eitaa logo
قصه کودکانه
4.4هزار دنبال‌کننده
677 عکس
1.4هزار ویدیو
235 فایل
یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑‍🎄 🧑‍🎄جهت سفارش تبلیغ در مجموعه کانالهای بانوان و کودکان با ما در ارتباط باشید @Schoolteacher401 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @ghesehayekoodakaneeh #کودک #قصه #بازی
مشاهده در ایتا
دانلود
24.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیبا ونوستالژی توشیشان‌ قسمت دوم‌ و آخر😍 ✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑‍🎄 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @ghesehayekoodakaneeh
24.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹فصل:1 📹 💥قسمت: 22💥 ✨اژدها سواران ✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑‍🎄 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @ghesehayekoodakaneeh
22.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انیمیشن : اسکار ✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑‍🎄 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @ghesehayekoodakaneeh
36.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♡زنان کوچک♡ ♧قسمت 20♧ ✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑‍🎄 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @ghesehayekoodakaneeh
21.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♡افسانه سه برادر♡ ♧قسمت 1♧ ✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑‍🎄 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @ghesehayekoodakaneeh
📚 در زمان حضرت موسے (ع) پسر مغروری بود که دختر ثروتمندی گرفتہ بود عروس مخالف مادر شوهـر خود بود... پسر به اصرار عروس مجبور شد مادر پیر خود را بر ڪول گرفتہ بالای کوهـے ببرد تا مادر را گرگ بخورد... مادر پیر خود را بالای ڪوہ رساند چشم در چشم مادر ڪرد و اشڪ چشم مادر را دید و سریع برگشت به موسے (ع) ندا آمد برو در فلان ڪوہ مهـر مادر را نگاہ ڪن... مادر با چشمانی اشڪ ‌بار و دستانے لرزان دست بہ دعا برداشت و می‌گفت: خدایا...! ای خالق هـستے...! من عمر خود را کرده ام و برای مرگ حاضرم فرزندم جوان است و تازه داماد تو را بہ بزرگی‌ات قسم می‌دهـم... پسرم را در مسیر برگشت بہ خانه اش از شر گرگ در امان دار ڪہ او تنهـاست... ندا آمد: ای موسے(ع)...! مهـر مادر را می‌بینے...؟ با این‌که جفا دیدہ ولے وفا می‌کند... بدان من نسبت به بندگانم از این پیر‌زن نسبت به پسرش مهـربان‌ترم...!!! ✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑‍🎄 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @ghesehayekoodakaneeh
در نزدیکی ده ملا مکان مرتفعی بود که شبها باد می آمد و فوق العاده سرد میشد.دوستان ملا گفتند: ملا اگر بتوانی یک شب تا صبح بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن تپه بمانی, ما یک سور به تو می دهیم و گرنه توباید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی.ملا قبول کرد. شب در آنجا رفت وتا صبح به خود پیچید و سرما را تحمل کرد و صبح که آمد گفت: من برنده شدم و باید به من سور دهید.گفتند: ملا از هیچ آتشی استفاده نکردی؟ملا گفت: نه, فقط در یکی از دهات اطراف یک پنجره روشن بود و معلوم بود شمعی در آنجا روشن است. دوستان گفتند: همان آتش تورا گرم کرده و بنابراین شرط را باختی و باید مهمانی بدهی. ملا قبول کرد و گفت: فلان روز ناهار به منزل ما بیایید. دوستان یکی یکی آمدند, اما نشانی از ناهار نبود گفتند: ملا, انگار نهاری در کار نیست. ملا گفت: چرا ولی هنوز آماده نشده, دو سه ساعت دیگه هم گذشت باز ناهار حاضر نبود. ملا گفت: آب هنوز جوش نیامده که برنج را درونش بریزم. دوستان به آشپزخانه رفتند ببیننند چگونه آب به جوش نمی آید. دیدند ملا یک دیگ بزرگ به طاق آویزان کرده دو متر پایین تر یک شمع کوچک زیر دیگ نهاده.گفتند: ملا این شمع کوچک نمی تواند از فاصله دو متری دیگ به این بزرگی را گرم کند. ملا گقت: چطور از فاصله چند کیلومتری می توانست مرا روی تپه گرم کند؟شما بنشینید تا آب جوش بیاید و غذا آماده شود. نکته: با همان متری که دیگران را اندازه گیری میکنید اندازه گیری می شوید. ✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑‍🎄 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @ghesehayekoodakaneeh
ابرک و چتر نقره ای .mp3
5.79M
قصه گو : سرکار خانم ضیائی ✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑‍🎄 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @ghesehayekoodakaneeh
مهمانی لک لک و روباه.mp3
4.84M
قصه گو : فرهاد عسگری منش ✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑‍🎄 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @ghesehayekoodakaneeh
Ahmad Shamloo - Resid Mozhde (128) (1).mp3
1.68M
سحر، کرشمه‌ی صبحم بشارتی خوش داد که کس همیشه گرفتار غم نخواهد ماند ✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑‍🎄 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @ghesehayekoodakaneeh
💫🌞صبح شده ✨🌞 خروسه میگه قوقولی قوقو صبح شده دیگه پاشو کوچولو مرغه میگه قدقدقدا زودباش بگو شکر خدا کلاغه میگه قاروقاروقار تنبلی رو بزار کنار گنجیشکه میگه جیکوجیکو جیک چقد تمیزه بچه ی کوچیک پیشیه میگه میومیو وقت ورزشه بدوبدو هاپویه میگه واقو واقو واق بیرون بیا از تو اتاق میگن تموم حیوونا صبح شده شکر خدا 🌞 ✨🌞 🌞✨🌞 ╲\╭┓ ╭ ✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑‍🎄 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @ghesehayekoodakaneeh
🌼زنبورِ عسل 🌸 ای زنبورِ طلایی 🍃 با الهامِ خدایی 🌼 یه بار درونِ کندو 🍃 یه بار رویِ گلایی 🌸 نشسته گرده بر پا 🍃 میای زباغ وصحرا 🌼 میسازی تو عسل را 🍃 با‌عطر وشهدِ گلها 🌸 طی میکنی هوا رو 🍃 باغ و شکوفه‌ها رو 🌼 چونکه خدا بهت گفت 🍃 عسل بدی ماها رو 🌸 نیشِت که زهر میاره 🍃 سوزش و درد داره 🌼 حساسیت که داریم 🍃 آمپوله راهِ چاره 🌸🌼🍃🌼🌸 ✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑‍🎄 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @ghesehayekoodakaneeh