eitaa logo
شعر، قصه، معرفی کتاب
3.7هزار دنبال‌کننده
221 عکس
39 ویدیو
9 فایل
قصه، شعر و معرفی کتاب حاصل تلاشی مادرانه بر اساس رویکرد کلیدی و مهم شخصیت محوری از مباحث استاد عباسی ولدی
مشاهده در ایتا
دانلود
شعر کودکانه درباره عبدالله بن حسن😭 (مناسب سن بالای شش سال که بر اساس بحث شخصیت محوری قبلا با شخصیت نورانی و فضایل اهل بیت علیهم السلام و مفاهیمی مثل شهادت آشنا شدن) برای آشنایی با مبحث شخصیت محوری استاد عباسی ولدی درکانال زیر وارد شوید👇 @shakhsiatemehvari 🏴🏴🏴🏴 خدا که ما رو کامل آفریده یه عالمه نعمت به ما بخشیده عقل و زبون و گوش و چشم زیبا مو و دهان و بینی و دست و پا کاش نعمتای اونو قدر بدونیم تو راه نورانی حق بمونیم حتی اگه کوچولوئیم، مفیدیم برای آینده ماها امیدیم شبیه عبدالله برای آقا میشیم برای حق و خوبی، فدا امام حسن داشت یه پسر کوچولو مهربون و خداشناس و خوش رو وقتی امام حسین دیگه تنها شد عبدلَُّله از عمه ی خود جدا شد دستشو محکم از تو دستاش کشید به سمت جمعیت تو میدون دوید سمت عمو دوید و فریاد کشید: از عموجونم همتون دور بشید خیالتون عموم نداره همراه؟ هست پسر امام حسن، عبدالله امام حسین زخمی روی زمین بود موقع یاری امام و دین بود یه نانجیب شمشیرشو برد بالا تا بزنه امام حسینو، اما... یه دست کوچیک و شجاع، سپر شد چشمای مهربون آقا، تر شد عبدالله از امام حسین کرد دفاع کوچیک بود اما مهربون و شجاع پیش خدا و بابا روسفید شد رو سینه‌ی امام حسین شهید شد امام مجتبی! امام کریم! فدای بچه‌هات الهی بشیم کریم اهل بیت که مهربونی برام مث امام علی میمونی بخشندگی رو یاد بده به ما هم دعا بکن برای ما، شما هم سینه زنیمو به تو هدیه میدم به مهربونی توئه امیدم برا حسین پرچم زدم تو خونم دعا بکن که هیئتی بمونم 🏴🏴🏴🏴 شاعر: فهیمه انوری کاری از گروه شعروقصه درمسیرمادری @gheseshakhsiatemehvari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شعر کودکانه درباره ی حضرت علی اصغر (مناسب سن بالای شش سال که بر اساس بحث شخصیت محوری قبلا با شخصیت نورانی و فضایل اهل بیت علیهم السلام و مفاهیمی مثل شهادت آشنا شدن) برای آشنایی با مبحث شخصیت محوری استاد عباسی ولدی درکانال زیر وارد شوید👇 @shakhsiatemehvari 🏴🏴🏴🏴 خدا به ما دلای مهربون داد خوبی رو با حسین به ما نشون داد یکی که هم شجاعه هم آزاده هم با محبته هم با اراده امام حسین یه طفل کوچولو داشت محبت فراوونی به او داشت کودک آقا تشنه بود تو صحرا نی‌نی چقد آب میخوره بچه‌ها؟ امام بغل کردش و دادش تکون اومد به سمت دشمنا تو میدون گفت کی از این طفلکی داره کینه کسی لبای خشکشو میبینه؟ به چندتا قطره حتی سیراب میشه کم میشه داغی گلوش، خواب میشه اگه که رحم و مهربونی دارین برای این کوچولو آب بیارین ولی چه فایده، قلب اونا سنگ بود روح اونا سیاه و پست و تنگ بود لقمه‌های حروم توی دلاشون رحمی نذاشته بود دیگه براشون علی اصغر مث لاله، پرپر رفت به بهشت، تو آغوش پیامبر از این بی رحمی، قلب مولا گرفت ولی سرش رو زودی بالا گرفت دل اماما غرق مهر و نوره قلب اونا تو سختیا صبوره گفت خدای بزرگ که بهترینی من میدونم داری منو میبینی راضی میشم به هرچی خواستی برام فدای راه تو بشن بچه‌هام ما بچه‌ها، فدایی اصغریم تو سایه‌ی محبت مادریم حضرت زهرا مادر شیعه‌هاس چادر مشکیش رو سر شیعه‌هاس حضرت مادر! بهمون نظر کن از هیئت کوچیکمون گذر کن دستی بکش رو سر ما تو هیئت نگا بکن به ماها با محبت سینه زنیمو به تو هدیه میدم به مهربونی توئه امیدم پرچم زدم برا حسین تو خونم دعا بکن که هیئتی بمونم 🏴🏴🏴🏴 شاعر: فهیمه انوری کاری از گروه شعروقصه درمسیرمادری @gheseshakhsiatemehvari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شعر کودکانه درباره ی حضرت علی اکبر (مناسب سن بالای شش سال که بر اساس بحث شخصیت محوری قبلا با شخصیت نورانی و فضایل اهل بیت علیهم السلام و مفاهیمی مثل شهادت آشنا شدن) برای آشنایی با مبحث شخصیت محوری استاد عباسی ولدی درکانال زیر وارد شوید👇 @shakhsiatemehvari 🏴🏴🏴🏴 خدا برای اینکه جمع بمونیم گفته تو مسجدا نماز بخونیم نماز، جماعتش خوبه بچه‌ها اول ساعتش خوبه بچه‌ها تو مسجد محله، جمع میشیم تا با هم تشکر بکنیم از خدا یکی اذان میگه با صوت زیبا میگه همه بیاین برای دعا تو روز عاشورا علی اکبر با صدای بهشتی چون پیمبر موقع ظهر اذانو گفت تو میدون نماز خیلی مهم بوده براشون! اول وقت امام نمازشو خوند علی اکبر کنار باباش موند شبیه پیغمبره قد و بالاش صورت و قلب مهربون و صداش امام که دلتنگ پیامبر میشد با دیدن علی چشاش تر میشد راه میره اکبر تا که توی صحرا بوی پیامبر میپیچه همه جا علی اجازه خواست بره به میدون امام سریع اجازه داد به ایشون اگرچه تشنه، اما قهرمان بود عشق امام حسین و شیعیان بود رفت و چه زیبا با بدیها جنگید تا اینکه موقع شهادت رسید تشنه بود و با دستای پیامبر سیراب شد و شد به فدای پدر ما هم شبیه علی اکبریم عاشق راه و رسم پیغمبریم وقتی که اسم ایشونو شنیدیم یک صلوات به آقا هدیه میدیم پیامبر مهربون خدایی! میدونم عاشق ما بچه‌هایی! پیش خدا برای ما دعا کن اگه که گم شدیم مارو صدا کن به چشمامون اشک مث بارون بده به دست ما سینه‌زنا جون بده سینه زنیمو به تو هدیه میدم به مهربونی توئه امیدم پرچم زدم برا حسین تو خونم دعا بکن که هیئتی بمونم 🏴🏴🏴🏴 شاعر: فهیمه انوری کاری از گروه شعروقصه درمسیرمادری @gheseshakhsiatemehvari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نرم‌افزارهای فرهنگی، جای مدیران و کارکنانی که دین و حیا را فدای روش‌های کثیف تبلیغاتی خودشان می‌کنند، نیست. ما به عنوان کسانی که نگران نوجوانان و جوانان پاک سیرت، و کتابخوانمان هستیم، مطالبه قاطع خود مبنی بر تصفیه کامل عناصر نامطلوب با ارزش های اسلامی رو اعلام می‌کنیم. این پویش رو حمایت کنید https://www.farsnews.ir/my/c/211476
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شعر کودکانه درباره ی حضرت عباس علیه السلام (مناسب سن بالای شش سال که بر اساس بحث شخصیت محوری قبلا با شخصیت نورانی و فضایل اهل بیت علیهم السلام و مفاهیمی مثل شهادت آشنا شدن) برای آشنایی با مبحث شخصیت محوری استاد عباسی ولدی درکانال زیر وارد شوید👇 @shakhsiatemehvari 🏴🏴🏴🏴 ما بچه‌ها مثل گل اناریم باید به خوبا احترام بذاریم بزرگترا، معلما و دوستا مهمتر از همه مامان و بابا ولی میون آدما تو دنیا از همه بهترن کیا؟، اماما حضرت عباس داداشِ امام بود شبیه ماهِ کامل و تمام بود با اینکه بود برادرِ امامش حتی "داداش" نگفت توی کلامش می گفت یا سیدی! می‌گفت یا مولا! راه نمی‌رفت جلوتر از اون آقا تو عاشورا که آب تو خیمه کم بود حضرت عباس، صاحب عَلَم بود ولی امام گفت که برو آب بیار برای بچه های بی تاب بیار حضرت عباس نورِ چِشم آقا گفت چَشم و رفت آب بیاره، بچه ها! حرف امامو روی چشماش گذاشت نشست رو اسب و زودی مشکو برداشت دشمنا از قدرت اون ترسیدن آخه شجاعتش رو خوب میدیدن شمشیر می‌زد می‌گفت اگه که دستام قطع بشه، باز حامیِ دینِ خدام زخمی شد اما آب آورد، توی راه مشکشو تیر زدن! دیگه کشید آه خدا گرفت دستاشو، اما آسون توی بهشت دو بال گذاشت به‌جاشون امام حسین رسید بالای سرش دید که میاد رایحه‌ی مادرش عباس می‌کرد "مادر، مادر" زمزمه فهمید که راضیِ ازش فاطمه الهی از ما راضی باشه مادر هر روز بشیم از روز قبلی بهتر حضرت زهرا، ما زیرِ سایتیم توی بهشت ایشاالله همسایتیم سیا می پوشیم برای حسینت کاش می‌شدیم فدا، جای حسینت سینه‌ی ما رو نورِ ایمان بده سلامتی به بابا مامان بده سینه زنیمو به تو هدیه میدم به مهربونیِ توئه امیدم پرچم زدم برا حسین تو خونم دعا بکن که هیئتی بمونم 🏴🏴🏴🏴 شاعر: فهیمه انوری کاری از گروه شعروقصه درمسیرمادری @gheseshakhsiatemehvari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شعر کودکانه درباره ی امام حسین علیه السلام (مناسب سن بالای شش سال که بر اساس بحث شخصیت محوری قبلا با شخصیت نورانی و فضایل اهل بیت علیهم السلام و مفاهیمی مثل شهادت آشنا شدن) برای آشنایی با مبحث شخصیت محوری استاد عباسی ولدی درکانال زیر وارد شوید👇 @shakhsiatemehvari 🏴🏴🏴🏴 اسم امام حسین، روی زبونم قدرِ محرما رو خوب میدونم تو هئیتِ باصفای بچه‌ها خیلی چیزا رو یاد دادن به ماها عبدالله و عباس و حر و مسلم همه شدن برای ما، معلم آقا امام حسین توی کربلا بود سرور و امیدِ قلب اونا آخرِ کار، امام دیگه تنها بود دلش پر از محبت خدا بود غریب و تشنه، یک تنه تو میدون دشمنا از این‌همه خوبی، حیرون دلِ آقا اگرچه غرق غم بود اگرچه افتاده رو خاک، عَلَم بود از اینکه راضیه خدا، راضی بود می‌رفت بهشت، پیشِ خدا خیلی زود الهی که ماهم یه روز شهید شیم ظلم اگه بود، مبادا ناامید شیم ظلم و ستم، تو این جهان، زیاده ولی ما حق و میشناسیم چه ساده غربتِ بچه‌های پاک و معصوم می‌کنه زود مسیر حق و معلوم غزه، یمن، بچه‌های فلسطین به دستِ دشمنای پستِ بی‌دین، شدن دقیقا شبیه کربلا کشته می‌شن شبانه روز بچه ها راهِ غذا و آبا رو می‌بندن به غصه‌های بچه ها می‌خندن ماها ولی، یار امام‌زمانیم همیشه دوستدار امام زمانیم میاد آقا، یه روزی و کنارش می‌شیم ما بچه‌ها رفیق و یارش می ریم یه روز به جنگ صهیونیستا می‌گذره راهِ غزه، از کربلا امام حسین، دشمن ظالما بود الگوی کاملی برای ما بود ما هم به دشمنا امون نمی‌دیم این‌طوری پیش مولا روسفیدیم امام حسین، تو نور قلب مایی! عشقِ همیشگیِ بچه‌هایی ما سینه می‌زنیم برای مظلوم از عاشورا یاد می‌گیریم یه مفهموم: اینکه بدی رو دور کنیم از جهان بشیم همه یار امام زمان سینه‌مونو برات سپر می‌کنیم به سمت خوبیا سفر می‌کنیم از اولِ ماهِ خوبِ محرم سینه زدیم همه، زیرِ یه پرچم سینه‌زنیمو به تو هدیه می‌دم به مهربونی توئه امیدم آقا برات پرچم زدم تو خونم دعا بکن که هیئتی بمونم 🏴🏴🏴🏴 شاعر: فهیمه انوری کاری از گروه شعروقصه درمسیرمادری @gheseshakhsiatemehvari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
1_6173775832.mp3
13.64M
💥🎙💥🎙💥🎙💥 🚨یه متفاوت و کاربردی از حجت الاسلام 📌 موضوع: پیچیدگی های تربیت در دوران مدرن 🔰 قسمت اول 💯خیلی بعیده بعد از شنیدن این سخنرانی، نگاهت به تربیت، با قبل یکی باشه. 🎧وقتی گوش دادید، حتما متوجه می‌شید که هر چه زودتر دوستاتون هم باید این سخنرانی رو گوش کنن تا نگاهشون به تربیت تغییر کنه. ✅پدرا و مادرای مهربون! ✅معلما و مربیای دلسوز! ✅همهٔ کسایی که دغدغه تربیت درست براساس گزاره‌های دین رو دارید این فایل را با دقت تا آخر گوش کنید. 🕰 إن شاالله فردا شب در همین ساعت منتظر قسمت دوم باشید. @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
02 پیچیدگیهای تربیت.mp3
12.32M
💥🎙💥🎙💥🎙💥 🚨یه متفاوت و کاربردی از حجت الاسلام 📌 موضوع: پیچیدگی های تربیت در دوران مدرن 🔰 قسمت دوم ✅ریز موضوعات قسمت دوم: 🔸تربیت تمدنی طاغوتی 🔸روانشناسی در خدمت تمدن غربی 🔸بچه نگه داشتن بچه‌ها در مفاهیم متعالی 🔸بزرگ انگاری بچه‌ها در مفاهیم غریزی 💯خیلی بعیده بعد از شنیدن این سخنرانی، نگاهت به تربیت، با قبل یکی باشه. 🎧وقتی گوش دادید، حتما متوجه می‌شید که هر چه زودتر دوستاتون هم باید این سخنرانی رو گوش کنن تا نگاهشون به تربیت تغییر کنه. ‼️ این فایل را با دقت تا آخر گوش کنید. @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
03 پیچیدگیهای تربیت.mp3
9.53M
💥🎙💥🎙💥🎙💥 🚨یه متفاوت و کاربردی از حجت الاسلام 📌 موضوع: پیچیدگی های تربیت در دوران مدرن 🔰 قسمت سوم ✅ریز موضوعات قسمت سوم: 🔹تربیت توحیدی ولایی، راه مبارزه با تربیت تمدنی طاغوتی 🔹بچه‌ها را بزرگ ببینیم 🔹پویش نه به روانشناسی غربی 🔹توجه به شخصیت محوری اهل بیت علیهم السلام 🔹مدیریت رسانه 🔹تقویت معنویت خویش 💯خیلی بعیده بعد از شنیدن این سخنرانی، نگاهت به تربیت، با قبل یکی باشه. 🎧وقتی گوش دادید، حتما متوجه می‌شید که هر چه زودتر دوستاتون هم باید این سخنرانی رو گوش کنن تا نگاهشون به تربیت تغییر کنه. ‼️ این فایل را با دقت تا آخر گوش کنید. @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
همهٔ ما ✅ نگران آینده بچّه هامون هستیم. ✅ حداقل یه کتاب تربیت فرزند مطالعه کردیم. ✅ دین‌دار بودن بچّه‌ها برامون یه دغدغه بزرگه ✅ از اینکه بچّه‌هامون اسیر رسانه و بازیای رایانه ای شدن شاکی هستیم ✅نگران تاثیرات منفی محیط روی بچّه ها هستیم و یه عالمه نگرانی دیگه... حتما سخنرانی "پیچیدگی‌های تربیت در دوران مدرن" رو کامل گوش کنید. قسمت اول https://eitaa.com/abbasivaladi/12681 قسمت دوم https://eitaa.com/abbasivaladi/12690 قسمت سوم https://eitaa.com/abbasivaladi/12693 ‼️آدرس کانال ما رو به دوستاتون هم بدید 👇👇👇 @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستانی به مناسبت شهادت حضرت رقیه(س) مناسب بالای ۹سال نویسنده:زهرا محقق کاری از گروه و شعر و قصه درمسیرمادری منابع: داستان فرات: بحارالانوار، جلد ۴۴، صفحه ۲۶۶ داستان تولد امام حسین(ع): الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، جلد ۱، صفحه ۲۵۲ داستان دعای باران: من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد ۱،صفحه ۵۳۵ 🌿🌿🌿🌿🌿 این حسین کیست که عالم همه دیوانهٔ اوست؟! همه چیز از آن روز شروع شد. همان روزی که جبرئیل مأمور شد تا بهترین اسم را برای بهترین نوزاد روی زمین به خانواده اش برساند. ماموریت بزرگی بود. تنها که نمیشد بیاید، فرشته های دیگر همیشه منتظر چنین فرصتی بودند. هزارتایشان همسفر جبرئیل شدند تا باهم پرواز کنند و به خانه مولایشان بیایند. مگر اتفاق کوچکی بود؟ نوه پیامبر به دنیا آمده بود..... پسر امیر المومنین.... عشق فاطمه... در آسمان ها ولوله ای برپا بود. شده بود نور علی نور... همه از آمدنش به وجد آمده بودند... پدرش حیدر کرار بود و پدربزرگش پیامبر رحمت.... و نوازش مادرانه بانوی دو عالم در کنارش بود... و برادرش سرور جوانان اهل بهشت... چه عنایتی ازین بالاتر؟! پس جبرئیل به همراه هزار فرشته با شعف و شادمانی از آسمان به خانه امیر المومنین رسیدند. و نام حسین را که از طرف خدای بزرگ انتخاب شده بود برای نوه عزیز پیامبر هدیه آوردند. قرار بود حسین بشود ثارالله، بشود کشتی نجات. ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه. اما این سکان دار سفینه النجاه کیست؟! مگر کسی هست که حسین را نشناسد؟؟ حسین پسر علی بن ابی طالب است. پسر همان کسی که وقتی ظلم و ستم معاویه را که آن زمان حاکم شام بود، دید طاقت نیاورد و او را از کار برکنار کرد. و معاویه با شنیدن این خبر خشمگین شد و سپاهش را برای جنگ با علی بن ابی طالب به صف کرد. پادشاه حیله گری که برای بالا بردن جایگاه و موقعیت خودش دست به هرکاری می زد. فقط از دست چنین گرگ صفتی بر می آمد که آب رود فرات را بر علی و سپاهیانش ببندد. اما در سپاه امیرالمومنین چه خبر بود؟؟ حسن و حسین و مالک اشتر همه برای علی، جان می دادند. معاویه می دانست که با چه فرماندهان جنگی طرف است، برای همین می خواست ترس و نگرانی اش را از جنگ، با بستن آب به روی سپاه علی بپوشاند. حتی فکر روبرو شدن با این سه فرمانده شجاع، برایش وحشتناک بود. معاویه حق داشت. فرماندهان سپاه علی از تشنگی و گرسنگی هیچ هراسی نداشتند. برای آنها شکست معنایی نداشت، یا پیروزی در جنگ یا شهادت. اما علی بن ابی طالب قضیه اش فرق می کرد... درست برعکس معاویه از جنگ هیچ ترسی نداشت و می خواست همه افراد سپاهش هم کنار خودش قوی شوند، رشد کنند. پس در چند فراخوان از سپاهیانش خواست تا به جنگ با سپاه معاویه بروند و رود فرات را پس بگیرند. یک بار، دوبار، سه بار... تلاش کردند اما نشد که نشد. کم کم لشگر علی همه تشنه شدند. باید کاری می کردند. اما اصلا شما بگویید! مگر می شود حسین جایی باشد و طاقت بیاورد کسی تشنه بماند؟ با اجازه پدر، حسین بن علی سوار بر اسب شد و با چند حرکت، سپاه ستمگر معاویه را که راه آب را بسته بودند، از پای درآورد. فریاد الله اکبر که بلند شد، همه لشگریان علی فهمیدند که پیروز میدان کیست؟! و آن جا بود که شجاعت حسین بن علی هم مثل پدرش مثال زدنی شد. لشگریان علی از مردم کوفه بودند... همان مردمی که می دانستند وقتی گره کوری به کارشان بیفتد، تنها کسی که می تواند کمک شان کند امام جامعه شان است. پس آن هنگام که در کوفه خشکسالی شد و مردم از باریدن باران ناامید شدند، به نزد علی رفتند و خواهش و تمنا کردند تا برایشان دعای باران بخواند. علی بن ابی طالب درخواست شان را قبول کرد، حتی دستانش را برای دعا بالا برد اما یادش به حسینش که افتاد، تصمیمش عوض شد... ـــــــــ ادامه در پیام بعدی👇👇 ـــــــــــــ به کانال شعر،قصه، معرفی کتاب بپیوندید👇 @gheseshakhsiatemehvari
ادامه داستانی به مناسبت شهادت حضرت رقیه (س) مگر نه این است که اهل بیت همه کشتی نجات بودند؟ اما کشتی حسین سریع تر به مقصد می رساند... پس عجیب نبود اگر حسین برای مردم دعای باران میخواند... حسین بن علی اطاعت امر پدر کرد و زیر آسمان شهر، برای مردم شهر دعای باران خواند... و به برکت دعای ایشان بود که شهر کوفه بعد ازچند سال خشکسالی و قحطی، رنگ باران به خود دید. و مردم کوفه از شدت شادمانی و شعف شان، مدام حسین را در آغوش می گرفتند و روی او را می بوسیدند. اما آه... آه و امان از همین مردم کوفه... این مردمی که به برکت دعای حسین، بعد مدت ها رنگ آب را دیدند و لذت آباد شدن شهرشان را چشیدند اما.... اما وقتی دردانه ۳ ساله حسین، در کربلا از آنها قطره ای آب خواست، از او دریغ کردند. رقیه بنت الحسین دختر امام شیعیان بود... همان امامی که دعوت مردم کوفه را برای امامت قبول کرد. همان امامی که با همه وجودش، همه خانواده اش به میدان آمد تا مردم را از ظلم و ستم حاکمان برهاند و به آزادی مطلق برساند. اما امان از مردم کوفه که جان فشانی امام شان را دیدند اما وقت جان فشانی خودشان عقب نشینی کردند و امام شان را تنها گذاشتند... و حسین بن علی و یارانش با لب تشنه شهید شدند و خانواده عزیزش به اسارت ستمکارترین انسان‌های روی زمین درآمدند. رقیه بنت الحسین، دختر امام شیعیان بود... به کانال شعر،قصه، معرفی کتاب بپیوندید👇 @gheseshakhsiatemehvari
🏴🏴🏴🏴