eitaa logo
قصه های مذهبی
7.4هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
727 فایل
در این کانال سعی شده قصه های مذهبی اعم از قصه های قرانی وداستان ها و سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام قرار داده شود، به همراه رنگ آمیزی های جدید و شعرها ،سوره مدیر کانال @yazahra267 آیدی پاسخگویی و ادمینهای بارگذاری مطالب @Yass_94
مشاهده در ایتا
دانلود
27.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 🌺🎬 خاکریز های نمکی 2️⃣1️⃣ ✳️برزیلی های آبادانی 2 🎥خاطرت طنز دوران دفاع مقدس به صورت انیمیشن زیبا 🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 https://eitaa.com/ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 🔰حکایتی زیبا درباره حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم ) و ایجاد تحول در مرد یهودی https://eitaa.com/ghesehmazhbi
🔸شعر ﴿ نمارحاجت ﴾ جمکران 🌸🔸🌸🔸🌸 🌸 این‌ شبِ‌چارشنبه رو 🍃 باز اومدیم جمکران 🌸 دعوتمون کرده‌اند 🌱 حضرتِ صاحبْ‌زمان 🌸 این‌مسجدِ باصفا 🌱 صحن وسراش عالیه 🍃 نمازِ باحال داره 🌸 جایِ شما خالیه 🌸 هرکی میاد توو مسجد 🍃 دو رُکعَتو میخونه 🌸 میشماره ایّاکَ رو 🌱 با تسبیحِ صددونه 🌸 با هفت تا ذکرِ رکوع 🌱 خونده میشه این‌نماز 🌸 باهفت تا ذکرِسجده 🍃 قشنگه راز و نیاز 🌸 این بچه‌ها میگن ما 🍃 از جمکران نمی‌ریم 🌸 تا با نمازِ مخصوص 🌱 حاجتِ خود بگیریم 🌸 دلهای باصفاشون 🌱 همیشه غرقِ نوره 🌸 حاجتِ بچه‌هامون 🍃 تعجیلِ در ظهوره 🌸 بچه‌هامون دوسدارن 🌱 سربازِ آقا باشن 🌸 با کارایِ خوبشون 🍃 به یادِ مولا باشن 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر:سلمان آتشی https://eitaa.com/ghesehmazhbi
🔸شعر ﴿ مسئولیت‌پذیری کودکاندر روضه‌ی امام‌حسین علیه‌السلام 🌸🔸🌸🔸🌸 🌸عشقِ حسینِ زهرا 🍃ما رو به کار واداشته 🌸هرکدوم از ماها رو 🌱مسئولِ کار گذاشته 🌸علی همیشه نصبِ 🍃پارچه‌ رو دوس‌میداره 🌸فاطمه پیشِ مهمون 🌱قندونه رو میاره 🌸مسئولِ پخشِ‌حلوا 🍃زهرایِ باحجابه 🌸نجمه توو کارِ پخش 🌱آب‌ِ یخ و گلابه 🌸مهدی توو روضه امّا 🍃کتاب دعا رو میده 🌸عاطفه رویِ میزش 🌱پذیرایی رو چیده 🌸منم برایِ روضه 🍃استکانا رو چیدم 🌸برایِ بچه‌ها هم 🌱با سینی چایی میدم 🌸مامان‌میگه‌که‌این‌چای 🍃تبَرُّکه عزیزم 🌸منم یه چایِ دِبش‌و 🌱خودم واسَش می‌ریزم 🌸خدمتِ تویِ روضه‌ 🍃بزرگترین نعمته 🌸کارِ برایِ حضرت 🌱سعادت و عزَّته 🌸بگم شبِ آخری 🍃چه اتفاقی افتاد 🌸امام به هریک ازما 🌱بلیطِ کربلا داد 🌸خداروشکر اربعین 🍃عازمِ کربلاییم 🌸خیلی سپاسگزارِ 🌱محبتِ خداییم 🌸ما خادمِ حسینیم 🍃توو هر کجا که‌ باشیم 🌸میخوایم توو موکبا هم 🌱خادمِ آقا باشیم 🌸🌼🍃🌼🌸 https://eitaa.com/ghesehmazhbi
کبوترها رودرست کنید و داستان هایی که مربوط به دهه ی اخر صفر میشه رو بیان کنید https://eitaa.com/ghesehmazhbi
به واسطه نقاشی داستان امام حسن ...بیان کنید دهه ی اخر صفر https://eitaa.com/ghesehmazhbi
37.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کبوترها رودرست کنید و داستان هایی که مربوط به دهه ی اخر صفر میشه رو بیان کنید https://eitaa.com/ghesehmazhbi
🔸شعر ﴿ سوره عادیات ﴾ 🌸🔸🌸🔸🌸 🌸 یه روزی روزگاری 🍃 دشمنِ پُر زِ کینه 🌸 میخواست‌که‌نابودکنه 🍃 اِسلامو در مدینه 🌸 فرماندهی ز اسلام 🌱 ترسید وشد فراری 🌸 فرمانده‌یِ شجاعی 🌱 سریع اومد به یاری 🌸 تویِ مسیرِاین جنگ 🍃 تند می‌دویدن اَسبا 🌸 خدایِ ما قسم خورد 🌸 به اون نفس زدنها 🌸 نعلایِ آهنیشون 🌱 وقتی‌میخورد‌ به‌سنگا 🌸 میشد جَرقّه بارون 🌱 مسیرشون توو شبها 🌸 مسلمونا توو حمله 🍃 دشمنو دادن شکست 🌸 پیروز شدیم بر اونها 🍃 خنده رو‌لبها نشست 🌸 توو سوره‌یِ عادیات 🌱 اومده این قَسَمها 🌸 قَسَم به شیهه‌ها و 🌱 جَرقّه‌هایِ زیبا 🌸 فرمانده‌ی شجاعی 🍃 که‌رفت‌به‌جنگِ‌دشمن 🌸 امیرِ مؤمنین بود 🍃 امامِ اولِ من 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر:سلمان آتشی https://eitaa.com/ghesehmazhbi
🔸شعر ﴿ چرا نماز رو دوست داریم ﴾ 🌸 ما بچه‌ها که ناز داریم 🍃 هزار هزار نیاز داریم 🌸 نیازمون به آبه 🍃 هوا و آفتابه 🌸 نیاز داریم به خونه 🍃 به آینه به شونه 🌸 نیاز داریم به مسواک 🍃 به دندون و دلِ پاک 🌸 قوی و هم دلیریم 🍃 نون نباشه میمیریم 🌸 خداست که بی نیازه 🍃 همیشه چاره سازه 🌸 دوسش داریم خدا رو 🍃 صاحبِ نعمتا رو 🌸 وقتی خدا صاحبه 🍃 تشکرش واجبه 🌸 نماز که داریمش دوست 🍃 قشنگترین شُکرِ اوست 🌸🌼🌸🌼 شاعر : سلمان آتشی https://eitaa.com/ghesehmazhbi
داستان مهربانی پیامبر با کودکان – احترام به کودکان روزی پیامبر(ص) نشسته بود، امام حسن و امام حسین علیهما السلام وارد شدند. حضرت به احترام آنان از جای برخاست و به انتظار ایستاد. چون کودکان در راه رفتن ضعیف بودند، لحظاتی چند طول کشید. بدین جهت پیامبر صلی الله علیه و آله به سوی آنان رفت و استقبال کرد. آغوش خود را گشود و هر دو را بر دوش خویش سوار کرد و به راه افتاد و می‌فرمود: فرزندان عزیز، مرکب شما (یعنی چیزی که بر آن سوار می‌شوند: مثل اسب یا شتر) چه خوب مرکبی است و شما چه سواران خوبی هستید. https://eitaa.com/ghesehmazhbi
بچه های عزیزم پیامبر خیلی به حق و حقوق مردم احترام می گذاشت به همین دلیل در آخرین روزهای عمر به مسجد آمد تا با مردم خداحافظی کند و به مردم گفت:«ای مردم! هر کس به گردن من حقی دارد، بیاید و حق خودش رو از من بگیرد. اگر من حق کسی را گرفته ام به من بگوید تا به او برگردانم» همه ساکت بودند که یک نفر از جا بلند شد و گفت:ای پیامبر! روزی شما از کوچه ما می رفتید و چوبی در دستتان بود که با آن اسب خود را به جلو حرکت می دادید، اما این چوب بر شانه من خورد. پیامبر بزرگ ما، با این که پیامبر خدا بود و مقام بلندی داشت، از حرف مرد ناراحت نشد و گفت:«ای مرد! نزدیک بیا و این چوب را بگیر و هر کاری با تو کردم، تو در مورد من انجام بده». مرد نزدیک آمد، اما اشکش جاری شد و بدن پاک پیامبر صلی الله علیه و آله را مثل یک گل بهشتی خوشبو بویید. پیامبر در روزهای آخر به مردم گفت:من از پیش شما می روم، اما مراقب دینتان باشید و از دین خود خوب محافظت کنید و نگذارید از بین برود. من برای شما دو چیز یکی قرآن و دیگری خانواده ام را به امانت می دهم، از این دو امانت خوب مراقبت کنید و هر چه می خواهید، فقط از این دو چیز، یعنی از خانواده من و قرآن بخواهید تا گمراه نشوید. دوستای خوبم پیامبر خوب ما در روز بیست و هشتم صفر از دنیا رفت و ما هرسال، در روز بیست و هشتم صفر، عزادار رحلت پیامبر بزرگوارمان هستیم. بچه ها! پیامبر بهترین فردی است که ما می توانیم از اخلاق و رفتارایشان یاد بگیریم. خداوند در قرآن، به ما می فرمایند که در همه کارها، به پیامبر نگاه کنیم و سعی کنیم مانند پیامبر خوب و خوش رفتار باشیم @ghesehmazhbi
شعر داستانیِ « گُلی بر شانهٔ احمد » شعری است زیبا که روایتگرِ داستان سوار شدن امام حسین(ع) روی دوش پیغمبر اکرم (ص) هنگام نماز خواندن ایشان می‌باشد ...👇👇👇
گُلی بر شانهٔ اَحمد یه روز پیامبرِ عزیزِ اسلام وقتِ نماز و لحظهٔ عبادت به مسجد آمد و نمازِ خود را اِقامه کرد به عشق و با جماعت ولی یه اِتفاقِ جالب اُفتاد که میکُنم بَرایِتان روایت که با شنیدنش تعجُب کُنید زِ بَس قشنگ و نازِ این حکایت اون روز امامْ حسین کنارِ آقا مشغولِ بازی بود و استراحت تا حضرتِ نَبی میرَفت به سجده میرَفت رو دوشِ آقا بی خجالت میگُفت بُرو بُرو بُرو سَریع تَر حالا که اَسبِ من شُدی تو راحت نماز که شُد تَموم یه عِده گُفتن حالا چه کار کُنیم با این اهانت ؟ خوبه بِریم بِپُرسیم اَز پیامبر چه پاسُخیست برایِ این جسارت اومَد به سمتِ حضرتِ محمّد یه آدمِ یهودی با عداوت بِگُفت به حضرتِ نَبی که منْ هَم بِدیدَم آنچه شُد دَر این یه ساعت برای من سوالِ یا محمّد بِگو دلیلِ این همه لطافت ؟ چرا شُما نَکردی کودَکت را نَه سَرزَنِش نَه تَنبیه و ملامت ! به رویِ خوش بِگُفت به آن یهودی که دینِ ما بُوَد پُر از طراوت مَسیرِ دینِ ما به سَمتِ عشقِ خوبی به کودکان شُده رسالت بابا باید با بچه هاش تو خونه بَرخورد کُنه با مِهر و با رفاقت یهودی تا شنید از او این کلام بِشُد درونِ قلبِ او قیامت بِگُفت به حضرتِ نَبی که گَشتم با این کلام و مِهرتان هدایت علاقه مَند شُدم به دینِ اسلام دَهَم به این که حَق توئی شهادت @ghesehmazhbi شاعر : علیرضا قاسمی