن هرکدوم از این فصلها برای ما و موجودات دیگه لازم و ضروریه. 🌸🌸🌼🌸🌸 🍃کانال تربیتی کودک👇 https://eitaa.com/joinchat/2683174928C8bc96844d4 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 @Ghesehayekoodakane
هدایت شده از تبلیغات موقت
🔹در این کانال به عنوان روانشناس کودک که مادر هستم سعی دارم تجربیات مادرانه همراه با روانشناسی در اختیارت بگذارم تا بتونی لحظات شیرین و زیبایی را در کنار فرزندت بگذرونی. ✅دوست داری عضو خانواده ما باشی💕 https://eitaa.com/madarmoshaver https://eitaa.com/madarmoshaver
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود. در جنگلی بزرگ و زیبا حیوانات زیادی زندگی می کردند. همه ی حیوانات جنگل با هم مهربان بودند، ولی سه تای آن ها پنگوئن و آهو و میمون سال های زیادی بود که  با  هم  دوست بودند. 🐧🐒 یک روز پنگوئن و آهو یه عالمه میوه پیدا کردند و تصمیم گرفتند آن را قایم کنند و به کسی نگویند. در راه آن ها میمون را می بینند، میمون که خوشحالی آن ها را دید از آن ها دلیلش را پرسید. آن ها به او گفتند که نمی توانند بگویند و این که این یک راز است. اما میمون از آن ها خواست که به او اعتماد کنند. آن ها هم در مورد میوه همه چیز را گفتند. 🍏🍎🍊🍋🍌🍇🍒 وقتی آهو و پنگوئن و میمون به روستا رسیدند، میمون قولش را فراموش کرد و راز را به همه گفت. وقتی پنگوئن و  آهو به جایی که میوه ها را پنهان کرده بودند رفتند، دیدند که همه ی حیوانات جنگل به آن جا آمده اند و تمام میوه ها را خورده اند.😕😠 🧀🍞🍪🌰 همان روز پنگوئن و آهو یک عالمه غذا پیدا کردند و دوباره همانند دفعه ی قبل میمون را دیدند. آن ها از دست او عصبانی بودند، چون به قولش عمل نکرده بود، به همین خاطر تصمیم گرفتند درس خوبی به میمون بدهند. 🐟🐠🐟🐠🐡 روز بعد آن ها به میمون گفتند که دریاچه ای پیدا کردند که پر از ماهی است و گرفتن ماهی از این دریاچه اصلاً زحمتی ندارد.  میمون دوباره به همه ی حیوانات جنگل خبر داد. روز بعد میمون دوباره پیش پنگوئن و آهو آمد اما این بار تمام بدنش پر از زخم بود.  میمون بیچاره بعد از این که در مورد دریاچه ی پر از ماهی به حیوانات گفته بود، همه ی حیوانات، حتی خرس قطبی هم به آن جا رفتند، اما چیزی پیدا نکردند. آن ها فکر کردند که میمون به آن ها دروغ گفته است، به همین خاطر میمون را دنبال کردند و او را  تا می توانستند زدند. از آن به بعد میمون فهمید که عمل کردن به قول بسیار مهم است و اگر می خواست دوستانش به او اعتماد کنند  باید به قولی که به آن ها می داد وفادار می ماند. 🐒 پنگوئن و آهو بار دیگر میمون را امتحان کردند، اما این بار دیگر میمون پرحرفی نکرد و به قولش عمل کرد و پنگوئن و آهو دوباره به دوست شان میمون اعتماد کردند و رازهایشان را با او در میان  می گذاشتند☺️ منبع :تبیان ترجمه: نعیمه درویشی 🦋🌼🌸🦋 ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
مداد قرمز من کجاست؟_صدای اصلی_502271-mc.mp3
4.2M
✏️مداد قرمز من کجاست 🍃رعنا کوچولو هروقت که میخواست نقاشی کنه اونقدر دنبال مدادرنگی هاش میگشت که خسته میشد. اون از وسایلش خوب مراقبت نمی‌کرد و اونا رو سر جاشون نمیذاشت. یه روز دوست رعنا کوچولو اومد خونه شون تا با اون نقاشی بکشه... 😊کودکان با شنیدن این داستان یاد میگیرند که بعد از استفاده کردن از وسایلشون اونها رو سر جاشون بگذارند و به نظم و ترتیب اهمیت بدهند. 🌼🍂🌸🍃🌼 🌸 کانال تربیت کودکانه 🌸 🌼👈عضوشوید👉🌼 🌼کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
هدایت شده از تبلیغات موقت
این کانال جزو معتبرترین هاست💯 💖یه مامان و سلیقه 💖 🍀کانالی تاسیس کرده که هم هم‌بچگونه ودرجه1داره👌 ❌ اینجا رو از دست ندین❌ ‼️فــــــــــــــروش همــــــــــکاری و تــــــــــــــــــــک‼️ ✅ارســــــــــــــــــــــــال رایــــــــــــــــــــــــــــــــگان✅ https://eitaa.com/joinchat/4130209936C2e9bc0b85e لینک کانال پیوستن فراموش نکنید ❌☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋🌼🌸🦋👦 1و1و1یکتاپرستی 2و2و2دوستی و راستی 3و3و3 سیمای نیکان 4و4و4 چهره ی پاکان 5و5و5 پند امامان 6و6و6 نور شهیدان 7و7و7 هوش و دیانت 8و8و8 همیشه وحدت 9و9و9 نور قران 10و10 و10 درس حکیمان ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼خداشناسی پیرزن روزی پیامبر اکرم (ص) با اصحاب خویش از کنار پیرزنی عبور کردند که با چرخ دستی نخ ریسی میکرد. از او پرسید: خدا را به چه دلیل شناختی؟ پیرزن دستش را که به دسته چرخ بود برداشت و چرخ ایستاد. پیرزن گفت: به این دلیل همچنان که این چرخ دستی نیاز دارد برای چرخیدن،چرخ عظیم جهان که همواره در گردش است را دستی مقتدر می گرداند. 🦋🌼🌸🦋 ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌸نیش مار و زنبور یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچکس نبود. روزی زنبور و مار با هم بحثشان شد. مار گفت انسانها از ترس ظاهر خوفناک من می میرند نه به خاطر نیش زدنم. اما زنبور باور نکرد. مار برای اثبات حرفش با زنبور قراری گذاشت. آنها رفتند و رفتند تا رسیدند به چوپانی که در کنار درختی خوابیده بود، مار رو به زنبور کرد و گفت: «من او را می گزم و مخفی میشوم و تو در بالای سرش سر و صدا ایجاد کن و خود نمایی کن. مار نیش زد و زنبور شروع به پرواز کردن در بالای سر چوپان کرد. چوپان فورا از خواب پرید و گفت: «ای زنبور لعنتی و شروع به مکیدن جای نیش و تخلیه زهر کرد. مقداری دارو بر روی زخمش قرار داد و بعد از چند روز بهبودی یافت. مدتی بعد که باز چوپان در همان حالت بود مار و زنبور نقشه دیگری کشیدند. این بار زنبور نیش میزد و مار خودنمایی میکرد. این کار را کردند و چوپان از خواب پرید و همین که مار را دید از ترس پا به قرار گذاشت و به خاطر وحشت از مار دیگر زهر را تخلیه نکرد و ضمادی هم استفاده نکرد. چند روز بعد چوپان به خاطر ترس از مار و نیش زنبور مرد. 🦋🌼🌸🦋👦 ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4