eitaa logo
کتابخانه مسجد قبا
211 دنبال‌کننده
720 عکس
78 ویدیو
42 فایل
اینجا فضاییست برای تنفس لابلای ورق های خیال انگیز کتاب ارتباط با مدیر و تمدید کتابها ازطریق آیدی: @Sarbaaazevelaayat ⏰ساعات کاری کتابخانه: روزهای زوج از ساعت ۱۷ تا ۱۹ لینک کانال برای معرفی به هم محله ای هامون .
مشاهده در ایتا
دانلود
📚دا خاطرات سیده زهرا حسینی ✍ سیده اعظم حسینی 📄۸۱۶صفحه ✂️برش هایی از کتاب: ⚪️وقتی حرفشان، بعد از یک عبارت جسارت‌آمیز، به اینجا رسید که: «...جوونای مردم رو جلوی گلوله فرستاده، خودش بهترین جای تهران نشسته🤬» طاقت نیاوردم و برخلاف میل باطنی‌ام، که نمی‌خواستم دهان به دهان آن آدم‌های... بشوم، گفتم: «به شما مربوط نیست. ما خودمون با دل و جون جلوی گلوله وایسادیم. اون کسی که باعث این شکست شده کس دیگه‌ست.» یکی از آن‌ها، که از بقیه بلندتر و هیکلی‌تر بود، گفت: «شما یه مشت بچه از جنگ چی می‌فهمید؟ از مسائل جنگی چی سر در می‌آرید؟» گفتم: «همین یه مشت بچه توی خرمشهر سی و پنج روز دشمن رو معطل کرد.»👏👌 🔵همین روزها برادر مازندرانی با یکی ـ دو نفر از بنیاد شهید آمدند و گفتند: «هر چی نیاز دارید، لیست کنید براتون بفرستیم.» من از قبل به دا سپرده بودم: «اگه از جایی اومدن، حق نداری سرِ سوزنی چیزی بخوای. ما شهید ندادیم که بیایم اینجا چیزی بگیریم.» به همین جهت، به آقای مازندرانی گفتیم چیزی نیاز نداریم. گفت: «لباس بگیرید. بچه‌ها سرما می‌خورن.» گفتم: «ما چیزی لازم نداریم.» 🔴حرف‌هایش خوب یادم مانده که می‌گفت: «خمینی فرزند امام حسینه. اگه ما به امام حسین می‌گیم ای کاش اون زمان بودیم و یاریت می‌کردیم😭 حالا باید خمینی رو یاری کنیم تا فقط حرف نزده باشیم و در عمل هم ثابت کنیم که ما یاران حسینیم» 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ✳️کتابخانه محله قبا @ghobalib📚
خرمشهر را خدا آزاد کرد✊ به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر، میز کتاب دایر خواهد شد. امروز سه شنبه سوم خرداد ساعت۱۹ انتهای خیابان شهید نجاتخواه، مقر شهیدابراهیم هادی(انتهای کوچه ۴ شهید کربلایی) به کتابخوان ها خبر بدهید📢 @ghobalib📚
همزمان با سالروز سوم خرداد وآزادسازی خرمشهر غرفه ی میزکتاب وبازدید سردار موحد از فعالیتهای پایگاه #علمی_پژوهشی #پایگاه_معراج @ghobalib📚
🕰⚡️تندتر از عقربه ها حرکت کن روایت حرکت به سوی یک اتفاق بزرگ 🎙به روایت نوید نجات بخش ✍به کوشش بهزاد دانشگر 👱‍♂یک دانشجوی معمولی با معدل ۱۴. جوانی که نه بابای پولدار داشت، نه جایی پارتی داشت. اما حالا خیلی ها و از جمله استادهای دیروزش فکر می کنند او موفق ترین شاگردشان بوده است.👏 📄بخشی از کتاب: ...خب بعدش؟ اینجا که کره و ژاپن و آلمان و فرانسه نبود. این راه ها و روش ها و حرف ها مال فرهنگ آن ها بود. ... با آن تعریفی که در آن کتابها از موفقیت آمده بود، کانادا و انگلستان و چنین کشورهایی جای بهتری بودند برای موفق شدن. من از همان موقع ها می فهمیدم یک چیزی اشتباه است و سرجای خودش نیست. می فهمیدم موفقیتی که من را از اطرافیانم و مردمم جدا کند موفقیت نیست. موفقیتی که من در آن تنها باشم و یکه ، بیشتر خودخواهی است تا موفقیت. این چه موفقیتی می تواند باشد که به قیمت گذشتن از دیگران به دست بیاید، حتی اگر این گذشتن به معنای له کردن و نابود کردن همین دیگران باشد. من چنین موفقیتی را نمی خواستم... ✳️کتابخانه مسجدقبا @ghobalib📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚عاقبت گناهکاران ✍سید جواد رضوی 📃۳۳۶صفحه ✂️برشی ازکتاب: قائم مقام فراهانی حکایت کرده است: در همسایگی ما پهلوی حمام میرزا خانه ای از آتش کرسی دچار حریق شد🔥 اهل خانه از وحشت و هول شعله آتش بیرون دویده بودند و طفلی شیرخواره در خانه مانده بود و سوخت👶😔 پرسیدم: «در این روزها چه معصیتی از شما سر زده که به این سزا گرفتار شدید؟🤔» گفتند:«معصیتی به‌خاطر نداریم مگر آن که در این زمستانی، پیرزن خدمتکاری داشتیم و به واسطه تقصیری او را جواب گفتیم و از خانه بیرون راندیم و هرچند آن بیچاره التماس و زاری نمود و شفیع آورد قبول نشد که به سر خدمت خود بیاید حتی پیر زن خدمتکار راضی شد که به خاطر سرما و برودت هوا فصل زمستان را بماند و بهار برود اما این خواسته او نیز پذیرفته نشد😥 از همان روزی که آن زن مأیوسانه بازگشت، طولی نکشید که گرفتار این بلا شدیم😫😱 ✳️کتابخانه محله قبا @ghobalib📚
📚علی لندی ✍محدثه سادات طباطبایی 📄۲۳صفحه ✂️برشی از کتاب: علی رفته بود خانه خاله اش با پسرخاله اش مشغول صحبت بودند که ناگهان صدای جیغ و فریاد زنهای همسایه بلند شد😱 علی به محض شنیدن صدای آنها پابرهنه بیرون دوید باورکردنی نبود. خانه همسایه داشت در آتش می سوخت🔥 علی رفت داخل پای خانم همسایه را که آتش گرفته بود با دست خاموش کرد و آن ها را نجات داد، ولی خودش... علی را به بیمارستان رساندند همه وجودش می سوخت 🤕 بدنش پر شده بود از تاول های بزرگ و دردناک. شب که می شد، انگار دیگر قرار نبود روز شود.😔 علی به مادر می گفت:مامان برایم قرآن بخوان شاید خوابم ببره📖 و وقتی اشکهای مادرش را می دید می گفت: مامان من پشیمون نیستم. اگه خوب اگه خوب بشم و کسی کمک بخواد بازم می رم... 😭 ✳️کتابخانه محله قبا @ghobalib📚
هدایت شده از کتابخانه مسجد قبا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک روحانی میره داخل دبیرستان، بچّه‌ها با شبهات بی‌پرده حالشو می‌گیرن! امّا جالب اینه که حاج آقا با یک ابتکار عمل، بچه‌ها رو شوکه می‌کنه! بچّه‌ها دیگه ولش نمی‌کنن و تا هفت جلسه حاج آقا رو به کلاسشون دعوت می‌کنن تا شبهات سیاسی اونا رو پاسخ بده! 👈این داستان جنجالی را در بخوانید! ⛔️ این کتاب، خیلی راحت، و نظام و مسئولین را نقد میکنه! بالاخره از دستش ندید خیلی جذّابه ☺️ 📕 چاپ رسید! @ghobalib شما هم تو ذهنتون کلی سوال دارین و روتون نمیشه از کسی بپرسین؟🤯 سلسله نشست های کتابخوانی با محوریت کتاب دکل {ویژه ی نوجوانان و جوانان کنجکاو محله قبا} دوشنبه ها ساعت ۱۹ الی ۲۰ کتابخانه مسجد قبا @ghobalib📚
سومین جلسه از سلسله نشست های کتابخوانی، با محوریت کتاب دکل برگزار شد. در این جلسه که با حضور9نفر از دختران کتابخوان محله برگزار شد، قسمت دیگری از مطالب کتاب که بیشتر ، پاسخ به شبهات در مورد نظام اسلامی است ، بیان شد.
🌸همسایه🌸 🌸سایه ات به سرم مستدام باد🌸 ✨السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّه السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِیجَة السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْن السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ اللَّه السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ اللَّه السَّلامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّةَ وَلِیِّ اللَّه السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَر یَا فَاطِمَةُ اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّة فَإِنَّ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ علیهاالسلام
راوی ماجرای این کتابها👆بانوان هستند🧕 و حضرت آقا بر آنها تقریظ نوشته اند✍ (اکثرشون در قفسه موجوده)😍 @ghobalib📚
🏴 چهاردهم خرداد سالگرد رحلت بنیان‌گذار کبیر جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی رضوان الله علیه تسلیت باد. ▪️شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا فاتحه‌ای تلاوت فرمایید. @ghobalib📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚پیامبر و قصه هایش ج ۱ ✍غلامرضا حیدری ابهری 📃۱۰۰صفحه ✂️برشی ازکتاب: حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) آن روز از همان جایی می گذشت که پیرزن نشسته بود و نخ می ریسید پیامبر(ص) از آن پیرزن پرسید تو چگونه خدا را شناختی؟ 🤔پیرزن برای لحظه‌ای از حرکت دادن دوک نخ ریسی دست کشید دوک دیگر حرکت نکرد پیرزن به پیامبر گفت:«این وسیله نخ ریسی را حتماً باید کسی حرکت دهد تا بچرخد من برای یک لحظه دست از چرخاندن آن کشیدم و دوک از حرکت ایستاد جهان بزرگ هم مثل این وسیله ی نخ ریسی است حتماً این جهان هم خدایی دارد که چرخ های آن را می چرخاند و آن را اداره می کند»👌👏 پیامبر (صلی الله) جواب پیرزن را پسندید و از پاسخ او خیلی خوشحال شد، از یارانش هم خواست که دینداری آن پیرزن و خداشناسی او را الگوی خود قرار دهند 📚کتابخانه محله قبا @ghobalib📚