من آن آموزگارم ڪه سوال از عشق میپرسم
ولیکن خود نمیدانم جواب امتحانم را...!
‹ @ghesha ›
فراموش کن
مسلسل را
مرگ را
و به ماجرای زنبوری بیندیش
ڪه در میانهی میدان مین
به جستجوی شاخه گلی است...
-گروس عبدالملڪیان
‹ @ghesha ›
آقای نزار چقدر قشنگ یکی از دغدغه هامونو گفتی؛
"بیمِ آن دارم ڪه زیاد با تو سخن بگویم
مبادا خسته شوی،
و بیمِ آن دارم ڪه سکوت کنم
مبادا گمان کنی ڪه دیگر برای قلبم مهم نیستی..."
-نزارقبانۍ
‹ @ghesha ›
اسکار بھترین لحظه تعلق میگیره
به این ڪه وسط حال خوابت برده
و مادرت چادرشو یواشکی میکشه روت...♥
‹ @ghesha ›
تا قبل از در آغوش گرفتنش
گمان ميكردم زندگی
فقط زنده بودن است...!
-سیدعلی صالحۍ
‹ @ghesha ›
اردیبھشت یعنی ٺو...
ڪه وقتی هستی بھشت میشود جھانم...(:♡
-حمیدرضا عبداللھۍ
‹ @ghesha ›
اوضاعی ڪه من میبینم...
مجازات خوردن سیب نیست،
این وضع حاصل غارت باغ بوده...
‹ @ghesha ›
خوبان گنه ندارند گر یاد ما نکردند
چون شعر بد به خاطر نتوان سپرد مارا
-محمد قھرمان
‹ @ghesha ›
به هر جانب ڪه رفتم پایِ امیدم به سنگ آمد...
-جنـابِصائـب
‹ @ghesha ›
خوب باشیم، خوب مثل آب که بدون تلاش همه چیز و همه کس را سیراب میکند. در جاهایی پَست جا میگیرد اما هرگز احساس حقارت نمیکند. ما همه مشغول هستیدن هستیم. نزدیک زمین زندگی میکنیم. ساده باشیم. دستکم در مشاجرهها و دعواهامان عادل باشیم، بخشنده باشیم. راه بیافتیم به زادراه و کولهبار نیازی نیست. همچنان که در ابتدای سفر از زیر آینه و آب و سبزه رد میشویم، در آغاز این سفر هم خویشتن را مثل آب زلال، مثل آینه پاک و مثل سبزه پر از شکوفایی کنیم. و در این سفر همیشه اینها را چون پرچمی بر شانهی جان خود در اهتزاز نگه داریم.
-محمد صالحعلاء
‹ @ghesha ›