هدایت شده از مدرسهی والدین | TarbiApp
7.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 چطور با درخواستهای مداوم بچهها برخورد کنیم؟
🔻گاهی پیش میاد بچهها چیزی از ما میخوان که میدونیم واقعاً بهش #نیاز ندارن. اما با اصرار و درخواستهای مکررشون ممکنه ما رو تو موقعیت سختی قرار بدن.
🎓 تو جلسه نهم ترم اول مدرسه والدین، دقیقاً درباره ریشه این #درخواستها و واکنش درست به اونها صحبت کردیم. چرا بچهها چنین خواستههایی دارن؟ چطور میتونیم بدون تنش و در عین حال قاطع برخورد کنیم؟
✅این کلیپ یه بخش کوتاه از اون جلسه مهمه.انشاالله قراره در ترم دوم به طور ویژه در مورد نظام ارزشی صحبت کنیم که خودش میتونه خیلی از نیازها و خواسته های بچهها رو تنظیم کنه
برای ثبت نام در ترم دو میتونید از طریق زیر اقدام کنید 👇
https://formafzar.com/form/term02
🪴اميرالمؤمنين علی علیه السلام می فرمایند:
العاقِلُ مَن لایُضیعُ لَهُ نَفَسا فِیما لایَنفَعُهُ.
عاقل کسی است که یک نَفَس [یک لحظه] به کارِ بدونِ فایده نمی پردازد.
غرر الحکم، ج ۱، ص 54
#یک_سوال_مهم:
این دوره به درد چه کسانی میخوره؟👇
1⃣معلمهای عزیز👨🏻🏫:
اگر دوست دارین وقتی بچهها
دارن سر و صدا میکنن😵💫
یک #قصه بگین و #سکوت
کلاس رو فرا بگیره...
➕یاد بگیرین با قصه گفتن تربیت کنین
2⃣مامان های دغدغهمند🧕🏻
اگر دوست دارین برای فرزندان خودتون
و #بچههای_فامیل و آشنا قصه بگین
به طوری که هرشب منتظر قصههای
شما باشن...
💯پیشنهاد میکنم حتما توی
این دوره شرکت کنین
3⃣معاون های پرورشی🧔🏻♂:
عزیزان باور کنین فقط با قصه گفتن
میتونین بچههارو عاشق #اهل_بیت
و #شهدا کنید.😍
👈و از این طریق جذب دین بشوند👉
4⃣دغدغهمندان فرهنگ و تربیت:
شما با شرکت در این دوره همکارما
میشوید و قراره با همدیگه به میان
مدارس دبستان برویم
👈حقیقتا که قصه #جذاااب_ترین
مدل ارتباط و #آموزش_دین به بچههاست
🔹قصه قهرمان ها🔸
@ghese_ghahremanha
هدایت شده از مدرسهی والدین | TarbiApp
#خشونت (قسمت دوازدهم)👇🏻
مادربزرگ مرحومم وقتی بچه بودم یه قصه قشنگ برام تعریف کرد که هنوز یادم مونده. قصه دوستی یه خرس و یه هیزمشکن که سالها تو کوه با هم رفیق بودن و همیشه کنار هم غذا میخوردن. یه روز هیزمشکن آش درست کرد و خرس هم شروع کرد با سر و صدا و لیس زدن آش رو خوردن.
هیزمشکن عصبانی شد و گفت: درست غذا بخور، حالمو بهم زدی با این کارات! خرس ناراحت شد، غذاشو کنار گذاشت و منتظر شد هیزمشکن غذای خودش رو تموم کنه. بعد گفت: برو تبرت رو بیار و یه ضربه بزن تو سرم!
هیزمشکن جا خورد و گفت: برای چی همچین کاری کنم؟ ما که دوستیم! خرس جواب داد: همین که میگم، یا میزنی یا از این کوه پرتت میکنم پایین.
هیزمشکن مجبور شد تبر رو برداره و یه ضربه به سر خرس بزنه. خون اومد و خرس بیهوش شد. هیزمشکن ترسید و فرار کرد و تا یکی دو سال اصلاً سراغ خرس نرفت. اما بعد از مدتی طاقت نیاورد و برگشت ببینه خرس زنده است یا نه.
دید خرس سالمه و مشغول کارشه. سلام کرد و گفت: خیلی خوشحالم حالت خوبه، خودت گفتی بزن، من که نمیخواستم.
خرس گفت: بیا نگاه کن ببین زخم سرم خوب شده یا نه. هیزمشکن نگاه کرد و گفت: آره، خداروشکر خوبه و حتی جاشم نمونده.
خرس جواب داد: زخم تبر خوب شد، اما زخمی که با حرفات زدی هنوز جاش مونده.
قصههای قدیمی که ازشون به عنوان ادبیات سنتی یاد میکنیم، پر از درسهای مهمن. بخونید و ازشون استفاده کنید.
حرفهای تند و نیشدار، روح بچهها رو اذیت میکنه. توهین، تحقیر، مقایسه یا نفرین، مخصوصاً اگه با کلمات زشت باشه، همیشه تو ذهنشون میمونه و باعث ترس و آسیب میشه.
ادامه دارد ...
#مدرسه_والدین 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2702376999C863e8a3b7b