eitaa logo
قصه های مذهبی
8.4هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
792 فایل
در این کانال سعی شده قصه های مذهبی اعم از قصه های قرانی وداستان ها و سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام قرار داده شود، به همراه رنگ آمیزی های جدید و شعرها ،سوره مدیر کانال @yazahra267 آیدی پاسخگویی و ادمینهای بارگذاری مطالب @Yass_94
مشاهده در ایتا
دانلود
1- کاغذ را از وسط تا می زنیم. 2- کاغذ تا شده را دوباره از وسط تا می زنیم. 3- همینطور تعداد تاهای کاغذ را بیشتر می کنیم، (تعداد آدمک های ما به تعداد تاهایی که زده ایم بستگی دارد) 4- شکل آدم مورد نظر را روی کاغذ می کشیم به گونه ای که دست ها و پاهای آن به دو لبه ی کاغذ چسبیده باشد. 5- دور قسمت های کشیده شده را برش می زنیم. 6- حالا می تونیم تاهای کاغذ رو باز کنیم و آدم هایی رو ببینیم که دست های همدیگر رو گرفتن. 7- برای کشیدن حضرت رسول (ص) و امام علی (ع) ، فقط یکبار کاغذ را تا می زنیم. و شکل مورد نظر (مانند شکل پایین) را روی آن می کشیم به گونه ای که قسمت دستی که بالا است روی قسمت تای کاغذ بیفتد. 8- حال دور آن را برش می زنیم. 9- تای کاغذ را باز می کنیم و ادامه ی ماجرا... 10- می تونید با کمک کودکانتان اونا رو رنگ آمیزی کنید و وقتی اونا رو کنار هم قرار دادید ، داستان غدیر خم رو برای فرزندان دلبندتان تعریف کنید. @ghesehmazhbi
امام پنجمین ما محمد باقر است عالم علم دین ما محمد باقر است ناشر علم احمدی محمد باقر است بوی گل محمدی محمد باقر است گلشن دین منور از محمد باقر است گلاب و گل معطر از محمد باقر است مظهر دانش و کرم محمد باقر است هادی نون و القلم محمد باقر است ماه زمین و آسمان محمد باقر است نور خدواند جهان محمد باقر است غنچه باغ عابدین محمد باقر است پرتو راه مومنین محمد باقر است شمع شبستان بقیع محمد باقر است ماه فروزان بقیع محمد باقر است منبع :کتاب انس با قران و اهل بیت امام علیه السلام ┄┄┅🍃🌸♥🌸🍃┅┅┄ @ghesehmazhbi
غریبه بود و از راه دوری آمده بود. به این طرف و آن طرف نگاه کرد. بعد، از شتر پیاده شد. آن را کنار مسجد بست و وارد مسجد شد. مسجد خلوت بود. تنها دو سه نفر در حال نماز بودند. مرد غریب، کنار کسی که به مسجد رفته بود ایستاد و مشغول نماز شد. آرامش عجیبی در مسجد بود. مرد غریب این آرامش را همراه با عطری دلنواز به خوبی حس می کرد. از بیرون، از کنار دریچه ی مسجد، صدای بق بقوی چند کبوتر می آمد. نمازش را که خواند، دوباره نگاهی به اطراف کرد. کودکی همراه پدرش، کمی آن طرف تر مشغول نماز بود. هر کاری که پدر می کرد، او هم می کرد، حتما بعد از او آمده بودند، چون وقتی وارد مسجد می شد،  آن ها را ندیده بود. بعد به مردی که کنارش مشغول نماز بود خیره شد. مرد چهره ای زیبا و مهربان داشت. گویا عطری که هنگام نماز احساس می کرد، از او بود، بویی مثل بوی سیب! مرد خوش قیافه آهسته زیر لب دعا کرد. مرد غریبه هم دست هایش را بلند کرد: «خدایا!» ما را به راه راست هدایت کن. خدایا ! تنها تو را می پرستیم و از تو یاری می خواهیم. خداوندا! ما را از همه مردم بی نیاز کن.» مرد خوش قیافه که بوی سیب می داد، از جا بلند شد. گویا می خواست برود. پیش از رفتن، ایستاد و به مرد غریب خیره شد. مرد غریب هم به او نگاه کرد. مرد خوش قیافه که لبخندی مهربان بر لب داشت،  به مرد غریبه سلام کرد و گفت: «برادر! این طور نگو. بگو: خدایا! ما را از مردم بد بی نیاز کن چون مؤمن،  از برادرش بی نیاز نیست.» مرد خوش قیافه خداحافظی کرد. مرد غریبه آن قدر نگاهش کرد تا از مسجد بیرون رفت. با خود گفت: «چه مرد نورانی و فهمیده ای! چه کلام زیبایی! هر که هست، مردی دانشمند و بزرگ است. تنها آدم های بزرگ و اهل علم می توانند این قدر قشنگ و خوب حرف بزنند.» مرد غریبه از کسی که تازه وارد مسجد شده بود، پرسید: «آقا! ببخشید این مرد که الان از مسجد بیرون رفت، که بود؟» -چطور او را نشناخته ای؟ او امام ما شیعیان،  محمد باقر بود. مرد غریبه با تعجب گفت: «راست می گویی؟ او محمد باقر (علیه السلام) بود؟ کاش زودتر او را شناخته بودم امام @ghesehmazhbi
"بچه ها سلام کی ها ما را خیلی زیاد دوست دارند و ما هم زیاد دوستشون داریم ؟ خیلی برای ما زحمت می کشند ؟ آفرین به پدر و مادرمون بچه ها بیاید براشون دعا کنیم بلا ازشون دور دور دور باشه زندگی شون جورجور جور باشه ان شاء لله ان شاء لله بچه ها ، همه پدر مادرها بچه هاشون رو خیلی دوست دارند برای همینه که هیچ وقت دلشون نمی خواهد برای ما اتفاقی بیافته همیشه مواظبمون هستند . اگر کار بد کنیم ، ناراحت می شوند ، غصه می خورند ، اگر کار خوب بکنیم ، پدر و مادرها خیلی خوشحال می شوند . امروز می خواهم یک قصه از یک پدر و پسر براتون تعریف کنم یکی از پیامبرهای خدا به نام حضرت ابراهیم بود که یک پسر داشت به نام اسماعیل ، حضرت ابراهیم مثل همه پدرها بچه اش را خیلی دوست داشت ،‌هر وقت فرصت پیدا می کرد باهاش بازی می کرد ، ‌اسماعیل هم پدرش را خیلی دوست داشت اون هم به پدرش گوش می کرد به پدرش احترام می گذاشت به پدرش کمک می کرد . خداجون می خواست یک بار معلوم بشه که حضرت ابراهیم چقدر به حرف های خدا گوش می کنه ، برای همین یک کار خیلی سختی از حضرت ابراهیم خواست ، خدا گفت نباید دیگه پسرت را ببینی ، باید از پسرت جدا شوی . چند روز گذشت و حضرت ابراهیم خیلی ناراحت بود . پسرش اسماعیل به او گفت : پدر چرا اینقدر ناراحتی ؟ پدرش برایش گفت که خدا از او چی خواسته . اما اسماعیل که پدرش را خیلی دوست داشت و ‌دلش می خواست پدرش به حرف های خدا گوش کنه ، حضرت اسماعیل گفت : پدر جان ناراحت نباش ، من حاضرم کاری را که خدا گفته انجام بدهی . حضرت ابراهیم و اسماعیل یک روز به بالای کوهی رفتند تا فرمان خدا را انجام دهند . وقتی که حضرت ابراهیم می خواست ، از پسرش جدا بشه ،‌خدا چند فرشته را فرستاد ، فرشته ها گفتند : صبر کن ، وایسا ، حالا معلوم شد که خدا را خیلی دوست داری و به همه حرف هاش گوش می کنی ، تو بنده خوب خدا هستی . خدا هم تو را و هم پسرت را خیلی دوست دارد ، سپس یک گوسفند به حضرت ابراهیم دادند و گفتند این گوسفند جایزه توست ، بچه ها ، همه جایزه هاشون دوست دارند ، فرشته ها گفتند حالا این جایزه ای که گرفتی را به خاطر خدا به آدم های فقیر بده . حضرت ابراهیم و اسماعیل خیلی خوشحال شدند ، که به حرف خدا گوش کرده بودند . از آن زمان به بعد اسم این روز را گذاشتند روز عید قربان ." داستان عید قربان مناسب سن ۲تا۶سال👆 🌸 قربان @ghesehmazhbi
خدای کعبه ای تو   معبود مکه ای تو به گفته ی ابراهیم پیامبر    خالق یکتایی تو  عید قربان عیدماست    عید بزرگ اسلام دست بزنیدبچه ها        عید بزرگ قربان دلم میخواد که روزی      راهیه مکه باشم بعد از طواف کعبه            (حاجی مکه باشم  مدینه ی منور و مکه مکرم          دو شهر حاجت هستند صلی علی محمد صلوات بر محمد قربان @ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
emroz (1).mp3
800.7K
عید غدیره🌸 مولا علی امیره😍 کلیپ‌ 🌸🌸🌸🌸🌸 @ghesehmazhbi
محرم است و هرجا حرف شهادت شده حرف کمک به مردم حرف زیارت شده عزادار حسین است این دل پاک و کوچک هیئت ما بچه هاست حسینیه ی کودک ذکر حسین گوییم تا آب می‌کنیم نوش به حرف رهبر خود همیشه می‌کنیم گوش @ghesehmazhbi
آی قصه قصه قصه،ای بچه های قشنگ برای قصه گفتن،دلم شده خیلی تنگ من حضرت رقیه،یه دختر سه ساله م همه میگن شبیه گلهای سرخ و لاله م گل های دامن من،سرخ و سفید و زردن همیشه پروانه ها دور سرم میگردن از این شهر و ازون شهر آدمای زیادی میان به دیدن من،تو گریه و تو شادی هر کسی مشکل داره،میزنه زیر گریه مشکل اون حل میشه تا میگه یا رقیه خلاصه ای بچه ها،اسم بابام حسینه به یادتون میمونه؟بابام امام حسینه پدربزرگ خوبم امیر مومنینه اون اولین امامه،ماه روی زمینه تو دخترای بابام از همشون ریزترم خیلی منو دوست داره،از همه عزیزترم مثل رنگین کمون بود النگوهای دستم گردنبند ستاره به گردنم میبستم @ghesehmazhbi
دیشب یه سربند سبز بابام رو پیشونیم بست که روش نوشته بودند آقای من حسین است بابام منو با خودش به مجلس روضه بُرد خرما که دادن بهش با ذکر زیر لب خورد تو روضه خوندن دیدم گریه می‌کردن همه حسین حسین می‌گفتن با صدای زمزمه بلند شدیم وایسادیم تا بزنیم به سینه سینه‌زنی قشنگه ولی خیلی غمگینه وقتی تموم شد عزا غذای نذری دادن از بس که خوشمزه بود همه، غذا رو خوردن از اون موقع تا حالا همش دارم می‌خونم حسین حسین حسین جان آقای مهربونم @ghesehmazhbi
یار دلم.mp3
11.52M
سلام بر محرم 🏴🏴🏴🏴🏴 @ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1129385698.mp3
4.03M
«بسم الله الرحمن الرحیم» 🚩السلام علیک یا اباعبدالله🚩 ▪ما حلقه به گوشیم، در جوش و خروشیم ▪ما حلقه به گوشیم، در جوش و خروشیم ▪با اذن تو هرسال پیراهن مشکی میپوشیم ▪با اذن تو هرسال پیراهن مشکی میپوشیم ▪عشق تو بین عاشقا (مولا) شبیه ضرب المثله (مولا) ببین روی لبای ما (مولا) ذکر اَحلی مِن عسله ▪عشق تو بین عاشقا شبیه ضرب المثله، ببین روی لبای ما ذکر اَحلی مِن عسله حسین جانم حسین، حسین جانم حسین، حسین جانم حسین، حسین جانم حسین، حسین جانم حسین، حسین جانم حسین، حسین جانم حسین، حسین جانم حسین ▪دل را به تو دادیم، مشتاق جهادیم ▪دل را به تو دادیم، مشتاق جهادیم ▪جز عشق تو را بر دل خود راه ندادیم ▪جز عشق تو را بر دل خود راه ندادیم ▪چه خوبه مثل شهدا (مولا) راهی جبهه ها بشیم ( مولا) مثل جوونای حسن ( مولا) به راه تو فدا بشیم ▪چه خوبه مثل شهدا راهی جبهه ها بشیم، مثل جوونای حسن به راه تو فدا بشیم حسین جانم حسین، حسین جانم حسین، حسین جانم حسین، حسین جانم حسین، حسین جانم حسین، حسین جانم حسین، حسین جانم حسین، حسین جانم حسین ▪ای باغ و بهارم، ای دار و ندارم، من جز حرم تو به خدا جایی ندارم ▪ من جز حرم تو به خدا جایی ندارم حسین جانم حسین، حسین جانم حسین، حسین جانم حسین، حسین جانم حسین، حسین جانم حسین، حسین جانم حسین، حسین جانم حسین، حسین جانم حسین 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 @ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا