eitaa logo
قصه های مذهبی
9.3هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
819 فایل
در این کانال سعی شده قصه های مذهبی اعم از قصه های قرانی وداستان ها و سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام قرار داده شود، به همراه رنگ آمیزی های جدید و شعرها ،سوره مدیر کانال @yazahra267 آیدی پاسخگویی و ادمینهای بارگذاری مطالب @Yass_94
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان قشنگ حضرت ابراهیم (ع) برای کودکان✅ ✍در روزگاران گذشته، شهر شگفت انگیزی بود به نام . بابل یکی از بزرگترین شهرهای آن زمان بود. شهری با ساختمان های بلند و بت خانه هایی با شکوه. حاکم شهر بابل فرد ظالمی بود به نام نمرود. نمرود خود را خدای بابل می دانست و به مردم دستور داده بود که او را بپرستند. البته مردم بابل تنها این یک بت را نداشتند بلکه آنها بت هایی با شکل های مختلف می پرستیدند. در شهر بابل روزگار به همین شکل می گذشت، تا اینکه ستاره شناسان پیش بینی کردند که، کودکی به دنیا خواهد آمد و حکومت نمرود را ازبین خواهد برد. نمرود با شنیدن این خبر تمام سعی خود را برای از بین بردن این کودک به کار گرفت. ولی هیچ یک از روش ها به نتیجه نرسید و سرانجام آن نوزاد به دنیا آمد. مادر نوزاد برای حفظ جان کودک، او را در گوشه ی غاری نزدیک محل زندگیش قرار داد و در همان جا کودکش را بزرگ کرد. نام آن کودک بود. سیزده سال از ان ماجرا گذشت. دیگر به سن نوجوانی رسیده بود. در همین زمان بود که به همراه مادرش به شهر بازگشت. در راه بازگشت ابراهیم و مادرش به یک گله شتر رسیدند. ابراهیم با دیدن شترها از خود پرسید:این همه شتر چگونه بوجود آمده اند؟ این ها را چه کسی آفریده است؟ ابراهیم بارها و بارها این سوال به ذهنش رسیده بود اما جوابی برای آنها پیدا نکرده بود. ابراهیم از همان دوران کودکی به خدایی فکر می کرد که همه موجودات را آفریده است. او به دنبال خدایی واحد بود. عموی ابراهیم یکی از بزرگترین بت سازان در شهر بود. ابراهیم بارها و بارها با عموی خود که آذر نام داشت بحث می کرد و می گفت: عموجان چگونه این بت ها را خدای خود می نامید، در حالی که آنها را با دستان خودتان ساخته اید؟ یک شب ابراهیم در میان صحرا قدم می زد و به دنبال خدای خود بود. ناگهان چشمش به یک ستاره در آسمان افتاد، با خودش گفت: این خدای من است، بعد از این او را می پرستم. اما پس از مدتی ستاره در آسمان ناپدید شد. ابراهیم ناراحت شد و گفت نه من این را دوست ندارم و دوباره به آسمان نگاه کرد. این بار ماه را پرنورتر از ستاره دید و با خودش گفت: این پروردگار من است. اما با آمدن صبح، ماه نیز از آسمان رفت. پس ماه هم خدای ابراهیم نبود. هنگامی که خورشید طلوع کرد، ابراهیم گفت: این دیگر خدای من است، از همه آنها پرنورتر و بزرگتر است. اما پس از چند ساعت خورشید نیز غروب کرد. پس خورشید هم خدای او نبود. ابراهیم بسیار ناراحت شد و بر روی سنگی نشست. سرانجام خداوند فرشته اش را به سوی ابراهیم فرستاد و به او گفت: ای ابراهیم، خدای تو خالق ستاره، ماه و خورشید است. خدای تو خالق تمام موجودات است. خدای تو تنها یکی است. از آن لحظه به بعد ابراهیم خدای خود را شناخت و به او ایمان آورد. روزها گذشت و ابراهیم جوانی نیرومند شد. او بارها با مردم از خدای واحد که خالق همه چیز است صحبت می کرد، اما آنها نمرود و دیگر بت ها را خدای خود می دانستند و تنها آنها را می پرستیدند. در یکی از روزها، هنگامیکه تمام مردم شهر برای شرکت در جشنی از شهر خارج شدند ابراهیم تصمیم بزرگی گرفت. او تبری برداشت و به سوی بتخانه بزرگ شهر رفت. همه بت ها را یکی پس از دیگری شکست و تبر را بر روی دوش بت بزرگ گذاشت و سریع از بتخانه خارج شد. وقتی نمرود و سایر مردم به شهر بازگشتند و به بتخانه آمدند، همه بتها را شکسته دیدند غیر از بت بزرگ. ناگهان همه به این فکر افتادند که تنها ابراهیم همراه آنها به جشن نیامده بود، پس این کار زشت کار ابراهیم است. ابراهیم را به نزد نمرود آوردند. نمرود از او پرسید: ای ابراهیم آیا تو این کار را کرده ای؟ ابراهیم پاسخ داد: نه، کار من نبوده است . این کار بت بزرگ است مگر تبر را بر روی دوش او نمی بینید. از خود او بپرسید، البته اگر بتواند حرف بزند. سپس ابراهیم رو به تمام مردم کرد و گفت: ای مردم، شما چیزی را می پرستید که نه ضرر و نه سودی به خود می رساند. او حتی نمی تواند حرف بزند و از حق خودش دفاع کند. شما چگونه آنها را خدای خود می دانید در حالیکه از شما ضعیف تر هستند. ع https://eitaa.com/ghesehmazhbi
نمرود که از سخنان ابراهیم بسیار ناراحت و عصبانی شده بود، دستور داد تا ابراهیم را در آتش بسوزانند. کوهی از هیزم آماده کردند و هیزم ها را آتش زدند. سپس وسیله ای را آماده کردند و ابراهیم را درون آن قرار دادند و به سوی کوه آتش پرتاب کردند. مردم در بالای بلندی ها به این صحنه نگاه می کردند حتی نمرود هم از برج بلندی این منظره را نگاه می کرد. مردم فریاد شادی می کشیدند، همه به آتش نگاه می کردند و منتظر فریاد ابراهیم بودند اما در میان تعجب مردم شعله های آتش به گلستان تبدیل شد و دیگر خبری از حرارت آتش نبود و آتش به آن بزرگی به چمن زار و گلستان سر سبزی تبدیل شده بود و ابراهیم در میان چمن ها نشسته بود و جوی آبی هم کنار او روان بود، مردم با تعجب به این صحنه می نگریستند حال آنها قدرت خدای را می دیدند حتی نمرود هم نگاه می کرد و می گفت: از این پس همه باید خدای ابراهیم را پرستش بکنند، حتی نمرود هم به خدای ابراهیم ایمان آورد اما اطرافیان و بزرگان آنقدر با او حرف زدند که نظرش تغییر کرد و دوباره به ظلم و ستم خود ادامه داد و به پرستش بتها ادامه داد. 🌸 🛏🛏🛏🛏🛏🛏🛏 https://eitaa.com/ghesehmazhbi
اگر این ایام در هئیت برای بچه‌ها برنامه دارید، می تونید این هم‌خوانی شعر رو باهم انجام بدین 🖤👇 یک و دو و سه و چهار یا عباس علمدار من باهوشم و هوشیار یا عباس علمدار از تنبلی ها بیزار یا عباس علمدار یک روز میشم من سالار یا عباس علمدار برای رهبرم یار یا عباس علمدار برا سپاهش سردار یاعباس علمدار علی اکبر جلو دار یا عباس علمدار یک و دو و سه و چهار یا عباس علمدار 🌸https://eitaa.com/ghesehmazhbi
🔸️شعر لالایی گل دردانه محرمی 🖤 لالا لالا گل بابا علی اصغرم لالا لالا لالا عزیز من رقیه دخترم لالا لالا لالا گل لاله نکن گریه، نکن ناله شب است و سرد و مهتابی چرا گریان و بی‌خوابی .. برایت قصه هم گفتم چرا امشب نمی‌خوابی .. لالا جان من لالا گل دردانه‌ام لالا https://eitaa.com/ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴شعر بمناسبت ﴿شهادت‌امام‌سجاد﴾ علیه السلام 💠 🔶 مردِ دیگری مثلِ آسمان 🕌 از‌حسینِ پاک مانده یادگار 🔶 نامِ او علی پُر زِ عاطفه 🕌 عطرِ خوبِ او مثلِ نو بهار ___________ 🔶 در عبادت او بوده بی نظیر 🕌 مثلِ او کجا دیده روزگار 🔶 بُد ز کربلا تا به شهرِ شام 🕌 در اِسارت او برشتر سوار 🔶 شُهره باشد او در عزا و اشک 🕌 غصه و غمش بوده بیشمار 🔶 در صحیفه اش پنجاه و چهار 🕌 از دعایِ او گشته ماندگار 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر :سلمان آتشی https://eitaa.com/ghesehmazhbi
سلام آقای خوبم_صوت اجرایی عموجمعه.mp3
3.15M
🎤 ✍🏻شعر سلام آقای خوبم  🌱سلام آقای خوبم امید و سرور ما 🌱خورشید عصر غیبت امام آخر ما 🌱درسته چشمای ما نمی بینن شما رو 🌱تو سرمای زمستون نمی بینن بهارو 🌱هر صبح و شب همیشه رو به خدا می کنیم 🌱واسه سلامتی تون هر شب دعا می کنیم 🌱الهی توی دنیا بتابه نور شما 🌱الهی زودتر بشه وقت ظهور شما ࿐჻ᭂ⸙🍃🌼🍃⸙჻ᭂ࿐ https://eitaa.com/ghesehmazhbi
🔰آهاى بچه مسلمان 🧕💁🏻‍♂️   را بدان ده تا فروع دين است💎 احكام دين همين است📒 نماز و خمس و زكات📿 روزه و حج و جهاد امر به معروفات است نهى از منكرات است تولى با مومنان🌼 تبرى با مشركان اينها از واجبات است🌺 وسيله ى نجات است✨ گر بنده خدايى❤ بايد عمل نمایی.😊 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌼🍃⸙჻ᭂ࿐ https://eitaa.com/ghesehmazhbi
فروع دین _ صوت اجرایی عمو جمعه.mp3
576.8K
🎤 🔰آهاى بچه مسلمان 🧕💁🏻‍♂️   را بدان ده تا فروع دين است💎 احكام دين همين است📒 نماز و خمس و زكات📿 روزه و حج و جهاد امر به معروفات است نهى از منكرات است تولى با مومنان🌼 تبرى با مشركان اينها از واجبات است🌺 وسيله ى نجات است✨ گر بنده خدايى❤ بايد عمل نمایی ࿐჻ᭂ⸙🍃🌼🍃⸙჻ᭂ࿐ https://eitaa.com/ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱 🎥 کودکان عزیز ببینند و زمزمه کنند👆 🤲دعای سلامتی امام زمان عجل ﷲ فرجه🤲 🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱 https://eitaa.com/ghesehmazhbi
17.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌱 📽کلیپی زیبا با موضوع بهترین الگو عج 🌱🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌱 https://eitaa.com/ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گُلی بر شانهٔ اَحمد یه روز پیامبرِ عزیزِ اسلام وقتِ نماز و لحظهٔ عبادت به مسجد آمد و نمازِ خود را اِقامه کرد به عشق و با جماعت ولی یه اِتفاقِ جالب اُفتاد که میکُنم بَرایِتان روایت که با شنیدنش تعجُب کُنید زِ بَس قشنگ و نازِ این حکایت اون روز امامْ حسین کنارِ آقا مشغولِ بازی بود و استراحت تا حضرتِ نَبی میرَفت به سجده میرَفت رو دوشِ آقا بی خجالت میگُفت بُرو بُرو بُرو سَریع تَر حالا که اَسبِ من شُدی تو راحت نماز که شُد تَموم یه عِده گُفتن حالا چه کار کُنیم با این اهانت ؟ خوبه بِریم بِپُرسیم اَز پیامبر چه پاسُخیست برایِ این جسارت اومَد به سمتِ حضرتِ محمّد یه آدمِ یهودی با عداوت بِگُفت به حضرتِ نَبی که منْ هَم بِدیدَم آنچه شُد دَر این یه ساعت برای من سوالِ یا محمّد بِگو دلیلِ این همه لطافت ؟ چرا شُما نَکردی کودَکت را نَه سَرزَنِش نَه تَنبیه و ملامت ! به رویِ خوش بِگُفت به آن یهودی که دینِ ما بُوَد پُر از طراوت مَسیرِ دینِ ما به سَمتِ عشقِ خوبی به کودکان شُده رسالت بابا باید با بچه هاش تو خونه بَرخورد کُنه با مِهر و با رفاقت یهودی تا شنید از او این کلام بِشُد درونِ قلبِ او قیامت بِگُفت به حضرتِ نَبی که گَشتم با این کلام و مِهرتان هدایت علاقه مَند شُدم به دینِ اسلام دَهَم به این که حَق توئی شهادت شاعر : علیرضا قاسمی https://eitaa.com/ghesehmazhbi .:.:. تکثیر و کپی برداری مجاز می باشد .:.:.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقاشی شتر سوره قریش دوبار تکرار نقاشی شتر برا سوره کوثر و داستان کربلا ایده ی خوبیه 👌👌 https://eitaa.com/ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باوسایل ساده ودورریختنی کاردستی طبل دسته عزاداری درست کن هدیه برا زائر کوچولوهای اربعین میتونید بافوم اکلیلی سیاه و قهوه ای درست کنید حتی با چرم ویا پارچه @atashbe_ekhtear https://eitaa.com/ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی ساده با وسایل دور ریختنی❤️ ایده مناسب در موکبهای اربعین به خاطر این که در موکبها مداد و ...دست وپاگیر هستش میتونید به تعداد زیاد درست کنید ودر موکب قراربدین براگم‌نشدن مدادهای کودکان البته میتونند بچه ها درست کنند در موکبهای کودک و به عنوان جعبه ی خوراکی و ...استفاده کنند لذا در موکب کودک در پیاده روی اربعین هدفمند کار کنید و کاردستی درست کنید که به کار کودک بیاد @atashbe_ekhtear https://eitaa.com/ghesehmazhbi
110.jpg
9.35M
🎁کاردستی جعبه اربعین🎁 ☀️طرح را در برگه a3 گلاسه یا برگه مقوایی پرینت رنگی بگیرید در اختیار کودکان قرار دهید تا با قیچی جاهای خواسته شده را ببرند و با کمک چسب جعبه را آماده نمایند☀️ 🌛جعبه ساخته شده را به کودک هدیه دهید تا لوازم کوچک خود مثل مداد پاک کن و... را درون آن قرار دهد🌜 @ghesehmazhbi @atashbe_ekhtear
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درست کردن کلاه آفتابی کاغذی برای زائران اربعین @ghesehmazhbi درغرفه کودک در اربعین و پیاده روی ایده ی خوبیه کلاه افتابی بچه ها درست کنند و برسر بزارند اگه بودجه مناسب داشتید که کلاه نقاب دار 👇👇 هدیه مناسب برا کودکان ایرانی و کودکان عراقی که چای و...میدند به خاطر گرمای شدید واگه بودجه نداشتین همین کلاه با مقوا رنگی ایده خوبیه برا بچه ها در گرما
شعر کودکانه در مورد حضرت رقیه سلام الله علیها طراح: میلاد پسندیده سقالکساری عمه بیا گمشده پیدا شد کنج خرابه شب یلدا شد مژده که بابا از سفره شام رقیه به سحر آمده پدر! فدای سر نورانیت سنگ جفا که به پیشانیت بس که دویدم عقب قافله پای من آزرده شده از آبله شد. شعر کودکانه در مورد حضرت رقیه سلام الله علیها س https://eitaa.com/ghesehmazhbi