eitaa logo
قدم قدم تا ظهور
125 دنبال‌کننده
528 عکس
199 ویدیو
28 فایل
□پایگاه جهادی مجازی ترویج محتوای مذهبی، مهدوی و مبانی اصول اعتقادی،مهدویت،دشمن شناسی ومبارزه با فرق ضاله ☎️ارتباط با ادمین @m110m313 ♨️پایگاههای قدم قدم تاظهور 💠ک.ایتا https://eitaa.com/GHGHTaZ 💠گ.ایتا http://eitaa.com/joinchat/1982726155Cc4e561e940
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ای کاش این زحمات را در راه امام زمان (عج) انجام میدادم 💢تأسّف مرحوم حاج شيخ حسنعلی نخودکی در رابطه با انجام عبادات و اوراد و ختومات ✍ آقای سید مرتضی مجتهدی سیستانی می نویسد: 🍂مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (معروف به نخودکی) از دوران کودکی به عبادات و ریاضت ها اشتغال داشته و زحمات فراوان و طاقت فرسایی را برای رسیدن به اهداف بلند روحی متحمل شده بودند که فوق العاده مهم و پر زحمت بوده است. 👈 (تا جایی رسید که با یک نفسی و ذکری و... مریض شفا می دادند و ... ) 👌آن بزرگوار هر چه ذکر و ورد و ختم و نماز و آیات قرآنی که در مدت عمر خود از کودکی انجام داده بودند را یادداشت کرده و در کتابی جمع آوری نمودند؛ 🔸و چون در این کتاب رازها و نکات مهمی وجود داشت، صلاح نمی‌دانستند که آن را در اختیار همگان قرار دهند، به همین جهت آن را مخفی نگه داشتند و در دسترس افراد قرار نمی دادند. ☑ مرحوم پدرم در ارتباط با آن کتاب می فرمودند: 🍃مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی در اواخر حیات خود آن کتاب را به مرحوم آیت الله حاج سید علی رضوی دادند. 💯مقصود از نقل این جریان، نکته مهمی است که مرحوم حاج شیخ در آخر آن کتاب مرقوم فرموده اند. 👈 نکته ای که باید درس مهمی برای همه کسانی که در راه معنویات و سیر و سلوک شرعی سعی می کنند. 👇👇👇 📖 آنچه ایشان در آخر کتاب خود نوشته اند این است:️ 💥اای کاش این اذکار و ختومات و این وردها و زحمات را در راه نزدیک شدن و تقرب به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انجام می‌دادم. ☀️( و ای کاش ما هم تمام تلاشمان را در راه تعجیل در فرج حضرت قرار دهیم)☀️ منابع: 📚سند مطلب کتاب صحیفه مهدیه 📚کتاب نشان از بی نشانها زندگی نامه شیخ حسنعلی اصفهانی ( نخودکی ) @GHGHTaZ
این ڪه نمیشـــه بدون زندگی ڪرد یه دروغ محضـــه... خیلیـــا دارن بدون زندگی میکنن...😔 👋 @GHGHTaZ
‌•┈•• ✵✾💠✾✵••┈• ‌ *🔴 گناه اصلی این است!* ◀️اگر فرموده‌اند: « »، ظهور را بہ تأخیر می‌اندازد، منظور اصلی گناه‌هاے فردے نیست، منظور «ناتوانی شیعہ از زندگی » است! گناه اصلی این است! و الا ڪسی ڪہ اهل شراب و قمار و این مسائل است، اصلاً جزء مقدمه‌سازان نیست، زیاد هم نمی‌تواند باشد. @GHGHTaZ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 دردهای زمانه💠 آنـجا هـجده سـاله اي پــرپــر شد ؛ تـا امـروز بـشود الـگوي زنان مـتـديـن شـيعے ... اما; ايـنجا هـجده سـاله ها بال بال مي زنند (!) تا الـگو بـردارند از زنـان مـتحـجر غربي ... آنجا سال ۱۱ هجري ست، و اينجا ۱۴۲۶ سال بعد .... @GHGHTaZ
▪️▪️▪️ ▪️▪️ ▪️ است...   به رسم کهن، از آنها که وقتشان و مکانشان از ما جداست..   یاد میکنیم از آنها که میشویم...   یاد میکنیم از آنها که هنوز داریم...   دلمان گرم به که نیستند، که رفته اند...   دلمان گرم به یاد و رفتند و دل ما پیش بود و برادرهایی که کردند...   به یاد آن عشق های بار بسته.. .   ای ره توشه میکنیم... باشد که و ...  رسول گرامی اسلام (ص) فرمود: “ حرارت قبرها را از بین می برد” برای بهترین دعا این است که انسان برای آنان از خدای مهربان طلب و کند و بخواهد خداوند و و نعمت هایش را بر آنان نازل فرماید. دعای ۲۴ صحیفه سجادیه در مورد دعا برای پدر و مادر است. این آیه شریفه نیز دعای خوبی است برای اموات: “ربنا اغفر لی و لوالدیّ و للمؤمنین یوم یقوم الحساب”. احادیثی از امام صادق(ع) در خصوص دعا و خیرات برای اموات : *هرکس هر روز ۲۵ بار گوید: ” اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینِ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ” حق تعالی به عدد هر مؤمن که گذشته و هر مؤمن که بیاید تا روز قیامت حسنه در نامه اعمال او نویس و به آن عدد گناه از او محو کند. *هرگاه فردى به از مرده اى دهد و یا عمل نیکوئى انجام دهد، خداوند جبرئیل را دستور مى دهد: هفتاد هزار ملک به قبر آن مرده گسیل کند که در دست هر ملکى طبقى از نعمتهاى بهشتى است و… *هر کس از مسلمانها که براى مرده اى عمل صالح انجام دهد، خداوند اجر و ثواب آن عمل را براى عامل چند برابر مى کند و از پرتو آن عمل ، میت نیز بهره مند مى گردد. و همچنین از رسول خدا(ص) نقل کرده اند که فرمود: هرگاه مؤمنى (آیه الکرسى) را بخواند و ثواب آن را هدیه کند خداوند ثواب آنرا به اموات مؤمنین مى دهد. ولى براى کسى که (آیه الکرسى) را خوانده است مقام و مرتبه هفتاد پیامبر عطاء مى کند، و در مقابل هر حرفى از آیه الکرسى ملکى را مى گمارد که تا روز قیامت به نیابت از او خداوند را تسبیح و تقدیس کنند... ♨️پایگاههای قدم قدم تاظهور 💠ک.تلگرام t.me/GGTaZ 💠گ.تلگرام https://t.me/joinchat/Brqzoz2R1Oq5kdUrW-0MNA 💠فیس بوک https://m.facebook.com/groups/260876440684470 💠ک.ایتا https://eitaa.com/GHGHTaZ 💠گ.ایتا http://eitaa.com/joinchat/1982726155Cc4e561e940
📌 به ابوسعید ابوالخیر گفتند: فلانی قادر است پرواز کند، گفت: این که مهم نیست ، مگس هم میپرد. گفتند: فلانی را چه میگویی؟ روی آب راه میرود! گفت: اهمیتی ندارد، تکه ای چوب نیز همین کار را میکند. گفتند: پس از نظر تو شاهکار چیست؟ گفت: اینکه در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنی، دروغ نگویی، کلک نزنی و سو استفاده نکنی و کسی را از خود نرنجانی. این شاهکار است.... 👌 با ما در کانال قدم قدم تا ظهور همراه باشید... 👉 @GHGHTaZ 👈
من یاد تو می‌افتم... شب شده بود ماه نورافشانی می‌کرد دریا قدم به قدم خودش را بالا می‌کشید #یاایهاالعزیز @GHGHTaZ
👈*آدم كسي مباش!*👉 🖋علامه جعفری میگفت روزي طلبه فلسفه خواني نزد من آمد تا برخي سوالات بپرسد. ديدم جوان مستعديست كه استاد خوبي نداشته است. ذهن نقاد و سوالات بديع داشت كه بي پاسخ مانده بود. پاسخ ها را كه مي شنيد، مثل تشنه اي بود كه آب خنكي يافته باشد. خواهش كرد برايش درسي بگويم و من كه ارزش اين آدم را فهميده بودم، پذيرفتم. قرار شد فلان كتاب را نزد من بخواند. چندي كه گذشت، ديدم فريفته و واله من شده است. در ذهنش ابهت و عظمتي يافته بودم كه برايش خطر داشت. هرچه كردم، اين حالت درو كاسته نشد. مي دانستم اين شيفتگي، به استقلال فكرش صدمه مي زند. تصميم گرفتم فرصت تعليم را قرباني استقلال ضميرش كنم. روزي كه قرار بود براي درس بيايد، در خانه را نيم باز گذاشتم. دوچرخه فرزندم را برداشتم و در باغچه، شروع به بازي و حركات كودكانه كردم. ديدمش كه سر ساعت، آمد. از كنار در، دقايقي با شگفتي مرا نگريست. با هيجان، بازي را ادامه دادم. در نظرش شكستم. راهش را كشيد و بي يك كلمه، رفت كه رفت. اينجا كه رسيد، مرحوم علامه جعفري با آنهمه خدمات فكري و فرهنگي به اسلام ، گفت : براي آخرتم به معدودي از اعمالم، اميد دارم. يكي همين دوچرخه بازي آنروز است! درس استاد آن شب آن بود كه دنبال آدمهاي بزرگ بگرديد و سعي كنيد دركشان كرده از وجودشان توشه برگيريد. اما مريد و واله كسي نشويد. شما انسانيد و ارزشتان به ادراك و استقلال عقلتان است. *عقلتان را تعطيل و تسليم كسي نكنيد. آدم كسي نشويد، هر چقدر هم طرف بزرگ باشد.* 🆔 @GHGHTaZ
🌼 پیامبر خدا (ص): ‌ به درستی که دوستانِ خدا، سکوت می کنند و #سکوت شان، ياد [خداست] و مى نگرند و نگاهشان عبرت [گرفتن] است و سخن مى گويند و سخن شان، حكمت است. ‌ 📗 الكافي : 2/237/25 @GHGHTaZ
📌 👈 در زمان اشغال هند توسط بریتانیا، روزی افسر انگلیسی بدون هیچ دلیلی سیلی محکمی به یک شهروند هندی زد. شهروند ساده هندی چنان با مشت به روی افسر بریتانیایی زد که او از اثر شدت ضربه وارده به زمین افتاد...افسر بریتانیایی از این عکس العمل هندی وحشت زده و خشمگین شده بود ولی چون تنها بود چیزی نگفت و بطرف مقر سربازان بریتانیایی رفت تا باگرفتن نیرو برگردد و جواب مرد هندی را بدهد که جرات کرده به افسرامپراطوری سیلی بزند که آفتاب در قلمرو آن غروب نمی کند.... پیش ژنرال انگلیسی رفت و از او خواست تا سرباز به او بدهد تا برگردد و جواب این بی ادبی را به هندی دهد .اما ژنرال انگلیسی بدون این که جواب او را بدهد اورا به اتاقِی برد که در آن پول نگهداری می شد، و گفت : 50000روپیه بردار و برو نزد آن هندی و در مقابل کاریِ که انجام دادی به او بده و معذرت بخواه! با شنیدن این حرف معترضانه گفت: هندی بدبخت به یک افسر ملکه سیلی زده است و این یعنی بی احترامی به امپراطوی انگلیس ولی شما بجای مجازات به من می گویید به پول بدهم و عذر بخواهم ؟!! ژنرال با خشم گفت : این یک دستور است، باید بدون چون و چرا اجرا کنی . افسر به ناچار پول را به مرد هندی داد و عذرخواست ..هندی پذیرفت و با خوشحالی تمام پول را از او گرفت ویادش رفت که او حق داشته اشغالگر وطنش را بزند ...پنجاه هزارروپیه آن زمان پولِ هنگفتی بود و او با آن خانه خرید و با بقیه اش چندین ریکشا (وسیله ی حمل و نقل درون شهری در هندوستان) گرفت و با استخدام چند راننده آن ها را به کرایه داد... روزگار گذشت و وضع زندگی او بهتر شد تا این که به یکی از تجار در شهر خود تبدیل شد ....او فراموش کرده بود که با گرفتن پول از کرامتش گذشته ولی انگلیسی ها آن سیلی او را فراموش نکرده بودند. روزی ژنرال انگلیسی، افسرِی را که از هندی سیلی خورده بود فراخواند و به او گفت: آیا آن هندی را که به تو سیلی زده بود به یاد داری؟ افسر پاسخ داد : بلی چگونه می توانم او را فراموش کنم .. ژنرال گفت : حال وقتش است که بروی و انتقام آن سیلی را ازش بگیری، ولی او را در حالی با سیلی بزن که مردم در دور و برش جمع باشند ...افسر گفت : آن روز که هیچ کسی نداشت مرا از زدن او باز داشتی حال که صاحب جاه و جلال و خدمه شده است می گویی برو او را بزن؟ می ترسم افرادش مرا بکشند .. ژنرال گفت: خاطرت جمع باشد، نمی کشند، فقط برو و آن چه را که گفتم ،انجام بده و برگرد... وقتی افسر انگلیسی داخل خانه هندی شد او را در میان جمع کثیری از مردم یافت در حالی که خادمان و محافظانش او را احاطه کرده بودند، بدون مقدمه بطرف او رفت و با سیلی چنان محکم به رویش کوبید که برزمین افتاد، افسر ایستاده بود تا عکس العمل او را ببیند ولی هندی بدون هیچ عکس العملی از جایش هم بلند نشد و به طرف انگلیسی حتی چشم بالا نکرد!!... افسر از تعجب دهنش باز مانده بود ولی خوشحال از گرفتن انتقام نزد ژنرال خود برگشت.. ژنرال به افسرش گفت : خیلی خوشحال به نظر می آیی و فکر می کنم متعجب شدی . افسر پاسخ داد: بلی برای بارِ اول که او را با سیلی زدم او از من محکم تر بر رویم کوبید درحالی که فقیر بود ولی امروز که او صاحب جاه و جلال و خدمه است حتی پاسخ سیلی ام را با حرف هم نداد، این مرا به تعجب واداشته است ... ژنرال در پاسخ افسرش گفت : دفعه اول او « »ِ داشت و آن را بالاترین سرمایه خویش می پنداشت برای همین از آن دفاع کرد ... ولی دفعه دوم،او خود را در مقابل پنجاه هزار روپیه فروخته بود برای همین از آن نتوانست دفاع کند «چون می ترسید که مصالح و منافع خود را از دست بدهد» این داستان، حکایت افراد زیادی است. آنان که با گرفتن و از طرف صاحبان ، و نجومی ، و و ، و و و سایر امتیازات، فرستادن فرزندان شان به اروپا و آمریکا و... خویش را فروخته اند‌، از ترس باختن اندوخته های کاذب خود لال می شوند وحرفی نمی زنند!! این داستان چقدر برای ما آشنا به نظر میاید. 🆔 @GHGHTaZ