هدایت شده از دانشگاه حجاب
#معرفی_نرم_افزار
#بازی_های_خوب
نام اثر : دختران بهشتی
تولید کننده : گروه فرهنگی برهان و با حمایت سازمان فضای مجازی سراج
⚜ توضیحات : نرم افزارِ آموزشی دختران بهشتی برای ترویج و تفهیم مفهوم حجاب در سنین پایین است. 🍃
⚜ این نرم افزار سعی دارد در حین #سادگی و جذابیت ، با #تکرار و بتدریج ، مطالب را به کودک آموزش دهد.
⚜ نرم افزار بخش های مختلفی دارد که در هر مرحله شاهد استفاده از رنگ های شاد و تصاویر زیبا و خندان از دختران چادری هستیم که این کار باعث #تصویر_سازی_مثبت از بانوان چادری در ذهن کودک میشود.☺️😇
⚜ #صداگذاری از دیگر ویژگی های مهم این اثر است که باعث میشود کودک ارتباط بیشتر و بهتری برقرار کند. 📢
⚜ یکی دیگر از امتیازات این نرم افزار #تشویق است ؛ به طوری که وقتی کودک پوشش مناسبی را در برابر نامحرم انتخاب میکند و... تشویق میشود که این روش اثر گذاری را چند برابر میکند. ✅
⚜ مناسب برای کودکان ۳ تا ۱۰ سال
🌸 دانلود رایگان از بازار
❤️ cafebazaar.ir/app/?id=com.allbaloo.kids.HijabGirls&ref=share
#تولیدی
🎓 دانشگاه حجاب 🎓
🌺 eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872 🌺
#شعر_کودکانه اصول دین
آی بچه جون یه بازی
بازی خونه سازی
پنج تا ستون محکم
باید بسازیم با هم
اول ستون توحید
تابیده مثل خورشید
عدل دومین ستونه
برای ساخت خونه
بازی نداره قوت
سوم بزار نبوت
چهارمی امامت
به خونه داده قامت
پنجم معاد بنا کن
زود دستاتو بالا کن
باشادی و با خنده
بگو شدم برنده
پنج تا ستون همین بود
اینا اصول دین بود
⛅️کانال غنچه های انتظار
@entezarenoor
#شعر اجازه
یه بچه نمونه
اینو که خوب می دونه
وقتی می ره به جایی
اول اجازه بگیره
یادت باشه عزیزم
اگر که در هم باز بود
بازم اجازه بگیر
تا بدن اذن ورود
شاعر: ط .شامحمدی
کانال غنچه های انتظار
@entezarenoor
#شعر_کودکانه
سه و سه و سه
سه ذکر خیلی زیبا
تسبیحات فاطمه
پس از نمازهای ما
الله اکبر اول
بعدی الحمدلله
سومی سبحان الله
صد تارو هم ماشاالله
⛅️کانال غنچه های انتظار
@entezarenoor
⛅️سایت رهروان انتظار نور
http://r-entezar.ir
#داستان_کودکانه تندرو و تیزرو
دو تا بچه موش بودند که با هم دیگه دوست بودند. گاهی وقتها با اجازه مامانهاشون به لونه همدیگه میرفتن و بازی میکردن. اسم یکی از بچه موشها تندرو بود و اسم اون یکی تیزرو.
یه روز، توی شهر موشها مسابقه دو برای موشهای کوچولو برگزار شد. تندرو و تیزرو توی مسابقه شرکت کردند. روز مسابقه تندرو گفت که من میام لونه شما تا با هم بریم. تیزرو قبول کرد.
وقتی که تندرو میخواست آماده بشه، مامانش اومد و یه تکه پنیر داد دستش. گفت اینو بخور که جون داشته باشی و توی مسابقه اول بشی. تندرو دندونهاش رو به همدیگه فشار داد و لبهاشم محکم بست. زودی کفشهای ورزشیشو پوشید و به طرف لونه تیزرو راه افتاد.
وقتی رسید در لونه تیزرو، مامان تیزرو درو باز کرد. تندرو سلام کرد و گفت :«اومدم تا بریم مسابقه دو.» مامان تیزرو گفت:«بیا توی لونه ما بشین و چند دقیقه منتظر بمون؛ چون تندرو داره پنیر میخوره تا انرژی بگیره و توی مسابقه برنده بشه. حتماً تو هم پنیرتو خوردی؟» تندرو سرش رو پایین انداخت و هیچی نگفت.
چند دقیقه بعد دو تا بچه موش دست همدیگه رو گرفتند و به طرف محل مسابقه رفتند.
مسابقه که شروع شد، همه فقط به خط پایان فکر میکردند البته بجز تندرو که به یه چیز دیگه فکر میکرد. حدس میزنید اون چیز چی بود؟ شما حدس بزنید تا آخر داستان بهتون بگم چی بود.
تندرو و تیزرو اولش خیلی نزدیک هم بودند. یک دفعه تندرو عقب افتاد. تیزرو برگشت و گفت:«پس بیا دیگه!» تندرو که صدای قار و قور شکمش نمیذاشت هیچ صدایی رو بشنوه، نشنید که دوستش چی گفت! فقط گفت:«تو برو...» تیزرو دلش نمیخواست دوستشو رها کنه اما چون دوست داشت که نفر اول مسابقه بشه، به سرعت شروع کرد دویدن.
تندرو هم که جون نداشت، دستش رو گذاشت روی شکمش و از گشنگی همونجا نشست و به یه تیکه پنیر بزرگ فکر کرد
⛅️کانال غنچه های انتظار
@entezarenoor
⛅️سایت رهروان انتظار نور
http://r-entezar.ir
#داستان_کودکانه نجات زنبور کوچولوی تنبل
در یکی از روزهای زیبا، زنبور کوچولو که همه آن را زنبور تنبل صدا میزدند، وقتی از خواب بلند شد، دست و صورتش را شست و برای خوردن صبحانه به بیرون رفت.
او تصمیم گرفته بود به جای رفتن به سرزمین گلها در اطراف کندو پرواز کند تا غذایی برای خوردن پیدا کند.
مامان زنبوری به او گفته بود باید برای خوردن صبحانه به سرزمین گلها برود و از شهد آنها بخورد، اما زنبور تنبل به حرف مامان زنبوری گوش نداد.
نزدیک کندو، مشغول پیداکردن چیزی برای خوردن بود که مورچههای قهرمان را دید که مشغول جمعآوری آذوقه هستند.
تنبل به دنبال آنها راه افتاد و از این که مجبور نبود راه درازی را تا سرزمین گلها برود خیلی خوشحال بود. مورچهها خیلی منظم و فعال بودند.
آنها در یک صف به دنبال یکدیگر حرکت میکردند و با زحمت و تلاش فراوان تکههای غذا را برداشته و به طرف لانهشان حرکت میکردند.
زنبور کوچولو پس از دیدن ظرف عسل با خوشحالی به طرف آن رفت تا مقداری عسل بخورد که یکی از مورچهها که به نظر میرسید فرمانده باشد فریاد زد، تنبل تو باید به سرزمین گلها بروی و آنجا غذا بخوری ما با زحمت اینجا را پیدا کردهایم و افراد گروه باید تمام روز را کار کنند و انبار را پر از آذوقه کنند.
تنبل با ناراحتی گفت: اما اینجا غذا زیاد است اصلاً چه لزومی دارد این همه کار کنید، تا زمستان خیلی وقت است، شما خیلی کار میکنید، لطفاً اجازه دهید کمی عسل بخورم. اصلاً مورچه که عسل نمیخورد.
فرمانده گفت: اجازه میدهم اما به شرطی که در صف حرکت کنی و صبر کنی تا نوبتت شود.
تنبل قبول کرد و از این که مورچهها خیلی منظم و فعال بودند، تعجب کرده بود. مورچههای پویا اصلاً بازیگوشی نمیکردند، با علاقه و اشتیاق فراوان، مواد غذایی را به طرف لانه میبردند.
وقتی نوبت تنبل رسید، با خوشحالی به طرف ظرف عسل پرواز کرد. تنبل آنقدر گرسنه بود که بدون یک لحظه تأمل شروع به خوردن عسل کرد. مورچهها با تعجب به تنبل نگاه میکردند.
فرمانده فریاد زد: تنبل کافی است، چقدر عسل میخوری.
اما تنبل بدون توجه و گوش دادن به حرف فرمانده عسل خورد، آنقدر که باد کرد و درون ظرف عسل افتاد.
اما زنبور به این موضوع توجهی نکرد، آنقدر عسل خورد که سیر شد اما وقتی میخواست از ظرف عسل بیرون بیاید، آنقدر چاق شده بود که نمیتوانست.
تنبل خیلی ترسیده بود و مرتب از مورچهها کمک میخواست، اما کاری از دست فرمانده و مورچههای دیگربر نمیآمد.
مورچهها باهم حرف میزدند تا چارهای بیندیشند که فرمانده دوباره فریاد زد، کافی است به جای این که دست روی دست بگذارید تا زنبور بیچاره خفه شود، بروید و پدر و مادر تنبل را صدا بزنید تا به او کمک کنند.
مورچهها رفتند و پدر و مادر تنبل را خبر کردند. آنها آمدند و زنبور کوچولو را از ظرف عسل درآورند.
تنبل وقتی از ظرف عسل بیرون آمد خدا را شکر کرد که سالم است. از کارهای گذشتهاش خیلی پشیمان شده بود. به مادرش قول داد تا دیگر اتاقش را مرتب کند، به موقع حمام برود و برای خوردن غذا به سرزمین گلها برود.
از آن روز به بعد زنبور کوچولو دیگر تنبل نبود و همه او را زنبور زرنگ صدا میزدند.
⛅️کانال غنچه های انتظار
@entezarenoor
⛅️سایت رهروان انتظار نور
http://r-entezar.ir
8.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شما هم قصد دارید برای ایام عید به سفر بروید
چه برنامه ای برای سفر با کودکان دارید ؟
🎞مسافرت با کودکان
#تربیت
📣باقچه رابا معرفی به دوستانتان،ابیاری کنید
@ba_gh_che
13.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شما هم قصد دارید برای ایام عید به سفر بروید
چه برنامه ای برای سفر با کودکان دارید ؟
🎞مسافرت با کودکان
📺قسمت دوم
#تربیت
📣باقچه رابا معرفی به دوستانتان،ابیاری کنید
@ba_gh_che