🌈💕 بازی💕🌈
این بازی را میتوانی با خواهر و برادرت انجام بدهی. توی اتاق یا هال یا هر جایی که هستی، خوب با دقّت نگاه کن. وسایل ساخت ایران را پیدا کن. اگر نوشتن بلدی، روی یک تکّه کاغذ اسمشان را بنویس. اگر نوشتن بلد نیستی، نقّاشیشان را بکش. هرکس بیشترین تعداد کالای ایرانی را پیدا کرد، برنده است.
هر کدام از وسایل را که نمیدانی ایرانی است یا خارجی، از پدر یا مادرت سؤال کن.
پدر و مادر عزیز!
دربارهی مفهوم «کالای ایرانی» با فرزندتان صحبت کنید. دربارهی اینکه کدام یک از وسایل خانهی شما ایرانی هستند. چرا بهتر است از وسایل ساخت کشور خودمان خرید کنیم؟ خرید کالای ایرانی چه تأثیری روی آیندهی کودکان میگذارد؟ و...
سلام بر رقیه خاتون (س)
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
دختر ارباب تولدت مبارک
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
️✨
#السلامعلیڪیارقیهخاتوݩ♥️
در محفل عشقتان ادب آوردم
غم از دلتان برده طرب آوردم
یادت نرود یک صلواتی بفرست
تا نام رقیه را به لب آوردم
#بعدازتوضربالمثلشددخترانباباییاند🌱
التماس دعا💐
http://eitaa.com/joinchat/110034956Caf2f6c97d9
🌼✨ حضرت رقیه (س) ✨🌼
آی قصه قصه قصه
ای بچه های قشنگ
برای قصه گفتن
دلم شده خیلی تنگ
من حضرت رقیه
یه دختر سه ساله م
همه میگن شبیه
گلهای سرخ و لاله
گل های دامن من
سرخ و سفید و زردن
همیشه پروانه ها
دور سرم میگردن
از این شهر و ازون شهر
آدمای زیادی
میان به دیدن من
تو گریه و تو شادی
هر کسی مشکل داره
میزنه زیر گریه
مشکل اون حل میشه
تا میگه یا رقیه
خلاصه ای بچه ها
تو صحرای کربلا
وقت غروب خورشید
شدیم اسیر غولا
پیاده و پیاده
همراه عمه زینب
راه افتادیم و رفتیم
از صبح زود تا به شب
تا اینکه ما رسیدیم
به کشور سوریه
از کربلا تا اونجا
راه خیلی دوریه
توی خرابه شام
ما رو زندونی کردن
با ما که بچه بودیم
نامهربونی کردن
فریاد زدم:«آی مردم
عموی من عباسه
بابام امام حسینه
کیه اونو نشناسه
سر غولا داد زدیم
اونا رو رسوا کردیم
تو قلب مردم شهر
خودمونو جا کردیم
قصه ♥ قصه
با قصه ذهن و رفتار بچه ها را جهت دهیم.
بچه ها ما رو عاشق خدا میکنند.
@OmidvarBeFazleElahi
https://eitaa.com/ghesehayemadarane
قصه ♥ قصه
قصه ♥ قصه با قصه ذهن و رفتار بچه ها را جهت دهیم. بچه ها ما رو عاشق خدا میکنند. @OmidvarBeFazleElahi
ما رو به دوستان معرفی کنید🤗🤗
کمک های بی جا به کودکان ممنوع
روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد. شخصی نشسته بود و ساعت های تقلای پروانه برای بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله را تماشا می کرد. آن گاه تقلای پروانه متوقف شد و به نظر می رسید که خسته شده، و دیگر نمی تواند به تلاشش ادامه دهد.
آن شخص مصمم شد به پروانه کمک کند و با برش قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد. پروانه به راحتی از پیله خارج شد، اما جثه اش ضعیف و بال هایش چروکیده بودند.
آن شخص به تماشای پروانه ادامه داد. او انتظار داشت پر پروانه گسترده و محکم شود و از جثه او محافظت کند. اما چنین نشد! در واقع ناچار شد همه عمر را روی زمین بخزد و هرگز نتوانست با بال هایش پرواز کند.
آن شخص مهربان نفهمید که محدودیت پیله و تقلا برای خارج شدن از سوراخ ریز آن را، خدا برای پروانه قرار داده بود، تا به آن وسیله مایعی از بدنش ترشح شود و پس از خروج از پیله.....
فرزندان ما باید در سختی ها قرار بگیرند باید در تلاش وتقلا برای انجام کارهایشان قرار بگیرند کمک ها و حمایت های زیادی و بی موقع آن ها رایک عمر از کار می اندازد.
#کانال_تربیتی_نوردیده 👇
join @nooredideh
🐸🌈 گفتگو با قورباغه 🌈🐸
🌈 سلام! چرا گلویت مثل توپ شده؟ مواظب باش! الآن میترکد.
🐸 سلام! نترس. من اینطوری نفس میکشم.
🌈 راستی، اسم تو چیه؟
🐸 قور قورررررر... من قورباغه هستم.
🌈 قورقوریجان! چرا اینقدر داخل آب میروی و دوباره بیرون میآیی؟
🌈آخه من هم توی آب زندگی میکنم و هم توی خشکی؛ یعنی «دوزیست» هستم. من به کمک سوراخهای روی پوستم، هوا را میگیرم و نفس میکشم.
🌈 چرا انگشتان پاهایت به هم چسبیده است؟
🐸 انگشتان پاهایم پرده دارد تا بتوانم خوب شنا کنم.
🌈 وقتی به دنیا آمدی، همین شکلی بودی؟
🐸 نه! وقتی از توی تخم بیرون آمدم، دست و پا نداشتم؛ فقط یک دُم داشتم.
🌈 وقتی نوزاد بودی، چهطوری شنا میکردی؟
🐸 با دُمم.
🌈 پس الآن چرا دُم نداری؟ دُمت کو؟
🐸 وقتی بزرگ شدم، پاها و دستهایم کمکم بزرگ شدند؛ دُمم کوتاهتر شد و بعد ناپدید شد. آن وقت شدم یک قورباغهی خوشگل.
🌈 تو چه غذایی میخوری؟
🐸من با زبان چسبناکم پشه، مگس و حشرههای دیگر را شکار میکنم و قورت میدهم. بهبه!
🌈 ای وای! چرا قورت میدهی؟ دلت درد میگیرد!
🐸آخه من دندان ندارم.
🌈 قورباغهی بیچاره! به این زودی پیر شدی؟
🐸 نه! ما قورباغهها اصلاً دندان نداریم.
🌈 اگر از چیزی بترسی چه کار میکنی؟
🐸 من به کمک پاهای عقبیام میپرم و به یک جای اَمن میروم.
🌈 مگر دشمن تو کیست؟
🐸 مار، لاکپشت و بعضی پرندهها.
🌈 زمستانها که آب رودخانه و برکهها سرد بشود، کجا میروی؟
🐸 آن وقت لای سنگها و گلها پنهان میشوم و به خواب زمستانی میروم. فصل بهار هم از خواب بیدار میشوم.
🌈مراقب خودت باش قورقوری!
🐸تو هم مواظب خودت باش دوست من!
╲\╭┓
╭ 🌈🐸 🆑 @childrin1
┗╯\╲
🍃📙 کتاب📙🍃
کودکی در حال پاره کردن صفحه کتابش است. جلوی یکی از ورقههایی که پاره شده، ابری باز شده و نوشته شده: اگر بدانی با چه زحمتی به دست تو میرسم، بیشتر قَدرم را میدانی!
1. قبل از اینکه به دست تو برسم، در مغازه بودم.
2. قبل از اینکه در مغازه باشم، در چاپخانه بودم.
3. قبل از اینکه در چاپخانه باشم، دست آقا یا خانم نقّاش بودم.
4. قبل از اینکه دست آقا یا خانم نقّاش باشم، پیش خانم یا آقای نویسنده بودم.
5. قبل از آن، در کارگاه کاغذسازی بودم.
6. قبل از اینکه به شکل کاغذ بشوم، چوب یک درخت بودم.
من و این همه آدم تلاش میکنیم تا شما یک کتاب قشنگ داشته باشید.
#دانستنیها
💕🌈 به بچه ها دروغ نگویید 🌈💕
اگر شما برای آنكه فرزندتان بی تابی و گریه كمتری بكند به دروغ به او بگوییدكه
«دكتر آمپول ننوشته» یا
«من قول می دم كه دكتر آمپول نده» یا
هنگام زدن آمپول به او بگویید «آمپول كه درد نداره»،
كودك لحظاتی بعد با واقعیت مسئله رو به رو شده و متوجه می شود كه نزدیك ترین و مهم ترین اشخاص زندگی اش به او دروغ گفته اند...
در این حالت او ضمن اینكه مجددا بی تابی و گریه خواهد كرد، اعتماد و تكیه ای هم كه به شما به عنوان والدین داشته را از دست می دهد.
👈در رابطه با آمپول هم به جای اینكه بگویید آمپول درد نداره» بگویید: «آمپول كمی درد داره اما من مطمئنم كه تو خیلی شجاعی و می تونی این درد كوچیك رو تحمل كنی.»