💕☀️ خورشید جان، نَمان نَمان! ☀️💕
خورشیدخانم میخواست پشت کوه برود.
بچّهخرگوش، بچّهآهو، بچّهمیمون، بچّهکانگورو و جوجه شترمرغ، قایمباشک بازی میکردند.
جوجه شترمرغ گفت: «کاشکی خورشیدخانم نمیرفت و ما بازیمان را ادامه میدادیم!»
آهو گفت: «برویم بالای تپّه و به خورشیدخانم بگوییم تا باز اینجا بماند.»
همگی دواندوان بالای تپّه رفتند و یکصدا فریاد زدند: «خورشیدجان، نرو نرو! بمان بمان! چون هنوز بازیِ ما تمام نشده است.»
خورشیدخانم لبخند زد و گفت: «اگر من همیشه اینجا بمانم، بچّههای آن سوی زمین چهطوری توی تاریکی بازی کنند؟ خدای مهربان کاری کرده است که به طور منظّم، همهجا هم روشن باشد و هم تاریک. حالا بمانم یا بروم؟»
بچّهها به هم نگاهی کردند و دوباره یکصدا فریاد کشیدند: «خورشیدجان، برو برو! نَمان نَمان!»
یاد دوران کودکی ام افتادم، آن زمانی که هوس می کردم توانمندی ام را با پدر ومادرم تقسیم کنم.
مثلا سینی بزرگ و پر از ظرفی را که می خواستن از روی زمین بلند کنند با دستان کوچکم می گرفتم و به زبان نصفه و نیمه ام می گفتم :
من دودم ببلم (من خودم ببرم)!
اینجا بود که انها مجبورمیشدند سینی را در ارتفاع قد کوتاهم پایین آورده و تا مقصد دولا دولا ببرند که من هم گمان کنم باری از روی دوششان برداشته و دو نفری کار را انجام داده ایم.
این وسط به خاطر تکان هایی که به سینی وارد میشد گاهی اوقات اجسام داخل سینی میرختند و کثیف کاری و شکستن و ... هم اضافه می شد و زحمتشان چند برابر می شد.
آخر کار هم باید تشویقم می کردند👏 که عزت نفسم زیر سوال نرود و دفعه های بعدی هوس کمک کردن از سرم نیفتد! جور دیگر که نگاه می کنم می بینم در این ماجرا مدتی را باهم بوده ایم...
🗓شعبان که می شود هوس می کنم کاری برایت بکنم. با زبان الکنم و بادی که به غبغب می اندازم اعلام می کنم که امسال فلان تصمیم را دارم. بعد شما مهربانی می کنید و سطوح بزم میلادتان را آنقدر پایین می اورید که من قدّم برسد.
آن وقت من انقدر بچگی می کنم و بازیگوشی که شما را برای به مقصد رساندنش به زحمت می اندازم. آخر این بارسنگین که اصلا اندازه ی دستان من نیست!
بعد که شما می برید تا مقصد و من خیال برم می دارد که به به چه کارها کرده ام، تازه معلوم می شود چه ها که نکرده ام و شما رفع و رجوعش کرده اید . آخر کار هم یک احساس خوب و یک سیم وصل به من هدیه می کنید که نکند هوس کار کردن برای شما از سرم بیفتد!
قربان پدری کردنتان که هرجور شده چندروزم راباخودتان می گذرانید..💚💚
#یه_بازی_خوووب
توپ جمع کن
🎾ابزار: توپ - سطل
❇️ ابتدا یک مسیری را مشخص می کنیم. تعدادی توپ را روی زمین پخش می کنیم.
❇️ یک نفر مسئول سطل می شود. سطل را روی سرش می گذارد. و با سطل شروع به حرکت کردن می کند.
❇️ بقیه ی بچه ها توپ ها را از روی زمین جمع می کنند و باید سعی کنند توپ را داخل سطل در حال حرکت بیاندازند.
✅بازی برای بچه های👇
#چهار_ساله #پنج_ساله #شش_ساله
🌀بازی با👇
#هیجانی
@ba_gh_che
#یه_بازی_خوووب
✋شکلک با نی
👌برای تقویت تمرکز ودست ورزی بچه ها
✂️ابزار:نی،کارت نقاشی شده-دکمه بزرگ
❇️ابتدا روی کارت یه شکل می کشیم یا می توانیم خودشون نقاشی بکنن.
❇️با استفاده از نی ودکمه شکلک روی کارت را کامل کنند
✅بازی برای بچه های👇
#چهار_سال#پنج_ساله#سه_ساله
🌀بازی با
#فکری
@ba_gh_che